مقالات
حوزههای تخصصی:
قاضی نعمان مغربی (د. ۳۶۳ق) از برجسته ترین دانشمندان اسماعیلی مذهب است که دارای تألیف های پرشماری در شاخه های گوناگون علوم اسلامی بوده و نقش مهمی در استوارسازی حکومت فاطمیان داشته است. به تازگی، پژوهش مفصلی دربارهٔ وی با عنوان «سیر تاریخی آثار قاضی نعمان» به خامهٔ اسماعیل پُوناوالا اسماعیلیه پژوه مطرح معاصر منتشرشده و در آن، تلاش شده تا فراز و فرود اندیشه های قاضی نعمان در دوره های گوناگون زندگی اش و اوج یافتن وی در دوران مُعِزّ فاطمی (د. ۳۶۵ق) و تغییر موضوع تألیف های وی پس از دعائم آشکار شود. مقالهٔ پیش رو کوشیده تا با روش توصیفی -تحلیلی به نقد محتوایی، ساختاری و منابع این اثر بپردازد. روی هم رفته، به نظر می رسد پیشینهٔ پربار نویسنده در اسماعیلیه پژوهی، بهره گیری از منابع دست اول و نیز، اشراف بر نسخه های خطی چاپ نشده از آثار قاضی نعمان از نقطه های قوت این مقاله است. از آن سو نیز، لغزش در تاریخ گذاری برخی آثار، ترجمهٔ نادرست برخی عبارت های عربی به انگلیسی، تکرارهای بی جای فراوان، خروج از موضوع و درازه گویی در نقل قول عین عبارت های طولانی از منابع از مهم ترین کژی های این اثر است.
بازآفرینی اسطوره و اسطوره زدایی در پژوهش های قرآنی خاورشناسان با تأکید بر آرای آنه ماری شیمل و آنجلیکا نویورت
حوزههای تخصصی:
بازآفرینی اسطوره ها در قرآن و اسطوره زدایی از قرآن ازجمله مباحثی است که در مطالعات قرآنی خاورشناسان با رویکردهای گوناگون به چشم می خورد. برخی از خاورشناسان با رویکردی بافتگرایانه سعی در بازیابی مفاهیم قرآن در معلومات و کهن الگوهای موجود در بافت زمان نزول داشته و در این مسیر به نقش قرآن به عنوان اسطوره زدا یا اسطوره آفرین اشاره کرده اند. برخی دیگر از خاورشناسان نیز با رویکردی پدیدارشناسانه و با تأکید بر اصول روش شناختی این رویکرد که بر تطبیق و مقایسه پدیده ها در تاریخ استوار است، به مطالعه قرآن پرداخته و خوانشی اسطوره ای از قرآن را ارائه می کنند. آنه ماری شیمل و آنجلیکا نویورت را می توان به عنوان نمایندگان این دو جریان و رویکرد در مطالعات قرآنی خاورشناسان معرفی کرد. مقاله حاضر با تأکید بر آرای این دو خاورشناس، علاوه بر تبیین اسطوره از نگاه آنان به نقد روشی و محتوایی آرای آنان پرداخته است. افزون بر آن، گونه های اسطوره در قرآن و منابع پیرامونی آن و مطالعه موردهای معراج و قربانی به عنوان نمونه های بازآفرینی اسطوره و اسطوره زدایی در قرآن از نگاه این خاورشناسان مورد توجه قرار گرفته است.
بررسی انتقادی دیدگاه مینورسکی درباره اهل حق وسیر اعتقادی آن در دائره المعارف اسلام (EI2)
حوزههای تخصصی:
اهل حق یک مذهب باطنى شناخته می شود که معتقدان آن بیشتر در غرب ایران زندگى مى کنند. عقایدشان آمیخته اى از اعتقادات «مانوى»، ادیان کهن «ایرانى»، مذهب «اسماعیلى»، «تناسخ هندى» و دیگر ادیان سرّى است. باوجود جایگاه خاص خاورشناسان در مراکز علمی وتوجه آنها به این فرقه، این پژوهش درصدد پاسخ به این سوال است که چه نقدهای بر دیدگاه و روش پژوهشی ولادیمیر مینورسکی در معرفی فرقه اهل حق در دائره المعارف اسلام لیدن(EI2) وارد است؟ این نوشتار با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی، به بررسی انتقادی مقاله اهل حق در تبیین تاریخی فرقه، سیر تحولات اعتقادی آن و روش پژوهشی مؤلف پرداخته است.یافته های پژوهش نشان می دهد نویسنده در بررسی این فرقه از شیوه «پدیدارشناسی» بهره برده و با رویکرد هم گرایانه به جای رویکرد انتقادی تاریخی، دگرگونی اعتقادی این فرقه و کارکرد آموزه های دینی آن را مورد بررسی قرار داده اگرچه در مواردی مانندگونه های اهل حق و برخی معتقدات آنها کامل نبوده اما توانسته تصویری مطابق با گزاره های منابع از این فرقه ارائه نماید.
نقد انگاره بت پرستی جرالد هاوتینگ با تأکید بر رویکرد تفسیری علامه طباطبائی
حوزههای تخصصی:
جرالد هاوتینگ یک محقق و خاورشناس برجسته انگلیسی در زمینه پایه های تشکیل اسلام است. در کنار فرضیه های مختلف او نسبت به نوع پیدایش و گسترش آموزه ها و محیط جغرافیایی اسلام و قرآن در جهان عرب، یکی از فرضیات مهم در باب فهم علمی مفهوم بت پرستی جرالد هاوتینگ است که اساساً مبتنی بر این ایده اقامه گشته که بت پرستی یکی از ویژگی های اصلی و تعیین کننده دینِ عرب پیش از اسلام به شمارمی رود. و نظرات انتقادی او نسبت به متن قرآن حاوی مسائل مختلفی است که سرشت جدلی آیات در موضوع بت پرستی را نیز شامل می گردد و نوع بیان قرآن نسبت به مخالفان که از اعتقاد اسلام پیروی نمی کنند بدین شکل است. از این رو نگاه حدسی و موردی هاوتینگ لازم می آورد که اعتقاد بت پرستی به گروه خاصی که تنها به پرستش اصنام گوناگون مشغولیت دارند اطلاق گردد.از این رو پژوهش حاضر در نظر دارد به توصیفی- تحلیلی به نقد چنین انگاره ای براساس نگاه تفسیری علامه طباطبائی بپردازد. براساس کلام علامه ارتباط همگون و نزدیکی بین کفر و شرک وجود دارد و شمولیت این عنوان برخلاف اعتقاد جرالد هاوتینگ علاوه بر بت پرستان، در بیشتر اوقات یهودیان و نصاری را نیز شامل می شود. به این بیان در بسیاری از آیات که موضوع بحث از شرک و کفار است، پیروان ادیان الهی دیگر مانند یهود و مسیحیت نیز در دایره مخاطبان آیات به حساب آمده اند.
بررسی و تحلیل تطبیقی مطالعات قرآنی مستشرقین در مدرنیسم، پست مدرنیسم و متامدرنیسم
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های دستیابی به شناخت بهتر رویکردهای قرآن پژوهی و مطالعات قرآنی، بررسی وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه های صاحب نظران در زمان ها و دوره های مختلف است. این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ای مطالعات قرآنی مستشرقین در مدرنیسم، پست مدرنیسم و متامدرنیسم، منطبق با روش تطبیقی، به شکل اسنادی و با ابزار گرد آوری داده ها و فرم فیش انجام گرفته است. جامعه پژوهش شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع مورد بررسی می باشد. در این تحقیق با مقایسه و تحلیل تطبیقی داده ها، ضمن معرفی و ابداع یک دوره بندی جدید در حوزه قرآن پژوهی خاورشناسان، مشخص گردید، ویژگی ها و تفکر حاکم بر هر کدام از این دوره های سه گانه، در تبیین، تحلیل و نتایج این پژوهش ها به طور محسوسی موثر بوده است. بر این اساس نمی توان بدون در نظر گرفتن عنصر زمان و اندیشه حاکم بر هر کدام از این دوره ها، نسبت به ارزیابی دقیق نتایج مطالعات قرآنی مستشرقین، قضاوت و داوری درستی انجام داد.
خوانشی نو از جمع قرآن در دوران خلفا با تکیه بر نقد و بررسی آراء مستشرقان
حوزههای تخصصی:
آراء مستشرقان پیرامون روایات گسترده و متناقض جمع قرآن در دو گروه قابل بررسی است. نخست مستشرقانی که قائل به جعل گسترده روایات جمع قرآن در عهدِ خلفا، در اواخر قرن دوم به بعد هستند و تاریخ حقیقیِ جمع قرآن را یا در عهد نبوی و یا دوران حجّاج بن یوسف ثقفی دانسته اند. دوم مستشرقانی که این روایات را در قرن نخست هجری تاریخ گذاری کرده و با توجه به نقش ابن شهاب زهری به عنوان حلقه مشترک تمامیِ اسانید، او را مروّج روایات جمع قرآن هم در عهد ابوبکر و هم عثمان دانسته اند؛ لیکن به ارزیابی محتوایی روایات ورود نکرده اند. درنتیجه از سویی گستردگی اسانید و منابع این روایات واز سوی دیگر تعارضات مضامین آنها، نشانگر اصالت این وقایع در دوران خلفا و در عین حال مبهم بودن آنهاست. ازاین-رو این نوشتار ابتدا با برجسته سازی تناقضات محتوایی این روایات، غیرواقعی بودن گزارش مرسوم از جمع دو مرحله ای ابوبکر و عثمان را اثبات نموده و سپس به خوانش جدیدی از روایات جمع قرآن در دوران خلفا پرداخته است. براساس رهیافت این مقاله، همواره صحابه در حاشیه مصاحف خود روایات تفسیری پیامبر را می نگاشتند؛ چنانکه امتیاز مصحف علوی در جمع کامل روایات تفسیری بوده است. اما به سبب تعارض بخشی از تفسیر نبوی با منافع سیاسیِ خلفا، شیخین تلاش نمودندتا قرآنی بدون حواشی تفسیری گردآوری و مردم رااز نقل و نگارش این روایات برحذردارند. عثمان نیز با استنساخ گسترده از قرآنِ نزد حفصه و ارسال آن به جهان اسلام توأم با سوزاندن دیگر مصاحف، به تثبیت رسمیِ روش شیخین پرداخت.