هدف پژوهش حاضر تعیین نقش پیش بینی کنندگی دلبستگی به والدین و همسالان و ازخودبیگانگی روانی در پیش بینی رفتار خرابکارانه نوجوانان است. به منظور دستیابی به این هدف، از بین دانش آموزان دبیرستانی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، نمونه ای با حجم 320 نفر (176 دختر و 144 پسر) انتخاب و پرسشنامه های ازخودبیگانگی روانی (ملوین سیمن، 1959) پرسشنامه رفتار خرابکارانه و سیاهه دلبستگی به والدین و همسالان (آرمسدن و گرینبرگ، 1987) روی آن ها اجرا شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین مولفه های مختلف ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی با رفتارهای خرابکارانه رابطه وجود دارد. همچنین، تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی، پیش بینی کننده-های نیرومندی برای پیش بینی رفتارهای خرابکارانه در نوجوانان بودند (62.3%R2= ). با توجه به نتایج حاضر، توجه به شرایط ازخودبیگانگی روانی و کیفیت دلبستگی بین نوجوانان با والدین و همسالانشان در بررسی رفتار خرابکارانه، اهمیت دارد. لذا تأکید بر ایجاد فضای اعتماد، محبت، عاطفه و صمیمیت در رشد و تحول بهنجارِ دانش آموزان؛ برای والدین و مسئولین مدرسه امری ضروری است.
مقدمه: آموزش مسایل جنسی بسته به هنجارهای فرهنگی هر منطقه و کشور، متفاوت است. مطالعات زیادی نشان می دهند که والدین، نقش بسیار مهمی در صحبت کردن با کودکان در مورد مسایل جنسی ایفا می کنند و در این میان، جایگاه مادر بارزتر است و بیشتر نوجوانان به خصوص دختران، این مسایل را از مادران خود فرا می گیرند. پژوهش حاضر نیز با هدف درک عمیق تجارب مادران از آموزش مسایل جنسی به فرزندان دختر انجام شد.
روش کار: این پژوهش مطالعه ای کیفی از نوع پدیدارشناسی است. نمونه گیری با استفاده از روش مبتنی بر هدف و تا حد رسیدن به اشباع انجام گرفت. نمونه ی مطالعه 13 مادر دارای فرزند دختر 11 تا 18 ساله ی ساکن در شهر مشهد بودند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه ی نیمه ساختاریافته استفاده شد و تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای مورس صورت گرفت.
یافته ها: در طی پژوهش 4 مضمون اصلی که هر کدام حاوی طبقات و زیرطبقاتی بودند، استخراج شد. مضامین اصلی عبارت بودند از: ""آموزش درباره ی بلوغ و قاعدگی""، ""آموزش درباره ی رابطه ی جنسی""، ""سن مناسب برای آموزش مسایل جنسی"" و ""فرد مناسب برای آموزش مسایل جنسی"".
نتیجه گیری: با وجود تمام تحولات فرهنگی در خصوص آموزش مسایل جنسی در خانواده ها، هم چنان فرهنگ عرفی در جامعه و خانواده ها با بعضی جوانب آموزش مسایل جنسی با احتیاط برخورد کرده و مادران در این حیطه، احساس عدم کفایت می کنند. لذا طراحی و اجرای مداخلات آموزشی جهت ارتقای سطح آگاهی مادران و لزوم هماهنگی و همراهی خانه و مدرسه برای نتیجه گیری بهتر ضروری به نظر می رسد.
هدف از پژوهش حاضر بررسی ابعاد خودکارآمدی(تحصیلی، اجتماعی، هیجانی و خلاق) نوجوانان در گونه های مختلف خانواده در مدل بافت نگر فرآیند و محتوای خانواده بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 590 دانش آموز پایه اول تا سوم دبیرستان(282 پسر و 308 دختر) در شهر شیراز بود که به شیوه خوشه ای چندمرحله ای تصادفی در سال تحصیلی 93-1392 انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه ابعاد خودکارآمدی موریس، پرسشنامه خودکارآمدی خلاق کارووسکی و دو مقیاس خودگزارشی فرآیند و محتوای خانواده سامانی مورد استفاده قرار گرفت. به منظور مقایسه گونه های مختلف خانواده(سالم، مشکل دار محتوایی، مشکل دار فرآیندی و ناسالم) از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره(MANOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که گونه های خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی و خودکارآمدی عاطفی دارند، اما گونه های خانواده اثر معناداری بر خودکارآمدی خلاق نوجوانان نشان نداد. همچنین یافته ها روشن ساخت که فرزندان خانواده های سالم دارای بیشترین میزان خودکارآمدی تحصیلی، اجتماعی و عاطفی هستند. در مقابل، فرزندان خانواده های ناسالم دارای کمترین میزان خودکارآمدی تحصیلی و اجتماعی و فرزندان خانواده های مشکل دار محتوایی کمترین میزان خودکارآمدی هیجانی را دارا هستند
هدف از انجام پژوهش حاضر، ارزیابی قابلیت کاربرد آزمون نگرش سنج مذهب (گلریز 1353) و بررسی اثر فشار اجتماعی بر گزارش افراد از نگرش مذهبی می باشد. به این منظور اثر فشار اجتماعی به عنوان متغیر مستقل بر گزارش افراد از نگرش مذهبی در نمونه ای 60 نفری از دانش آموزان 17 ساله تهرانی (40 نفر دختر، 20 نفر پسر) با استفاده از پرسش نامه نگرش سنج مذهب مورد مطالعه قرار گرفت. ذکر هویت شخصی به عنوان معیار فشار اجتماعی و عدم ذکر هویت به عنوان فقدان فشار اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت.