
تاریخ نگری و تاریخ نگاری
تاریخ نگری و تاریخ نگاری بهار و تابستان 1402 شماره 31 (پیاپی 116) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
جهانگیر قائم مقامی ازجمله مورخان و محققانی است که حوزه ها و موضوعات متنوع و جدید تاریخی را بررسی کرده است. او به عنوان سردبیر مجله بررسی های تاریخی که جزو مهم ترین نشریه های تاریخی دوره پهلوی محسوب می شود، نیز در سیر مطالعات تاریخی ایران ایفای نقش کرده است. قائم مقامی به دلیل نزدیکی به حکومت پهلوی اغلب به عنوان مورخ رسمی که به دنبال تقویت گفتمان حاکم بود، معرفی شده است، اما از سویی دیگر او پس از افرادی چون عباس اقبال، رشید یاسمی و... نماینده نسل جدیدی از محققان تاریخی است که نوآوری هایی را در عرصه تاریخ موجب شدند. موقعیت متناقض نمای قائم مقامی موجب شده است که او جزو شخصیت های مرزی در حوزه تاریخ نگاری قرار گیرد؛ شخصیت هایی که پایی در سنت و پایی در مدرنیته داشتند و می توانستند امکان گذار را مهیا کنند و درعین حال نقش مهمی در ساخت یابی تاریخ نگاری جدید برعهده گیرند. به همین دلیل این پژوهش با بررسی مؤلفه های تاریخ نگاری قائم مقامی، به دنبال پاسخ به این پرسش است که مواجهه قائم مقامی با تاریخ نگاری جدید چگونه صورت گرفته و در این فرایند چه رویکردهای نظری و روشی را در پیش گرفته است. براساس مطالعه صورت گرفته به نظر می رسد علی رغم نقش مهم قائم مقامی در گذار از تاریخ نگاری سنتی و پرداختن به حوزه های جدید علم تاریخ و به کارگرفتن روش های جدید، او نتوانسته است الگوی نظری جدیدی در تاریخ نگاری به کار ببرد. به بیانی قائم مقامی نتوانسته است در فرایند گذار صورت بندی منسجمی از تاریخ نگاری جدید ارائه کند.
فمینیسم و نظریه تحلیل جنسیت در تاریخ نگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ نگاری فمینیستی که در آغاز تحت تأثیر رویکردهای پوزیتویستی با موضوع زن به سراغ منابع تاریخی رفت در ادامه با تأسی از اندیشه های پساساختارگرایانه، جنسیت را سرلوحه مطالعات تاریخی خویش قرار داد که به دنبال گسترش موضوعات تاریخی و تاریخ نگاری فراتر از یک جنس خاص می گشت. مطالعات تاریخ بر محور جنسیت را نخستین بار مورخی فمینیستی تحت عنوان جان والاک اسکات در آمریکا آغاز کرد. او با ادغام تاریخ نگاری و فلسفه و با ارائه نظریه جنسیت به بحث درباره کاربرد نژادپرستانه ای از رهایی جنسی پرداخت و جنسیت را به عنوان ابزاری تحلیلی برای تاریخ نگاران پیشنهاد کرد. محققان و متفکران بسیاری این نظریه را به عنوان رویکردی برای فهم مطالعات تاریخی در حوزه زنان قرار دادند و گاه بدون توجه به بنیان های نظری این رویکرد، آن را به عنوان تنها نظریه پست مدرن در حوزه مطالعات تاریخ زنان به کار بستند؛ لذا مقاله با هدف بررسی مسئله جنسیت در تاریخ نگاری، ضمن معرفی اندیشه های والاک اسکات به بازتاب معرفت شناسی و تاریخ نگری ایشان خواهد پرداخت. در راستای این مقصود این مقاله توضیح می دهد که والاک اسکات در تاریخ نگری با چه گزاره هایی و با چه نوع نگاه معرفت شناسانه ای، جنسیت را جهت درک معنای تاریخ پیشنهاد می دهد؛ درواقع اسکات ضمن کاربست اندیشه پساساختارگرایانه در نقد زبان و انکار بدن طبیعی براساس معرفت شناسی فمینیست پست مدرن، نظریه تحلیل جنسیت را به عنوان روشی در مطالعات تاریخی و تاریخ نگاری ارائه کرده است.
تحول موضوع و خاستگاه ترجمه های عربی به فارسی متون شیعی دوره صفوی در گذار از قرن 10 به 11(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فارسی نویسی پس از تهاجم مغول در پیوند با هویت ایرانی و در پی بالیدن تشیع امامی به صورت نسبی رشد یافت. در جریان فارسی نویسی، ترجمه در دوره صفویه، با تأکید بیشتر بر زبان و هویت ملی رشد یافت. در این دوران آثار متعددی از عربی به فارسی برگردانده شد. «ترجمه»های این دوران سهم ممتازی در معرفی ابعاد مختلف اندیشه و آیین دارند. همچنین بررسی دلایل انتخاب متون ترجمه ازسوی مترجمان اطلاعاتی سودمند درباره تحول در فکر و فرهنگ به دست می دهد. بررسی آماری ترجمه های این قرون تحول در موضوعات ترجمه را در گذار از دوران استقرار حکومت صفویه (قرن 10) به دوره تثبیت این سلسله (قرن11) نمایان می کند و نشان می دهد که موضوعات مورد توجه برای ترجمه همواره یکسان نبوده است. تغییر گفتمان غالب در این دوران با تغییر محتوای متون انتخابی برای ترجمه ازسوی مترجمان رابطه مستقیم دارد. این تغییر در محتوای متون انتخابی ناشی از چه عواملی بوده است، انگیزه آمران ترجمه و مقاصد مترجمان از انتخاب آن متون چه بوده است؟ ترجمه ها حاوی داده های تاریخی ویژه ای هستند که در کنار عوامل و شاخص های دیگر، روند و ماهیت تغییرات سیاسی و ایدئولوژیک را در این دوران بازتاب می دهند. در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی تلاش شده است تا به ضرورت تغییر در انتخاب متن و محتوای متون ترجمه بپردازیم و نشان دهیم که ترجمه در این دوران باتکیه بر اخباری گری، روش های کلامی را برای ساخت و گسترش تشیع به مثابه یک ایدئولوژی سازنده در حیات صفویان به کار گرفته اند.
بررسی رسائل نگاری در تاریخ نگاری دوره موحدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مطالعه تاریخ مغرب و اندلس در دوره اسلامی با فراز و نشیب هایی همراه بوده است که از منظر تاریخ نگاری مهم است، چراکه مسائل گوناگون و تحولات متعددی از تاریخ این خطه به طور علمی واکاوی نشده است. دولت موحدون ازجمله تجربه های موفق حکومتی بربرها در مغرب و اندلس به شمار می آید که در قرن ششم هجری حاکمیت داشتند. آنچه در این میان موردتوجه نبوده، مکاتبات اداری و منابع دیوانی است که به مثابه منبعی برای تاریخ نگاری دوره موحدون می توان به حساب آورد. این منابع که با عنوان «رسائل» شناخته شده است، ازجمله مدارک رسمی و نامه های دولتی بوده که از جانب خلفا صادر و دبیران آن را ثبت کرده اند؛ ازاین رو پژوهش حاضر با روش تحلیلی و مطالعه بر ساختار شکلی و محتوایی رسائل دیوانی، به دنبال آن است که اهمیت آن را در سنت تاریخ نگاری مغرب و دولت موحدون ارزیابی کند. همچنین به این پرسش پاسخ دهد که رسائل نگاری چه جایگاهی در ساختار تاریخ نگاری دولت موحدون داشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مطالعه ساختار شکلی و محتوایی رسائل موحدی، دارای جنبه های مختلف تاریخی بوده و بخشی از سنت تاریخ نگاری دوره موحدون به حساب می آید. اهمیت علمی و تاریخ نگارانه این رسائل از آنجا بیشتر نمایان می شود که جنبه هایی از زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در بر می گیرد. همچنین ازطریق بررسی زبان، سبک و موارد نگارشی این رسائل، تصویری از زندگی فکری و ادبی آن دوران به دست می آید.
سفارت و سفارت نامه نویسی در ایران و عثمانی (با تأکید بر سفارت نامه انوری افندی و میرزا تقی خان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دولت ها پیش از استقرار سفرای مقیم در پایتخت ها، افرادی را به عنوان فرستاده (رسول، ایلچی، سفیر) انتخاب و برای انجام مأموریتِ مشخص به عنوان سفارت به ممالک دیگر اعزام می کردند. فرستادگان، شرح «سفر» و «سفارت» خود را به صورت مکتوب به دربار گزارش می کردند. نوشته های ایلچیان اعزامی دارای دو بخش بود: شرح سفر/ سیاحت و گزارش نحوه انجام مأموریت/ سفارت و نتایج آن. سفرای اعزامی، در کنار سفارت، سیاحت هم می کردند. پس، هدف اصلی سفارت بود، نه سیاحت. چیزی که دولت ها از سفرای اعزامی مطالبه می کردند، انجام مأموریت و ارائه گزارش مکتوب آن بود. در بیشتر مواقع، مسئولیت نوشتن صورت مجالس مذاکرات، نامه ها و گزارش ها با منشیان و کاتبان چیره دست بود. مجموعه نوشته های سفرای اعزامی در حکم «سفارت نامه» بود. سفارت و سفارت نامه نویسی در ایران و عثمانی، از مسائل مهم در حوزه تاریخ سیاسی و دیپلماسی است. جُستار حاضر می کوشد با گزارشی توصیفی، به موضوع فوق بپردازد و سویه های ناشناخته آن را به خوبی روشن نماید. بنا به یافته های پژوهش، با وجود قدمت سفارت نامه نویسی در ایران، «سفارت نامه»ها به غلط ذیل «سفرنامه/ سیاحت نامه» تعریف شده است. همچنین «سفارت نامه پژوهی» مورد اعتنا نبوده و به تبع آن، مطالعات مربوط به «تاریخ دیپلماسی» نحیف مانده است؛ به دو دلیل: عدم انتشار اسناد و مدارک اصیل مربوط به تاریخ مناسبات خارجی، به ویژه سفارت نامه های سفرا و مأموران اعزامی به ممالک دیگر و دیگر تلقی و برداشت نادرست «سفرنامه»ای از «سفارت نامه» ها.
بررسی انتقادی بخش سلجوقیان جامع التواریخ حسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامع التواریح حسنی به عنوان یک اثر تاریخ نگاری عمومی متعلق به عصر تیموری، با این که در دوره ای متأخر نوشته شده، درخصوص تاریخ سلجوقیان برخی ویژگی های خاص و منحصربه فرد دارد که آن را شایسته توجه می کند. مسئله پژوهش حاضر این است که بخش سلجوقیان جامع التواریخ حسنی، براساس چه منابع و مستنداتی نوشته شده و به لحاظ محتوایی و اسنادی چه جایگاه و ویژگی هایی دارد؟ تاج الدین حسن یزدی مؤلف این اثر، تاریخ سلجوقیان را براساس چندین رساله و اثر تاریخ نگاری متعلق به این دوره نوشته است. وی بخش هایی از تاریخ سلجوقیان را به روایت سلجوق نامه ظهیرالدین نیشابوری و بدایع الازمان فی وقایع کرمان افضل الدین کرمانی نوشته است. مطالب نوشته شده براساس این دو اثر به جهت موجودبودن کتاب سلجوق نامه و باقی ماندن اساس متن بدایع الازمان به روایت محمدابراهیم خبیصی مورخ دوره صفوی، جنبه ای تکراری دارد، اما قسمت های مهمی از تاریخ سلجوقیان در جامع التواریخ، براساس دو اثر تاریخ نگاری ناشناخته و ناموجود دوره سلجوقی به نام های تاریخ قوامی و سنجرنامه به نگارش در آمده که به لحاظ محتوایی و اسنادی ارزشمندترین بخش آن محسوب می شود. روایت یزدی درباره نحوه حضور سلجوقیان در خراسان مستند به اثری ناشناخته با عنوان تاریخ قوامی است و اخبار رویدادهای تاریخی خراسان دوره سلطان ملک شاه و سلطان سنجر مستند به سنجرنامه است. پژوهش حاضر ضمن این که بخش های تکراری و خلاصه نویسی شده جامع التواریخ براساس سلجوق نامه و بدایع الازمان را به صورت مستند و تطبیقی با این دو اثر نشان داده، قسمت های منحصربه فرد این اثر درخصوص تاریخ سلجوقیان را هم با موضوعات مربوط بدان بیان کرده است. هدف این تحقیق آن است که با نشان دادن بخش های نوشته شده جامع التواریخ براساس تاریخ قوامی و سنجرنامه، محققان و پژوهشگران تاریخ دوره سلجوقی را متوجه اهمیت و ضرورت بازخوانی انتقادی این بخش از روایت های جامع التواریخ در خصوص تاریخ سلجوقیان کند.
بازنمایی ایدئولوژی در کتاب های آموزشی دانشگاهی تاریخ ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی وندایک انجام گرفته است و متن کتاب های آموزشی دانشگاهی درباره تاریخ ایران دوره میانه که توسط نویسندگان بومی و غیربومی تألیف شده از لحاظ تأثیر ایدئولوژی نویسندگان، به شکل کمی، کیفی و تطبیقی، با هدف ارائه یک مدل روش شناختی در تحلیل آثار تاریخ نگارانه بررسی شده است تا مشخص گردد که در روایت رویدادهای تاریخی واحد، چگونه ایدئولوژی مؤلفان در هر متنی با استفاده از ساختار زبانی، به برجسته تر کردن یا کوچک تر جلوه دادن رخدادها یا افراد منجر می شود. بنابر تعریف وندایک، ایدئولوژی ها، نظام های باورهای بنیادین یک گروه و اعضایش هستند که با نظام ایده ها و خاصه با ایده های اجتماعی، سیاسی یا مذهبی آن ها سروکار دارند. ایدئولوژی مؤلفان نیز در طرح واره های تفسیری مؤلفان از گذشته و عبارت هایی دیده می شود که آن را در روایت تاریخی نشان می دهند؛ بنابراین وجه بلاغت و کنش گفتار در نظریه تحلیل گفتمان می تواند در تحلیل این متون نیز به کار آید. برای رسیدن به این منظور، متن کتاب های آموزشی دانشگاهی بومی و غیربومی ازلحاظ وجود راهبردهای ایدئولوژیکی در محورهای بلاغت و کنش در تحلیل گفتمان انتقادی وندایک مطالعه شد و باتوجه به تجزیه وتحلیل آماری یافته های این محورها، روشن شد که راهبردهای ایدئولوژیکی چگونه در ساختار زبانی روایت تاریخی حاضر می شود و ایدئولوژی نویسنده به متن و خواننده منتقل می شود. براساس تحلیل آماری، نویسندگان خارجی از راهبردهای ایدئولوژیکی بیشتری در هر دو محور استفاده کرده اند؛ بنابراین دیدگاهشان درباره رخدادهای تاریخی بیشتر در روایت و متن بازتاب یافته است و یافته های کیفی مقاله نیز نشان دهنده چگونگی حضور این مفاهیم در متن آثار است؛ بنابراین با استفاده از رویکرد و روش تحلیل گفتمانی وندایک، می توان ادعا کرد یک روایت تاریخی بازنمایی شفاف یا روگرفت مطابق با واقعیت عینی زنجیره ای از رویدادهای گذشته نیست، بلکه یک رویداد واحد می تواند در روایت های مختلف به صورت های متفاوتی تحت تأثیر ایدئولوژی و نظام باورهای مؤلفان بازنمایی و روایت شود.
از آل عثمان تا امپراتوری عثمانی؛ نام شناسی تاریخ نگارانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون مطالعاتی کنونی با وجود این که اغلب تعبیر «امپراتوری عثمانی» برای اشاره به عثمانیان رواج بیشتری دارد، نوعی از آشفتگی درباره نام این سلسله مسلمان به چشم می خورد، به ویژه اینکه این عنوان منطبق با منابع دوره عثمانی نیست. این بدین معنی می تواند باشد که تجدیدنظر جدی در این زمینه الزامی است. بررسی متون تاریخ نگارانه، تألیفات تاریخی و منابع روزگار عثمانیان نشان می دهد که با اتکا بر الگوهای رایج در نام گذاری دولت های اسلامی، «آل عثمان» نام رایج این سلسله در ادوار تاریخ این سلسله بود. به دنبال تبدیل بیلیک عثمانی به دولت عثمانی، در آثار تاریخی و منابع از نیمه دوم قرن هشتم هجری، تعبیر «دولت عثمانیه» نیز رواج یافت. در این میان، در منابع و نگاشته های فارسی و در مواردی ترکی عثمانی نام «عثمانیان» نیز به چشم می خورد. با این اوصاف، در ادوار متأخر روزگار عثمانی، «دولت عَلّیه عُثمانیه» برای نامیدن این سلسله کهن سال در متون و منابع تاریخی برای این دولت کاربرد بیشتری داشت و در اسناد و نشان های رسمی حکومتی نیز بیشتر به کار رفته است. این عنوان به احتمال زیاد در معنایی مترادف تعبیر «امپراتوری عثمانی» در آثار تاریخی غربی اروپایی است که اغلب به صورت آگاهانه از به کاربردن آن خودداری می شد؛ ازاین رو، به نظر می رسد با احتراز از به کارگیری «امپراتوری عثمانی»، استفاده از نام «دولت عثمانی» برای این دولت در مطالعات کنونی عنوان متناسب و صحیح تری باشد.
رسالت مورخان؛ کندوکاو و نقدی بر توصیف فربه به مانند مهم ترین وظیفه مورخان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند سال واپسین، به کوشش استادان مطرح رشته تاریخ و به ویژه حسن حضرتی، هاشم آقاجری، علیرضا ملایی توانی و قباد منصوربخت مناقشه ای کِرامند درباره رسالت مورخان آرایه گرفته است که می تواند آغاز اندیشه ورزی و ژرف نگری درباره یک مسئله جدی باشد؛ رسالت یا وظیفه رشته ای مورخان. بر همین اساس، این سؤال مطرح می شود که مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان چیست؟ حسن حضرتی در نقد رویکرد نظریه محوری و متأثر از مفهوم «توصیف فربه » کلیفورد گیرتز[1] (۲۰۰۶- 1926)، انسان شناس برجسته آمریکایی، عبارت «توصیف عمیق و گسترده» را برای نخستین بار و در آغاز دهه نود شمسی، در گفت وگوهای روش شناسی تاریخی مطرح کرد و برخلاف بیشتر تاریخ ورزان ایرانی، مهم ترین وظیفه مورخان را توصیف فربه یا عمیق و گسترده از رویدادهای گذشته انسانی دانست که از حیث روش شناختی به دنبال پاسخ هایی از جنسِ «چیستی و چگونگی» است. مقاله حاضر درواقع نقدی بر این نظر و کندوکاوی برای ارائه پاسخی بهتر به سؤال مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان است. نویسندگان مقاله معتقدند که حتی اگر به لحاظ روشِ تحقیق، تفکیکِ پرسشِ «چگونگی و چرایی» ممکن باشد، بی توجهی مورخان به «چرایی»، به منزله فروکاستن از ظرفیت رشته ای تاریخ است؛ آزمون نظریه و نظریه پردازی هم در رشته تاریخ ممکن و بایسته است؛ اما توصیف کم اهمیت تر یا صرفاً مرحله پیشین تحلیل یا تفسیر نیست و نظریه محوری هم نمی تواند مهم ترین رسالت مورخانه باشد. از نظر نویسندگان، مهم ترین وظیفه رشته ای مورخان ارائه توضیح روشن از چگونگی و چرایی رویدادها؛ بدون جداکردن یا اولیه و ثانویه دیدنِ اهمیت چگونه یا چرا است. [1] .Clifford Geertz
تحلیل و تبیین گفتمان خویشکاری در متون تاریخ نگاری و ادبی نیمه اول قرن هفتم هجری (مطالعه موردی؛ جهان گشای جوینی، بوستان و گلستان سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های نظام ملک داری ایرانی، باورمندی به نظم و سامان مندی امور اجتماع براساس قانون «اشه» و نظام «خویشکاری» است. این امر در همه ادوار تاریخ ایران الگوی کارآمدی برای سیاست ورزان و حکومتگران به شمار می رفت، اما در مواقعی و بنا به دلایلی چون هجوم اقوام انیرانی به ایران، این ساختار با چالش جدی مواجه می شد. در چنین شرایطی نخبگان ایرانی سعی در بازآفرینی و آموزش الگوی ازدست رفته به فرمانروایان جدید را داشته اند. با تهاجم مغولان در آغاز سده هفتم هجری نیز بسیاری از ساختار ها و انتظام امور اداری سیاسی از بین رفت. در این پژوهش با شیوه توصیفی تحلیلی و به استناد منابع کتابخانه ای تلاش می شود تا به این پرسش پاسخ داده شود که در چنین برهه زمانی توجه به اصل خویشکاری به منظور احیای انتظام امور جامعه در اندیشه و آثار عطاملک جوینی و سعدی شیرازی چه جایگاهی داشته است. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که دغدغه اصلی جوینی و سعدی در این مرحله از تاریخ ایران پیدایی بی نظمی و ازهم گسیختگی ساختارهای موجود جامعه است که بخش چشمگیری از آن در نتیجه ناآگاهی و بی توجهی حکام و کارگزاران مغول به نظام خویشکاری به وجود آمده است؛ لذا ایشان تلاش کرده اند تا با خلق آثار تاریخی و ادبی، ضمن ارائه توصیه ها و اندرزها به حاکمان و نیز معرفی الگوهای موفق فرمانروایی، به نوعی درصدد اصلاح نابسامانی ها برآیند.
تأملی روش شناختی پیرامون شایعات مربوط به کشته شدگان انقلاب اسلامی (نمونه موردی 15خرداد 1342 و 17 شهریور1357)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شایعه در حکومت و جامعه همواره با اهداف چندسویه ای مطرح بوده است. طراحی شایعه از منظر گونه شناختی متنوع بوده و در انواع و روش های مختلفی به کار گرفته می شود. در فرایند انقلاب اسلامی ایران نیز شایعات مختلفی در ارتباط با گروه ها و طیف های تأثیرگذار بر ساخت قدرت مطرح شده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی روش شناختی شایعات مرتبط با موضوع تعداد کشته شدگان در برهه مبارزات انقلاب اسلامی و نقد روایت های موجود است. پرسش اصلی این است که شایعات پیرامون تعداد کشته شدگان در فرایند انقلاب در گفتمان های حکومت پهلوی و مخالفان آن با چه انگیزه هایی مطرح شده و بر پایه چه مبانی روش شناختی می توان آن ها را سنجش و نقادی کرد. در این پژوهش که براساس روش توصیفی تحلیلی سامان یافته، تلاش می شود تا برای ارائه تحلیلی عمیق تر از شایعات رایج این برهه از نظریه تحلیل گفتمان نیز استفاده شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که شایعه سازی به عنوان ابزاری برای «مظلوم نمایی» و «تبلیغات علیه حاکمیت» مورد استفاده مخالفان رژیم پهلوی قرار داشت و به همان نسبت به عنوان ابزاری برای تشکیک در خاستگاه انقلاب و رهبران آن با هدف تضعیف و به حاشیه راندن گفتمان انقلابی مورد بهره برداری رژیم پهلوی قرار می گرفت.
اهمیت و کارکرد روش پروسوپوگرافی (پیشینه نگاری) در مطالعات تاریخ ساسانی (از اردشیر بابکان تا پایان دوران شاپور ذوالاکتاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود این که پیشینه و نقش افراد در مطالعات تاریخی همیشه مدنظر مورخان بوده است، شناسایی همه جانبه و گروهی شخصیت های تاریخی، براساس موضوع، کمتر دیده می شود. پروسوپوگرافی (پیشینه نگاری) امکان گردآوری منظم داده های موجود درباره شخصیت های مرتبط با هر موضوع را به گونه ای فراهم می آورد که چینش گروهِ هدف بر مبنای ویژگی های مشترک، از میان منابع اولیه و بررسی مدخل ها به کمک پژوهش های جدید صورت گیرد. پروسوپوگرافی در صورت تمایل پژوهشگر، به دور از سیطره کلان روایت ها یا کهن روایت ها، به تحلیل موضوع می انجامد. ضرورت شناسایی مستقل شخصیت های تاریخی و بازبینی موضوعات دو سده نخست ساسانی (از اردشیر بابکان تا پایان دوران شاپور ذوالاکتاف)، پژوهش حاضر را نخست به سمت معرفی روش پروسوپوگرافی و شیوه اجرای آن در مطالعات تاریخی و سپس معرفی موضوعات مناسب با روش فرامی خواند. دستاورد پژوهش نیز باتوجه به توضیحاتی که در هر قسمت درباره روش ارائه می شود، فراهم نمودن بستری برای مطالعه برخی موضوعات تاریخی دو سده نخست ساسانی است که به دلایلی چون کمبود منابع و چیرگی فضای فکری تاریخ نگاری های سده های بعد، ابهاماتی دارند. پژوهش حاضر به جای ارائه یک نمونه منفرد، به بیان اهمیت و کارکرد پروسوپوگرافی در موضوعاتی می پردازد که هر کدام نقطه شروعی برای ادامه آن تا پایان دوران ساسانی است.