زیرساخت های فرهنگی در اتخاذ روش های مناسب برای آموزش و یادگیری اهمیت دارند. در راستای جایگاه ویژه سکوت در فرهنگ ایرانی و نقش آن در تعاملات اجتماعی با معانی گوناگونش، مقاله حاضر در چارچوب نظریه های هافستد (۱۹۹۱)، هال (۱۹۷۶) و ارتباط اسپربر و ویلسون (۱۹۸۶) به بررسی کارکردهای سکوتِ برگرفته از متون ادبی، دینی و ضرب المثل پرداخته است. این پژوهش با رویکرد کیفی پس از گردآوری و طبقه بندی کل پیکره زبانی (متون ادبی، متون دینی و ضرب المثل ها) به تجزیه و تحلیل آن ها پرداخت است. بررسی آماری، در کارکردهای مختلف سکوت، تفاوت معناداری را نشان داد. نتایج حاکی از آن است که در متون ادبی کارکردهای متنوع تری از سکوت مورد توجه بوده است. در متون ادبی و ضرب المثل ها اولویت با کارکرد عقلانی سکوت و سپس کارکرد اخلاقی آن است. همچنین در متون دینی تأکید بر کارکرد عقلانی و اخلاقی است، با این تفاوت که کارکرد اخلاقی بر کارکرد عقلانی برتری دارد. یافته های این پژوهش می تواند در ریشه یابی عدم گرایش به برقراری ارتباط، افزایش تعامل کلاسی و بهبود مهارت صحبت کردن به زبان دوم مؤثر باشد.
نقدی که پیش روست بر پایه مدل سیزر (Cisar, 2000) که طبق استاندارد انجمن امریکایی آموزش زبانهای خارجی American Council on Teaching of Foreign Languages (ACTFL) جهت بررسی کتاب های آموزش زبان طراحی شده به رشته تحریر درآمده است. افزون بر این، به منظور بررسی هر چه دقیق تر این کتاب، از مدل باشتورکمن (Basturkmen, 2006) نیز از منظرهای مختلف بهره گرفته شده است. نتایج این بررسی حاکی از آن است که هر چند نگارندگان کتاب مذکور به میزان قابل تاملی در مرتفع ساختن ضعفهای موجود در مجموعه های قبلی موفق بوده اند، به زعم نویسندگان مقاله حاضر هنوز کاستی هایی در شیوه تنظیم این کتاب مشهود است. از جمله اینکه، علیرغم بهره گیری از تصاویر متعدد و مرتبط، بنظر می رسد در برخی موارد، استفاده از امکانات بصری و دیداری بیشتر، می تواند به فهم بهتر مطالب کمک شایانی بکند. همچنین، اگرچه مولفان در تعالی فرهنگ اصیل بومی و هویت ملی مبتنی بر ارزشها و باورهای اسلامی بسیار موفق بوده اند، شاید پرداختن به دستمایه هایی از فرهنگ زبان مقصد نیز ضروری است و جهت ایجاد انگیزه بیشتر در یادگیرندگان بهتر است از تنوع بیشتری در طراحی تمرینات درسی در ویرایشهای بعدی کتاب استفاده گردد
این مطالعه به بررسی تاثیر استفاده از دو نوع مواد اموزشی واقعی با موضوع اشنا ولی متفاوت از لحاظ ساختار بلاغی بر کیفیت شنیداری زبان آموزان سطح بالای ایرانی می پردازد. این مواد از لحاظ استدلال و منطق بیانی متفاوت هستند. براساس عملکرد زبان آموزان بر امتحان تعیین سطح فاولر و کو (1976) تعداد 60 نفر انتخاب شدند. پس از آن یک تست محقق – ساخت که دو نوع ساختار بلاغی توضیحی و مباحثه ای برای دو گروه اجرا شد. نتیجه نشان داد که شناخت موضوع به تنهایی تاثیر مهمی بر عملکرد زبان آموزان نداشته است هرچند عملکرد انها بر تست های توضیحی نسبت به مباحثه ای بهتر بود. به نظر می رسد که دانش کلی و مبهم به تنهایی کافی نیست و عملکرد ضعیف انها بیشتر مربوط به سختی ساختارهای بلاغی از لحاظ شناختی و زبانی بود. برداشت اصلی از ین موضوع می تواند این باشد که زبان آموزان سطح بالای ایرانی نیاز به شناختن این نوع ساختارها هم از لحاظ موضوعی و هم از لحاظ ساختار زبانی، اجتماعی و فرهنگی دارند. بعلاوه موضوع تعیین سطح زبانی مثلا به عنوان سطح بالا می بایست برای تک تک مهارت های زبانی در مقایسه با سطح کلی به گونه ای دیگر تعریف شود.