مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
پارادوکس دروغگو
حوزه های تخصصی:
در دهه اخیر استفان رید تلاش کرده است تا به واسطه ارائه یک نظریه صدق جدید، راه حلّ تازه اى براى پارادوکس دروغگو به دست دهد. او طرح صدق تارسکى را نقد، و به جاى آن طرح تازه اى پیشنهاد نموده است. رید با اعمال این طرح بر روى جمله دروغگو، نتیجه مى گیرد که این جمله بدون هیچ تناقضى کاذب است. در این مقاله، ضمن شرح نظریه رید، تلاش مىکنیم تا شباهت هاى رویکرد او را با رویکرد اثیرالدین ابهرى نشان دهیم.
تحلیل پارادوکس دروغگو در چهارچوب نظریه ساختاری گزاره ها
حوزه های تخصصی:
پارادوکس دروغگو جمله ای است که درباره خود می گوید که کاذب است. در این مقاله نخست دو راه حل سنتی و معروف این پارادوکس نقد و رد می شود و سپس به کمک دو پیش فرض مهم راه حل جدیدی برای پارادوکس عرضه می کنیم. نخست این که گزاره ها حامل اصلی صدق اند و نه جمله ها؛ هر چند گاه با مسامحه و آسان گیری، صدق را به جمله ها نیز نسبت می دهیم؛ این قبیل مسامحه فقط تا جایی جایز و رواست که دقت بحث قربانی نشود و ساخت پارادوکس نیز دقیقاً یکی از آن موارد است؛ به این ترتیب با کنار نهادن مسامحه و تدقیق بحث، جملة مزبور در پارادوکس دروغگو باز نویسی می شود به جمله ای که می گوید گزاره ای که خود بیان می کند کاذب است. پیش فرض دوم، که استفاده می شود نظریه ساختاری گزاره هاست که بر مبنای آن هر گزاره مجموعه ای مرتب یا یک چند تایی مرتب است (گزاره ها از جنس مجموعه ها محسوب می شوند). حال به کمک اصل تنظیم در نظریه مجموعه ها نشان می دهیم که هیچ مجموعه ای نمی تواند عضو خود باشد و از آن جا که گزاره نیز مجموعه است نمی تواند خودش عضوی از خود باشد و از کذب خود بگوید؛ به این ترتیب اصلاً چنین گزاره ای یافت نمی شود و جمله مزبور در پارادوکس دروغگو گزاره ای را بیان نمی کند و بی معنی است. به این ترتیب نشان می دهیم که حامل صدق دانستن گزاره ها (به جای جمله ها) و پذیرش نظریه ساختاری گزاره ها (گزاره ها از جنس مجموعه ها محسوب می شوند) کمک می کند تا راه حلی پذیرا برای پارادوکس دروغگو به دست آید، اما به این موضوع می توان دقیقاً از زاویة مقابل هم نگریست و این دستاورد را دلیلی بر قوت آن مفروضات به حساب آورد. یعنی یکی از نقاط قوت حامل صدق دانستن گزاره ها و نظریه ساختاری گزاره ها این است که می توانند راه حل قابل قبولی برای پارادوکس دروغگو در اختیار ما بگذارند.
تأملی در استدلال های مبناگروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجیه معرفت یکی از مهم ترین مسائلی است که از دیرباز ذهن فیلسوفان و معرفت شناسان را به خود مشغول کرده و موجب ارائه نظریات متفاوتی در این باب شده است. مبناگروی یکی از قدیمی ترین و مهم ترین این نظریات است. ازاین رو، این پژوهش درصدد بررسی استدلال های مبناگروی و مهم ترین چالش های پیش روی آن است. در این راستا با بررسی استدلال از راه استحاله تسلسل و احتمال و یقین، روشن خواهد شد که تنها برخی تقریرهای استدلال از راه استحاله تسلسل قابلیت اثبات مدعای مبناگرایان را دارد. این در حالی است که نتیجه استدلال از راه احتمال و یقین چیزی نیست که مبناگرا به دنبالش باشد.
در ادامه با بررسی مهم ترین چالش های پیش روی مبناگروی که عبارت اند از: مستدل بودن گزاره های پایه، چگونگی ارتباط گزاره های پایه با واقع و ناسازگاری دستگاه معرفتی مبتنی بر مبناگروی، روشن خواهد شد این چالش ها استبعادی بیش نیستند و همگی دارای پاسخ و رفع شدنی اند.
فعل گفتاری نزد منطق دانان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از فیلسوفان زبان معتقدند که گاه عبارات زبانی با آن که از ساختار خبری برخوردارند، اما قابل صدق و کذب نیستند؛ زیرا قصد گوینده از بیان آن ها نه توصیف، بلکه انجام یک فعل است. چنین جملاتی را افعال گفتاری می-خوانند. پیش از این، منطق دانان مسلمان نیز به این مسأله توجّه نموده اند. آنان این بحث را با عنوان «انشاء اخبارنُما» مورد تأمّل قرار داده اند. انشاء اخبارنُما در مواضع مختلفی مطرح شده است. نقد ملاک صدق و کذب پذیری خبر و نیز حلّ پارادوکس دروغگو، زمینه ی طرح این مسأله را فراهم آورده است. اگرچه مسأله ی افعال گفتاری تطوّر و تحوّل شایانی در منطق دوره ی اسلامی نیافت، اما کشف این مسأله و تفطّن به آن را باید از آنِ منطق دانان مسلمان دانست. تأمّل در تاریخچه ی دیدگاه های منطق دانان دوره ی اسلامی در این مسأله و نیز مطالعه ی تطبیقی آن ها با آراء فیلسوفان زبان آموزنده ی نکاتِ منطقی - معرفتی است.
کاربردشناسی زبانی؛ زمینه ها و لوازم آن نزد اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراگماتیک یا کاربردشناسی مطالعه معنا با توجه به مؤلّف یا گوینده است که به نقش عوامل برون زبانی و موقعیت و شرایط حاکم بر گوینده و مخاطب می پردازد و تحلیل رابطه دوسویه میان معنای درون زبانی و عوامل برون زبانی را به عهده دارد. هدف دانش کاربردشناسی تعیین معنای مراد گوینده یا مؤلّف است. پراگماتیک، کاربرد زبان از جانب انسان ها را یکی از اَشکال رفتار و کُنش اجتماعی می داند و آن را از این حیث مورد مطالعه قرار می دهد. هدف مقاله حاضر، احیای بخشی از میراث علمیِ منطق دوره اسلامی با جُستاری تطبیقی است و فرضیه آن، این است که اندیشمندان مسلمان نه به طور مستقل بلکه در ضمن برخی دیدگاه های منطقی خویش، به زمینه ها و لوازم پراگماتیک توجه نشان داده اند. از این رهگذر، می توان به خوانش دیگری از مباحث اندیشمندان مسلمان بر مبنای پراگماتیک دست یافت. آراء اندیشمندان مسلمان در این باب، در پنج مسأله قابل بحث و تحلیل است: تحلیل پراگماتیکیِ خبر، مشهورات صِرف، دلالت تصدیقی، پارادوکس دروغگو و اِنشاء اِخبارنُما (فعل گفتاری). اندیشمندان مسلمان در هر یک از این مسائل به رهیافت پراگماتیکی نزدیک شده اند. تأکید و تأمّل بیشتر بر این رهیافت، شاید می توانست پراگماتیک را به قامت بحثی مستقل و مبسوط نزد اندیشمندان دوره اسلامی درآوَرد. امروزه اهمیت بحث های زبانی، سودمندیِ اخذ رهیافت تطبیقی در فهم و کاوش مسائل و لزوم بازخوانیِ آراء پیشینیان، ضرورت چنین پژوهش هایی را دوچندان می کند.
حامل صدق بودن گزاره و استحاله اشاره به معدوم؛ راه حل پارادوکس دروغگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۸ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
189 - 205
حوزه های تخصصی:
دو رویکرد عمده در حل یک دسته از تقریرهای پارادوکس دروغگو، یعنی دسته ای که در آن از اسم اشاره استفاده می شود، عبارت اند از: انکار جملات خودارجاع و انکار قضیه بودن جمله دروغگو که حامل اولیه و حقیقی صدق است. اشکال عمده رویکرد اول این است که توضیحی داده نشده است که چرا جملات خودارجاعی نداریم و معمولاً سعی دارند با وضع قراردادهایی جملات خودارجاع را خارج کنند. رویکرد دوم نیز با این اشکال اساسی مواجه است که توضیحی برای قضیه نبودن جمله دروغگو نداده اند. در این جستار پس از طرح تقسیم بندی دوگانه ای نو در رابطه با تقریرهای پارادوکس دروغگو به عرضه راه حل یا گویا راه انحلال، یک دسته از تقریرها، یعنی دسته ای که در آن از اسم اشاره، تصریحاً یا تقدیراً استفاده می شود پرداخته می شود؛ راه حلی که دو رویکرد مذکور به نوعی در آن منطوی اند. راه حل این است: از آنجا که اولاً، گزاره حامل اولیه و بالذات صدق است و ثانیاً، اشاره به معدومی که نه موجود بوده و نه در ارتباط با موجودی است، محال می باشد؛ بنابراین گزاره ای متناظر با جمله «این جمله کاذب است» شکل نمی گیرد؛ زیرا پیش از تحقق کامل این جمله و پیش از حمل محمول بر موضوع، هنوز جمله ای محقق نشده است تا بتوان بدان اشاره کرد و آنگاه بر آن حکمی کرد؛ بنابراین، گزاره ای متناظر با این جمله نخواهیم داشت تا اولاً و بالذات متصف به صدق/کذب شود و جمله نیز به تبع آن صادق/کاذب باشد؛ زیرا بخشی از این جمله، یعنی موضوع، معنا ندارد؛ یعنی پیش از حکم «این جمله» نداریم.
بررسی و نقد راه حل هورویچ برای پارادوکس دروغگو مطابق نظریه حداقلی صدق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پارادوکس دروغگو شامل جمله خودارجاعی است که مدعی کذب خودش است. برای این پارادوکس راه حل های متعددی ارائه شده که بخشی از آنها، کنار گذاشتن زبان طبیعی و استفاده از زبان های صوری و مصنوعی را راه حل اساسی می دانند؛ اما شماری از راه حل ها نیز می کوشند این پارادوکس را در زبان های طبیعی رفع کنند. مسئله مقاله این است که چرا راه حل پل هورویچ به این پارادوکس طبق نظریه حداقلی صدق که در دسته دوم راه حل ها قرار می گیرد ناقص است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته این است که نشان دهیم ادعای هورویچ مبنی بر امکان توضیح همه کاربردهای مفهوم صدق با توسل به تمایل ذاتی و زبانی ما به قبول همه نمونه های صورت هم ارزی کافی نیست. پیشنهاد هورویچ برای حل پارادوکس دروغگو، کنار گذاشتن نمونه های صورت هم ارزی مربوط به جمله های خود ارجاع است. نتیجه اینکه این پاسخ نه تنها نمی تواند پاسخ مناسبی برای این پارادوکس باشد، بلکه پذیرفتن این راه حل به معنای ناقص بودن تبیین و توضیحی است که نظریه حداقلی درباره مفهوم صدق ارائه می دهد.