مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
ابن رشد
منبع:
اخلاق سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۰ (پیاپی ۶۳)
43 - 72
حوزه های تخصصی:
ابن رشد در تلخیص بوطیقا به ابداعات و نوآوری هایی دست زده است؛ او در این کتاب بیشتر قوانین شعر را به گونه ای بیان می کند که مطابق طبع زبان عرب باشد. حال این پرسش مطرح می شود که مقصود ابن رشد از این ابداعات چیست. در این مقاله سعی شده است با بررسی یکی از ابداعات او در تلخیص بوطیقا به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه غایت اخلاقی اسلوب ادبی و گفتار شرعی ابن رشد ذیل دو موضوع بیان می شود: جایگاه اشعار و اسلوب ادبی در اخلاق و غایت اخلاقی شعر در گفتار شرعی. ابن رشد در این موضوعات اهداف اخلاقی را دنبال کرده است. او در عین ستایش بعضی از اشعار عربی از نظر زیبایی و اسلوب ادبی، اهداف موردنظر آن ها را به دلیل حقارت و بیهودگی مذمت کرده است؛ زیرا اشعار شاعران عرب به دور از تربیت اخلاقی اند و قادر به تربیت جوانان نیستند. از نظر ابن رشد، هر عملی با تشبیه و محاکات به سوی دو امر حسن و قبح یا فضیلت و رذیلت کشیده می شود. فضیلت اخلاقی در گفتار شرعی به ویژه در قصه حضرت یوسف (ع) به خوبی نشان داده می شود؛ شقاوت از جانب برادران بر یوسف موجب تغییرات در نفس او شد. به سخن دیگر، ترس از خدا و رحم به برادران موجب کسب فضایل بیشتر در او گردید. بدین ترتیب، یوسف (ع) به سعادت دست می یابد و جایگاه اخلاق را نشان می دهد. لذا غایت اخلاق در تلخیص بوطیقا با آیات قرآن و گفتار شرعی کامل می شود؛ زیرا ابزار کاملی برای تربیت انسانی فراهم می کند.
تحلیل و محک تهافت غزالی بر فیلسوفان و بررسی دفاعیه ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم فلسفی از تصور خدا با فهم کلامی تصور خدا از آغاز با چالش ها و تعارض هایی مواجه بوده که شاید بتوان نقطه اوج این نزاع را در تهافت الفلاسفه غزالی یافت که فیلسوفان را به خاطر باور به سه مسأله تکفیر کرد. مسأله این پژوهش بازخوانی انتقادات غزالی بر فیلسوفان و محک و ارزیابی دیدگاه او، سپس بررسی قوت و ضعف دفاعیه ابن رشد است. غزالی به درستی متوجه شده بود که با اثبات قدم عالم، اثبات وجود خدا راه دشواری را در پیش دارد، با این حال اعتقاد به حدوث زمانی عالم نیز تبعات باطلی به همراه دارد که کمتر از تبعات آموزه فیلسوفان نیست. در خصوص علم خدا به جزئیات نظر می رسد پاسخ ابن رشد، مناسب است و می تواند ایراد غزالی را در این خصوص برطرف کند. تفاوت غزالی با ابن رشد در این است که او با استناد به قرآن، علم خدا به همه جزئیات را ثابت می داند، اما فیلسوف در خصوص چیزی به اظهار نظر می پردازد که نمی تواند فهم درست و دقیقی درباره آن داشته باشد. در خصوص معاد جسمانی نیز ابن رشد با تأویل، بین حقیقت فلسفی و آموزه دینی هماهنگی برقرار می کند اما با اختلاف نظر ابن رشد و غزالی درباره تأویل در داوری نهایی نمی توان گفت حق با غزالی است یا ابن رشد.
تفسیر ابن رشد از عقلانیّت ارسطویی و نسبت آن با دین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۶)
196 - 223
حوزه های تخصصی:
ابن رشد فیلسوف بزرگ مغربِ دنیای اسلام است و ارسطو را مصداق تامّ نوع انسانی در عقلانیت می داند. وی رسالت خود را در تبیین و تفسیر ارسطو به ارسطو در دنیای اسلام می داند. به نظر وی، عدم فهم دقیق ارسطو در بین متفکران اسلامی مشکلات زیادی را بوجود آورده است. او با تبیین ابعاد مختلف عقلانیت مستقل ارسطویی، سعی کرده است بر تمایز هویتی یقین عقلانی و علمی و اقناع ناشی از آموزه های دینی تأکید کند. وی یقین عقلی را محصول فرایند تکاملی ادراک انسانی نسبت به محسوسات و طبیعت کلی و عقلی موجودات می داند و بر استقلال و انحصاری بودن آن در راه نیل به حقیقت پافشاری می کند. به نظر ابن رشد دین، هویت عمل گرایانه دارد و ابداً ادعای حقیقت نمایی و راه رسیدن به حقیقت را ندارد و هدفی جز کسب فضائل اخلاقی و قرار دادن انسان های عادی در مسیر سعادت ندارد. در این مقاله سعی داریم تا با روش تبیینی - تحلیلی ضمن بیان تفسیر ابن رشد از هویت عقلانیت مستقل ارسطویی، رابطه آن با دین را بیان کنیم و از این طریق گام کوچکی در مسیر ابن رشد پژوهی در زبان فارسی برداریم؛ مسیری که شاید به فهم ریشه و بنیاد مشکلات حال حاضر ما در رابطه با نسبت عقل و دین و نسبت تفکر سنتی و مدرن کمکی کرده باشد.
واکاوی سرانجام میراث فلسفی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شماری از مستشرقان و تعدادی از اندیشمندان مسلمان مُصرّانه بر این باورند که میراث حکمی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام و از جمله ایران، وارد نشد و حکیمان و متکلمان مسلمان، التفاتی به نوشته های او نکردند. توجیهاتی مانند نبود نسخه های آثار ابن رشد یا نداشتن شاگردان وفاداری به وی نیز بر این باور ارائه شده است. نوشتار حاضر می کوشد هم گزارشی از جبهه مقابل با این باور ارائه دهد و هم نادرستی پندار بی توجهی اندیشمندان جهان اسلام و به ویژه ایرانیان به میراث ابن رشد را نشان دهد. برای نیل به این منظور به نوشته های متعددی از حکیمان و متکلمان شرق عالم اسلام تمسک می شود که در آنها صریحاً از ابن رشد و یا نوشته های او نام می برند و گاه به نقد می نشینند. همچنین در این نوشتار به بسیاری از مسایلی اشاره می شود که متکلمان و فیلسوفان مسلمان در نوشته های ابن رشد دنبال کردند. سرانجام نیز محتمل ترین وجه برای کم توجهی حکیمان مسلمان به نوشته های ابن رشد ذکر خواهد شد.
چرا معجزه راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت نیست؟ (با نگاهی به دیدگاه غزالی، ابن رشد و ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنان که در علم کلام مشهور است، پیامبران با آوردن معجزه نشان می دهند که در دعوی خود صادق اند و فرستاده حقیقی خداوند به شمار می آیند. در مقابل این نظر مشهور، عده ای از اندیشمندان معجزه را راه مناسبی برای اثبات صدق دعوی نبوت به شمار نیاورده اند. چنان که حکمایی همچون ملاصدرا، غزالی، ابن رشد، عبدالرزاق لاهیجی و ملاهادی سبزواری معتقدند که مؤمن حقیقی ایمان و یقین خود را بر دیدن معجزه عملی از پیامبر بنا نمی کند و دینی را که حاصل معجزه باشد دین انسان های عامی دانسته اند. از نظر ایشان معجزه نمی تواند برای ما یقین عقلانی ایجاد کند و تشخیص معجزه نیز از سحر و شعبده دشوار است. در این مقاله پس از بیان دیدگاه ها و دلایل مخالفان معرفت بخشی معجزات، اشکالات دیگری مانند متواتر نبودن گزارش های معجزات، منحصر بودن گزارش های معجزات به حامیان آن دین، عدم ارائه ملاک عملی برای تشخیص معجزات، قابل اثبات نبودن ادعای مطابقت معجزات با فنون زمانه و امکان ارائه تفسیرهای طبیعی از معجزات، مطرح شده و سپس راه صحیح شناخت انبیاء، که نزدیکی و تشبّه روحی به ایشان و بررسی معارف الهی آنان است، ارائه شده است. بر این اساس، نشان داده شده است که معجزات نقل شده در ادیان فاقد کارکرد کلامی مورد نظرِ متکلمان هستند.
بررسی تأثیرپذیری ابن رشد از غزالی در مسئله تأویل نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
متفکران اسلامی در باب فهم آیات متشابه و مسئله ظاهر و باطن داشتن آیات به یکسان نمی اندیشند و گاهی اختلافات مبنایی میانشان وجود دارد. غزالی و ابن رشد از موافقان بهره گیری از روش تأویل در فهم آیات متشابه بودند و راه گریز از چالش و تعارض ظاهر و باطن را استفاده از رهیافت تأویل می دانستند. ابن رشد در مخالفت با غزالی شهره بود و کتاب تهافت التهافت را در نقد تهافت الفلاسفه غزالی نگاشت. با وجود نقدهایی که به او در این کتاب و دیگر آثارش صورت می دهد، در پاره ای از موارد و به ویژه در مسئله تأویل از غزالی تأثیر می پذیرد. غزالی دو گونه مواجهه در دو دوره فکری با مسئله تأویل دارد. این مواجهه در هر دو دوره کاملاً روشمند است و همین امر سبب الگوبرداری از روش ارائه شده او در مسئله تأویل شد. از این الگو در فهم متن ابن رشد بهره فراوانی برده است. براساس یافته های تحقیق، ابن رشد هم در ماهیت شناسی تأویل و هم در تعلیل و ضرورت اقبال به آن و هم در ابزار روی آوری به تأویل از غزالی متأثر بود؛ اگرچه اختلاف نظرهایی نیز در هریک از موارد با او دارد. در پژوهش حاضر، به روش توصیفی تحلیلی وجوه تأثیرپذیری ابن رشد از غزالی در مسئله تأویل نشان داده شده است.
جایگاه طبیعی و اجتماعی زنان در تفکر ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه و درک رویکرد فیلسوفان قدیم به مسئله زنان یکی از مباحثی است که اخیرا مورد توجه بسیار قرار گرفته است. دیدگاه ابن رشد، فیلسوف مسلمان، در باب زنان در بازخوانی تاریخ فلسفه غرب و اسلامی به طور شگفت انگیزی از حیث پیشرو بودن جلب نظر می نماید؛ گویی نظرات متفکری معاصر را می خوانیم نه اندیشمندی از اعماق قرن دوازدهم. از آن جا که هیچ پژوهش مستقلی به زبان فارسی درباره نظر ابن رشد در مورد زنان صورت نگرفته است، بررسی و انتشار دیدگاه او ضروری می نماید. بنابراین ما در این مقاله کوشیده ایم جمع بندیی کلی از نظرات او ارائه دهیم. نظرات او درباره زنان را در دو اثر مهم او، شرح جمهوری افلاطون و بدایه المجتهد، می توان یافت. او در شرح جمهوری افلاطون بر آن است از آن جا که زنان دارای توان عقلانی برابر با مردان هستند باید از حقوق برابر هم برخوردار باشند. به علاوه او در همین اثر بر آن است جامعه ای که ظرفیت ها زنان را نشناسد و به کار نگیرد هرگز روی رشد و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی را نخواهد دید. بنابراین جوامع، دست کم برای خیر و صلاح خود می بایست به زنان مانند مردان حق تحصیل و اشتغال و مانند آن را اعطا کنند.
خوانش فلسفی ابن رشد از انسان به عنوان اشرف مخلوقات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۷)
189 - 212
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی در اندیشه ابن رشد از جهات مختلف مانند اجتماعی و سیاسی (مدنی بالطبع)، فلسفی با تکیه بر عقل انسان، و از حیث کلامی و از حیث اخلاقی قابل بحث است. بحث انسان به عنوان «اشرف مخلوقات» هر چند قرائتی دینی از انسان است مسئله: پرسش این است مواجهه ابن رشد با نگاه فلسفی به «انسان به عنوان اشرف مخلوقات» چگونه است و چه تبیینی از آن دارد؟روش: این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی و نقد مسئله اشرف مخلوقات و نیز قرائت فلسفی از انسان در قالب اصطلاح های «انسان اشرف مخلوقات»، «خلیفه الله»، «انسان محیط بر عالم» و «انسان صورت خدا» در ابن رشد می پردازد یافته ها ابن رشد از سه عبارت «اشرف محسوسات» و «اشرف مخلوقات» و «اشرف موجودات» سخن می گوید که از میان آنها «اشرف موجودات» خاص خداست؛ «اشرف مخلوقات» خاص عقول است و «اشرف محسوسات» درباره انسان بکار می رود؛ چون انسان واسط دو عالم محسوس و معقول است.. نتیجه این نوشتار این است که با استفاده از دو دلیل «اختراع» و «عنایت»، تقریر ابن رشد از این مسئله می توان بر اشرف مخلوقات بودن انسان از حیث الهیاتی، از حیث طبیعی، و دینی توجیه ارائه کرد هم بر اشرف مخلوقات نبودن او آنهم از حیث مقایسه انسان با عقول مجرد دلیل آورد .
جایگاه عقل و نقل در تفکر ابن رشد و خواجه نصیرالدین طوسی در تفکر دینانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این نوشتار، تحلیل و مقایسه جایگاه عقل و نقل در دیدگاه ابن رشد و خواجه طوسی در تفکر دینانی بود. این نوشتار در صدد پاسخگویی به این مهم بوده است، آیا اندیشمندانی که قائل به برتری عقل بوده اند، مفهومی واحد از عقل ارائه کرده اند؟ روش: اطلاعات این پژوهش بنیادی به روش کتابخانه ای گردآوری و به شیوه توصیفی- تحلیلی پردازش شده است. یافته ها: ابن رشد، با طرح مسئله اتصال میان دین و حکمت همان چیزی را مطرح می کرد که در نظر فلاسفه یونان رابطه فلسفه و سیاست خوانده می شد. خواجه طوسی اصول عقلی را بر نقل حاکم می شناخت. ایشان با تلاش فراوان از طریق نقل به احیای عقل می پرداخت. وی اصول عقاید دینی را بر پایه یقین استوار می دانست و یقین از روی استدلال عقلی و برهان محکم منطقی تحقق می پذیرفت. وی عقاید دینی را معتبر می دانست که بر اساس استدلال دقیق و برهان منطقی باشد در غیر اینصورت یقینی نیست و از اعتبار خارج است. نتیجه: در اثنای تحلیل این دو رویکرد در تفکر دینانی، محرز شد وقتی اندیشمندان از عقل صحبت به میان می آوردند، با توجه به مقتضیات زمان خویش بر اساس اصول و مبادی اندیشه فلسفی خود به اظهار نظر پرداخته اند.
علیت و معرفت از نگاه غزالی
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
47 - 59
حوزه های تخصصی:
مباحث معدودی در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفته اند؛ آنگونه که بحث علیت غزالی در مسئله هفدهم کتاب تهافت الفلاسفه به همراه پاسخ ابن رشد در کتاب تهافت التهافت چنین وضعیتی دارند. سؤالی که اغلب پرسیده می شود این است که تا چه اندازه غزالی می تواند یک فیلسوف موقع گرا نامیده شود؟ یعنی اینکه آیا او در محدود کردن عامل علّی به فقط خدا پیرو متکلمین است؟ آنچه که به طور کلی در مطالعات پیشین مورد اشاره قرار نگرفته، این پرسش است که غزالی و ابن رشد هر دو در مسئله هفدهم مسلّم گرفته اند که تئوری علیت تا چه اندازه برای تبیین معرفت بشری کافی است؟ در این مقاله نشان خواهم داد که نظریات غزالی و ابن رشد در باب علیت پیوند وثیقی با معرفت شناسی آنها دارد. تفاوت بین این دو اندیشمند به طور فشرده اینگونه می تواند خلاصه شود: پارادیم معرفت بشری در ابن رشد علوم برهانی است اما برعکس، پارادایم معرفت انسانی در غزالی حداقل شامل وحی می شود. با این وجود هر دو معتقد به امکان علم ارسطویی و وفادار به اصول او باقی ماندند. از این رو معتقدم که دیدگاه غزالی در مسئله هفدهم، انتقاد از فلسفه در کتاب تهافت را تحت الشعاع قرار داده است. یعنی فلسفه ذاتاً ناسازگار نبوده، بلکه صرفاً محدود به یک حوزه خاص است. البته من این دیدگاه را به نحو اجمالی با نظر توماس آکوئیناس مقایسه می کنم تا جایگاه این نظریه در یک فضای مأنوس تر مشخص شود.