مطالب مرتبط با کلیدواژه

هویت ناب


۱.

مدرنیته و بحران هویت معاصر؛ بر مبنای آرای داریوش شایگان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بحران هویت داریوش شایگان فرهنگ سنت تجدد هویت ناب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۴۶ تعداد دانلود : ۵۶۷
داریوش شایگان، در کنار اندیشمندانی چون سید احمد فردید، جلال آل احمد و علی شریعتی، از برجسته ترین اندیشمندان پنج دهه اخیر ایران محسوب می شود. از مباحث کانونی و محوری در آثار این اندیشمندان، پرداختن به مسئله هویت و هویت ایرانی، در مواجهه با چالش های پیش روی در جهان مدرن است. این مقاله در پی پاسخگویی به این سوال است که «داریوش شایگان چه رویکردی را در خصوص بحران هویت جهان معاصر پی می گیرد؟» ایده مقاله این است که وی در کنار تاکید بر حفظ هویت اصیل و ناب، به رَد و طرد یکجانبه غرب دست نمی زند و لزوم شناخت و آگاهی نسبت به ریشه ها و محرّک های غرب مدرن را مطرح می کند و یکی از منسجم ترین و فلسفی ترین پاسخ ها را در خصوص بحران هویت ارائه می دهد. بدین ترتیب نقد همزمان سنت «جهان بینی شرقی» و تجدّد «جهان بینی غربی» و تلاش برای درانداختن طرحی نو، مهم ترین ویژگی آثار و آرای شایگان می باشد که در این مقاله بدان پرداخته شده است.
۲.

خوانشی انتقادی از مطالعات جامعه شناسی در ایران ذیل اکنونِ تبارشناختی (با تاکید بر آثار و آراء دکتر ابراهیم توفیق)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فردیت لحظه حال تبارشناسی تلقی گذار گفتمان پسااستعماری مناسبات قدرت هویت ناب سوژه زدایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۴ تعداد دانلود : ۴۲۰
از آن جایی که مطالعات مربوط به مدرنیته ایرانی، و جامعه شناسی تاریخی،  تاثیراتی مهم بر مطالعه سایر حوزه های مرتبط با مدرنیته از جمله وضعیت جامعه شناسی در ایران دارند شایسته توجه اند. دکتر ابراهیم توفیق یکی از جامعه شناسان ایران است که مطالعات جامعه شناسی و مدرنیته ایرانی را با رویکردی به جامعه شناسی تاریخی،  بر تبارشناسی لحظه حال متمرکز نموده است. این مقاله در صدد تحلیل مطالعات ایشان به منظور فهم انتقادی مطالعات تبارشناختی از اکنونیتی است که نوع مواجهه با آن، وضعیت سنت، مدرنیته و جامعه شناسی را در ایران رقم زده است. به این منظور داده های27 اثر از توفیق، به شیوه اسنادی گردآوری و با روش مرور سیستماتیک، مورد تحلیل قرار گرفته اند. پایان بندی انتقادی فراتحلیل صورت گرفته درباره آثار و آراء توفیق؛  فقدان مطالعه مناسبات سیستماتیک میان دانش و سرشت قدرت مآب دانش، تقلیل روابط سیستماتیک میان دانش و اراده به قدرت، به مناسبات میان دانش و بلوک قدرت، تقلیل نظام دانش به محتوای دانش، تعلیق چگونگی گسست از گفتمانِ گذار، مغفول باقی گذاشتن بحران بازنمایی در رابطه میان نظام تولید دانش و وضعیت جامعه، غفلت از ناتوان سازی سوژه در گسست از خوانش گذرا از حال توسط نظریه پسااستعماری، نقد ایدئولوژی در سطح رفتاری به رغم باور به ضرورت نقد مبنای وجودی ایدئولوژی در سطح شناختی، قرار گرفتن نظریه حال در معرض پروبلماتیک نظریه تداوم و. . . را نتیجه می گیرد. این موارد از سویی منجر به رسمیت یافتن فردیت لحظه حال و از دیگر سو منجر به بازتولید تلقی تداوم و بی توجهی به انحطاط شده است. همچنین این امور از سویی منجر به هوشیاری نسبت به تبعات گفتمانی رویکرد پسااستعماری، و از سوی دیگر منجر به فرسایش سوژه در گسست از خوانش گذرا از لحظه حال توسط جامعه شناسی در ایران شده است.