فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۱٬۱۱۱ مورد.
حالت مثالی گفتار
منبع:
فرهنگ ۱۳۷۵ شماره ۱۸
حوزههای تخصصی:
در این مقاله من به مجموعه کلّی اندیشه هابرماس نخواهم پرداخت، بلکه در عوض، سعی خواهم کرد با توصیف یکی از نکات کلیدی و محوری اندیشه او درک خاصّی از آن مجموعه کلّی ارائه دهم.این نکته کلیدی و محوری، همان مفهوم حالت مثالی گفتار (ideal speech situation) است.حالت مثالی گفتار به آن حالتی از گفتگوی چند نفر با همدیگر اشاره دارد که از لحاظ موازین و هنجارهای گفتگوی چند نفره، دارای ایدهآلترین شکل ممکن است.حالتی است که نه در عالم واقع وجود دارد و نه هیچوقت بطور کامل بوقوع خواهد پیوست، امّا همچون معیاری برای سنجش نزدیکی یا دوری گفتگوی چند نفره ما نسبت به بهترین وضعیّت ممکن بکار خواهد رفت.ممکن است خواننده با خواندن این توضیحات با تعجب بپرسد که چرا حالت مثالی یکی از عادیترین فعالیتهای زندگی روزانهمان، یعنی گپ و گفتگوی چند نفره، برای هابرماس اهمیتی کلیدی و محوری دارد.در پاسخ به این سؤال سعی خواهم کرد در ابتدا، نقش این ایده را در اندیشه هابرماس نشان دهم و سپس به توضیح کامل آن بپردازیم.
دیدگاه ژیلسون درباره اصالت وجودی دانستن توماس آکویناس
حوزههای تخصصی:
اتین ژیلسون فیلسوف و مورخ فلسفه فرانسوی از نظریهپردازان بنام مکتب نوتوماسی قرن بیستم است. به نظر او در تاریخ تفکر غرب تنها آکویناس به جای اصالت ماهیت به اصالت وجود تن در داده است. بی گمان او فعل وجود را بر ذات کاملاً برتر می دانست، اما آیا میتوانیم او را همان گونه که ژیلسون می پنداشت، اصالت وجودی بدانیم؟ آیا زیادت وجود بر ماهیت از دیدگاه آکویناس و ابن سینا یکی است؟ یا همانگونه که ژیلسون معتقد است متفاوت است ؟ نکته مهم این است که چنانچه تفسیر ژیلسون از اصالت وجودی بودن آکویناس نادرست باشد، مدعای پرداختن فیلسوفان غربی به مسأله اصالت وجود یا ماهیت نیز ناپذیرفتنی می گردد.
روش شناسى نفى روش در هرمنوتیک فلسفى گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفى یکى از مهم ترین رویکردهاى هرمنوتیکى است که مارتین هایدگر آن را پایه ریزى و تبیین کرد و هانس جورج گادامر آن را تدوین کرد و توسعه بخشید. گادامر که شاگرد خصوصى هایدگر بود، در معروف ترین اثرش در هرمنوتیک به نام حقیقت و روش به تحلیل و نقدى گسترده و پرمحتوا از اندیشه هرمنوتیک روشى پرداخت. هرمنوتیک روشى، بر ارائه اصول و قواعد و روش شناسى تفسیر صحیح متون همت مى گمارد؛ اما گادامر بنیان هرمنوتیکى خود را بر نفى روش و پدیدارشناسى فهم وجودى استوار مى سازد و با اتکا بر اصول هرمنوتیکى خود، الگوى مفاهمه دیالکتیکى را ارائه مى دهد.
این نوشتار، کیفیت ابتناى فلسفه هرمنوتیکى گادامر بر نفى روش را توصیف و تحلیل مى کند تا از این رهگذر بتواند علاوه بر تبیین «مفاهمه دیالکتیکى مبتنى بر پرسش و پاسخ» به منزله روش بدیل گادامر در نفى روش، فرصتى براى بررسى این روش در اختیار قرار دهد و روشن خواهد شد که الگوى وى، داراى مشکلات پرشمارى از قبیل ابهام، دور و تسلسل است.
هم گرایی و واگرایی فلسفة تحلیلی و بنیان گذاری آن در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفة تحلیلی از زبان آغاز می کند و به سبب خصلت همگانی و عامّ زبان و یا ویژگی بین الاذهانی اش، پاسخگوی مسائلی چون سولیپسیزم، فرد دیگر، اگوی محض و تجربی و غیره نیست و نیازی به توضیح و تبیین آن ها ندارد، لکن پدیدارشناسی با چنین پرسش هایی روبرو است و باید برای آن ها توجیهی مناسب ارائه کند. برای نمونه، پدیدارشناسی هوسرل همیشه به سولیپسیزم متّهم شده است؛ و به طور خاص، ویتگنشتاین تلاش می کند که سولیپسیزم را نقد کند تا عجز پدیدارشناسی را نشان دهد. همچنین وی سعی می کند که زبان و تجربة خصوصی را انکار کند تا بدین وسیله نشان دهد که معنی کلمات یا عبارات را باید در کاربرد آن ها جستجو کرد. ما در این مقاله می کوشیم، ضمن دفع اتّهام سولیپسیزم از پدیدارشناسی، نشان دهیم که انکار تجربة خصوصی محال است و به همین دلیل، این ادّعا که معنی در کاربرد عبارت و کلمه است، از جامعیت مطلق برخوردار نیست. در مقالة حاضر، وظیفة اساسی ما این است که بنیاد زبان را در پدیدارشناسی جستجو کنیم، بنابراین، نخست از رهگذر نقد نظر دکارت، یعنی از رهگذر نفی و طرد سوبژکتیویتة محض و تهی، قصدیت را به عنوان تضایف سیلان سوبژکتیویتة محض با نظام منظّمِ اعیان اش (اعیان به عنوان زیست جهانِ محیطی و شهودی) توصیف و تبیین می کنیم. سپس، بر اساس این تضایف، زبان را به عنوان گشودگی نظام ها و میدان های اعیان داده شده در شهود، یا به دیگر سخن، به عنوان گشودگی جهان محیطی، توصیف خواهیم کرد. منظور این است که عبارت ها، نام ها و گزاره های زبانی، جنبه های مختلف و دقایق عین یا یک نظام عینی را بازنمایی می کنند. در حقیقت، ارجاع زبان به اعیان به واسطة داده شدن اعیان در شهود است. ارجاع نام ها و عبارت های زبانی به اعیان، اصالت خود را از داده شدن اعیان در شهود می گیرد.
یاکو هینتیکا[1] میان اعیان قصدی شهودی و جهان های ممکن، گونه ای توازی دید. بدین سان، چنین توازی ای می تواند میان اعمال قصدی و بازی های زبانی ملاحظه شود. ادّعای فلسفة تحلیلی درباب ارجاع معنا به عین، زمانی به چالش می افتد که آشکار شود ارجاع دو عبارت که معانی متفاوتی دارند به یک عین، با مبانی این فلسفه قابل توجیه نیست. وانگهی، شرط های حقیقی نمی تواند تحلیلی بودن چند عبارت را توضیح دهد.
جمهوری خواه مساوات طلب
بررسی امکان بومی سازی علوم انسانی از منظر هستی شناسی بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مارتین هیدگر تحلیل انسان را به منزلة اقدامی تمهیدی برای پرسش از معنای وجود تلقی می کند و به آن «هستی شناسی بنیادین» می گوید. از منظر هیدگر بررسی دقیق پرسش از وجود منوط به این است که در وهلة نخست آن کسی را که پرسش های وجودی درمی افکند، یعنی «دازاین» را شفاف سازیم.
هیدگر فیلسوفی وجودی است و بر این باور است که مابعد الطبیعه در تمثیل درخت شناسایی دکارت به عنوان ریشة درخت در خاک وجود قوام می گیرد. با این ملاحظه، بنیاد همة معارف اعم از انسانی و طبیعی به هستی و نحوة گشودگی آن بر دازاین بازمی گردد و تبیین خصائص و مقومات علوم در هر دورة تاریخی منوط به فهم نسبت وجود با آن دوره است. علوم انسانی در هر یک از ادوار و جوامع انسانی در نسبتی مستقیم با فلسفه ها و نظام های وجودی آن روزگار است.
مقاله با رجوع به برخی از آثار هیدگر از جمله کتاب هستی و زمان به این نکته پرداخته است که مدنیت و علوم غربی برآمده از باطنی است که تقرب به آن و سپس گذشت از آن منوط به درک این باطن و واکاوی آن است. با توجه به معیارهایی که هیدگر ارائه می کند، مقاله کوشش خواهد کرد شرایط امکان تقرب به علوم انسانی غربی را بررسی کند و چگونگی یک تعامل کارساز و مفید با آن را برای فرهنگ و تمدن سرزمین ما که خود در نسبت هستی شناختی ویژه ای منشاء آثار معرفتی دوران سازی بوده است، تبیین کند.