نظریة علم دینی، یکی از پدیده های مهم جهان اسلام است که موافقان و منکرانی را پیدا کرده است. ""محمدنقیب العطاس"" یکی از موافقان و نظریه پردازان اسلامی سازی معرفت است. وی، نخست فلسفه و جهان بینی با محوریت قرآن و اعتقاد به مراتب و درجات وجود و وابستگی مطلق هستی به خداوند را سامان داد؛ سپس، ارتباط ناگسستنی انسان و جهان را بیان کرد و توضیح داد که انسان مهم ترین جزء هستی و موجودی جاودان است که بهترین هویت شناسی او در قرآن آمده است و بعد، معنا و مفهوم و غایت نظام آموزش و پرورش را تبیین کرد. درنظر العطاس، مقصود حقیقی از آموزش و پرورش، تحقق حقایق قرآن در وجود انسان است؛ ازاین رو فراگیری معارف و زبان قرآن، نخستین و مهم ترین بخش از الگوی آموزش و پرورش درنظر العطاس است. وی با تبیین حقیقت علم و ایمان و انسان و جایگاه انسان در هستی به پیوند علم با انسان و دین پرداخت و علم دینی را تفسیر کرد. عطاس با معرفی فرایند غربی سازی علوم به تبیین فرایند اسلامی سازی علوم پرداخت. فرایند غربی سازی علوم در تفکر عطاس عبارت است از:1. فرهنگ و تمدن غربی؛ 2. عناصر کلیدی علوم طبیعی؛ 3. انسانی و کاربردی غربی و فرایند اسلامی سازی علوم در این دیدگاه عبارت است از: 1. شناسایی عناصر کلیدی از علوم اسلامی؛ 2. جایگزینی عناصر کلیدی اسلامی با غربی؛ 3. ابتنای علوم طبیعی و کاربردی بر عناصرِاسلامی 4. اصلاح تنة علوم همسان با عناصر کلیدی اسلامی. این مقاله در پایان به آسیب شناسی نظریة «تهذیبی- تأسیسی» پرداخته است.
«علم جدید» ویکو به عنوان اولین صورت تمام عیار شناخت تجددی که درضمن وظیفه علم، تجدد و تحولات آن را نیز بر عهده دارد، مقدم بر «علم جامعه شناسی» و برخلاف آن دارای بنیان های دینی قدرتمندی است. برجسته ترین نمود دینی این علم در بحث «مشیّت الهی» است. این مقاله به بررسی جهت گیری های تفسیری اصلی اختصاص دارد که پیرامون بحث «مشیّت الهی» ویکو می باشد و نشان می دهد که تاکنون سه سنت تفسیری قابل شناسایی است: نخست، تفاسیر مبتنی بر ناهمگونی غایات که ضمن پذیرش بنیاد الهیاتی «مشیّت الهی» در فکر ویکو مسئله اصلی شان این است که چه نسبتی بین عملکرد مشیّت الهی و عملکرد انسانی وجود دارد؛ دوم، تفاسیر انسان گرایانه که منشأ الهی بحث ویکو را رد می کند و بدین ترتیب، در نگرشی ایدئالیستی مسئله اصلی شان شناسایی بنیان های انسان گرایانه خلق مفهوم مشیّت از سوی ویکو است؛ و سوم، تفاسیر مادی گرایانه که ضمن ردّ وجه استعلایی و نیز ایدئالیستی مشیّت، ریشه های آن را در روندهای اجتماعی و اقتصادی زمانه ویکو جستجو می کنند. روش این مقاله اسنادی است و مبتنی بر بررسی کتاب علم جدید ویکو و آثار مفسران اصلی اوست
یکى از شبهات مخالفان دین، طرح نظریه ناسازگارى اسلام با تعقل و خردورزى است. این مقاله با محوریت تفسیر المیزان مى کوشد به برخى از این پرسش ها در این زمینه پاسخ دهد؛ ازجمله: آیا دین با تفکر و تعقل سازگارى دارد؟ آیا تعبد محض در برابر بارى تعالى با عقلانیت منافات دارد؟ رابطه دین با عقل چگونه است؟ راه کارهاى شکوفایى عقل و آفت هاى رشد آن از دیدگاه مفسر المیزان چیست؟ علّامه طباطبائى، در تفسیر المیزان معتقد است که هیچ دینى به اندازه اسلام به این موضوع توجه نداشته است. او جایگاه ویژه اى براى عقل قایل است، راه کارهایى براى رشد و بالندگى خرد انسانى پیشنهاد مى کند. آسیب ها و آفت هاى شکوفایى آن را به تصویر مى کشد، شبهه ناسازگارى عقل و وحى، تعارض تعبد با خردورزى را برنمى تابد، نهى از تفسیر به رأى که ظاهرا با خردورزى منافات دارد را پاسخ مى گوید. بررسى ها نشان مى دهد مفسر المیزان، عقل را رسول باطنى و حجیت آن را ذاتى مى داند و دعوت به خردورزى را دعوت به دین دارى، و دعوت به دین دارى را عین عقلانیت مى داند.