مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
نظریه های انقلاب
حوزه های تخصصی:
انقلابات معمولا آثار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهمی در کشوری که در آن واقع شده اند، در منطقه مربوطه و حتی در سطح جهانی می گذارند. انقلاب اسلامی به عنوان انقلابی شگفت انگیز و بزرگ اجتماعی، نتایج بسیاری در سطح داخلی و منطقه ای و جهانی گذاشته است. یکی از نتایج انقلاب اسلامی اثری است که در نظریه پردازی های انقلاب گذاشته است. در این مقاله اثر انقلاب اسلامی در نظریه های مربوط به علل وقوع انقلابات، مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که موضوع اخیر در حوزه مباحث جامعه شناسی علم قرار می گیرد، با استفاده از نظریه توماس کوهن و رابرت مرتون و شاپین چارچوب نظری مطالعه تدوین شد. فرضیه اصلی تحقیق این بود که: وقوع انقلاب اسلامی ایران دگرگونی قابل توجهی در نظریه های مربوط به علل وقوع انقلاب ایجاد کرده و عوامل بیرونی نیز این اثرگذاری را تقویت کرده اند. با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، 57 مقاله علمی چاپ شده در مجلات علمیِ بین المللی (به انگلیسی) مربوط به انقلاب اسلامی ایران تحلیل محتوای کیفی شدند تا آثار نظریه ای انقلاب اسلامی مطالعه شود.این پژوهش نشان داد که انقلاب اسلامی ایران اثر غیر قابل انکاری در نظریه ها و نظریه پردازی انقلاب گذاشته است. مطالعه این انقلاب سبب شده است که عوامل فرهنگی در تبیین انقلابات وارد و بسیار اساسی تلقی شوند ودر مقابل نقش متغیرهای ساختاری در تبیین وقوع انقلابات کاهش یابد.همچنین در اثر این مطالعات، اهمیت مشروعیت سیاسی و نقش زنان در تبیین انقلابات، توسعه قابل ملاحظه ای یافته است. مجموعه این عوامل سبب شکل گیری روندهای جدیدی در حوزه مطالعات انقلاب شده است.به علاوه، عوامل سیاسی، اقتصادی، ژئوپولیتیک، مذهبی و فرهنگی مربوط به ایران و جهان، از زمان وقوع انقلاب اسلامی تاکنون، سبب شده اند که توجه علمی به انقلاب اسلامی و نتیجتا اثر گذاری علمی آن در تبیین انقلابات تشدید شود.
اثر انقلاب اسلامی ایران در نظریه های فرایند جنبش انقلابی
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که آیا وقوع انقلاب اسلامى و مطالعه آن به وسیله صاحب نظران انقلاب، دگرگونى قابل توجهى در نظریه هاى مربوط به فرایند جنبش انقلابى ایجاد کرده است یا خیر؟ براى پاسخ به این پرسش، که در حوزه جامعه شناسى علم است، از نظریه مرتون و به ویژه توماس کوهن درباره تغییر و تحول دانش علمى بهره گرفته شده و این فرضیه مطرح شده است که وقوع انقلاب اسلامى ایران و مطالعه آن منجر به کشف ناسازگارى هاى علمى در نظریه هاى مربوط به فرایند جنبش انقلابى شده و دگرگونى هاى قابل توجهى در این نظریه ها ایجاد کرده است. از آن جا که فرایند جنبش انقلابى تا سرنگونى نظام خود از مباحث متعددى ـ شامل شرایط شکل گیرى جنبش انقلابى، نقش ایدیولوژى و فرهنگ در این فرایند، بسیج و مشارکت توده اى در جنبش، نقش سازمان و رهبرى و خشونت در فرایند جنبش انقلابى ـ تشکیل مى شد، فرضیه اصلى ما به پنج فرضیه فرعى تجزیه شد که هر یک ناظر بر بررسى دگرگونى هاى نظرى در یکى از موضوع هاى فوق است. بررسى فرضیه اصلى و فرضیه هاى فرعى به کمک تحلیل محتواى کیفى 57 مقاله علمى، حاوى مطالب نظریه اىِ مربوط به انقلاب اسلامى، منتشر شده در مجلات معتبر تخصصى خارجى، نشان داد که مطالعه فرایند جنبش انقلابىِ انقلاب اسلامى در هر پنج زمینه فوق منجر به کشف ناسازگارى هایى بین نظرهاى موجود و واقعیات مربوط به فرایند جنبش انقلاب اسلامى شده، و آثار مهم و قابل توجهى بر نظرهاى این حوزه گذاشته، نظریه هاى موجود در قبل از انقلاب اسلامى را بهبود بخشیده و حتى نظریه ها و زمینه هاى جدیدى به مطالعه فرایند جنبش انقلابى افزوده است
از تبیین تا "ضدتبیین":چالش ها و تحول مفهوم بندی یک انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انقلاب اسلامی ایران نه تنها در مکان و زمانی شکل گرفت که چندان انتظار نمی رفت، بلکه تفاوت های عمده ای هم با دیگر انقلاب ها، به ویژه انقلاب های جهان سومی داشت. پیچیدگی های ناشی از همین غیرمنتظره بودن و تمایز نسبی باعث نوعی بازاندیشی و اصلاح در مفهوم بندی و نظریه پردازی انقلاب شد. در این نوشتار می کوشیم نشان دهیم که این بازاندیشی و اصلاح چگونه در انقلاب اسلامی پژوهی نمود یافته است. به عبارت دیگر، نشان می دهیم که در طول نزدیک به سه دهه تلاش برای درک انقلاب اسلامی ایران، چگونه جایگاه مسلط در انقلاب اسلامی پژوهی به ترتیب میان تبیین های ساختاری، تبیین های سازمانی و تبیین های فرهنگی – گفتمانی دست به دست شده است.
نقد و ارزیابی رویکردهای دکتر کاتوزیان به انقلاب مشروطه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انقلاب مشروطه از زمان وقوعش تاکنون از منظرهای گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفته است. تداوم مناقشه های فکری در این باره نشانگر زنده بودن اندیشه مشروطیت است و از ضرورت استمرار گفتگوهای انتقادی درباره آن حکایت دارد. این مقاله به ارزیابی ایده های دکتر کاتوزیان درباره انقلاب مشروطه می پردازد. کاتوزیان به عنوان یک پژوهشگر فعال در حوزه مسائل ایران معاصر، در آثار گوناگونش به بحث درباره انقلاب مشروطه پرداخت و نگاه های خاصی درباره انقلاب مشروطه و فرایندهای منتج از آن ارائه کرد. این نوشتار قصد دارد با رویکردی تحلیلی - انتقادی به ارزیابی دیدگاه های دکتر کاتوزیان درباره مسائلی چون نظریه انقلاب های ایرانی، آرمان ها، بازیگران و مفاهیم مهم مشروطه ایرانی بپردازد و ایده های کاتوزیان را درباره کلان روایت های مارکسیستی و توطئه باور بازتاب دهد. این مقاله سرانجام با صحه نهادن بر پاره ای از دیدگاه های کاتوزیان و تشکیک در برخی دیگر، هم کاتوزیان و هم سایر صاحب نظران را به تأمل بیشتر در این باره برمی انگیزد.
انقلاب های عربی: گذار از نسل های چهارگانه نظریه انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که تمامی جریان های فکری موجود در نسل های مختلف نظریه انقلاب تنها قادر به شناخت و تفسیر ابعاد آن دسته از انقلاب هایی هستند که در صدد شناخت آنها برآمده اند، به نظر می رسد استفاده از آنها برای توجیه نظری انقلاب های آتی معقول و کارآمد نباشد. بر این اساس، شاکله اصلی نظریه های انقلاب در طول چهار نسل نظری پیشین مبتنی بر یک مجموعه از عوامل و مولفه های از پیش تعیین شده به عنوان عوامل پیشبرد انقلاب است که بنا بر ضرورت در تمامی انقلاب-ها به ویژه انقلاب هایی که بعد از زمان ارائه آنها به وقوع پیوسته اند موضوعیت ندارد. با توجه به این توضیحات و عنوان نوشتار حاضر می توان این سوال را مطرح کرد، آیا تمامی ابعاد انقلاب های عربی به واسطه دیدگاه های موجود در نسل های چهارگانه نظریه انقلاب قابل توجیه و تبیین نظری هستند؟ نتیجه بررسی های بعمل آمده گویای آن است که حداقل در سه حوزه یعنی اتصال فرآیندی سطوح داخل و بین الملل در یک چارچوب تاریخی خاص، نقش بی طرفانه ارتش در تبدیل ناآرامی ها به انقلاب و در نهایت پیروزی انقلاب ها در شرایط فقدان رهبری با عوامل مورد اشاره در نظریه های پیشین تفاوت عمیقی دارند. مولف در این اثر قصد دارد بر پایه روش انطباق عوامل تاثیرگذار بر بروز ناآرامی های عربی در سه حوزه مذکور با عوامل مورد اشاره همسان در نظریه های چهارگانه انقلاب تفاوت های یاد شده را بررسی نماید.
تحلیل و جستاری ناظر بر چیستی و چگونگی تحقق نظام انقلابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شاهد اندیشه دوره سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۶)
269 - 294
ازجمله مسائل موردتوجه عمده نظریه پردازان مدرن انقلاب و جنبش های اجتماعی، سرنوشت انقلاب ها بعد از پیروزی و برانداختن نظم موجود و تبدیل انقلاب به یک نظام سیاسی جدید است. اینکه یک جنبش انقلابی بعد از پیروزی بر نظام سیاسی مطرود، نظام جدیدی را خلق نموده و به حرکت های انقلابی خاتمه می دهد و درواقع انقلاب مأموریتش پایان یافته به نظام تبدیل می شود. بر همین اساس نظریه های مدرن انقلاب رأی به امتناع همزیستی انقلاب و نظام داده اند؛ اما درک متفاوتی که از معنای انقلاب در نگاه رهبران انقلاب اسلامی وجود دارد باعث شده که در اندیشه مبتنی بر انقلاب اسلامی نه تنها رأی به پایان مأموریت انقلاب داده نشود، بلکه از نظریه «نظام انقلابی» دفاع بشود. این نوشتار می کوشد به روش کیفی و با استفاده از منابع اسنادی، ضمن بررسی انتقادی نظریات مهم انقلاب و جنبش های اجتماعی و با تکیه بر نظریه جنبش اجتماعی و نگاه بدیع و خلافِ آمد امام خمینی به انقلاب اسلامی، امتناع همزیستی انقلاب و نظام به مثابه یک قاعده کلی را رد کرده و چیستی و چگونگی همزیستی انقلاب و نظام در ایران را بررسی کرده و مدلی برای توضیح چگونگی تحقق نظام انقلابی ارائه بدهد.
امکان سنجی نظریه بسیح منابع در انقلاب های تونس و لیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۳۰)
61 - 92
مطالعه انقلاب های سیاسی و اجتماعی از مهم ترین حوزه های پژوهشی در علوم اجتماعی است. وقوع انقلاب ها در جوامع، زمینه مناسبی برای تحقیقات علمی و اصلاح نظریه های انقلاب به وجود آورده است. از اینرو متفکران اجتماعی و جامعه شناس همواره تلاش می کنند، علل وقوع جنبش های احتماعی انقلاب ها را کشف کنند. حاصل تلاش علمی آنها تدوین نظریه های مختلفی برای تبیین این پدیده ی اجتماعی است. تا دهه های پیش، توجه نظریه پردازان جامعه شناس و علوم سیاسی، به مطالعه انقلاب های کبیر معطوف بود، اما با انقلاب اسلامی در ایران، ضعف نظریات در تبیین انقلاب ها آشکار شد. این امر موجب تحول و چرخش در زمینه مطالعات انقلاب های جدید گشت. از حمله نظریات مهم در زمینه تبیین انقلاب، می توان به نظریه بسیح منابع چارلز تیلی اشاره کرد، که از مهمترین نظریه های ساختاری انقلاب است. ون بسیج منابع مدعیان جدید قدرت در جامعه می داند. این مسئله در انقلاب های تونس و لیبی به خوبی مشهود است. هدف این مقاله بررسی زمینه های انقلاب در کشورهای تونس و لیبی، با استفاده از الگوی بسیج منابع است. همچنین یافتن پاسخی برای این پرسش؛ که انقلاب های تونس و لیبی تا چه میزان با نظریه مذکور هماهنگی دارد؟ یافته ها نشان می دهد، این انقلاب ها به میزان قابل توجهی از الگوی تیلی تبعیت می کنند. انقلاب تونس و لیبی در مرحله بسیج منابع، تابع الگوی مورد نظر تیلی هستند، و در وضعیت انقلابی با بسیج منابع به هدف خود که همان سرنگونی نظام حاکم بود، رسیدند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر پایه گزارش های روزنامه ها و کتب نوشته شده است.
انقلاب مشروطه و نظریه های مارکسیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) سال شانزدهم تابستان ۱۳۸۸ شماره ۴۵
135 - 158
انقلاب مشروطه ایران، صحنه ای مناسب جهت بررسی حوادث تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران از سال 1324 ه.ق تا کنون می باشد. انطباق موقعیت های مختلف در انقلاب مشروطه با نظریه های جامعه شناسانه در یک روش تحقیق مبتنی بر اصول شناخت و تحلیل منطقی پدیده اجتماعی، برای ما شرایط شناخت علل، آثار و پیامدهای آن در سطوح مختلف جامعه را مناسب می سازد. نظریه های انقلاب در پی پاسخ به این پرسش اساسی هستند که انقلاب چرا و چگونه روی می دهد. و پیامدهای آن چیست؟ در بین نظریه مارکسیست ها "مارکس"و نئومارکسیست ها ساختارگرایان اسکاچ پل را انتخاب کرده ایم، نظریه انقلاب بورژوازی مارکس با تاکید بر نابرابری برخاسته از تضاد و تغییر در وجه تولید، بخشی از واقعیت تاریخی مربوط به نقش تجار و اصناف را در انقلاب مشروطه تبیین می کند، اما در انطباق با انقلاب مذکور توانایی تطبیق کمی دارد. نظریه انقلاب اجتماعی اسکاچ پل - که از نئو مارکسیست ها می باشد بر وجود دولت ضعیفی در یک جامعه کشاورزی با موقعیت نامساعد در عرصه بین المللی، و فشار جهت اصلاحات و نوسازی بر آن دولت و نهایتا عدم موفقیت دولت، با شورش و طغیان کشاورزان که توسط رهبران شهری هدایت می شوند. انقلاب را امکان پذیر می داند. این نظریه انطباق قابل ملاحظه ای با مشروطه دارد.
نظریه انقلاب در منشور جامعه شناسی تاریخی روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
297-322
حوزه های تخصصی:
ادبیات مرتبط با انقلاب تاکنون شاهد چهار موج نظری در تبیین انقلاب های گوناگون بوده است. هرچند امواج یادشده متعلق به دوره های زمانی متفاوت هستند، تمامی آنها دارای هستی شناسی ذات گرا و به دنبال شناخت مؤلفه های تأثیرگذار در بروز و موفقیت تحولات هستند. پیشینه جامعه شناسی تاریخی در تبیین انقلاب ها به تلاش های برینگتون مور، چارلز تیلی و تدا اسکاچپول در نسل سوم نظریه ها بازمی گردد که با تمرکز بر ساختار و تحلیل شرایط درونی و توجه اندک به تأثیرات بیرونی، انقلاب ها را از دایره بسته و درون زاد خارج کرد و به بستر بین الملل متصل نمود. با این حال از منظر روش شناختی، شیوه آنها در امتداد نسل های نظری پیشین قرار داشت؛ زیرا از دیدگاه جامعه شناسی تاریخی، انقلاب ها انباشت حوادث برآمده از ارتباط پدیده های اجتماعی در یک بستر فراملی هستند. در همین راستا هدف نوشتار حاضر، بررسی سیر تحول عامل فراملی/ بین الملل در نظریه های انقلاب از منظر نظریه پردازان جامعه شناسی تاریخی است. بر اساس یافته های پژوهش، عامل بین الملل در ادبیات نظریه پردازان جامعه شناسی تاریخی، سه تحول عمده را پشت سرگذاشته است. نخست در دهه 70 میلادی از منظر ساختاری به تأثیر نظم حاکم بر نظام بین الملل بر انقلاب ها اشاره دارد. در مرحله دوم، عامل بین الملل از حاشیه ادبیات مربوطه به متن وارد می شود و دیدگاه بین دولتی برجسته می شود و در گذار به مرحله سوم، صرفاً ارتباطات بین دولتی مدنظر نیست، بلکه نگرش بین-اجتماعی و رویکرد بین مردمی و شبکه ای مورد نظر قرار می گیرد.
کنکاش پیرامون نظریه مرجع برای عبور از ترمیدور در انقلاب اسلامی با تاکید بر اندیشه ی سیاسی آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات انقلاب اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۴
117 - 136
حوزه های تخصصی:
موضوع این پژوهش، بررسی امکان تعمیم پذیری نظریه ی کرین برینتون بر تجربه انقلاب اسلامی است. مسئله این است که تحلیل روشنی مبنی بر مکانیزم گریز انقلاب اسلامی از موقعیت های ترمیدوری ارائه نشده است. سؤال اصلی این است که گریز انقلاب اسلامی از تله های ترمیدوری با تکیه بر کدامین نظریه قابل تحلیل است؟ دراین راستا، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی ابتدا به تشریح نظریه برینتون پرداخته؛ موقعیت های ترمیدوری در انقلاب اسلامی را برشمرده و دیدگاه صاحب نظران مختلف در این زمینه را بررسی کرده ایم؛ سپس با ارجاع به اندیشه ی سیاسی آیت الله خامنه ای، عواملی را شناسایی و صورت بندی نموده ایم که توضیح دهنده دلایل تعمیم ناپذیری این نظریه بر انقلاب اسلامی هستند. تأمل در این عوامل نشان می دهد که با تکیه بر این گزاره ها و بسط و تکمیل این الگو، می توان نظریه ای بومی تحت عنوان «نظام انقلابی» را تدوین کرد که مفسر حرکت عمومی انقلاب اسلامی باشد.
فقدان رهبری در نسل پنجم انقلاب ها؛ عامل پیروزی یا شکست انقلاب
منبع:
انقلاب پژوهی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 68
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی و مقایسه مؤلفه نقش رهبری در انقلاب های نسل پنجم نسبت به نقش این مؤلفه در چهار نسل قبل است. نظریات انقلاب، چهار نسل را پشت سر گذاشته اند؛ اما امروزه باوقوع انقلاب هایی با ویژگی های متفاوت از چهار نسل پیشین، سخن از نسل پنجم انقلاب ها به میان آمده است.از آنجا که رهبران فکری و سیاسی در انقلاب های گوناگون به ویژه انقلاب های بزرگ در به سرانجام رساندن آنها نقش داشته و نقشه مسیر انقلاب و انقلابیون را مشخص نموده اند؛ لذا بررسی این مؤلفه در جهت تشخیص میزان موفقیت انقلاب ها با توجه به وجود و فقدان نقش رهبری در آنها حائز اهمیت است. بدین ترتیب سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که مؤلفه نقش رهبری در انقلاب های نسل پنجم از چه جایگاهی برخوردار است؟ برای پاسخ به این سؤال، از روش تحلیل اسنادی که از انواع روش های کیفی است استفاده شده است. به همین منظور ابتدا در بحث مبانی نظری نسل های مختلف نظریات انقلاب به طور خلاصه ارائه می گردد. سپس ویژگی ها و مؤلفه های انقلاب های نسل پنجم مورد بررسی قرار می گیرد. به طور کلی می توان گفت؛ انقلاب های نسل پنجم از یک سو فاقد ویژگی هایی چون رهبری، ایدئولوژی و سازماندهی بوده و از سوی دیگر از ویژگی های جدیدی چون کنش جمعی همراه بسیج توده ای با بهره گیری از شبکه های اجتماعی و فضای مجازی برخوردار هستند. می توان گفت یکی از مؤلفه هایی که در موفقیت یا عدم موفقیت انقلاب ها نقش بسزایی دارد، نقش رهبری است. لذا نمی توان فقدان نقش رهبری را در ناکامی انقلاب های نسل پنجم و در نهایت عدم بروز انقلاب های بزرگ و پیروز در جوامع ملتهب را نادیده گرفت.