مقالات
حوزه های تخصصی:
احیای دوباره اخلاق فضیلت در سده پیشین سرآغازی برای بحث های فلسفی جدیدی در حوزه دوستی قلمداد می شود. مکاتب نو ارسطویی که تعریف ارسطو از سعادت را مفهومی کم مایه تلقی می کنند ، با احیا و نیز جرح و تعدیل مفاهیم ارسطویی و مکاتب پساارسطویی دوران باستان «دوستی» و «دغدغه دیگری» را به مثابه مؤلفه های جدایی ناپذیر از سعادت مندی آدمی به تعریف سعادت وارد کرده اند. افزون بر آن ، چون مکاتب ارسطویی باستانی مهم ترین مطالبه اخلاق فضیلت را شکل دادن عقلانی احساسات ، عواطف و هیجان درونی فرد، به منظور برخورداری از زندگیِ به لحاظ درونی خوبْ تلقی کرده اند ، همواره در مظان اتهام هایی چون خودگزینانه بودن قرار گرفته اند. در این مقاله ضمن پرداختن به «دغدغهدیگری» به عنوان مؤلفه ای جدید در اخلاق فضیلت نوین و بررسی اهمیت و نقش «دغدغهدیگری» و دوستی در سعادت انسان از منظر ارسطو و نو ارسطوئیان بررسی می شود که آناس فیلسوف نو ارسطویی ، بر چه اساسی نظریه های مکاتب باستانی در باب سعادت را آغشته به خودگزینی نمی داند و چرا برای «دوستی» و «دغدغه دیگری» وزنی بیش از مکاتب باستانی قائل است. او در صدد یافتن پاسخی است برای پرسش هایی از این دست که آیا انسان می تواند در عین حال که به سعادت مندی خویش می اندیشد ، دغدغه دیگری را نیز به شیوه ای غیرابزاری در خود بپروراند؟
جستاری در رابطه خصلت های منش و موقعیت ها: تحلیل انتقادی پاسخ میلر به اعتراضات موقعیت گرایان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در برابر دیدگاه فیلسوفان اخلاق فضیلت گرا که بر وجود خصلت های استوار منش در افراد تأکید دارند ، موقعیت گرا ها با ابتنا بر یافته های روان شناسان اجتماعی دیدگاه فیلسوفان اخلاق فضیلت گرا را مبنی بر وجود خصلت های منش ، نادرست شمرده و مدعی اند چنین خصلت هایی تنها حاصل تصورات نادرست و ساده ای هستند که واقعا وجود ندارند. ابتنای مدعیات موقعیت گرایانی چون هارمن ، دوریس و فلاناگان بر شواهد و واقعیت های تجربی روان شناسان اجتماعی ، مسئله ای جدّی برای فضیلت گراها به شمار می رود. در واکنش به موقعیت گراها افراد مختلفی از جمله کریستین میلر تلاش کرده اند تا از خصلت های منش دفاع کنند. مقاله حاضر ضمن تلاش برای بیان دقیقی از مسئله موقعیت گرایان ، ابتدا به مرور پاسخ های میلر و سپس نقد و ارزیابی مواضع موقعیت گرایان و میلر پرداخته است و حاصل این تلاش از تحلیل و نقد مواضع دو طرف دعوا ، ارائه دیدگاهی دو وجهی درباره خصلت های منش است. واقعیت اندیشه و عمل اخلاقی افراد نه تنها بر اساس موقعیت ها و نه تنها مبتنی بر خصلت های منش است، بلکه یک واحد دو وجهی خصلت۔موقعیت متعین کننده اندیشه و عمل اخلاقی افراد است.
بررسی کاربست اخلاق فضیلت در تربیت اخلاقی؛ چالش ها و فرصت ها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از نگرانی های مشترک در میان مدافعان اخلاق فضیلت ارسطویی ، پرداختن به مسئله منش انسان هاست. این مسئله که در دو قرن گذشته، به طور خاص مورد مداقه پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت بوده ، پس از احیای اخلاق فضیلت در دهه 1950 به سوی کاربست عملی رویکردهای فضیلت محور در تربیت اخلاقی، پیش رفته است. از آن زمان تا کنون ، چالش های جدیدی در برابر اخلاق متکی به منش یا اخلاق فضیلت محور به وجود آمده که عمده آن ها از سوی طرفداران اخلاق مراقبت و موقعیت گرایان مطرح شده اند و عموماً خودِ وجود منش و به طور ضمنی فضیلت ، زیر سؤال می رود. در این مقاله، به روشی تحلیلی و انتقادی می کوشیم تا نخست ، میزان جدّی بودن این چالش ها را بررسی کنیم و سپس به این مسئله می پردازیم که آیا بر مبنای فهم ارسطویی که فضیلت را نیازمند حکمت عملی می داند، ارائه الگویی از یک انسان حکیم ، می تواند هدفی دست یافتنی و معقول برای تربیت اخلاقی افراد جامعه وبه ویژه کودکان و نوجوانان، باشد؟ و اگر چنین نباشد ، هدف از تربیت اخلاقیِ فضیلت محور چه خواهد بود؟ واکاوی ماهیت این هدف و جایگاه آن در سیمای کلی زندگی انسان امروز ، همراه با تبیینی از شیوه هایی مؤثر در رشد عامل فضیلت مند ، از دیگر مباحث مطرح شده در این مقاله هستند.
بررسی و نقد نظریه اخلاقی برگسون و مبانی آن با تأکید بر نقد اخلاق تکلیف محور کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از سرآغاز تفکر فلسفی تا ظهور کانت، قوه عقل نظری، بنیاد قوه عقل عملی لحاظ شده است. از جمله فیلسوفان صاحب نظر و تأثیرگذار غرب در حوزه عقل عملی و اخلاق هانری برگسون فرانسوی است. در نظام فکری برگسون ، با تغییر معنای ادراک به عنوان نخستین ثمره کنش و واکنش، ایماژ انسان با عالم خارج ، عمل و قوه عقل عملی بر نظر ورزیْ تقدم می یابد و نتیجه این چرخش مبنایی ، در اخلاق برگسون نمایان می گردد. با توجه به فضای حاکم بر زمانه برگسون ، این فیلسوف دوره تجدد با دغدغه احیای انسان اخلاقی و ارزشی ، اخلاق خود را در دو ساحت اخلاق اجتماعی با عنوان «اخلاق بسته» و ساحت «اخلاق گشوده بشری» شرح و بسط می دهد. او در اخلاق بسته می کوشد تا علاوه بر اصلاح خطاهای موجود در اخلاق تکلیف کانت ، زمینه را برای شکوفایی و تبلور اخلاقی نو ، در قالب الگو های برجسته به مثابه اسوه های اخلاقی ، فراهم کند. برگسون، عقل خود آیین را به عنوان بنیاد اخلاق نمی پذیرد و در تبیین اخلاق باز ، آن را بر بنیاد عقلانیت تکامل یافته ای بنا می گذارد که در سیر تطوّر خلّاق با پیوند مجدد با حیات ، به شور و شعور رسیده و می تواند راهبر انسان در کسب معرفت حقیقی باشد.
تحلیل نقش «دلسوزی» هدایتگر اخلاق در متقاعدسازی مخاطب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدایتگر یا راهنمای اخلاق ، کسی است که دیگران را به انجام کار خوب / درست و ترک کار بد / نادرست راهنمایی می کند. هدف پژوهش حاضر ، تحلیل نقش شفقت و دلسوزی به مثابه منش و رفتار هدایتگر اخلاق در متقاعدسازی مخاطب است. روش پژوهش از نوع تحلیل داده بنیاد و تحلیل منطقی است. جامعه آماری ، دانشجویان کلاس معارف ، متربیان و مخاطبان امر به معروف و نهی از منکر هستند و نمونه تحقیق شامل 55 نفر از آنها به صورت هدفمند است. از کُدگذاری و تحلیل منطقی داده ها، این نتایج بدست آمد که دلسوزی هدایتگر با پنج گونه رفتار متمایز می شود و از دو مسیر مرکزی و پیرامونی ، به متقاعدسازی مخاطب می انجامد؛ مسیر مرکزی ، با نشانگری اهمیت بالای پیام و آگاهی بخشی به مخاطب نسبت به ناگواری وضعیتش ، توجه او را به محتوای پیام معطوف می کند. مسیر پیرامونی با ایجاد احساس مثبت مخاطب نسبت به خود ، ایجاد احساس محبوبیت نسبت به هدایتگر و قابل اعتماد بودن وی ، برانگیختن حس جبران لطف ، توجه مخاطب را به شخص پیام فرست معطوف می کند.
رویکرد امام علی (ع) به اخلاق در حوزه سیاست و کارکرد آن در تولید قدرت نرم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قدرت نرم، برآیندی از چهره مثبت و لطیف قدرت است که در آن جلوه مثبتی از سیاست ها ارائه می شود؛ به طوری که مردم بدون هیچ اجبار و اِکراهی، اهداف حکومت را محقّق سازند. یکی از منابع مهم تولید قدرت نرم، رعایت اخلاق در حوزه سیاست است. در این مقاله به روش اِسنادی و با رویکرد توصیفی۔ تحلیلی به بررسی رویکرد امام علی (ع) به اخلاق در حوزه سیاست و کارکرد آن در تولید قدرت نرم، پرداخته شده است . نتیجه پژوهش، مشخص می سازد که امام علی (ع) به شدّت و سرسختانه به رعایت ارزش های اخلاقی پایبند بوده اند و رویکرد آن حضرت به اخلاق در حوزه سیاست، بر پایه چهار اصل «اصالت اخلاق و عدم استفاده ابزاری از آن»، «ثبات ارزش های اخلاقی و انعطاف ناپذیری آن حتی در حادترین شرایط سیاسی»، «کنترل و مهار قدرت توسط اخلاق» و «همبستگی و پیوستگی اخلاق و سیاست» استوار است. این رویکرد، سبب نهادینه شدن ارزش های اخلاقی در جامعه شده و مانع بروز فساد در مراکز تجمیع قدرت و سیاست خواهد بود و به همین دلیل، کارآیی و کارآمدی بالایی در تولید قدرتِ نرم دارد. شناخت رویکرد علوی به اخلاق، اشکالات نظریه قدرت نرم همچون نگاه ابزاری و سودگرایانه به اخلاق، نسبی و سلیقه ای بودن ارزش ها، و جدایی اخلاق از سیاست را بیش از پیش آشکار می سازد.