براساس آموزه هایِ دینیِ ادیان بزرگ توحیدی، خداوند در جهان دیگر و در روز داوری بر اعمال و نیات همگان داوری خواهد کرد و این داوری عادلانه است. او به هر عملی، حتی کوچک ترین آن ها، رسیدگی خواهد کرد و جزای همگان را خواهد داد و از جمله، برخی گناهکاران را به عذاب جاویدان محکوم خواهد کرد. در مورد این آموزة دینی دست کم دو اشکال مهم طرح شده است: 1. عذاب جاویدان با عدالت الهی ناسازگار است؛ 2. عذاب جاویدان با عشق الهی ناسازگار است. متفکرانی چون آنسلم و جاناتان ادواردز سعی کرده اند سازگاری عذاب جاویدان با عدالت خدا را نشان دهند و آکویناس هم بر سازگاری عذاب جاویدان و عشق الهی استدلال کرده است. در سنت اسلامی نیز تلاش هایی برای طرح بحث از امکان سازگاری عذاب جاویدان اخروی با عدل الهی شده است که از نمونه های برجسته و متأخر آن دیدگاه مرتضی مطهری در عدل الهیاست. در این مقاله، استدلال می کنم که گرچه همة این استدلال ها میزان قوت و ضعفشان یکسان نیست، همة آن ها در پاسخ اخلاقی موجه به اشکال های طرح شده، ناکام می مانند.
با ظهور اومانیسم و نهضت اصلاح دینی، آگاهی جدیدی درباره فردیت انسان به وجود آمد و نحوه ارتباط انسان با خدا و آمرزیدگی، کانون توجه الهیات لوتر قرار گرفت. لوتر با درک اوضاع جدید، پارادایمی نو در باب انسان، آزادی اراده، و نوع رابطه او با خدا و ایمان وضع کرد. پیش تر خدا در تلقی کلیسای قرون وسطایی، موجودی دور از دسترس بشر و هستی بود، اما وی با رد واسطگی کلیسا در همة شئون، به خدایی در دسترس انسان اشاره کرد که مجال گفت وگوی مستقیم دارد. تحول مفهومی لوتر در باب آمرزیدگی بر این اصل مبتنی بود که خداوند، انسان را گویی آمرزیده است و جایگاه آمرزیدگی خدا در خارج از وجود شخص گناهکار قرار دارد. بنابراین، آمرزیدگی، اکتسابی و نه اعطایی است. این پارادایم جدید، مخالف دیدگاه رایج آگوستینی در قرون وسطا مبنی بر جایگاه عدالت در درون انسان بود که راه ورود کلیسا برای هدایت انسان را باز می کرد. اما جوهره پارادایم لوتر در باب انسان ، آزادی او در برابر انسانِ اسیر کلیسا و شریعت بود. لذا بندگی آزادمنشانه انسان فقط در سایه اراده ای آزاد میسور است.
گوهر تعالیم بودا بر پایه قانون طبیعی (درمه) یا نظم اخلاقی نهاده شده است. این درمه با قانون حاکم بر کردارهای اخلاقی (کرمه) پیوند می خورد. این دو مفهوم در کنار چند مفهوم دیگر، بنیاد های اخلاق بودایی را می سازند. این مفاهیم در همه شاخه های بودایی به کار می روند، جز آن که تأکید بر آن ها در مکتب های گوناگون، با هم فرق می کند. در این میان، بوداییان غربی نیز کوشیده اند تا این مفاهیم اخلاقی بودایی را در چهارچوب الگوهای غربی توضیح دهند.