بررسی های مدیریت رسانه

بررسی های مدیریت رسانه

بررسی های مدیریت رسانه دوره 2 تابستان 1402 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)

یادداشت ها

۱.

چالش اخبار جعلی و شبکه های اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۹۱
مسئله اخبار جعلی و تأثیر آن بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، انکارناپذیر است. عصر دیجیتال در ابتدا انسان‏ها را به این باور رساند که می‏توانند تنها با یک کلیک، به داده‏های مورد نیاز خود دسترسی پیدا کنند و به‏تبع آن، شبکه‏های اجتماعی توانستند امکانات جدیدی را برای برقراری ارتباط و جمع‏آوری اطلاعات به انسان‏ها عرضه کنند. اما این چشم‏انداز، به‏سرعت دستخوش تغییراتی شد؛ چرا که با گذشت زمان، کاربران متوجه آلوده‏شدن هر چه بیشتر شبکه‏های اجتماعی به اخبار جعلی شدند. اکنون حساسیت‏های کاربران شبکه‏های اجتماعی و دولت‏مردان به فراگیرشدن این پدیده بسیار زیاد شده است.

مقالات

۱.

چالش های مدیریت صنفی در تئاتر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: صنف مدیریت صنفی هنرمند تئاتر قانون کار کارگر هنر سندیکا انجمن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸ تعداد دانلود : ۷۰
هدف: هدف از این پژوهش، شناسایی چالش های پیش روی تشکیل انجمن صنفی و خدمات صنفی برای هنرمندان تئاتر ایران، هم پای هنرمندان تئاتر در جهان است. به موجب فقدان انجمن صنفی جهان شمول در تئاتر ایران، این هنر به عنوان شغل در ایران مطرح نیست و هنرمندان تئاتر، از حمایت شغلی پایه کارگری نیز برخوردار نیستند. این نارسایی، زیست ابتدایی و اقتصاد تئاتر را دچار بحران مدیریتی کرده است. انجمن صنفی در تمام دنیا حامی کارکنان یک شغل در زمینه های بیمه، درمان، بازنشستگی، بیکاری، ورشکستگی، درآمدزایی و معرفی به کار است و در ایران چنین هویتی وجود ندارد. روش: روش پژوهش به صورت اسنادی و تطبیقی با رویکرد تحلیل کیفی مقایسه ای بر قوانین کار، صنف و تاریخ تشکل ها و سیری کوتاه بر صنف های تئاتری دنیا در مقایسه با نارسایی قانونی و خدماتی و نظارتی در صنف های ایران بوده است و سدهای تشکیل صنف و خدمات آن با مرور تاریخ و قوانین بررسی می شود. یافته ها: یافته های این مقاله نشان می دهد که در ایران سه گونه تشکل صنفی، هنری و مردم نهاد، زیر نظر سه وزارتخانه دولتی کار، فرهنگ و کشور وجود دارد که از نظر قانون گذاری و خدمت رسانی، با انجمن های صنفی دنیا شباهت اساسنامه ای و مجوز و کاربردی ندارند. تشکل صنفی به حمایت از حقوق اعضا مربوط می شود، تشکل هنری به کیفیت آثار هنرمندان مربوط است و تشکل مردم نهاد به فعالیت اجتماعی با همراهی مردم ارتباط دارد. از طرفی، انجمن های صنفی ایران را نمی توان با انجمن های صنفی دنیا مقایسه کرد؛ زیرا عدم استقلال و نظارت دولتی و رویکرد غیرانتفاعی، مانع از هم سانی و همکاری با انجمن های صنفی دنیا و قانون بین المللی کار می شود. انجمن های صنفی در دو هویت کارگری (هر کسی که کار می کند) و کارفرمایی (هر کسی که کار ایجاد می کند) شکل می گیرند و صنف به دو هویت کارگر و کارفرما وابسته است. تئاتر در ایران نه کارفرما دارد و نه از قوانین کارگری پیروی می کند؛ بنابراین حتی اگر تشکلی ایجاد شود، به دلیل نبود رابطه قانونی کارگر و کارفرما، امکان فعالیت ندارد. نتیجه گیری: به دلیل بحران اقتصادی تئاتر و ناکارآمدی انجمن های هنری در حمایت از هنرمندان، چالش های بسیاری پیش روی مدیریت صنفی در تئاتر ایران است که مهم ترین آن ها عبارت اند از: عدم استقلال، فقدان هویت کارگری در قانون کار، تمایل غیراقتصادی هنرمندان، عدم تطبیق با قوانین دنیا، بیمه های غیرپشتیبان، شبه صنف های دولتی، تجربه اندک صنفی، نظارت حاکمیتی، منابع محدود پژوهشی، ناآگاهی حقوقی هنرمندان و... که با اطلاع رسانی صنفی و شناسایی نقش کارفرما و اصلاح قوانین، می توان این چالش ها را به فرصت حمایت از اهالی تئاتر تبدیل کرد. تعیین هویت شغلی و آتیه هنرمندان تئاتر، در گرو برطرف کردن چالش های شناسایی شده در این پژوهش است
۲.

تحلیل عوامل شغلی و اجتماعی مؤثر در نگهداشت نیروی انسانی در صنایع خلاق (نمونه پژوهش: کارکنان خبر سازمان صداوسیما)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نگهداشت نیروی انسانی دل بستگی اجتماعی درهم تنیدگی سازمانی درهم تنیدگی اجتماعی تمایل به ترک جامعه پیوندهای خانواده و پیوندهای دوستی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۸۲
هدف: اغلب پژوهش های صورت گرفته در حوزه نگهداشت نیروی انسانی، به عوامل درون سازمانی ای اشاره کرده اند که باعث می شود کارکنان در سازمان بمانند؛ اما پژوهش هایی که به بررسی تأثیر روابط غیرکاری بر محیط کار بپردازند، زیاد نیستند. این پژوهش با هدف تحلیل پیشایندهای نگهداشت نیروی انسانی در سازمان های رسانه ای انجام شده و به بررسی تأثیر دو دسته عوامل غیرکاری و کاری بر قصد ترک خدمت کارکنان پرداخته است. روش: این پژوهش از نظر فلسفی اثبات گرا، از نظر رویکرد قیاسی، از نظر استراتژی پیمایشی، از نظر گزینش روش کمّی تک روشی و از نظر افق زمانی، تک مقطعی است. جامعه آماری پژوهش کارکنان خبری سازمان صداوسیما و ابزار گردآوری داده ها نیز پرسش نامه ای استاندارد، برگرفته از ادبیات پژوهش بود. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان به دست آمد و ۱۲۷نفر در نظر گرفته شد. به منظور تحلیل داده های حاصل پرسش نامه، از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون فرضیه های پژوهش بدین شرح است: پیوندهای خانوادگی، بر درهم تنیدگی اجتماعی تأثیر معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی اجتماعی، تأثیری معنادار و معکوس بر قصد ترک جامعه می گذارد. قصد ترک جامعه، بر قصد ترک خدمت تأثیری معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی سازمانی بر ترک خدمت تأثیری معنادار و معکوس می گذارد. به علاوه، فرضیه مربوط به تأثیر پیوندهای دوستی بر درهم تنیدگی اجتماعی، در بین کارکنان خبر سازمان صداوسیما تأیید نشد. متغیرهای جنسیت کارکنان، وضعیت شغل همسر کارکنان، وضعیت مالکیت خانه و مدت اقامت کارکنان خبری سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان متغیرهای تعدیلگر در نظر گرفته شدند. با توجه به نتایج، این متغیرها رابطه بین درهم تنیدگی اجتماعی و قصد ترک جامعه را تعدیل نمی کنند؛ بنابراین تفاوتی بین کارکنان خبری زن و کارکنان خبری مرد و همچنین، برای وضعیت شغل همسر کارکنان در درهم تنیدگی آن ها وجود ندارد؛ یعنی نمی توان گفت کارکنانی که همسران آن ها کارمندند، درهم تنیدگی بیشتری با جامعه دارند و همچنین، کمتر احتمال دارد جامعه را ترک کنند. بر اساس نتایج به دست آمده وضعیت مالکیت خانه نیز، حالت مشابهی با سایر متغیرهای تعدیلگر دارد؛ یعنی تفاوتی بین کسانی که صاحب خانه یا مستأجرند، در درهم تنیدگی اجتماعی آن ها وجود ندارد. به بیان دیگر، نمی توان ادعا کرد کارکنانی که صاحب خانه اند با جامعه شان بیشتر درهم تنیده شده اند و احتمال ترک جامعه و در نهایت ترک سازمان بیشتری دارند. نتیجه گیری: اغلب مطالعات انجام شده در حوزه سنجش عوامل درون شغلی یا درهم تنیدگی سازمانی و عوامل برون شغلی یا هر دو عامل منجر به جابه جایی کارکنان، روی افرادی صورت گرفته است که به عنوان کارکنان صنایع خلاق شناخته نمی شدند؛ از این رو در مطالعه حاضر مدلی برای تحلیل عوامل مؤثر بر قصد ترک خدمت کارکنان صنایع خلاق ارائه و آزمون شد. نتایج این پژوهش با برخی از نتایج پژوهش های قبلی هم سو و با برخی دیگر ناهم سو بود که علل دستیابی به چنین نتایجی به تفصیل بیان شده است.
۳.

ارائه مدل اقناع آگهی های تبلیغاتی تجاری با رویکرد ترویج تولید ملی (مطالعه موردی: رسانه ملی)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اقناع آگهی تجاری تلویزیون رسانه ملی تولید ملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷ تعداد دانلود : ۶۳
هدف: هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدلی برای راهبرد اقناع تبلیغات با رویکرد ملی گرایی در رسانه ملی است. روش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نوع اکتشافی است. برای دستیابی به هدف پژوهش از روش کیفی (مصاحبه) استفاده شده است. داده های کیفی با استفاده از مصاحبه عمیق جمع آوری شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی انجام شد. پس از خواندن خط به خط متن مصاحبه ها و جمع آوری و بررسی داده ها، کدگذاری باز انجام گرفت. کدهایی که اشتراک مفهومی داشتند، ذیل یک مقوله قرار گرفتند. مقوله های اولیه، بر اساس مفاهیم به دست آمده شکل گرفتند. از کدگذاری باز و مقوله پردازی داده ها، برای شناسایی معیارها و زیرمعیارهای تدوین مدل پژوهش استفاده شد. یافته ها: برای اطمینان از پایایی پژوهش، استاد راهنما فرایند پژوهش را بررسی کرد و بازبینی آن با همکاری ناظران دیگر انجام شد. به منظور تأیید روایی نتایج نیز با اجازه مصاحبه شوندگان، هنگام مصاحبه، هم زمان با نکته برداری، کل مصاحبه ها ضبط شد. در پژوهش حاضر، یک مدل پارادایمی ارائه شده که محور اصلی آن، اقناع رسانه ملی در راستای ترویج تولید ملی است. بر اساس نتایج به دست آمده، «اجماع ملی و سازمانی»، «الزامات جغرافیایی» و «رشد اقتصادی»، سه ویژگی مهم حمایت از تولید داخلی است که در صورت حمایت نهادهایی از جمله سازمان صداوسیما، تحقق خواهد یافت. نتیجه گیری: در این پژوهش، الگوی پارادایمی اقناع آگهی های تبلیغاتی تجاری با رویکرد ترویج تولید ملی و به طور خاص، در رسانه ملی تدوین شد. الگوی پژوهش مشتمل بر ۱۰ مقوله اصلی است که محور اصلی، اقناع رسانه ملی در راستای ترویج تولید ملی است. در این الگو شرایط علّی، چهار مقوله کمک به اقتصاد داخلی، الزامات جغرافیایی، اجماع ملی و سازمانی را دربرمی گیرد. همچنین سه راهبرد برای نیل به هدف پژوهش انتخاب شد که عبارت است از: صرفه اقتصادی، تاکتیک های مدیریتی و امنیت.
۴.

طراحی مدل هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای با تبیین نقش نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هم آفرینی ارزش نوآوری باز هوش مصنوعی هوش تجاری توسعه دیجیتالی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۲ تعداد دانلود : ۱۱۴
هدف: هم آفرینی ارزش در رسانه های دیجیتال، بر اساس معماری پلتفرم های دیجیتال استوار است و انعطاف پذیری رسانه های دیجیتال از جنبه طراحی، منطق هم آفرینی ارزش در این پلتفرم ها را تغییر داده است. از سوی دیگر، توسعه هوش مصنوعی مرزهای فعالیت های تجاری را گسترش داده و باعث شده است که هوش تجاری به کار گرفته شود که توسعه دیجیتالی در پلتفرم ها را به همراه دارد. با توجه به این مقدمه، در پژوهش حاضر با استفاده از هوش مصنوعی، هوش تجاری و توسعه دیجیتالی و همچنین، بررسی اثر تعدیلگری نوآوری باز، به طراحی مدلی برای هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای اقدام شده است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع هم بستگی محسوب می شود. جامعه آماری پژوهش را مدیران، کارشناسان، خبرگان و فعالان پلتفرم های رسانه ای تشکیل داده است که با استفاده از فرمول کوکران برای جامعه نامعین، تعداد ۳۸۴ نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری، از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود که پایایی آن با میزان آلفای کرونباخ 763/0 تأیید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش کمّی، مدل یابی معادلات رگرسیون، رویکرد پی ال اس در نسخه ۳ نرم افزار اسمارت پی ال اس صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با توسعه دیجیتالی رابطه معناداری وجود دارد. بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش نیز، روابط معنادار مستقیم و غیرمستقیمی وجود دارد. همچنین متغیر نوآوری باز، رابطه توسعه دیجیتالی و هم آفرینی ارزش را به صورت مثبت تعدیل می کند. نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط میان نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای بررسی شود. بر اساس نتایج، هوش مصنوعی و هوش تجاری با تحلیل و مشخص کردن فرایندها بر اساس ترجیحات و انتظارات مخاطبان و شناسایی و درک نیازهای پنهان و آشکار مخاطب در تولید محتوا، می تواند توسعه دیجیتالی پلتفرم ها را به همراه داشته باشد و در نهایت با استفاده از ظرفیت های نوآوری باز و تبادل نظر با سایر رسانه ها، به هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای منجر شود.
۵.

راه کارهای نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش تولید محتوا در بخش خبر سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تولید محتوا زنجیره ارزش زنجیره ارزش خبر در صداوسیما سیاست گذاری رسانه ای نهادینه سازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳ تعداد دانلود : ۸۰
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی راه کارهای نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش تولید محتوا در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر خبر صداوسیما بوده است. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، بنیادی و از حیث ماهیت داده های استفاده شده کیفی است. گردآوری اطلاعات کتابخانه ای این پژوهش، به صورت اسنادی و نیز مطالعات میدانی مبتنی بر مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان حوزه خبر صداوسیما بوده است. یافته ها: یافته های پژوهش مشتمل بر ۱۶ تم اصلی کاربردی و سازنده بود که در سه دسته راه کار ها، موانع و عوامل پیش برنده نهادینه سازی سیاست های بالادستی در عناصر زنجیره ارزش خبر صداوسیما معرفی شد. مبتنی بر یافته های پژوهش، در صورتی سازمان صداوسیما می تواند در مرحله اجرایی شدن سیاست های بالادستی در میان عناصر زنجیره ارزش خبر موفق عمل کند که در وهله نخست، سیاست گذاران آن با حوزه برنامه سازی در خبر، عملیات خبر و همچنین، دانش سیاست گذاری آشنا باشند. در وهله دوم، این سیاست ها به خوبی به عناصر زنجیره ارزش خبر انتقال داده شود و با پیوست های چگونگی اجرای سیاست ها، عناصر زنجیره ارزش خبر را به طور کامل در خصوص سیاست توجیه کند. نتیجه گیری: در این راستا اگر در اجرای سیاست ها، به سردبیر و خبرنگار که دو عنصر مهم زنجیره ارزش خبر هستند و بیشترین تأثیر را روی خبر دارند، توجه بیشتری شود، نتیجه اجرای سیاست ها به خوبی روی خروجی خبر مشاهده خواهد شد. نکته مهم این است که در قسمت ارزیابی اجرای سیاست ها، فقط به جنبه های کمّی و کیفی تحقق سیاست توجه می شود، در صورتی که لازم است جنبه اثربخشی در مخاطب نیز در کانون توجه قرار گیرد.
۶.

تبیین آثار شبکه های اجتماعی بر تطابق یا تشابه رفتار خرید پوشاک لوکس در میلنیال ها یا نسل Y(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: رفتار خرید شبکه های اجتماعی اینترنت مصرف کننده

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۶۵
هدف: در دنیای تجارت، مجموعه فعالیت هایی که به طور مستقیم در جهت کسب، مصرف و دور انداختن کالاها و خدمات صورت می گیرد، رفتار مصرف کننده نامیده می شود. این فعالیت ها فرایندهای تصمیمی را شامل می شوند که قبل و بعد از این اقدام ها انجام می پذیرند. با توجه به پیشرفت فناوری، این رفتارها تحت تأثیر رسانه های اجتماعی نیز قرار می گیرد. رسانه های اجتماعی مجموعه ای از نرم افزارهای مبتنی بر اینترنت اند که بر اساس بنیان های ایدئولوژیکی و تکنولوژیکی از وب ۲ استوارند و تولید و تبادل محتویات تولید شده توسط کاربران را میسر می کنند. هدف از پژوهش تبیین آثار شبکه های اجتماعی بر تطابق یا تشابه رفتار خرید پوشاک لوکس در میلنیال ها یا نسل Y است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است. داده های مورد نیاز این پژوهش با استفاده از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره و مدل AHP و ANP با رویکرد فازی جمع آوری شده است. برای تجزیه وتحلیل داده های به دست آمده، از محیط نرم افزار تحلیل اکسل و کدنویسی متلب استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، در برگیرنده تمامی خبرگان در دو دسته، اعم از خبرگان حوزه رسانه و بازاریابی و خریداران کالاهای لوکس در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال است که دست کم در دو شبکه اجتماعی از میان فیسبوک، توییتر، اینستاگرام و تلگرام حضور دارند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که متغیر حساسیت به کیفیت کالا، بر متغیر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی با اطمینان ۹۹ درصد، تأثیر مثبت و معناداری دارد. متغیر حساسیت به کیفیت، بر متغیر نگرش به خرید آنلاین تأثیر منفی دارد. متغیر حساسیت به قیمت، بر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی تأثیر منفی می گذارد. متغیر حساسیت به قیمت، بر نگرش به خرید آنلاین با اطمینان ۹۹ درصد تأثیر مثبت و معناداری دارد. متغیر حساسیت به مُدروز بودن کالا، بر میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی با اطمینان ۹۹ درصد تأثیر مثبت و معناداری دارد و در نهایت، متغیر حساسیت به مُدروز بودن، بر نگرش به خرید آنلاین تأثیر منفی می گذارد. نتیجه گیری: هر چقدر کاربران در شبکه های اجتماعی، از یک نام تجاری تعریف و تمجید کنند و درباره ویژگی های خاص آن محصول نظرهای مثبت بدهند، در تصمیم گیری مصرف کنندگان به آن برند و حساسیت آن ها تأثیر مثبت و مستقیم می گذارد. رابطه میان متغیرهای حساسیت به برند کالا، نگرش به خرید آنلاین، خرید آنی و میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای بدین گونه است: میان دو متغیر حساسیت به برند کالا و نگرش به خرید آنلاین و دو متغیر خرید آنی و میزان استفاده از تبلیغات توصیه ای شبکه های اجتماعی رابطه منفی وجود دارد. متغیر خرید آنی نیز بر نگرش به خرید آنلاین اثر منفی می گذارد؛ زیرا مقدار آماره t و ضریب مسیر دو متغیر عدد 86/0- و 04/0-  است.