فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۶۱ تا ۱٬۶۸۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
چیستی زبان و بازتاب آن در مسئله دین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
رابطة « اخلاق» و «الهیات» در فلسفة ایمانوئل لویناس
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل رابطة اخلاق و الهیات در تفکر لویناس می پردازد. لویناس با مطرح کردن مساله «همان» و «دیگری» در فلسفه خود، اخلاق را پایه فلسفة اولی یا الهیات خویش قرار می دهد. او با تفسیری غیر هستی شناختی از خدا و تلقی خدا به عنوان «دیگری مطلق»، ذهنیت انسان و تصور نامتناهی را شالودة اخلاق می سازد و الهیات را وارد عرصه اخلاق می کند. به زعم این فیلسوف الهیات باید از بستر رابطة چهره به چهره انسان مسیر الهی را دنبال کند نه از طریق رابطه هستی شناختی بین خدا و انسان. لویناس معتقد است که سوژه از بنیاد، اخلاقی است. به نظر لویناس فلسفة غرب غالباً نوعی هستی شناسی بوده است و در نتیجه همواره «دیگری» یا «غیریت» را به «همان» فروکاسته و این فروکاهش معنای اخلاقی داشته است. بنابراین به عقیده وی خطای فلسفه غرب این بوده که به جای این که متافیزیک را بر اخلاق اجتماعی بنا کند آن را بر هستی شناسی بناکرده است. اخلاق لویناس بر خلاف اخلاق همان محور سنتی، اخلاقی دیگر محور است. اومانیسم جدید لویناس نیز ناشی از همین نگرش غیرسنتی به اخلاق است. همچنین خدایی که لویناس در اخلاق از آن صحبت می کند نه خدا هستی شناختی است نه خدا درون ذهنی(حلولی) بلکه خدای نامتناهی و «بیرونی» است.
نظریه های مرتبه عالی تر درباره آگاهی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
فلسفه سیاسی، سیاست فلسفی
حوزههای تخصصی:
زبان، تفکر و فرهنگ: دیدگاه ها و برهان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"این مقاله هدفی دو گانه دارد: هم به بررسی دیدگاه های متاخر درباره رابطه میان زبان، تفکر و فرهنگ می پردازد و هم به ارائه راهکاری نوین در قالب طرحی جدید بر پایه آخرین دستاوردهای رویکرد کمینه گرا می انجامد. محورهای اصلی برای بررسی دیدگاه ها و برهان ها به صورت تمایزاتی سه گانه ارائه می شود: 1- تمایز میان نگرش های مبتنی بر وجود رابطه میان فرهنگ و زبان، در مقابل نگرش مبتنی بر نبودن رابطه میان این دو 2- تمایز میان نگرش همسازی ـ فراگشتی، در مقابل نگرش دگرسازی زبان 3- تمایز میان نگرش انگیختگی اجتماعی ـ ارتباطی زبان در مقابل انگیختگی زیستی ـ ژنتیکی. فرضیه اصلی این پژوهش در بخش راهکار نوین خود آن است که با در نظر گرفتن آنچه برنامه کمینه گرا به ویژه آنچه از سال 2000، به این سو ارائه کرده است، امکان تاثیرگذاری زبان بر تفکر و رمزگذاری فرهنگ در زبان و همچنین تاثیرپذیری زبان از فرهنگ که تحت عنوان قوم ـ نحو شناخته می شود، در عین مفروض دانستن شالوده زیستی ـ ژنتیکی میسر است. از این منظر، کارکرد اصلی زبان نه ایجاد ارتباط است و نه بیان تفکر، بلکه نقش اصلی و دلیل وجودی آن اتصال سامانه های شناختی و اجتماعی- فرهنگی به یکدیگر است.
"
بررسی شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا ( بر مبنای اندیشه های لئو اشتراوس)
حوزههای تخصصی:
دوام و ثبات پدیدههای سیاسی- اجتماعی پیوند عمیقی با مبانی نظری دارد که شالوده آن پدیدهها را پیریزی کرده است. شناخت مبانی نظری یک پدیده، آن را نظاممند، پیشبینیپذیر و قابل برنامهریزی میکند. به همین دلیل برای تبیین صحیح پدیدههای سیاسی- اجتماعی، باید از سطح ابژه عبور کرد و به لایههای زیرین آن یعنی سوژه رسید و این گونه پدیده مورد نظر را واکاوی کرد. بر اساس منطق فوق شاخص های بنیادگرایی مسیحی در آمریکا را باید قبل از هر چیز به لحاظ مفهومی ریشهیابی کرد. به نظر نگارنده بهترین چارچوب مفهومی برای بحث فوق را میتوان در آرای لئواشتراوس یافت. تحقیق پیش رو بر آن است که شاخص های بنیادگرایی مسیحی را تحت عناوین اعتقاد به آخرالزمان زودرس، ادعای کشف حقیقت مطلق و هزارهباوری در چارچوب مفاهیمی چون مطلقگرایی، تمایز بین خیر و شر، جهانگرایی و تبعیت سیاست از اخلاق که منبعث از اندیشههای لئواشتراوس است می توان بررسی کرد.
امنیت در اندیشه فارابی و محقق طوسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
امنیت از مفاهیم بسیار با اهمیت و متطوری است که در گذشته و حال در حیات سیاسی و اجتماعی کلیه جوامع، مطرح بوده است. این واژه ها با مشتقاتش به کرات در کلام الهی و سایر منابع اسلامی آمده است . دو اندیشه پرداز و حکیم بزرگ ایرانی؛ یعنی ابونصر فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی نیز این مفهوم را به روشنی مورد توجه عمیق خویش قرار داده اند. با توجه به جایگاه ویژه امنیت در تفکر و حوزه عمل اسلامی، این مقاله تلاش دارد تا ضمن بررسی نوع تفکر این دو اندیشمند، درباره امنیت و سازوکارهای تامین آن، هم سنخی و هم پیوندی اندیشه ای آنها را نشان دهد و بر غیر انتزاعی بودن و تجویزی بودن آرای ایشان در این باره تاکید ورزد و همچنین نوآوری ها و برخی ابداعات خاص این دو حکیم متاله را که مشابه دیدگاههای امروزی و این عصری است، خاطرنشان سازد
« راه چنین است و دیگر نیست » نقد امکان بازشناسی رویکرد کثرت گرایانه دینی در تعالیم جینی و بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استفاده برخی فیلسوفان دین در مباحث کثرت گرایی دینی، از حکایت معروف «فیل شناسی کوران» که در اصل، در متون جینی و سپس در متون بودایی آمده، می تواند به این بدفهمی بینجامد که در آموزه های جینی و بودایی، امکان استنباط مفهومی از کثرت گرایی دینی هست یا دست کم در این ادیان، زمینه هایی از قول به کثرت گرایی دینی قابل بازشناسی است. در این مقاله، کثرت گرایی در این معنا مد نظر است که تنوع و تکثر دینی موجود در عالم محصول خطاهای گوناگون بنیادگذاران و صاحبان ادیان مختلف نیست، و پیروان هر دین، بنابر روش خاص خود در کشف حقیقت، می توانند واقعا به حقیقت دست یابند و از این رو، صاحب هیچ دینی نمی تواند معتقد باشد که فقط او که به حقیقت نهایی دست یافته و دیگران، در صورتی که از روش پیشنهادی دینی او، تبعیت نکنند، بر خطا رفته اند. در این مقاله با بررسی مبانی معرفت شناسی جینی و بودایی معلوم می شود که در هر دو دین، معرفت های ناقص، در برابر معرفتی مطلق و کامل قرار داده می شوند و شناخت کسی که به مرحله نهایی معرفت می رسد، از همه معرفت های ناقص، برتر است و نسبی بودن معرفت را پایانی هست و کسی که «راه» را به درستی طی کند، از قید معرفت های ناقص و نسبی می تواند رها شود. از سوی دیگر در این مقاله نشان داده می شود که در آموزه های اصلی هیچ یک از این دو دین، و در اقوال بنیان گذاران و معلمان طریقت آنها، هیچ مفهومِ روشنی از کثرت گرایی دینی را نمی توان باز شناخت.
کارکرد گرایی و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو، بررسی نظریه کارکردگرایی در فلسفه ذهن معاصر و مقایسه آن با دیدگاه کارکردگرایانه ارسطوست. از آنجایی که واژه کارکرد ((ergon در فلسفه ارسطو از اهمیت ویژه ای برخوردار است، گاهی او را پیشگام این نظریه معرفی می کنند. از این رو، میزان ارتباط این دو نظریه و تشابه آنها جای تامل و دقت فراوان دارد. در این نوشتار مشخص خواهد شد که تقریرهای مختلف از نظریه کارکردگرایی جدید ظاهراً با رای ارسطو منطبق نیست. اما می توان نظر او را یکی از نگرش ها در کارکردگرایی دانست. گرچه نظریه ماده و صورت ارسطو و تاکید وی بر ذات در مقایسه با دیدگاه های جدید چندان مقبول نیست، اما نگرش کارکردگرایانه وی در خصوص نسبت نفس و بدن اهمیت زیادی دارد.
روان شناسی از نگاه علم
منبع:
فردوسی تیر ۱۳۸۸ شماره ۷۸
حوزههای تخصصی:
نسبت میان عقلانیت و کرامت انسان در فلسفه ملاصدرا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
در فلسفه ملاصدرا و کانت، «عقل» عالی ترین قوه نفس و «معرفت عقلانی» بالاترین مرحله شناخت است. از نگاه هر دو فیلسوف، عقلانیت یا خردورزی بنیادی ترین ویژگی انسان و مبنای کرامت ذاتی اوست، با این تفاوت که ملاصدرا عقلانیت نظری، و کانت عقلانیت عملی را معیار اصلی می پندارند، یعنی از نظر ملاصدرا، شان و کرامت انسان به چیزی است که می داند، در حالی که از نظر کانت، شان و کرامت انسان به چیزی است که می خواهد.
یکی از جلوه های عقلانیت در اندیشه این دو فیلسوف، خلاقیت یا همان آفرینشگری است. دو فیلسوف یاد شده خلاقیت را، هم در حوزه نظری (در محدوده قوه خیال و عقل) و هم در حوزه عملی، مورد توجه قرار داده اند، با این تفاوت که در حکمت صدرایی، آفرینشگری انسان در ارتباط با ماورای طبیعت و از راه اتخاذ با عقل فعال صورت می گیرد، در حالی که در فلسفه کانت، خلاقیت انسان در پیوندی عمیق با استقلال و خود بنیادی اوست، منشا و مبدا متعالی ندارد، و صرفا ریشه در انسانیت و استقلال اراده انسان دارد.