هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی باورهای زیربنایی مرتبط با احتمال عود در افسردگی بود. در این پژوهش 93 آزمودنی در سه گروه افسرده دارای سابقه عود، افسرده بدون سابقه عود (بار اول) و افراد بهنجار شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد به مقیاس افسردگی بک – 2 (BDI-II) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) پاسخ دهند و میزان غمگینی خود را با استفاده از مقیاس ارزیابی میزان هیجان، درجه بندی کنند. آزمودنی های هر سه گروه پس از قرار گرفتن در شرایط القای خلق افسرده به وسیله تماشای فیلم و پس از انجام یک کار خنثی مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته های این پژوهش تفاوت معناداری را بین نمره های گروه بهنجار در مقیاس باورهای مربوط به افسردگی با هر دو گروه افسرده نشان داد ولی تفاوت بین گروه افسرده دارای سابقه عود و بدون سابقه عود در نمره های این مقیاس معنادار نبود. با حذف بیمارانی که کمتر از چهار دوره افسردگی را تجربه کرده بودند، این تفاوت نیز معنادار شد. این پژوهش نقش روانسازه های اختصاصی مرتبط با معنی و پیامدهای افسردگی را در عود نشان داده و ادعا می کند که این روانسازه ها بر اثر تجربه دوره های متعدد افسردگی ایجاد شده و تقویت می شوند. نتایج این پژوهش هم چنین با مطرح کردن روانسازه های مربوط به افسردگی، کارآیی مدل شناختی بک برای افسردگی را در تبیین ایجاد دوره های عود پیشنهاد می کند.
"هدف این پژوهش بررسی عوامل روان شناختی در اقدام به خودکشی دانشجویان بود. عوامل روان شناختی شامل نشانه های اختلالات بالینی اضطراب، بدنی شکل، دو قطبی- آشفتگی، افسرده خویی، وابستگی به الکل، وابستگی دارویی، اختلال هذیانی، افسردگی اساسی و پارانویید بودند.
پژوهش حاضر مطالعه ای پس رویدادی بود که با روش پرسش نامه ای انجام شد. پرسش نامه بالینی چند محوری میلون 2 (MCMI-II) همراه با پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی توسط 30 نفر از دانشجویان اقدام کننده به خودکشی که با 30 نفر دانشجوی عادی در متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، رشته تحصیلی و سال تحصیل همتا شده بودند، تکمیل گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها نشان داد که دانشجویان اقدام کننده به خودکشی در نشانه های اختلالات بالینی شامل اضطراب، بدنی شکل، دو قطبی- آشفتگی، افسرده خویی، وابستگی به الکل، وابستگی دارویی، اختلال هذیانی، افسردگی مهاد و پارانویید با دانشجویان عادی تفاوت معناداری داشتند و میانگین نمرات دانشجویان اقدام کننده به خودکشی در نشانه های این اختلالات بالاتر از دانشجویان عادی بود.
نتایج حاکی از این بود که عوامل روان شناختی نقش مهمی در اقدام به خودکشی دانشجویان ایفا می کند. از طریق بررسی وضعیت روان شناختی دانشجویان می توان افراد در معرض خطر را تشخیص داد و اقدامات لازم را در خصوص پیشگیری از خودکشی به عمل آورد. علاوه بر این با ارتقا بهداشت روانی دانشجویان می توان خطر اقدام به خودکشی را کاهش داد."
هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر قصه درمانی بر کاهش علایم افسردگی کودکان بوده است. روش: بدین منظور در چهارچوب روش پژوهشی نیمه آزمایشی 5 نفر از دانش آموزان افسرده پایه چهارم و پنجم ابتدایی در پژوهش شرکت داده شدند. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون- پس آزمون بدون گروه کنترل بوده است. پرسشنامه علایم مرضی کودکان مورد استفاده قرار گرفت. پس از انجام پیش آزمون برنامه قصه درمانی به مدت 24 جلسه 60 دقیقه ای (دو بار در هفته) اجرا شد و در پایان پس آزمون انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که افسردگی تمام آزمودنی ها در پایان برنامه درمانی کاهش یافت. علاوه بر این قصه درمانی بر درمان اختلال های همبود شامل اختلال های اضطرابی و لجبازی و نافرمانی موثر بوده است. نتیجه گیری: قصه درمانی علایم افسردگی، اضطراب و هراس را در کودکان افسرده کاهش می دهد.
پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه ای جایگاه اجتماعی معلمان ابتدایی، راهنمایی و متوسطه استان انجام شد. این پژوهش به روش توصیفی انجام گرفت و دیدگاه 372 نفر از معلمان مقاطع مختلف 17 منطقه آموزش و پرورش استان که به روش تصادفی خوشه ای انتخاب شده بودند، در زمینه ی مهم ترین شاخص های منزلت اجتماعی یعنی نیازهای مادی و معیشتی، نیازهای امنیتی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهند که دغدغه بزرگ معلمان رفع نیازهای مادی و معیشتی آنهاست و از این نظر بین مقاطع مختلف تفاوت معنی داری وجود ندارد. از نظر امنیت شغلی فقط 85/48 درصد معلمان مورد مطالعه خود را فاقد امنیت شغلی معرفی کرده بودند و این امر در بین دارندگان مدارک بالاتر، بیشترمحسوس بود. دلایل ناامنی معلمان به ترتیب: ترس از بیان و نقد اندیشه های مختلف، ترس از بیان ضعف های احتمالی حاکم بر سازمان و ترس از عواقب انتقاد صحیح و منطقی از مدیریت آموزشگاه بیان شده بود.
از نظر نیازهای اجتماعی معلمان، بین آنان در مقاطع مختلف تفاوت معنی داری وجود نداشت. میانگین نیازهای مادی، امنیتی و اجتماعی معلمان ابتدایی و راهنمایی تفاوت معنی داری نداشت اما میانگین مربوط به معلمان متوسطه از دو گروه دیگر پایین تر بود.
مقدمه و هدف: عشایر کوچرو در مقایسه با عشایر ســاکن با مشکلات فراوان تری مواجه هستند. با توجه به این که مطالعات اندکی در رابطه با شیوع اختلالات روانی در عشایر در دست است، این مطالعه با هدف مقایسه میزان اضطراب و افسردگی در عشایر کوچرو و ساکن تیره آشوری از ایل قشقایی انجام پذیرفت.
مواد و روش ها: در ایــن مطالعه تحلیلی تعداد 86 نفر از عشایر ساکن و 95 نفر از عشایر کوچرو تیره آشوری از ایل قشقایی با روش تمام شماری در سال 1383 مورد مطالعه قرار گرفتند. میزان اضطراب و افسردگی آنهــا به ترتیب با استفاده از پرسشنامه های هامیلتون و بک بررسی شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون مجذور کای تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد که در عشایر کوچرو 28 نفر (29.5 درصد) از افـراد مورد مطالعه اضطراب خفیف و 35 نفر (36.5 درصد) اضطراب متوسط و شدید داشتند، در حالی که این میزان ها برای عشایر ساکن به ترتیب؛ 7 نفر (8.2 درصد) و 6 نفر (7.1 درصد) بوده است که این تفاوت از نظر آماری معنی دار می باشد. همچنین در عشایر کوچرو 37 نفر (38.9 درصد) افراد مورد مطالعه افسردگی خفیف و 17 نفر (17.9 درصد) افسردگی شدید داشتند، در حالی که این دو میزان برای عشایر ساکن شده 6 نفر (7 درصد) و 5 نفر (5.8 درصد) بوده است که این تفاوت نیز از نظر آمـــــاری معنی دار می باشد. تاهل، تحصیلات پایین، مونث بودن و کوچرو بودن در افزایش میزان اضطراب اثر معنی داری داشته است. همچنین تأهل، تحصیلات پایین، مذکر بودن و کوچرو بودن در افزایش میزان افسردگی اثر معنی داری داشته است.
نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشانگر شیوع بالاتر اضطراب و افسردگــــی در عشایر کوچرو نسبت به عشایر ساکن می باشد. این میزان در متاهلین، افراد کم ســـواد و بی سواد و گروه سنی بالای 30 سال شایع تر بوده است. اضطراب در زنان و افسردگی درمردان بیشتر شایع بود.
پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط شاخصهای روانی استعدادیابی در رشته شنا با عملکرد سرعتی و استقامتی شناگران زبده کشور و تحلیل دیدگاه مربیان شنا انجام شده است. بدین منظور، نمونههای آماری متشکل از دو گروه (گروه اول، 47 نفر از شنـاگران پـسر منتخب سـراسـر کشـور بـا میانـگین سنـی 75/12سـال، میـانـگین قد 95/159 سانتـیمتـر و میـانگین وزن 91/52 کیلوگرم و گروه دوم 48 نفر از متخصصان ورزش شنا و مربیان ملی و زبده کشور) گزینش شدند (47= 1N، 48= 2N). به منظور تعیین ارتباط بین شاخصهای آمادگی روانی (انگیزش، کنترل احساسات، تمرکز، و اعتماد به نفس) با رکورد شنـای سرعتـی و استقامتـی، شناگران زبده به وسیله پرسشنامه آمادگـی روانی حاوی 60 سؤال آزمون شدند. برای آگاهی از نظر مربیان بـرجسته و مربیان تیمهای ملـی شـنا پـیرامون تـأثیر سـازههای آمادگی روانی بر رکورد شنای سرعتی (50 متر) و استقامتی (200 متر) از پرسشنامهای حاوی 43 سؤال استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داند بین سازههای آمادگی روانی با رکورد شنای 50 متر و 200 متر شناگران، ارتباط معناداری وجود ندارد، اما از دیدگاه مربیان و متخصصین رشتة ورزشی شنا، بین سـازههای مذکور با موفقیت در شنای سرعتـی و استقامتـی، ارتباط نیرومندی وجود دارد و این سازهها، تأثیر بسزایی در موفقیت شناگران دارند.
هدف: با توجه به دانش ناکافی موجود در زمینه سیر و پیامد اختلال دوقطبی، و از طرفی عدم انجام ارزیابی طولی سیر این اختلال در ایران، این مطالعه مقدماتی بر روی بیماران مبتلا به اولین دوره مانیا انجام شد.
روش: در یک بررسی طولی و آینده نگر، 23 بیمار مبتلا به اولین دوره مانیا با تشخیص اختلال دوقطبی نوع یک (BID) که در مرکز آموزشی - درمانی روانپزشکی ایران بستری شده بودند مورد ارزیابی قرار گرفتند. در ابتدا از فهرست معیارهای تشخیصی DSM-IV-TR، مقیاس 24 ماده ای اندازه گیری افسردگی هامیلتون (HDRS)، مقیاس اندازه گیری مانیای یانگ (YMRS) و مقیاس وسواسی - اجباری ییل - براون (YBOCS) استفاده شد. سه پرسشنامه اخیر هر دو تا چهار ماه و ارزیابی دوباره تشخیصی هر شش ماه انجام می شد. بیماران بین 8 تا 24 ماه (5.3 ±17.0) پیگیری شدند. سابقه ابتلا به اختلالات روانی در بستگان درجه یک بیمار به کمک شرح حال و مصاحبه تعیین گردید.
یافته ها: تنها تشخیص یکی از بیماران (3/4%) به اسکیزوفرنیا تغییر کرد. سایر بیماران شامل 11 زن و 11 مرد با میانگین سنی10.4 ±28.4 سال بودند. بیشتر بیماران مجرد و با تحصیلات کمتر از دبیرستان بودند. 8/31% سابقه اختلال افسردگی داشتند. سوء مصرف مواد (به جز نیکوتین) تنها در دو بیمار وجود داشت. 1/9% دچار همبودی اختلالات اضطرابی بودند. 22.7% دارای وابسته فامیلی مبتلا به BID و 6/13% دارای وابسته مبتلا به اختلال افسردگی ماژور بودند. 40.9 درصد بیماران دچار عود اپی زود خلقی شدند. دو سوم موارد عود در سال اول و یک سوم در سال دوم بروز کرد. 13.6 درصد بیماران در شش ماه اول (پس از بهبودی دوره اول مانیا) و 31.8 درصد در سال اول دچار عود شدند. هیچ موردی از اپی زود خلقی مختلط و یا تندچرخی بروز نکرد. آزمون خی دو تفاوت آماری معنی داری در سابقه اپی زود خلقی پیش از اولین دوره مانیا، بین بیماران دچار عود مانیا (4/71%) و بیماران بدون این عود (0/20%) نشان داد.
نتیجه گیری: میزان عود در اوایل سیر BID قابل توجه است و با توجه به بالاتر بودن عود در بیماران دارای سابقه ابتلا به اپی زودهای افسردگی، مداخله پیشگیرانه جدی، به ویژه در این گروه از بیماران توصیه می شود.