رسالة آداب الخلافه و اسباب الحصافه سیاست نامه ای است که بر مبنای شریعت در سدة نهم هجری تألیف شده است. ابراهیم بن محمد در این رساله براساس حکایات ایرانی و شریعت اسلامی، احتیاج مردم به امام یا سلطان و نقش او به عنوان حافظ نظم و امنیت در جامعه را مورد تأکید قرار داده است. وی سلطان را برگزیدة خداوند دانسته و معتقد است که او حافظ و نگهبان دین است. با این دیده گاه به بیان استقرار عدالت از سوی سلطان در جامعه پرداخته و تأکید نموده است که عدالت خواسته ای بوده که از سوی همة پیامبران و سلاطین در جوامع دنبال می شده است و با این اوصاف، فرخ یسار شیروانشاه را سلطان عادل و برگزیدة خداوند می داند، وی سپس وظیفة امام و سلطان در مورد مشورت با علما را به بحث گذاشته است. این که مؤلف از چه دیدگاه سیاسی به تدوین این رساله پرداخته و چگونه با تلفیق شریعت با اندیشه های ایرانی به تبیین اهمیت وجود سلطان یا امام در جامعه و وظایف او پرداخته است، موضوعاتی هستند که در این مقاله به شیوة تحلیلی مورد بحث قرار خواهد گرفت. تا روشن گردد که مؤلف نظریات جدیدی در مورد امام یا سلطان بیان کرده و یا به تکرار سخنان گذشتگان پرداخته است.
خواجه نظام الملک در سیرالملوک سعی دارد با گزینش طرحی از عدالت که به دایره ی قدرت یا چرخه ی عدالت معروف است، با جلوگیری از ظلم بر رعیت قدرت حاکمیت را تحکیم بخشد. در این پژوهش تلاش شده است با طرح این برداشت رایج از عدالت، مقایسه ای تحلیلی از متن سیرالملوک با نظرات کلامی ابوالحسن اشعری در این باب مطرح شود. از این رو، با تجزیه و تحلیل حکایات سیرالملوک و استناداتی از اشعری، نظرات این دو درباره ی عدالت، مسئولیت و حساب رسی حاکمان و صحابه ی پیامبر اسلام مورد بررسی و پژوهش قرار می گیرد. یافته های این پژوهش مشخص می کند که خواجه نظام الملک در مقام وزیر در باب عدالت نظریاتی متفاوت از اشعری ارائه کرده است و اساساً گفتمان عدالت در سیرالملوک با مبانی کلامی ابوالحسن اشعری از یک سنخ نیست، و با نوع استدلالات اشعری، بنا به کارکرد متفاوت آن، نمی تواند هم آهنگ باشد.
توسعه طلبی حکومت ایوبیان از مصر تا سرزمین شام و جزیره و جنگ با صلیبیان از یک سو، و مبارزه با حکومت و اندیشة اسماعیلیان در مصر و شام از سوی دیگر، فضای سیاسی، نظامی و مذهبی متمایزی را در قلمرو این دولت به وجود آورد. مطالعه استقرایی تاریخ نوشتههای این دوره از تأثیر مستقیم چنین فضایی بر روند تاریخنگاری مصر و شام حکایت می کند. ابوشامه از جمله مورخان شاخصی است که متأثر از همین شرایط، به نگارش تاریخ روی آورده است. دو کتاب تاریخی وی، یعنی «الروضتین» و ذیل آن، منابعی مهم در تاریخ ایوبیان و جنگهای صلیبی بهشمار می روند. نوشتار حاضر بر آن است که با مطالعة این دو اثر به عنوان نمونهای از تاریخنگاری عصر ایوبیان، بازتاب این تحولات را بر صورت و محتوای این آثار و نیز بر بینش و نگرش تاریخی، سیاسی و مذهبی مورخ نشان دهد. نتایج این تحقیق نشان از آن دارد که تاریخ نگاری ابوشامه گامی مهم در جهت گسترش تاریخنوشته های دودمانی این دوره است و مضامین سیاسی و نظامی بر محتوای آنها غلبه ای آشکار دارد. او، که در آثار خود ایوبیان را دولتی مشروع و مطلوب معرفی کرده، در بزرگداشت مقام آنان و سرکوب رقبای سیاسی و مذهبی شان، یعنی فاطمیان کوشیده است.