فناوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی
فناوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی سال چهارم تابستان 1393 شماره 4 (پیاپی 16) (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی میزان استفاده نابینایان از فن آوری اطلاعات و ارتباطات و رسانه های اطلاعاتی خاص جهت تأمین نیازهای اطلاعاتی، انجام شده است. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات از تحقیقات پیمایشی تحلیلی است که در سال ۱۳۹۱ انجام شده است. حجم نمونه آماری پژوهش، بر اساس جدول کرجسی و مورگان، ۳۸۴ نفر تعیین شد. به منظور گردآوری داده ها، از پرسش نامه محقق ساخته با ضریب پایایی ۰/۸۵ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار و درصد و آمار استنباطی شامل آزمون فریدمن و آزمون دو جمله ای استفاده شده است. یافته ها در بررسی رسانه های اطلاعاتی خاص نشان داد، گویه های «شنیداری» دارای بیشترین کاربرد و گویه های «پادکست» و «ودکست» هیچ کاربردی نداشتند؛ بیشترین میزان استفاده نابینایان از منابع اطلاعاتی خاص، منبع «شنیداری» و کمترین میزان استفاده نابینایان از منابع اطلاعاتی خاص «گویا» بود. هم چنین حدود نیمی از نابینایان کمتر از حد متوسط از فن آوری اطلاعات (منابع الکترونیکی و شبکه جهانی اینترنت) استفاده می کردند، و بیشترین میزان استفاده از ابزارها و فن آوری های موجود نابینایان، «رایانه» و کمترین مؤلفه مورد استفاده «طراحی وبلاگ و وبلاگ نویسی» بود. علاوه بر آن، نتایج نشان داد، از نظر نابینایان، بیشترین منبع مورد نیاز برای آموزش و راهنمایی استفاده از نرم افزارهای ویژه، راهنمایی کتابداران و کتاب های گویا و کمترین منبع مورد نیاز «خودآموزی» بود.
تأثیر محتوای الکترونیک ساخته شده بر اساس هوش های درون فردی و بین فردی گاردنر، بر یادگیری دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر محتوای الکترونیک مبتنی بر هوش های درون فردی و بین فردی گاردنر بر یادگیری دانش آموزان بود. این پژوهش، از نوع کاربردی و به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل در سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱ انجام گردید. تعداد ۶۰ نفر از دانش آموزان پایه سوم کامپیوتر هنرستانی در شهر اصفهان در این تحقیق شرکت داشتند که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. مشخصات زمینه ای و نیمرخ هوش های چندگانه در دو گروه با آزمون هوش های چندگانه مکنزی سنجیده شد و همسانی دو گروه بررسی گردید. پایایی این ابزار، به روش آلفای کرونباخ برابر ۰/۷۳۸ محاسبه گردید. هر دو گروه آزمایش و کنترل، در ۸ جلسه ۷۰ دقیقه ای مباحث مشترکی را به روش متداول آموزش دیدند. در گروه آزمایش، علاوه بر روش مرسوم، از یک محتوای الکترونیک معلم ساخته برای یادگیری در کلاس استفاده گردید. در هر دو گروه پیش آزمون و پس آزمون پیشرفت تحصیلی یکسان انجام شد. تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که یادگیری در گروه آموزش دیده به کمک محتوای الکترونیک مبتنی بر هوش درون فردی به طور معنا داری از گروه کنترل بیشتر است، اما در روش مبتنی بر هوش بین فردی، بین دو گروه تفاوت معنا داری وجود ندارد.
مقایسه اثر آموزش تلفیقی با آموزش سنتی بر تفکر انتقادی و شادکامی دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور مقایسه اثر آموزش تلفیقی با آموزش سنتی بر تفکر انتقادی و شادکامی دانش آموزان پایه سوم دوره راهنمایی شهرستان قدس انجام گرفت. روش تحقیق نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری، شامل دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهرستان قدس که در سال ۱۳۹۱ مشغول به تحصیل بودند، می باشد. به منظور انتخاب نمونه آماری، از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. بدین ترتیب، یکی از مدارس شهرستان قدس که مجهز به امکانات لازم جهت اجرای آموزش تلفیقی بود انتخاب، و از میان کلاس های پایه سوم، دو کلاس به عنوان گروه های آزمایش و شاهد انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا و شادکامی آکسفورد بود. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد، سپس یک نیمسال تحصیلی گروه آزمایش با روش آموزش تلفیقی و گروه شاهد با روش سنتی آموزش دیدند. پس از پایان نیمسال، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد، آموزش تلفیقی در مقایسه با روش سنتی تأثیر بیشتری بر تفکر انتقادی و شادکامی دانش آموزان دارد.
مقایسه تأثیر رسانه تعاملی و غیر تعاملی بر نوع سبک های یادگیری دانش آموزان دوره راهنمایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر آموزش مبتنی بر رسانه تعاملی و آموزش مبتنی بر رسانه غیرتعاملی بر سبک های یادگیری دانش آموزان می باشد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان بابل در سال 1392 می باشد. 160 نفر از دانش آموزان، به روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش، آموزش با رسانه های تعاملی شامل نرم افزار آموزشی ActivInspire، تخته هوشمند و پاورپوینت های آموزشی دریافت کردند، در حالی که گروه کنترل تحت آموزش غیرتعاملی مدرسه بودند و آموزش رسانه تعاملی را دریافت نکردند. ابزار پژوهش، پرسش نامه سبک یادگیری کلب (Kolb) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون، نمرات سبک های یادگیری در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافته است. در مجموع، نتایج حاکی از آن بود که آموزش مبتنی بر رسانه های تعاملی تأثیر بیشتری بر نوع سبک های یادگیری همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباق یابنده دانش آموزان در مقایسه با آموزش مبتنی بر رسانه های غیرتعاملی دارد.
ارزشیابی کیفیت محتوای الکترونیکی از منظر دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، ارزیابی کیفیت محتوای الکترونیکی از دیدگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود. روش پژوهش، توصیفی مقطعی بود. جامعه آماری، دانشجویان دوره های آموزش الکترونیکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بودند که با استفاده از نمونه گیری طبقه ای نسبتی، از بین آنها، نمونه ای به حجم 250 نفر انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته ارزیابی کیفیت فرآیند تولید محتوای الکترونیکی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون t، آنوا و مانووا) استفاده شد. نتایج آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که میانگین کل مقیاس کیفیت محتوای الکترونیکی و مؤلفه های آن (دسترسی، سازمان دهی، صفحه آرایی، منابع، زبان و ارزیابی) در نمونه مورد نظر از میانگین نظری بیشتر می باشد. نتایج آزمون تی مستقل و مانوا بیانگر عدم تفاوت معنادار بین میانگین کل مقیاس کیفیت محتوای الکترونیکی و مؤلفه های آن بر حسب جنسیت بود. نتایج آزمون آنوا و مانووا نیز نشان دهنده تفاوت معنادار بین میانگین کل مقیاس محتوای الکترونیکی و مؤلفه های آن در دانشجویان رشته های مختلف بود. در مجموع می توان گفت کیفیت محتوای ارایه شده در دوره های آموزش الکترونیکی از منظر دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار می باشد.
بررسی نقش تعدیل کننده ارتباط شغلی در توسعه مدل پذیرش فن آوری اطلاعات در بین مروجان کشاورزی استان آذربایجان غربی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فن آوری اطلاعات و الگوهای مؤثر بر پذیرش آن یکی از موضوعات فراگیر در حوزه مطالعات سازمانی محسوب می شود که در این رابطه مدل پذیرش فن آوری دیویس چارچوب مناسبی را برای شناسایی مهم ترین متغیرهای اثرگذار بر پذیرش آن فراهم می آورد. با این رویکرد، تحقیق حاضر با هدف شناسایی متغیرهای بیرونی مؤثر بر دو بعد سودمندی درک شده و سهولت استفاده به عنوان دو بعد از مدل پذیرش فن آوری و به روش همبستگی انجام شد. از آنجا که این مدل کمتر در بسترهای سازمانی مورد توجه قرار گرفته است، تمرکز اصلی برای توسعه مدل، توجه بر نقش متغیر ارتباط شغلی به عنوان متغیر تعدیل گر در بین اثر سهولت درک شده بر نیت پذیرش و اثر سودمندی درک شده بر سهولت استفاده بود. هم چنین، متغیر تجربه به عنوان یک متغیر بیرونی مورد توجه قرار گرفت. جامعه آماری، مروجان کشاورزی استان آذربایجان غربی در سال 1392 به تعداد 180 نفر بود. از میان جامعه مذکور، با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، 120 نفر به عنوان نمونه به روش تصادفی با انتساب متناسب انتخاب شدند. داده های مورد نیاز از طریق پرسش نامه گردآوردی شد. روایی صوری ابزار توسط پانل متخصصان تأیید شد. مقادیر آلفای کرونباخ برای ابعاد مختلف پرسشنامه بین 730/0 تا 816/0 قرار داشتند. به منظور پردازش و تحلیل داده ها از روش حداقل مربعات جزیی به عنوان رویکردی نوین در مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد متغیر تجربه اثر معنی داری بر سودمندی درک شده دارد و قادر است تا 77 درصد تغییرات سودمندی درک شده را پیش بینی کند. هم چنین، مدل ارایه شده قادر است تا 71 درصد تغییرات استفاده واقعی را پیش بینی کند.
رواسازی و اعتباریابی نسخه فارسی پرسش نامه اضطراب رایانه دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
با توجه به گسترش روز افزون به کارگیری فن آوری در آموزش، مطالعه سازه های مرتبط با نحوه تعامل دانش آموزان با رایانه و سایر ابزار های فن آوری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. یکی از این سازه های مرتبط، اضطراب رایانه است که باعث ایجاد دلهره، سردرگمی، ترس و در نهایت اجتناب از کار با رایانه می شود. نظر به اهمیت سنجش این سازه در بین کاربران فن آوری در محیط های آموزشی، پژوهش حاضر، به بررسی اعتبار یابی و رواسازی مقیاس درجه بندی اضطراب رایانه (Weil & Rosen, 1995) که اساساً برای کاربران محیط های آموزشی، خصوصاً دانش آموزان طراحی شده، پرداخته است. بدین منظور، نسخه فارسی مقیاس درجه بندی اضطراب رایانه بین 789 دانش آموز دبیرستانی که توسط روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده بودند، توزیع شد و تحقیق به روش پیمایشی انجام شد. به منظور بررسی ساختار عاملی و اعتبار و روایی پرسش نامه، از روش تحلیل گویه ها (محاسبه ضریب تمییز و روش لوپ)، تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل عاملی تأییدی و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسش نامه و عامل ها استفاده شد. نتیجه تحلیل گویه ها نشان داد که 18 گویه از 20 گویه پرسش نامه مناسب استفاده در محاسبات هستند. تحلیل عاملی اکتشافی، 3 عامل را شناسایی نمود. تحلیل عاملی تأییدی نیز نشان داد که الگوی سه عاملی این پرسش نامه برازندگی قابل قبولی با داده ها دارد. اعتبار ابزار با استفاده از روش همسان سازی درونی محاسبه شد و آلفای 90/0 نشان داد که مقیاس از اعتبار خوبی برخوردار است. در نتیجه می توان گفت نسخه ترجمه شده پرسش نامه برای استفاده در پژوهش های مربوط به فن آوری در بین دانش آموزان ایرانی مقیاس قابل قبولی است.
پیش بینی روابط بین سبک های یادگیری، سبک های شناختی و پیشرفت تحصیلی در مدارس الکترونیکی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی روابط بین سبک های یادگیری، سبک های شناختی و پیشرفت تحصیلی در مدارس الکترونیکی می باشد. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. در پژوهش حاضر، ۱۵۰ دانش آموز پسر سال اول دبیرستان مشغول به تحصیل در مدارس الکترونیکی شهر تهران در سال 1392، از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای، به عنوان نمونه انتخاب شده و در پژوهش شرکت کردند. از پرسش نامه سبک های یادگیری کلب، آزمون شکل های گروهی ویتکین و معدل پایان سال تحصیلی استفاده شد، تا چهار سبک یادگیری (همگرا، واگرا، جذب کننده و انطباقی) و دو سبک شناختی (وابسته به زمینه و مستقل از زمینه) و پیشرفت تحصیلی در آزمودنی ها اندازه گیری شود. داده ها با استفاده از رگرسیون گام به گام و ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین سبک های یادگیری و پیشرفت تحصیلی، و بین سبک های شناختی و پیشرفت تحصیلی ارتباط معنی داری وجود دارد. هم چنین، بیشترین سبک یادگیری در دانش آموزان، جذب کننده (3/51 درصد) و حداقل سبک ترجیح داده شده به عنوان سبک غالب انطباق یابنده (۶ درصد) بود. نتایج نشان داد، سبک های یادگیری و سبک های شناختی افراد می توانند به عنوان دو متغیر مهم شناختی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نقش مهمی ایفا کند.