مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۳٬۲۲۱ تا ۲۳٬۲۴۰ مورد از کل ۵۲۴٬۹۴۲ مورد.
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
856 - 887
حوزههای تخصصی:
هدف: اقتصاد اشتراکی شکل جدیدی از کسب وکارهاست که از طریق آن، افراد دارایی های خود را به اشتراک می گذارند. به دیگر سخن، اقتصاد اشتراکی امکان دسترسی به دارایی های خود را برای دیگران فراهم می کند. در بعضی از مواقع، این دسترسی به صورت موقت یا حتی به عنوان راهی برای فروش محصولات و خدمات خود به دیگران در نظر گرفته می شود. این به اشتراک گذاری دارایی ها توسط مصرف کنندگان، به طور معمول در پلتفرم های آنلاین صورت می گیرد. با توجه به رشد روزافزون کسب وکارهای اقتصاد اشتراکی، اعتماد مهم ترین مسئله ای است که شرکت های فعال در این زمینه با آن درگیر هستند. به بیان دیگر، این کسب وکارها به ارتباطات گسترده مبتنی بر اعتماد بین کاربران و ارائه دهندگان خدمات نیاز دارند. بیشتر افراد در این کسب وکارها با یکدیگر آشنایی ندارند و این مسئله ای است که چالش هایی را بر سر راه کسب وکارهای اقتصاد اشتراکی ایجاد می کند. بدین منظور، پژوهش حاضر با هدف شناسایی پیشایندهای اعتماد در اقتصاد اشتراکی صورت گرفته است.روش: پژوهش حاضر با استفاده از رویکرد ترکیبی اکتشافی، طی دو مرحله اجرا شده است. پس از شناسایی موضوع و تعیین مسئله مورد مطالعه، اولین مرحله از اجرای تحلیل محتوای کیفی، تعیین نمونه است که در عین حال مرحله دوم از فرایند تحلیل محتوا محسوب می شود. برای انتخاب نمونه یا مقاله ها، از روش مرور نظام مند استفاده شد. ابتدا سؤال «پیشایندهای اعتماد در اقتصاد اشتراکی کدام اند؟» به عنوان سؤال پژوهش مشخص شد. در مرحله بعد، مقاله های منتشرشده در مجله های علمی و پایگاه های داده گوناگون، همچون گوگل اسکالر، اسکپوس، امرالد و ساینس دایرکت، بین سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۳ جست وجو شد. این جست وجو با استفاده از کلیدواژه های اعتماد، اقتصاد اشتراکی و اعتماد در اقتصاد اشتراکی صورت گرفت که در نهایت، تعداد ۷۳۰ مقاله جمع آوری شد. پس از بررسی مقاله های مختلف، ۴۳۸ مقاله از نظر عنوان، ۱۹۲ مقاله از نظر چکیده و ۴۰ مقاله از نظر متن و محتوا رد شدند و در نهایت، ۶۰ مقاله از مجله های علمی معتبر و کنفرانس های بین المللی برای تحلیل باقی ماند. شایان ذکر است که انتخاب و جست وجوی مقاله ها تا آنجا ادامه یافت که برای پژوهشگران مسجل شد که با بهره گیری از مقاله های بیشتر، پیشایند جدیدی به عنوان پیشایند اعتماد در اقتصاد اشتراکی به دست نمی آید. پس از انتخاب مقاله ها، فرایند تحلیل محتوای کیفی آغاز شد. در این گام، پس از انتخاب واژه و جمله به عنوان واحدهای معنایی، هر مقاله دو بار توسط پژوهشگران بررسی و مرور شد. پس از شناسایی پیشایندها، برای تشکیل مقوله های فرعی و اصلی، کدهایی که مفاهیم یکسانی داشتند، در قالب یک مقوله فرعی با نامی مشخص قرار گرفتند. در نهایت مقوله های فرعی که مفاهیم یکسانی داشتند، در قالب یک مقوله اصلی دسته بندی و نام گذاری شدند. در خصوص روایی مربوط به مقوله بندی، دستورالعمل کدگذاری و مقوله بندی تدوین شد و در اختیار دو استاد متخصص قرار گرفت و پس از دریافت نظرهای آن ها، اصلاحات لازم اِعمال شد. سپس در مرحله دوم، برای اولویت بندی مقوله ها، از روش بهترین بدترین (BWM)، به عنوان یک روش تصمیم گیری چند معیاره، استفاده شد. از همین رو، پرسش نامه بهترین بدترین تهیه و برای ۱۰ نفر از خبرگان حوزه اقتصاد اشتراکی ارسال شد. این افراد از طریق روش گلوله برفی انتخاب شدند. در نهایت، به کمک نرم افزار اکسل، داده های حاصل از پرسش نامه بهترین بدترین تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: پس از بررسی های صورت گرفته، ۲۶ شاخص به عنوان پیشایندهای اعتماد در اقتصاد اشتراکی شناسایی و در گام بعد، پیشایندهای شناسایی شده به ۶ مقوله اصلی دسته بندی شد. مقوله های شناسایی شده عبارت اند از: ارزش های پیشنهادی پلتفرم (ارزش های اجتماعی، ارزش های فرهنگی)، تجربه برند (تجربه کاربر، شخصی سازی خدمات)، ادراکات اخلاقی مصرف کنندگان (امنیت پلتفرم، حفاظت از کاربران، شفافیت)، کیفیت ادراک شده (کیفیت خدمات)، برندسازی پلتفرم (شخصیت برند، قدرت برند) و قابلیت های پلتفرم (قابلیت های فنی، قابلیت اطمینان).نتیجه گیری: نتایج تجزیه وتحلیل نشان داد که از بین مقوله های شناسایی شده برای پیشایندهای اعتماد در اقتصاد اشتراکی، برندسازی پلتفرم، مهم ترین مقوله و ادراکات اخلاقی مصرف کنندگان، کم اهمیت ترین مقوله است. در نهایت، پس از ارائه محدودیت های پژوهش و پیشنهادهایی برای پژوهشگران بعدی، برای فعالان حوزه کسب وکار اقتصاد اشتراکی، توصیه هایی ارائه شده است.
طراحی الگوی شایستگی های فرماندهان پلیس با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظارت و بازرسی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۹
65 - 96
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از دغدغه های اصلی در فرماندهی انتظامی، انتخاب و انتصاب افراد شایسته در سمت فرماندهان آینده در پلیس می باشد. بر این اساس هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی الگوی شایستگی های فرماندهان پلیس با رویکرد آینده پژوهی است.روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر ماهیت داده ها آمیخته و از حیث هدف کاربردی است که در دو بخش کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی تعداد 16 نفراز مشارکت کنندگان شامل اساتید خبره، فرماندهان، مدیران بازرسی و اعضای هیأت علمی دانشگاه با روش نمونه گیری گلوله برفی، انتخاب و برای روایی این بخش از روایی محتوا، و سنجش پایایی از روش رائو و پری استفاده شد. پس از تحلیل مضمون داده ها با استفاده از نرم افزار مکس کیودا20 ، پرسشنامه محقق ساخته طراحی و در بخش کمی مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری در این بخش فرماندهان و مدیران فراجا دارای جایگاه سرتیپی و بالاتر به تعداد 275 نفر می باشند که تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران160نفرمحاسبه شد.نمونه گیری در این بخش به صورت تصادفی ساده و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس22 و آزمون های رگرسیون خطی چندگانه و شاخص معیار افزونگی صورت گرفت، روایی پرسشنامه با استفاده از روایی سازه و ضریب پایایی آلفای کرونباخ 76/. محاسبه شد. یافته ها: با پیاده سازی مصاحبه های انجام شده با مشارکت کنندگان، در عملیات کدگذاری، محققان به تبیین شاخص ها، مفاهیم و بعد ها پرداختند. با تحلیل محتوای مصاحبه ها در نهایت، 63 شاخص، 14 مؤلفه و 5 بعد به دست آمد.نتایج: با توجه به مقدار ضریب بتای استاندارد شده و سطح معناداری، کلیه متغیرها در شایستگی فرماندهان پلیس اثرگذار بودند. اما میزان اثرگذاری هریک متفاوت بوده، به طوری که شایستگی هوشمندی با ضریب بتای استاندارد شده 932/. در رتبه اول، شایستگی دانشی با ضریب بتای 735/. در رتبه دوم و شایستگی شخصیتی و رفتاری با ضریب بتای 725/. در رتبه سوم، قرار گرفت و به ترتیب در ادامه شایستگی امنیتی-انتظامی با ضریب بتای 681/0 و در نهایت شایستگی محیطی با ضریب بتای 557/0 به ترتیب در رتبه اثرگذاری چهارم تا پنجم قرار گرفتند."مقاله فوق در فهرست آماده انتشار می باشد"
بررسی تجارب زیسته منتی ها از پدیده بازخورد اثربخش در روابط منتورینگ در شرکت ایران خودرو دیزل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
1 - 28
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف اصلی در روابط منتورینگ، انجام موفق فرایند منتورینگ است و بازخورد مؤثر به کارکنان، یکی از ابزارهای دستیابی به این هدف است. و در همین راستا پژوهش حاضر درصدد دستیابی به مضامین مشترک از تجارب زیسته منتی ها در جهت تبیین و درک ماهیت و بستر پدیده بازخورد اثربخش در روابط منتورینگ است.روش: پژوهش حاضر بر رویکرد پدیدارشناسی تفسیری ون منن مبتنی است ابزار پژوهش، مصاحبه های نیمه ساختاریافته و مشارکت کنتدگان پژوهش، 16 نفر منتی بود که از بین خبرگان و دریافت کنندگان بازخورد اثربخش در روابط منتورینگ، در شرکت ایران خودرو دیزل انتخاب شدند و روش نمونه گیری نیز هدفمند(مبتنی بر هدف)از نوع معیارمحور بود.یافته ها: نتایج پژوهش به هفت خوشه بندی کلی منتهی شد: مقوله محوری، استراتژی ، پیامد، تسهیلگر، تعدیلگر، بستر و محدودیت. همچنین 19 درون مایه اصلی به دست آمد که زیرمجموعه هر یک از خوشه های اصلی بود. این درون مایه ها عبارت اند از: مقوله محوری: یادگیری؛ استراتژی: شیوه های بازخورد فنی، توسعه ای و اجتماعی؛ پیامد: پیامدهای فردی، شغلی و سازمانی؛ تسهیلگر: شایستگی های فردی منتور، شایستگی های رفتاری منتور و شایستگی های تخصصی منتور؛ تعدیلگر: ویژگی های منتی، ویژگی های منتور و محتوای بازخورد. بستر: فرهنگ سازمانی و حمایت سازمانی.نتیجه گیری: استفاده از مدل این پژوهش، فرایند طراحی و توسعه بازخورد اثربخش در روابط منتورینگ را در سطح کلان فرهنگ سازی می کند و در سطح سازمان ها نیز می تواند با سهولت بیشتری عملیاتی و اجرای شود. افزون براین، حوزه نظری موضوع را در سطح بین المللی توسعه می دهد؛ از این رو ارزش افزوده این مطالعه را می توان آگاهی و تسهیل فرایند بازخورد اثربخش در روابط منتورینگ در بستر سازمان ها با آگاهی و الگوبرداری از مفاهیم و درون مایه های مدل ارائه شده دانست.
شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت منابع انسانی ملی با تأکید بر چالش های منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
29 - 55
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدیریت منابع انسانی به عنوان یک رشته علمی و عملی، در حال رشد و جهش شگفت انگیزی است؛ اما با توجه به عوامل گوناگون با چالش هایی مواجه می شود که در صورت تدابیر صحیح و بهنگام، می تواند آن را به فرصت های ناب تبدیل کند و از قِبَل آن به مزیت رقابتی دست یابد. این چنین کارکرد منابع انسانی در سطوح ملی و کلان، می تواند بسترساز پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور شود. بر اساس آنچه بیان شد، هدف از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر بر مدیریت منابع انسانی ملی با تأکید بر چالش های منابع انسانی، در سه بُعد ساختاری، زمینه ای و رفتاری است.
روش: روش پژوهش مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بود و با بهره گیری از روش فراترکیب انجام شد. روش نمونه گیری از نوع هدفمند و در دسترس بود. همچنین، در راستای گردآوری داده ها، به پایگاه های علمی داخلی و خارجی رجوع شد که از آن جمله، می توان پایگاه های داخلی مگیران، ایرانداک، پایگاه علوم انسانی، نورمگز و اس آی دی اشاره کرد. از پایگاه های خارجی نیز پایگاه های گوگل اسکولار و ساینس دایرکت و امرالد بررسی شد. در گام نخست، بر اساس گردآوری مطالعات پیشین، عوامل مؤثر در قالب مضامین استخراج شد؛ سپس مبتنی بر فرایند فراترکیب، در چارچوب مدل سه شاخگی، در سه محور ساختار، زمینه و رفتار این عوامل دسته بندی شدند.
یافته ها: بر اساس یافته ها، مهم ترین عوامل مؤثر بر منابع انسانی ملی، در بُعد ساختاری عبارت اند از: «بلوغ معماری و ساختاری مدیریت منابع انسانی»، «اصلاح فرایندها و ساختارها و قوانین خط مشی گذاری منابع انسانی در سطح ملی»، «بازسازی ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مرتبط با مدیریت منابع انسانی در سطح ملی»، «اصلاح ساختارهای آموزش و توانمندسازی در سطح ملی». مهم ترین عوامل در بُعد زمینه ای عبارت اند از: «وضعیت توسعه یافتگی کشور»، «بلوغ نوآوری در سیستم های مدیریت منابع انسانی»، «جهانی شدن و بین المللی شدن منابع انسانی»، «تفاوت های فرهنگی و زمینه ای در کشورها»، «حکمرانی مشارکتی در مدیریت منابع انسانی»، «فناوری و نقش آن در مدیریت منابع انسانی». در نهایت مهم ترین عوامل در بُعد رفتاری عبارت اند از: «توجه به مؤلفه های فرهنگی و اجتماعی در مدیریت منابع انسانی ملی»، «بازسازی نگرش ها، ادراکات و رفتارهای اجتماعی در مدیریت منابع انسانی ملی»، «توجه به مؤلفه های چندملیتی و تفاوت های قومیتی»، «اهمیت رهبری و شبکه سازی در مدیریت منابع انسانی ملی».
نتیجه گیری: دستاورد ویژه پژوهش مبتنی بر بررسی و تحلیل مطالعات پیشین، اشاره به آن دارد که در طراحی نظام مدیریت منابع انسانی ملی، ضرورت دارد که هم زمان به مؤلفه های ساختاری و مؤلفه های زمینه ای و مؤلفه های رفتاری توجه ویژه ای شود. در پژوهش حاضر، متناسب با شناسایی این علل، راه کارهایی برای نظام مدیریت ارائه شد. سهم دانش افزایی و کاربردی پژوهش حاضر را می توان در توجه به چالش های منابع انسانی در لایه ها و سطوح کلان و ملی و با نگاه نهادی دانست.
طراحی مدل توسعه سرمایه انسانی مبتنی بر اهداف قانون برنامه هفتم توسعه کشور: رویکرد توسعه اقتصاد دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
36 - 61
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: توسعه سرمایه انسانی، یکی از اهداف بسیار مهم برنامه های توسعه در هر کشوری است و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم فراوانی روی توسعه پایدار دارد. پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل توسعه سرمایه انسانی، مبتنی بر اهداف قانون برنامه هفتم توسعه کشور (رویکرد توسعه اقتصاد دیجیتال) انجام شده است.
روش: این پژوهش کاربردی با رویکرد استقرایی اجرا شد. شناسایی عوامل با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام گرفت. مشارکت کنندگان پژوهش، اعضای هیئت علمی و مدیران دانشگاه های برتر شهر تهران به تعداد ۱۶ نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای پیمایش دیدگاه مشارکت کنندگان پژوهش، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. برای بررسی اعتبار یافته ها، از راهبردهای مراجعه مجدد به مشارکت کنندگان و جلب توافق ایشان و بررسی توسط همتایان استفاده شد.
یافته ها: مدل توسعه سرمایه انسانی مبتنی بر اهداف برنامه هفتم توسعه، از سه بُعد تشکیل شده است که عبارت است از: الزامات اقتصاد دیجیتال، دانشگاه تراز اقتصاد دیجیتال و توسعه سرمایه انسانی (توسعه شایستگی های دیجیتال و شایستگی های نرم).
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند برای مدیریت توسعه سرمایه های انسانی کشور، مبتنی بر اهداف برنامه هفتم توسعه (توسعه اقتصاد دیجیتال)، شناخت مفیدی فراهم سازد. توجه هم زمان به چیستی، چگونگی و چرایی توسعه سرمایه انسانی، وجه تمایز برجسته این پژوهش به شمار می رود.
بازشناسی ویژگی ها و کارکردهای مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا: مرور نظام مند ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
62 - 87
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از دلایل مهم شکست شرکت های نوپا، موفق نبودن آن ها در مدیریت مناسب منابع انسانی خود است. به نظر می رسد که یکی از ریشه های اصلی دست نیافتن به این موفقیت، از نبود بدنه دانشی منسجم و نافع در خصوص الگوی متناسب مدیریت منابع انسانی در این شرکت ها ریشه می گیرد. این پژوهش با استفاده از روش شناسی مرور نظام مند و با هدف بازشناسی ویژگی ها و کارویژه های مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا، به دنبال رفع این خلأ پژوهشی است.
روش: در پژوهش حاضر، مقاله های مرتبط با مسئله پژوهش، طی سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ به روش مرور نظام مند ادبیات بررسی شدند. با اتخاذ روش شناسی شش مرحله ای کیچنهام (۲۰۰۴)، در نهایت ۵۳ پژوهش بررسی شد. منابع این پژوهش از پایگاه های منابع علمی معتبر و با جست وجوی ترکیب واژه های «مدیریت منابع انسانی» و «شرکت های نوپا»، به عنوان کلیدواژه به دست آمدند. به منظور اطمینان از کیفیت روش شناختی منابع، از رویکرد برنامه مهارت های ارزیابی حیاتی (CASP) در انتخاب پژوهش ها بهره گرفته شد. همچنین برای ارتقای پایایی پژوهش، از ضریب کاپای کوهن استفاده شده است.
یافته ها: طبق یافته های پژوهش ویژگی های بیست گانه مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا در دو بُعد ویژگی های رفتاری (با تأکید بر مدیریت منابع انسانی نرم) و ویژگی های ساختاری (با تأکید بر مدیریت منابع انسانی سخت) دسته بندی می شود. همچنین بر اساس یافته های پژوهش، مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا را می توان در قالب ده کارویژه مشخص تصور کرد که عبارت اند از: مدیریت شرایط کاری، مدیریت استراتژیک فردی، مشاوره و مشارکت کارکنان، آموزش و توسعه، ارزیابی عملکرد، پاداش مبتنی بر عملکرد، استخدام، طراحی شغل و نگهداشت کارکنان و نگهداری سوابق کارکنان.
نتیجه گیری: سهم یاری نظری این پژوهش آن است که بدنه دانشی منسجمی از مختصات مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا و کارویژه های این نظامِ مهم در این قبیل شرکت ها ارائه می کند و ادبیات نظری این حوزه را توسعه می دهد. شرکت های نوپا، به دلیل منابع محدود وعدم قطعیت ها با چالش های منحصربه فردی روبه رو هستند که همین موضوع سبب می شود مدیریت منابع انسانی در این شرکت ها، به طور چشمگیری با مدیریت منابع انسانی در شرکت های دیگر متفاوت باشد. مدیریت منابع انسانی در شرکت های نوپا نیازمند توجه دقیق به کارویژه های ده گانه مدیریت منابع انسانی متناسب با ویژگی های خاص و بافت ویژه این شرکت هاست. جاری سازی کارویژه های شناسایی شده در شرکت های نوپا، می تواند نقشه راهی برای ارتقای میزان موفقیت این قبیل شرکت ها در زیست بوم کسب وکارهای نوپا باشد.
چارچوب مفهومی تحول دیجیتال مبتنی بر رهبری الکترونیک در نظام آموزش عالی (مطالعه اقلیم کردستان عراق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
88 - 117
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطابق شواهد موجود، آموزش عالی جزء سیستم های پیشرو در تحول دیجیتال جهانی است و در ترویج و ارتقای ابزارهای دیجیتال، نقش محوری ایفا می کند؛ اما تحول دیجیتال برای نظام آموزش عالی کشورهای در حال توسعه و تحت شرایط محیطی ناپایدار با تأخیر و نقص های زیادی همراه است. شناخت و تحلیل این عوامل با در نظر گرفتن شرایط زمینه ای آن ها، می تواند دانش مدیریت تحول دیجیتال را برای کشورهای در حال توسط گسترش دهد. عراق یکی از این کشورهای در حال توسعه است که به تازگی گرایش به آموزش الکترونیک و تحول دیجیتال را در دانشگاه ها و آموزش عالی خود آغاز کرده است؛ اما هنوز با ابهام های زیادی در این زمینه مواجه است و به چارچوب های تخصصی سازی شده برای تحلیل و برنامه ریزی نیاز دارد. هدف از این پژوهش، ارائه چارچوب مفهومی تحول دیجیتال مبتنی بر رهبری الکترونیک در نظام آموزش عالی اقلیم کردستان عراق است.روش: روش پژوهش از نوع کیفی با رویکرد تحلیل مضمون (تماتیک) بوده است. صاحب نظران علمی (استادان و پژوهشگران) و اجرایی (مدیران و کارشناسان خبره) آگاه و مسلط به موضوع پژوهش در نهادهای آموزش عالی و دانشگاه های اقلیم کردستان عراق، مشارکت کنندگان پژوهش بودند. تعداد نمونه بر حسب رسیدن به اشباع نظری، ۱۹ نفر برآورد شد. نمونه گیری به روش قضاوتی با تأکید بر دانش و تجربه بود. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه هدایت شده بود که با دو روش حضوری و گفت وگوی آنلاین انجام شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که شبکه مضامین مشتمل است بر ۹۶ مفهوم، ۲۵ مضمون فرعی، ۹ مضمون اصلی و ۴ مضمون کلی. مضامین کلی عبارت بودند از: پیشران های محیطی، رهبری سیستم آموزش عالی تسهیل و بسترسازی و کارکردهای تحول دیجیتال در آموزش عالی اقلیم کردستان. از تجمیع مضامین کلی، اصلی و فرعی، شبکه مضامین پژوهش ترسیم شد.نتیجه گیری: براساس چارچوب مفهومی به دست آمده، بایستی تحول دیجیتال در آموزش عالی اقلیم کردستان را فرایند چندبُعدی و چندسطحی در نظر گرفت و برای برنامه ریزی، رهبری و ارزیابی پیشبرد آن، بایستی تأثیرهای عوامل مندرج در الگوی ترسیم شده را شناسایی و کنترل کرد. از این رو به مدیریت آموزش عالی اقلیم کردستان پیشنهاد می شود که از چارچوب ارائه شده در این پژوهش، برای مطالعه و برنامه ریزی تحول دیجیتال در سیستم مدنظر استفاده کنند.
طراحی مدل اجرای خط مشی بانکداری دیجیتال مبتنی بر به کارگیری کلان داده ها در بانک های دولتی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
825 - 851
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش در تلاش است تا با عنایت به فقدان الگوی اجرای خط مشی بانکداری دیجیتال، به ویژه در بانک های ایران، ضمن بررسی ابعاد اجرای خط مشی این مدل از بانکداری، به ارائه الگوی اجرای هرچه بهتر این خط مشی با تأکید بر به کارگیری ابزار فناوری کلان داده بپردازد که کمتر به آن توجه شده است و در عین حال، در دستیابی به اهداف و پیاده سازی بهینه بانکداری دیجیتال تأثیر بسزایی دارد.
روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و پست مدرن با رویکرد استقرایی است و از استراتژی نظریه داده بنیاد با رویکرد ظاهر شونده یا کلاسیک (گلیزری) بهره برده است. از آنجا که ارائه یک نظریه مبنایی، مستلزم گردآوری داده های متنی مصاحبه ای عمیق است، به منظور شناسایی مفهوم ها، مقوله ها و مؤلفه های مدل اجرای بانکداری دیجیتال با به کارگیری فناوری کلان داده ها، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان بانکی و حوزه های دیجیتال مالی انجام گرفت. مشارکت کنندگان ۱۸ نفر از خبرگان در دسترس صنعت بانکداری بود و نمونه گیری به صورت قضاوتی هدفمند و تا حد اشباع نظری صورت گرفت. داده های پژوهش با استفاده از کدگذاری های باز، محوری و انتخابی تحلیل شد و بر اساس مقوله ها و مفهوم های استخراج شده، در نهایت الگوی پژوهش به دست آمد.
یافته ها: الگوی به دست آمده مشتمل بر ۱۶ مضمون اصلی مدیریت کلان داده هاست که عبارت اند از: حاکمیت داده (شامل: جمع آوری داده ها، پالایش داده ها، طراحی و مدل سازی داده، امنیت داده ها)، رگولاتوری داده ها، منابع متنوع کسب داده، اعتماد به تحلیل کلان داده ها، دانش موجود، اکوسیستم نظام بانکی، چابکی سازمانی، ابزارهای تحلیل کلان داده ها، تدوین سناریوها (کاربرد عملی داده ها)، ساختار اجرایی، بهبود کسب وکار بانک ها، مشتری مداری، شفافیت، زیرساخت های فناورانه و فرهنگ غالب که در قالب ۶ بُعدِ الگوی ۶ سی گلیزر و یک بُعد مقوله اصلی یا محوری به صورت مدل نهایی تحقیق نظم یافتند. با توجه به مدل استخراج شده برای مدیریت کلان داده ها، محور اصلی و ۱۵ مضمون دیگر مرکز ثقل الگو است که در دسته بندی خانواده پیوندها نمایان و ارتباط بین آن ها تبیین شد.
نتیجه گیری: یافته ها از بی توجهی و به کارنگرفتن فناوری کلان داده ها در بانک ها حکایت می کند. با وجود منابع سرشار اطلاعاتی و داده ها در بانک های دولتی، این سرمایه ارزشمند در حال هدر رفتن است، در صورتی که با بهره گیری مناسب از کلان داده ها، می توان ضمن ارتقا و بهبود بستر مشتری مداری که از اهداف اصلی بانکداری دیجیتال است، مزیت رقابتی لازم را برای بقا و حفظ جایگاه در بین بازیگران جدید و قدیم عرصه بانکداری ایجاد کرد و بدین ترتیب، اجرای خط مشی بانکداری دیجیتال را بهبود بخشید. الگوی به دست آمده تلفیقی از عوامل برآمده از رویکرد فناورانه، فرهنگ سازمانی و بهره ورانه در بانکداری بانک های دولتی، جهت به کارگیری کلان داده هاست که برای تحقق بهتر اجرای بانکداری دیجیتال، می بایست در بانک های دولتی کشور بر این عوامل تأکید شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که مدیریت کلان داده ها، حاکمیت داده (شامل: جمع آوری داده ها، پالایش داده ها، طراحی و مدل سازی داده، امنیت داده ها)، رگولاتوری داده ها، منابع متنوع کسب داده، اعتماد به تحلیل کلان داده ها، دانش موجود، اکوسیستم نظام بانکی، چابکی سازمانی، ابزارهای تحلیل کلان داده ها، تدوین سناریوها (کاربرد عملی داده ها)، ساختار اجرایی، بهبود کسب وکار بانک ها، مشتری مداری، شفافیت، زیرساخت های فناورانه و فرهنگ غالب، مقوله ها و عواملی هستند که بانک های دولتی کشور برای به کارگیری کلان داده ها در ساختارهای خود، باید به دقت آن ها را بررسی و رعایت کنند.
توسعه مدل D-optimal دومرحله ای به منظور انتخاب ترکیب اجزای سیستم های تولید انعطاف پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
535 - 559
حوزههای تخصصی:
هدف: سیستم تولید انعطاف پذیر FMS، از ایستگاه های تولیدی ای شکل گرفته است که با سیستمی خودکار به یکدیگر متصل شده اند و توسط یک کامپیوتر مرکزی کنترل می شوند. هدف اصلی مقاله، بهینه سازی انتخاب اجزا و ترکیبات تجهیزات با حداقل آزمایش و بیشترین دقت نتایج در این سیستم است که می تواند در کاهش هزینه ها، بهبود فرایندها و افزایش بازده تولید تأثیر بسزایی داشته باشد. مطالعه موردی این پژوهش صنعت الکترونیک است. در این صنعت فرایندهای تولیدی بسیار پیچیده است و استفاده از اتوماسیون ضرورت دارد. در واقع انتخاب بهترین ترکیب از تجهیزات پیشرفته و اتوماتیک برای دستیابی به انعطاف پذیری سیستم تولیدی، مسئله بسیار مهمی برای مدیران خط است تا بتوانند پاسخ گویی به سفارش های مشتریان به موقع پاسخ دهند. این در حالی است که مسئله در دسته H2C قرار دارد و می بایست ترکیب بهینه ای از تجهیزات انتخاب شود.
روش: در این پژوهش برای دستیابی به بهترین ترکیب از تجهیزات، از روش D-Optimal دو مرحله ای استفاده شده است. برای محاسبه شاخص های تولید به ازای ترکیبات تجهیزات مورد استفاده در وضعیت فعلی خط تولید و سایر ترکیبات، شبیه سازی گسسته صورت می گیرد. طبق نتایج محاسبه شده برای شاخص ها و روش وزن دهی، سطح پاسخ «y» مربوط به آزمایش ها محاسبه می شود. هر یک از نتایج به دست آمده، ورودی یک آزمایش در طرح D-Optimal است. آزمایش ها بر اساس سطح اتوماسیون تجهیزات دسته بندی می شوند و به دلیل نزدیک بودن سطح پاسخ آن ها، فقط برای هر دسته از آن ها شبیه سازی صورت می گیرد تا با آزمایش ها نتایج دقیق تر و هزینه کمتر شود. در مرحله اول طرح، کلیه ترکیبات از تجهیزات بررسی می شود و در مرحله دوم طرح، برای کلیه حالات دسته بندی منتخب از مرحله اول، شبیه سازی صورت می گیرد و با توجه به سطح پاسخ به دست آمده از آن ها، طرح بررسی می شود.
یافته ها: در مرحله اول، کلیه حالات از سطح اتوماسیون تجهیزات دسته بندی و از هر دسته، یک نمونه انتخاب شد؛ سپس کلیه حالات ترکیبات از اجزای FMS و تجهیزات اتوماتیک بررسی شد. بر اساس محاسبات صورت گرفته، سطح پاسخ بهترین ترکیب در این مرحله 09/14733 به دست آمد و با بررسی دقیق جزئیات، سطح پاسخ های این دسته و کلیه حالات آن در مرحله دوم، مقدار سطح پاسخ برای بهترین حالت برابر با 88/151317 به دست آمد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که میزان استفاده بهینه از تجهیزات اتوماتیک 8/92 درصد است. بر این اساس، فهرستی از بهترین ترکیب تجهیزات انتخاب شده پیشنهاد شده است؛ سپس بهره وری خط در بهترین حالت از ترکیبات تجهیزاتی که مشخص شد با حالت دوم محاسبه شده از ترکیبات بهینه و وضع موجود خط مقایسه شده است.
نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده از طراحی آزمایش ها، استفاده صرف از تجهیزات کاملاً اتوماتیک، کارایی سیستم های تولیدی را افزایش نمی دهد؛ بلکه برآورد میزان اتوماسیون در خطوط مونتاژ نیز به محاسبات بسیار دقیق نیاز دارد.
استفاده از تحلیل پوششی داده ها و الگوریتم ژنتیک برای توسعه سیستم استنتاج فازی وزن دار شده به منظور ارزیابی بلوغ اتحاد راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
666 - 699
حوزههای تخصصی:
هدف: زمانی که دو یا چند سازمان همکار درصدد ارتقای سطح همکاری های خود باشند، به سمت اتحادهای راهبردی حرکت خواهند کرد. هدف اتحاد راهبردی حرکت در یک همکاری به سمت اهداف توافق شده از طریق اشتراک منابع است. این حرکت به نحوی انجام می شود که سازمان های همکار مستقل باقی می مانند. مدل های بلوغ روش های ارزشمندی برای کمک به سازمان های تولیدی برای توسعه همکاری های خود هستند؛ اما کار تجربی در زمینه توسعه مدل بلوغ اتحاد راهبردی با دستورالعمل های روشن انجام نشده است و هیچ مدلی برای سنجش بلوغ اتحاد راهبردی با ابزار ارزیابی وجود ندارد که بتواند به بی دقتی ناشی از قضاوت انسان وعدم قطعیت و ابهام ذاتی ارزیابی بپردازد. هدف این پژوهش طراحی یک روش برای سنجش سطح بلوغ اتحادهای راهبردی است تا بتوان به کمک آن، شناخت مناسبی از وضعیت فعلی همکاری بر اساس معیارهای بلوغ اتحادهای راهبردی به دست آورد.
روش: برای این هدف، در این پژوهش یک مدل بلوغ توسعه یافته است. این مدل برای ارزیابی وضعیت یک همکاری در یک مقطع خاص، از منطق فازی استفاده کرده است. مدل بلوغ اتحاد راهبردی مبتنی بر منطق فازی، از طریق یک رویه شفاف و دقیق ایجاد شده و روی یک رویکرد چندروشی، شامل بررسی ادبیات، مصاحبه، گروه های متمرکز و مطالعه موردی، از طراحی مدل تا ارزیابی مدل توسعه داده شده است. در این پژوهش، برای سنجش سطح بلوغ با استفاده از شاخص ها، از سیستم استنتاج فازی وزن دار شده با تکنیک تحلیل پوششی داده های فازی کمک گرفته شده است. همچنین برای دستیابی به مجموعه قواعد فازی، از الگوریتم ژنتیک استفاده شده است. مدل بلوغ در این پژوهش نیز همانند تمامی مدل های بلوغ، از دو جزء تشکیل شده است که عبارت اند از: سطوح بلوغ اتحاد راهبردی و ابعاد بلوغ اتحاد راهبردی.
یافته ها: در مدل این پژوهش پنج سطح بلوغ با عناوین اتحاد راهبردی موردی، مقدماتی، مدیریت شده، برنامه ریزی شده و بهینه سازی شده طراحی و تعریف شده است. همچنین یک فهرست ۴۴ موردی از شاخص ها، برای سنجش سطح اتحاد راهبردی از مطالعه مقاله ها، مصاحبه با خبرگان و بررسی اتحادهای راهبردی موفق و ناموفق به دست آمد؛ سپس این فهرست در ۱۷ معیار و ابعاد شش گانه دسته بندی شد. در گام بعد با استفاده از تکنیک نسبت روایی محتوا، شاخص های ضروری شناسایی شدند. پس از آن با اجرای تکنیک تحلیل پوشش داده ها، اهمیت نسبی هر یک از شاخص ها به دست آمد. برای ایجاد مجموعه های فازی مربوط به متغیرهای سیستم استنتاج فازی، از خبرگان نظرسنجی شد. همچنین با بررسی نمونه های اتحادهای راهبردی داخل و خارج از کشور، یک مجموعه قواعد فازی با نظرسنجی از خبرگان به دست آمد و توسعه یافت. مدل پیشنهادی، از طریق یک مطالعه موردی واقعی در همکاری میان یک سازمان تولیدی و شریک تجاری آن، ارزیابی و تأیید شده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که این رویکرد، یک ابزار تشخیصی قوی و کاربردی را بر اساس مجموعه ای از شاخص های بلوغ اتحاد راهبردی ارائه می کند. با به کارگیری نتایج این مدل و تجزیه وتحلیل شکاف ها، می توان یک برنامه اقدام برای افزایش سطح بلوغ اتحاد راهبردی تجویز کرد.
Mushakkal: Detecting Arabic Clickbait Using CNN with Various Optimizers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The term "clickbait" refers to content specifically designed to capture readers' attention, often through misleading headlines, leading to frustration among social media users. In this study, titled "Mushakkal," which translates to "variety" in Arabic, we utilized a Convolutional Neural Network (CNN)—a deep learning approach—to detect clickbait within an Arabic dataset. We compared three optimizers: RMSprop, Adam, and Adadelta, evaluating various parameter settings to determine the most effective combination for detecting clickbait in Arabic content. Our findings revealed that the CNN model performed best when both pre-processing and Word2Vec techniques were applied. The Adam optimizer outperformed the others, achieving a Macro-F1 score of 77%. The RMSprop optimizer closely followed, attaining a Macro-F1 score of 76%. In contrast, Adadelta proved to be the least effective for classifying Arabic text.
شناسایی عوامل موثر بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مربیان فوتبال لیگ برتر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بروز رفتارهای نابه هنجار و دعاوی مربیان، به بدنه فوتبال آسیب بسیاری زیادی وارد می سازد و این موضوع منجر به درگیری بازیکنان، کادرفنی با یکدیگر و داوران، درگیری های هواداران در ورزشگاه ها، خارج از آن و حتی ایجاد حواشی بسیار زیاد در فضای مجازی می گردد. درنهایت حواشی فوتبال به کاهش کیفی سطح رقابت ها ختم می شود و مسیر رشدوتوسعه فوتبال را مختل می سازد. بنابراین ضروریست تا به منظور مقابله با رفتارهای پرخاشگرانه مربیان در لیگ برتر خلیج فارس، راهکارهای مناسبی اندیشیده شود که این مسئله هدف پژوهش حاضر است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به روش کیفی با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه شرکت کننده در پژوهش، خبرگان مرتبط با موضوع بودند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی بود و نمونه گیری ها تا زمانی که امکان استخراج مفاهیم غیرتکراری از مصاحبه ها وجود داشت؛ ادامه یافت. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و به منظور بررسی و دسته بندی اطلاعات، از نرم افزار مکس کیودا نسخه20 استفاده گردید. جهت تعیین روایی و پایایی از معیارهای اعتبار، انتقال پذیری، قابلیت اعتماد و تایید پذیری استفاده شد. عوامل موثر بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مربیان فوتبال لیگ برتر ایران، شامل: 82 مضمون فرعی در قالب 10 مضمون اصلی توسعه ابعاد فردی، توسعه ابعاد روانی، توسعه ابعاد میان فردی، توسعه ابعاد محیطی، توسعه ابعاد مالی، توسعه ابعاد مربیگری، بهبود مدیریت تعارض و استرس، توسعه آموزش و آگاهی توسعه عملکرد باشگاه ها، توسعه عملکرد فدراسیون می باشد. درنهایت ضروریست به منظور کاهش رفتارهای پرخاشگرانه مربیان فوتبال، به مضامین بیان شده در این پژوهش توجه شود.
تدوین مدل عوامل موثر بر رفتار خرید مشتریان فروشگاه های پوشاک ورزشی اینترنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش تدوین مدل عوامل موثر بر رفتار مشتریان در خرید پوشاک ورزشی از فروشگاه های اینترنتی بود. روش تحقیق از نوع کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) انتخاب شد. جامعه آماری پژوهش شامل دو بخش منابع انسانی (مدیران فروشگاه های اینترنتی، بازاریابان اینترنتی، اساتید خبره حوزه دیجیتال مارکتینگ) و منابع اطلاعاتی (علمی، کتابخانه ای و رسانه ای مرتبط و معتبر) بود. مصاحبه شوندگان و منابع اطلاعاتی به تعداد قابل کفایت، به صورت هدفمند و بر مبنای رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند (18 نفر و 25 سند). ابزار پژوهش شامل مصاحبه های اکتشافی نیمه ساختارمند به همراه مطالعه کتابخانه ای نظام مند بود. روایی ابزار بر اساس شایستگی عملی و علمی نمونه، نظر خبرگان و توافق بین مصححان ارزیابی و تائید گردید. جهت تحلیل یافته ها از روش کدگذاری مفهومی چندمرحله ای (باز، محوری و انتخابی) با رویکرد نظریه داده بنیاد استفاده شد. چارچوب مفهومی نهایی شامل 59 مؤلفه، 11 بعد و 5 تم شناسایی شده بود. تم ها و ابعاد آن به ترتیب شامل اعتیاد به خرید آنلاین (ابعاد رفتارهای اعتیادگونه خرید و خرید لذتبخش)، کیفیت (ابعاد کیفیت وبسایت، کیفیت محصولات و کیفیت خدمات)، سهولت و به صرفه بودن خرید (ابعاد سهولت و صرفه جویی زمانی و سهولت خرید)، تبلیغات (ابعاد تبلیغات محصول و تبلیغات دهان به دهان) و اعتماد (ابعاد اعتبار سایت و احساس امنیت) بود. براساس یافته های پژوهش می توان گفت گرایش مشتریان به خرید پوشاک ورزشی از فروشگاه های اینترنتی می تواند تحت تاثیر عوامل فردی باشد و توجه به این مسئله می تواند فروشگاه های ورزشی را در جذب مشتریان و مصرف کنندگان در فضای مجازی نسبت به سایر رقبا متمایزتر کند.
اثر رهبری خدمتگزار بر ماهیت نوآوری از طریق یادگیری سازمانی در سازمان های ورزشی غیر انتفاعی: نقش تعدیل کننده ظرفیت سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده ظرفیت سازمانی بر رابطه بین رهبری خدمتگزار و ماهیت نوآوری از طریق یادگیری سازمانی انجام گرفت. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر شیوه جمع آوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی است. مدیران و کارکنان سازمان های ورزشی غیرانتفاعی (هیات های ورزشی شمال غرب)، جامعه ی آماری این تحقیق را تشکیل می دهند که تعداد150 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از پرسشنامه استاندارد سبک رهبری خدمتگزار لو (2017)؛ پرسشنامه استاندارد نوآوری سازمانی پراساد و جونی (2016)؛ پرسشنامه استاندارد یادگیری سازمانی فام و اسوایرسزک (۲۰۰۶) و پرسشنامه استاندارد ظرفیت سازی عبدی (1396) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 استفاده شد. نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد اثر رهبری خدمتگزار بر ماهیت نوآوری هم به صورت مستقیم و هم از طریق یادگیری سازمانی در سازمان های ورزشی غیرانتفاعی مثبت و معنادار است اما نقش تعدیل کننده ظرفیت سازمانی در مدل معنادار گزارش نشد.
تدوین مدل ارتباطی سواد بدنی با انگیزش و اشتیاق شغلی معلمان تربیت بدنی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ارتباطی سواد بدنی با انگیزش و اشتیاق شغلی معلمان تربیت بدنی ایران بود. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی از نوع معادلات ساختاری، می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان تربیت بدنی سراسر ایران در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد(28000=N ). نمونه گیری تصادفی به صورت خوشه ای-مرحله ای و بر مبنای جدول مورگان 379 تن در نظر گرفته شد. جهت دستیابی به اهداف پژوهش از سه پرسشنامه سواد بدنی محقق ساخته، پرسشنامه انگیزش شغلی هاکمن و اولدهام(1976) و پرسشنامه اشتیاق شغلی اوترخت(شوفلی و همکاران،2002) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها مورد تأیید 20 تن از متخصصان مدیریت ورزشی قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها در یک مطالعه مقدماتی بر روی 30 تن از آزمودنی به ترتیب برابر 89/0، 95.5و 96.5 آلفای کرونباخ به دست آمد. برای تحلیل داده ها از روش آماری توصیفی و استنباطی، مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از دو نرم افزار SPSS و Smart PLS)) استفاده شد. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان از برازش مطلوب مدل داشت.
The Effect of Visiting the Mystical Destination Brand on Love and Fascination with the Destination Brand (Case Study of Atar Neishaburi Tomb)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Mystical tourism could have a significant role in the development of tourism industry. It is also possible to achieve a significant contribution by investing in the pristine sector of mystical tourism and create an authentic Iranian mystical cultural space. Considering the characteristic of a mystical tourist, which is generally spiritual and cognitive issues, gaining inner peace and the meaning of existence, it should be taken into consideration in branding a mystical destination. For this reason, this research tries to investigate The effect of visiting the mystical destination brand on love and fascination with the destination brand. In addition, the cultural destination of tourism can be created with a strong relationship between tourism and culture. Attarnishaburi tomb is one of the potential tourist areas that has the ability to attract tourists at the national and international level with unique historical, cultural, and religious features. The current research was conducted on the people who visited the tomb of Atar Neishaburi in the winter of 1400. Among the current population, 348 people were selected as a research sample based on Cochran's formula with the available sampling method. Statistical calculations were performed by SPSS and Amos software, and the structural equation modeling method was used to check the conceptual model of the research. The findings of the research indicate that brand awareness in mystical tourism according to the criteria of expectation from the brand, consumer brand allocation, secrets, sensitivity to the brand, intimacy and interest in the brand, respect for the brand, in terms of the fit of the tourist with The destination brand creates a positive and meaningful impact. The presence of an important relationship between tourists and the brand, with enjoyable experiences gained from the brand, creates more trust in the brand. The experiences created in connection with the brand can have potential positive effects on trust and satisfaction with the brand. One of the most important tasks of brand managers is to understand a set of associations around the brand because it can be valuable in the brand.
Tourism Space Through the Lens of Actor-Network Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
In the philosophy of science and especially in the humanities, the definition and recognition of the studied concepts and subjects can have a different or even contradictory ontological, epistemological and methodological basis. From this point of view, determining the theoretical framework of understanding is one of the most basic principles of studying concepts and topics. In tourism, one of the defining concepts and paradigms is the concept of tourism space. The current research is a part of basic research and it is done based on analytical method. Therefore, considering the fundamental nature of the subject, in this research, an attempt has been made to present a new approach in relation to understanding the concept of tourism space with a descriptive-analytical approach and by referring to valid theoretical documents, with an emphasis on Bruno Latour's actor-network theory. Applying the Actor-Network Theory in the reading of the concept of tourism space, results including the acceptance of the principle of suspension in the understanding of tourism space; Tourism space as Syntax; Collective production of tourism space; Fuzzification of the tourism space; The diversity of the tourism space; Tourism space as a network and tourism space as a black box.
شناسایی عوامل مؤثر بر رشد شناختی کودکان خردسال از طریق تلویزیون، به کمک فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
362 - 399
حوزههای تخصصی:
هدف: وسایل ارتباط جمعی و تعامل آن ها با مخاطب، ضرورت شناخت و توجه به سیاست گذاری های رسانه ای با تمرکز بر گروه های مختلف مخاطب را افزایش می دهد. کودکان یکی از گروه های اصلی مخاطب رسانه ها هستند. نگرانی ها به طور خاص در باب اوقات فراغت رسانه ای کودکان رو به افزایش است؛ زیرا رسانه به عنوان یکی از عوامل غیرانسانی مؤثر در تربیت کودک، هم زمان بر سلامت و ادراک یا تفسیر کودکان از محیط تأثیر می گذارد. این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رشد شناختی مخاطب کودک از طریق تلویزیون انجام شده است.روش: به منظور افزایش دقت در یافته های پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری نظری، از بین همه رسانه ها تلویزیون انتخاب شد؛ زیرا کودکان از تلویزیون استفاده بیشتری می کنند. در گام نخست پژوهش، تکنیک فراترکیب هفت مرحله ای سندلوسکی و باروسو (۲۰۰۷) به کار گرفته شده است.یافته ها: در مرحله اول فراترکیب، سؤال های پژوهشی تعیین شد و در مرحله دوم، به جست وجوی مقاله ها با کلمات کلیدی مرتبط با سؤال پژوهش پرداخته شد. در گام سوم، بعد از فیلتر کردن ۴۱۵ مقاله یافت شده با تکنیک ارزیابی انتقادی، ۶۱ مقاله مرتبط با سؤال پژوهش به دست آمد. در گام های چهارم و پنجم فراترکیب، به مطالعه و استخراج کدها و دسته بندی ها پرداخته شد و در گام ششم، برای تأیید اعتبار کدگذاری، دو سند توسط یکی از اعضای کمیته خبرگان مجدداً کدگذاری شد و شاخص کاپا برای این دو سند، به ترتیب 63/0 و 69/0 به دست آمد. به این ترتیب، در گام هفتم، ۱۷ زیر معیار و ۶ معیار اصلی شامل رفتار مراقب هنگام مشاهده، دلایل مشاهده، سبک مشاهده، نوع محتوای مشاهده شده (بر مبنای سن)، تلویزیون اولیه و ساختار محتوا از عوامل مؤثر و همچنین زمینه ساز تأثیر تلویزیون بر رشد شناختی مخاطب کودک شناسایی و تأیید شد. نتیجه گیری: در حوزه سیاست گذاری، به سازمان های رسانه ای پیشنهاد می شود که در برنامه ریزی های آتی خود، به عواملی از جمله درگیر کردن توجه مخاطب، ارزیابی تجربه تماشای تلویزیون، سرمایه گذاری بر پتانسیل های آموزشی تلویزیون و رویکردهای مربوط به ترکیب سرگرمی با آموزش بیش از قبل تمرکز داشته باشند.
خودکفایی غذایی و منابع آب؛ بازگشت به چالش آینده ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش جمعیت در کنار تغییرات اقلیمی برای ایران تبعات عدیده ای در زمینه آب و غذا داشته و با توجه به تشدید آن، دغدغه آینده را دوچندان می کند؛ ضرورت بازنگری در منطق و رویه های نظام حکمرانی و سیاست گذاری کشور با نگاه به آینده، امری خطیر و مطالبه ای جدی است. متوسط مصرف سالانه آب در ایران حدود 96 میلیارد متر مکعب است که این رقم، حدود 8 درصد بیشتر از کل منابع آب تجدیدپذیر ایران (89 میلیارد مترمکعب) است. بدین سان، بین نیاز آبی و عرضه پایدار آب، شکاف بزرگی به وجود آمده که می تواند کشور را به سمت بحران اجتماعی و محیط زیستی با تأثیر تعیین کننده بر رفاه نسل های کنونی و آینده به پیش ببرد. در این پژوهش، با به کارگیری داده های اسنادی و تحلیل کیفی و تجربی آنها، نخست، آب در دسترس و نیاز آبی کشور درباره نیاز غذایی مطالعه شد. آنگاه، راه حل های احتمالی مقابله با بحران آب از منظر حکمروایی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتیجه نشان داد که علاوه بر محدودیت های شناخته شده آبی، منابع زمین نیز موانع قابل توجهی برای تولید پایدار غذا برای جمعیت روبه رشد ایران ایجاد می کند؛ نوسازی سیستم آبیاری، به کارگیری سیستم گلخانه ای و ساختن سدهای بیشتر نمی تواند به روش پایدار و مقرون به صرفه ای بحران آبی کشور را حل کند؛ در نتیجه، امید به خودکفایی در درازمدت، چشم انداز مطلوبی نخواهد داشت، به جای آن، سیاست گذاران باید هدف اصلی خود را تضمین امنیت غذایی کشور قرار دهند که می توان ضمن بهره برداری بهینه از منابع آب و خاک، تقویت سایر بخش های اقتصاد و امکان واردات کالاهای آب بر و نیز تولید این کالاها در نواحی پرآبِ جهان با سرمایه گذاری مشترک، به آن دست یافت.
سیاست حمایتی یارانه سبز در بخش کشاورزی: تجاربی جهانی برای مدیران و سیاستگذاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت توسعه سبز سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
191 - 210
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت بخش کشاورزی در تولید، مصرف و ایجاد امنیت غذایی، کشورهای مختلف جهان اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه با روش های مختلف بخش کشاورزی را مورد حمایت قرار می دهند و به همین منظور سازمان تجارت جهانی (WTO) نیز اعمال برخی روش های حمایتی را تحت عنوان جعبه سبز، از سوی دولت ها مجاز دانسته است. طبق توافقنامه کشاورزی اعضای WTO، یارانه های سبز باید عدم تأثیر یا حداقل تأثیر انحرافی را بر تولید و تجارت داشته باشند. هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی ابعاد سیاست حمایتی یارانه سبز، اقدامات عملی و سیاستگذاری های مربوطه و مقایسه روند تغییرات آن در بین کشورها، با استفاده از روش رئالیسم انتقادی و اتکا به داده های آماری مقطعی و سری زمانی حاصل از پایگاه های علمی اطلاعاتی تخصصی است. یافته های مطالعه و تجارب جهانی حاکی از آن است که کشورهای توسعه یافته سطح یارانه های سبز خود را به صورت چشمگیری افزایش داده اند (میانگین 85/25 درصد). در حالی که در کشورهای در حال توسعه مبلغ پرداختی به عنوان نسبتی از تولید ناخالص داخلی کشاورزی، بسیار پایین است (میانگین 75/2 درصد). همچنین شواهد نشان می دهد علیرغم ادعای صورت گرفته، نحوه عملکرد یارانه های پرداختی توسط کشورهای توسعه یافته، منجر به انحرافات معنی دار تجاری و تولیدی گردیده است. نتیجه این که معیار و طرز عمل جعبه سبز، قطعاً نیاز به یک بازنگری عمده و شفاف سازی جهت تعیین یک سری از قوانین مشخص دارد. تعیین میزان سقف یارانه سبز قابل پرداخت در کشورهای توسعه یافته، مجاز بودن پرداخت های مستقیم تنها در صورت بروز بلایای طبیعی، و تقویت مکانیزم بازنگری، از جمله این قوانین پیشنهادی هستند.