در روایات معتبری، امام معصوم(ع) با استناد به آیه شریفه «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت نفی می کنند؛ حتی کسانی که در گذشته، آلوده به بت پرستی بوده وسپس مسلمان شده اند نیز شایستگی رسیدن به مقام «امامت» را ندارند. این سخن امام(ع) درواقع کنایه ای است به خلافت خلیفه اول و دوم که پیش از اسلام آوردن، مدت مدیدی از عمر خویش را در بت پرستی سپری کردند.
در مقابل، دانشمندان اهل سنت در مقام دفاع از خلافت خلفا بر این باورند که مشتق وضع شده برای خصوص متلبّس به مبدأ اشتقاق و استعمال آن در فرد منقضی، یک استعمال مجازی است. جالب آنکه اکثر اصولیان شیعه علاوه بر پذیرفتن استدلال امام(ع)، بر آنند که مشتق تنها درخصوص متلبّس به مبدأ، حقیقت است. حال پرسش این است که چگونه می توان پذیرفت که مشتق وضع شده درخصوص متلبس به مبدأ، و ازسوی دیگر استدلال امام(ع) به آیه شریفه را نیز قبول نمود. در این مقاله دیدگاه شش نفر از دانشمندان را در پاسخ به این پرسش مطرح نموده و در پایان دیدگاه برگزیده تبیین می شود.
Knowledge in the Quran is divided into two kinds : 1) exoteric knowledge. and 2) esoteric knowledge. Everyone may understand the literal meaning o1 the Quran, while the esoteric knowledge may not he easily grasped. According to Islamic traditions, only the Prophet and the infalliable Imams know the real meanings of the Quranic verses because they are the ones who are firmly grounded in knowledge and know the ta’wil of the Quran.
در پاره ای نوشته های تاریخی سده دوم اسلامی و پس از آن، حدیثی از زبان نافع، راوی و برده عبدالله بن عمر، از عمر بن خطاب، دومین خلیفه تاریخ صدر اسلام گزارش شده است که شگفت می نماید؛ حدیثی که مهدی موعود را افزون بر دو ویژگی دیگرش، از تبار این خلیفه و از خاندان او خوانده و مایه بدفهمی ها و تلاش های نافرجامی برای یافتن مصداق مهدی در دو سده نخست تاریخ مسلمانان شده است.
این نوشتار، افزون بر بررسی سندی و متنی این حدیث، نشان خواهد داد این سخن، درست و از زبان عمر بن خطاب است، اما نه آن که وی در مقام نقل قول مستقیم نباشد و درباره آینده یکی از فرزندان خود، چیزی گفته باشد، بلکه حدیث عمر ـ نه آن که موقوف باشد ـ مرفوع و گزارش سخنی از پیامبر بزرگ اسلام درباره برخی ویژگی های مهدی موعود است.