یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
پلتفرمهای رسانهای، در سالهای اخیر رشد بسیار سریعی را تجربه کردهاند و به همین نسبت، جنبههای مختلفی از زندگی مخاطبان/کاربران را تحت تأثیر قرار دادهاند. این پلتفرمها، بهواسطۀ موفقیت در رقابت با همتایان سنتی خویش در صنعت رسانه، توانستهاند بازارهای رسانهای را بهراحتی تسخیر کنند. صنعت رسانه، بهطور سنتی، همیشه تأمینکنندۀ اطلاعات بوده و همیشه، زنجیرۀ تولید و توزیع اطلاعات را در دست داشته است؛ بهمیزانی که صنعت رسانه در تولید و توزیع دادهها و اطلاعاتِ باکیفیت، موفق عمل کرده است، جوامع با رشد و توسعه همراه بودهاند و هر زمان که این صنعت در تولید و توزیع داده و اطلاعات موفق نبوده، فرایند توسعۀ جوامع نیز کُند شده است. اکنون، بهواسطۀ قابلیتهای بسیار زیاد پلتفرمهای رسانهای در تولید و توزیع دادهها، این پلتفرمها نقش تأمینکنندگان اصلی داده و اطلاعات را در جوامع برعهده دارند. میتوان گفت، قابلیت ذخیرهسازی و تحلیل دادههای تولید شده توسط کاربران در پلتفرمهای رسانهای، سرآغاز تحولات اخیر در صنعت رسانه بوده است. مرتبط با تحول یاد شده در صنعت رسانه، یکی از حوزههای پژوهشی نوپدید، حوزۀ پلتفرمهای رسانهای و ارتباط آن با سیاستگذاری در مسائل عمومی است. اکنون پرسشهایی از این دست که دادههای پلتفرمهای رسانهای چگونه میتوانند در مراحل مختلف فرایند سیاستگذاری عمومی دخیل شوند؟ از جمله پرسشهای مهم این حوزه محسوب میشود. محیط عمومی که سیاستهای دولتها در آن اجرا میشود، در واقع حوزۀ افکار عمومی است که همۀ ذینفعان سیاستهای مختلف در آن حضور دارند. این محیط، به سیاستهای مختلف واکنش نشان میدهد و موفقیت یا شکست سیاستها در این محیط رقم میخورد. سیاستگذار باید از این محیط پیچیدهای که ذینفعان در آن حضور دارند، آگاهی کافی داشته باشد. تأکید بر نیاز به جمعآوری و تولید دادههایی بر مبنای درگیرسازی همۀ ذینفعان سیاستگذاری نیز، بر همین اساس بهوجود آمده است. پلتفرمهای رسانهای، بهترین بستر جمعآوری چنین دادههای مشارکتی از عموم کاربران و در واقع، ذینفعان سیاستگذاری است که میتواند در اختیار فرایند سیاستگذاری قرار گیرد. درگیر شدن همۀ ذینفعان در قالب پلتفرمهای رسانهای با یک گزینۀ سیاستی، در واقع، توسعۀ قابلیتهای سیاستگذار محسوب میشود که عموم مردم را در تدوین و اجرای سیاستها، درگیر میسازد. این دادههای کلان، غیررسمی و پراکنده، بهصورت لحظهای در موضوعات مختلف در پلتفرمهای رسانهای، تولید و توزیع میشوند. این دادهها میتوانند کارکردهای مختلفی در سیاستگذاری عمومی داشته باشند. از جمله این کارکردها، شناسایی مسائلی است که عموم مشارکتکنندگان نسبت به آن حساسیت و دیدگاه دارند. شناسایی ابعاد مختلف ارزشِ کلان دادۀ پلتفرمهای رسانهای، جهت بهرهبرداری از آن در سیاستگذاری عمومی، از دسته فعالیتهای پژوهشی و عملیاتی است که متخصصان علوم رسانه و سیاستگذاری در کنار متخصصان علوم کامپیوتر، روی آن کار میکنند. شیوههای استخراج دانش از این دادۀ انبوه و استفاده از آن برای تدوین سیاستها، بهینهسازی اجرای آن و ارزیابی سیاستهای اجرا شده، میتواند سیاستگذاریها را تسهیل و به کارآمدی آنها کمک کند. چگونگی استفاده از آنها در فرایند سیاستگذاری عمومی، مسئلهای است که فضای پژوهشی جذابی برای پژوهشگران علاقهمند به حوزههای میان رشتهای ایجاد کرده است. پژوهشگران جوان رشتۀ مدیریت رسانه که به حوزۀ سیاستگذاری علاقهمندند، میتوانند از این دریچۀ نوظهور به تحلیل دادۀ پلتفرمهای رسانهای و ارتباط آن با حوزۀ سیاستگذاری بپردازند.
مقالات
بررسی رویکرد اقتصاد رفتاری در مطالعات رسانه: مروری نظام مند
حوزه های تخصصی:
هدف: رویکرد نوین اقتصاد رفتاری با بهره گیری از علوم روان شناسی و جامعه شناسی توانسته است با ارائه تصویری واقعی از رفتار انسان ها، تحلیل های واقعی از نحوه عملکرد مخاطب مصرف کننده ارائه دهد و به همین دلیل، در کانون توجه صاحب نظران شاخه های مختلف علوم انسانی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با نگاهی جامع به مفروضات و مفاهیم بنیادی مفهوم اقتصاد رفتاری در تحلیل رفتار انسان ها، در مقایسه با مکاتب اقتصادی پیش از خود، تلاش دارد به عنوان پژوهشی پیش گام در صنعت رسانه، افق های جدیدی را فراروی متخصصان رسانه بگشاید. روش: این پژوهش نوعی مطالعه مروری نظام مند است که در آن، جمع آوری اطلاعات از طریق جست وجو در پایگاه علوم وب آو ساینس انجام پذیرفته است. جست وجو در این پژوهش بدون محدودیت زمانی و با استفاده از املاهای متنوع مفهوم «اقتصاد رفتاری» در موضوع منابع (شامل عنوان، چکیده و کلیدواژه ها) صورت گرفته است؛ از میان مراجع، مقالات و کتب مرتبط، آن هایی انتخاب شدند که مؤلفان صاحب نام و مجربی داشتند و بارها مورد استناد قرار گرفته بودند. یافته ها: از میان تعداد منابع احصا شده در مرحله جست وجو، ده منبع با بیشترین ارجاع و مؤلفان صاحب نام در حوزه اقتصاد رفتاری انتخاب شدند که شامل پنج کتاب مرجع علم اقتصاد رفتاری و 5 مقاله علمی پژوهشی با ارجاع بالا در پایگاه علوم بود. برای ارائه تصویری روشن از علم اقتصاد رفتاری، مفروضات بنیادین این حوزه با مکاتب پیش از خود (مکتب نئوکلاسیک و مکتب نهادی) مقایسه و بر اساس یافته های پژوهش، نقطه نظر این مکاتب به صنعت و اقتصاد رسانه به تصویر کشیده شد. نتیجه گیری: پژوهش حاضر با ارائه تصویری روشن از بنیان های نظری علم اقتصاد رفتاری و فهرست کردن تفاوت ها و تشابه های این رویکرد نوین در مقایسه با رویکردهای پیش از خود و همچنین، نوع نگاه آن ها به صنعت رسانه، به عنوان پژوهشی پیش گام، مسیر جدیدی را به روی پژوهشگران در جهت تحلیل رفتار کنشگران بازار رسانه گشوده است.
اخلاق کسب وکار در صنایع رسانه ای؛ مطالعه استراتژی های مسئولیت اجتماعی شرکتی ارائه دهندگان خدمات اینترنتی در دنیا
حوزه های تخصصی:
هدف: در عصر دیجیتال و تکنولوژی، بخش های صنعت رسانه از لحاظ سرمایه گذاری، اشتغال و انسجام اجتماعی، در توسعه کشورها سهم شایان توجهی دارند. با توجه به فضای رقابتی حاکم بر بخش مذکور، شرکت ها هم زمان با توسعه صنعت، اقدام های مسئولیت اجتماعی را با انتظارها و علاقه ذی نفعان تراز می کنند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی استراتژی های مسئولیت اجتماعی ارائه دهندگان خدمات اینترنتی دنیا به عنوان بخشی از صنعت رسانه است. روش: روش انتخابی برای اجرای پژوهش، تحلیل محتوای جهت دار است. نمونه گیری به صورت هدفمند صورت گرفته و ده شرکت شاخص بین المللی ارائه دهنده خدمات اینترنتی انتخاب شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از کدگذاری کیفی ساختاری مطابق با ابعاد چهارگانه چارچوب سی اس آرهاب بهره گرفته شد. یافته ها: استراتژی های مسئولیت اجتماعی شرکت ها در سطح کلان و در سطح عملیات به تفکیک چهار بُعد کارمندان، جامعه، محیط زیست و حکمرانی شناسایی و طبقه بندی شد؛ البته، بُعد مربوط به جامعه، در مقایسه با سایر ابعاد، بیشتر در کانون توجه بود. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که ارائه دهندگان خدمات اینترنتی، در طراحی برنامه های مسئولیت اجتماعی، روی هسته اصلی کسب وکار، یعنی حوزه دیجیتال و رسانه متمرکز شده اند. این شرکت ها مسئولیت اجتماعی خود را متناسب با مسائل اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی و فرهنگی جوامع و با توجه به اصل فراگیری خدمات دیجیتال، برای تمامی ذی نفعان داخلی و خارجی، ایفا می کنند.
ارائه الگوی به کارگیری رسانه های اجتماعی در ارتقای روابط عمومی سازمان های خدماتی (مورد مطالعه: روابط عمومی مترو تهران)
حوزه های تخصصی:
هدف: نفوذ رسانه های اجتماعی، بخش های مختلفی از جمله روابط عمومی در سازمان ها را تحت تأثیر قرار داده است. به این ترتیب، متخصصان روابط عمومی باید دانش و مهارت های خود را با محیط جدید تطبیق دهند تا با تکامل چشم انداز دیجیتال همگام بمانند. پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی به کارگیری رسانه های اجتماعی در راستای ارتقای اثربخشی روابط عمومی سازمان های خدماتی با رویکرد آمیخته صورت گرفته است.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، از نوع اکتشافی است که با رویکرد آمیخته (کیفی کمی) تحلیل شده است. در مرحله نخست، برای شناسایی مؤلفه های الگو، از روش کیفی تحلیل تم و ابزار مصاحبه های عمیق استفاده شد. مشارکت کنندگان این مرحله، از میان 16 نفر از خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه، به روش هدفمند انتخاب شدند. جهت تحلیل داده های بخش کیفی، از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد. در مرحله دوم، برازش الگوی طراحی شده، به کمک روش کمّی با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نمونه آماری در این مرحله 203 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه بود که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه بود که روایی و پایایی آن به تأیید رسید. تحلیل داده ها نیز به کمک نرم فزار لیزرل انجام شد.
یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان می دهد که قابلیت رسانه های اجتماعی با سه مضمون ارتباطات رسانه ای، سهولت کاربری رسانه های اجتماعی، اطلاع رسانی رسانه های اجتماعی ارتباط دارد. همچنین مضمون ارتقای فعالیت های روابط عمومی سازمان با دو مضمون ارتباطات در روابط عمومی و توسعه روابط عمومی مرتبط است. در بخش کمّی نیز مشخص شد که بین به کارگیری رسانه های اجتماعی و ارتقای روابط عمومی سازمان های خدماتی رابطه معناداری وجود دارد و الگوی طراحی شده از تناسب مقبولی برخوردار است.
نتیجه گیری: مدیران و سیاست گذاران روابط عمومی سازمان های خدماتی، می توانند با اتکا به نتایج این پژوهش و بهره گیری از ظرفیت های رسانه های اجتماعی، بستر مناسبی را جهت توسعه و ارتقای اثربخشی فعالیت های روابط عمومی فراهم کنند و بهبود عملکرد سازمان را از یک سو و رضایت مندی و رفاه جامعه را از سوی دیگر، در پی داشته باشند.
تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی، بر سردرگمی مصرف کننده در تبلیغات رسانه های اجتماعی میان شهروندان یزدی
حوزه های تخصصی:
هدف: ارزش ها جزئی از عوامل اساسی درک رفتارهای انسانی هستند. برای موفقیت در بازارها، ارزش های مصرفی مشتریان و تأثیر آن ها بر رفتار مصرف کنندگان بسیار حیاتی است. هدف اصلی مقاله، بررسی تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات رسانه های اجتماعی است. روش: این پژوهش از حیث ماهیت، توصیفی و از نظر هدف، کاربردی است. برای جمع آوری اطلاعات پژوهش، از پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، تمام مصرف کنندگان در بین شهروندان یزد بوده است. اندازه نمونه، به کمک فرمول کوکران، 174 نفر به دست آمد. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای پی ال اس و اس پی اس اس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ارزش های لذت گرایانه و اجتماعی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات رسانه های اجتماعی تأثیر معناداری ندارد. ارزش خودشکوفایی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات تأثیر منفی و معنادار می گذارد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داده است که هرچه ارزش های خودشکوفایی افزایش یابد، سردرگمی از تبلیغات در رسانه های اجتماعی کاهش می یابد. این مقاله یکی از معدود مقاله هایی است که از دیدگاه مصرف کننده به موضوع سردرگمی در تبلیغات رسانه های اجتماعی پرداخته و تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی را بر سردرگمی در تبلیغات رسانه های اجتماعی بررسی کرده است. این یافته ها هم از نظر تئوری و هم عملی، کاربردهای متعددی برای سیاست گذاران و جامعه خواهد داشت.
تحلیل ریخت شناسی شبکه ای- فازی: روشی برای آینده پژوهی در صنعت رسانه
حوزه های تخصصی:
هدف: پیچیدگی های فزاینده محیطی در کنار تغییرات شتابان صنعت رسانه، سبب شده است که آینده پژوهی به عنوان یکی از روندهای مطالعاتی در صنعت رسانه مطرح شود. یکی از روش های آینده پژوهی کیفی، مورفولوژی است که بر اساس دو بُعد «اثر بر آینده» و «احتمال رخداد»، پیشران های آینده را بر اساس قضاوت کیفی خبرگان، به صورت کلامی و برقراری روابط خطی بررسی می کند. با توجه به وجود ابهام در کلام انسان و رد فرض وجود روابط خطی میان پیشران های آتی، امروزه کمتر از این روش بهره برده می شود.
روش: در این پژوهش تلاش شد تا با بهره گیری از منطق فازی، امکان ارزش گذاری چندگانه درجات صدق به منظور کاهش در ابهام کلامی خبرگان و با بهره گیری از تکنیک دیماتل، امکان تحلیل شبکه ای و عدم استقلال خطی در پیشران های آتی، به تحلیل مورفولوژی جهت بهره برداری در صنعت رسانه اضافه شود. بدین منظور، پس از توسعه نظری روابط ریاضی فازی شبکه ای، ماتریس مورفولوژی در محیط نرم افزار متلب شبیه سازی و با استفاده از یک مثال عددی آزمایش شد.
یافته ها: در تحلیل مورفولوژی با رویکرد شبکه ای فازی، بر اساس هشت گام می توان از ابهام کلامی خبرگان و خطای ناشی از استقلال خطی پیشران های آتی صنعت رسانه کاست: 1. تعریف مسئله و فرموله کردن آن؛ 2. تعیین پیشران های آینده صنعت رسانه؛ 3. ترسیم گراف تأثیرهای پیشران ها؛ 4. استخراج بردار وزنی پیشران ها؛ 5. ارزیابی کلامی فازی میزان عدم قطعیت پیشران ها؛ 6. ترسیم ماتریسی چندبُعدی؛ 7. ارزیابی خروجی ها، بر مبنای دو عامل مکان وقوع و میزان نزدیکی به هدف مطلوب؛ 8. تحلیل عمیق تر پاسخ های ممکن.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که خروجی مدل توسعه یافته مورفولوژی، در مقایسه با مدل اولیه مورفولوژی بر مبنای دو بردار فازی «اثر بر آینده» و «احتمال رخداد» و محاسبه دو متغیر «عدم تمرکز» و «مرکز ثقل» در ارزیابی پیشران های آتی در صنعت رسانه مؤثرتر است.