فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲۷۴ مورد.
حقیقت وحى و تجربه دینى
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۰ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
یکى از تئوریهایى که در مباحث دین پژوهى مطرح گردید تئورى «تجربه دینى» است. نخستینبار «شلایر ماخر» در ابتداى قرن نوزدهم در مقام دفاع از دین مسیحیت این تئورى را مطرح ساخت. او به گمان خویش توانسته بود با طرح این تئورى از اشکالات هیوم در نقض براهین اثبات وجود خدا و نیز نقادیهاى معرفتشناسانه کانت و اشکال تعارض گزارههاى دینى با احکام عقلى و علوم تجربى رهایى یابد. عدهاى نیز با قبول این تئورى آن را بر وحى منطبق نمودهاند. در این نوشتار بر آنیم تا ضمن بررسى اجمالى زمینههاى طرح تئورى تجربه دینى، اثبات نماییم که این تئورى هیچ گونه ارزش معرفتى نداشته و در نتیجه انطباق آن بر وحى نادرست است.
وحی و خاتمیت (تبیین و بررسی دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری)(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عقلانیت وحی
مبانی فلسفی - عرفانی ارتباط وحیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق متون مقدس متعلق به ادیان الهی، خداوند متعال ارتباط خاصی را به نام "ارتباط وحیانی" با بشر برقرار کرده و از این طریق با بشر، به گونههای مختلف سخن گفته است. سؤال اصلی که در مورد ارتباط وحیانی خدا و پیامبر طرح میشود، این است که: "چگونه ارتباط وحیانی خدا و پیامبر تحقق میپذیرد و ماهیت این ارتباط چیست." در حقیقت منشأ سؤال مذکور، به این سؤال برمیگردد که ارتباط میان دو امر تکوینی - یعنی، وحی و روح پیامبر - با یکدیگر چگونه محقق میشود؟ این پژوهش در صدد ارایه یک راه حل مناسب، برای تبیین ارتباط وحیانی خدا و پیامبر بر اساس مبانی فلسفی - عرفانی است.برای تبیین ارتباط وحیانی خدا و پیامبر، تمسک به ظاهر متون ادیان الهی، هر چند لازم است، ولی کافی نیست؛ چرا که متون مذکور، نیاز به تحلیل فلسفی و عرفان نظری دارند و تنها با تحلیلهای فلسفی و عرفانی این گونه متون، میتوان جواب کافی را تهیه نمود. راهی که ما، برای تحلیل فلسفی و عرفانی این گونه متون و یافتن پاسخ برای سؤالهای مربوط برگزیدهایم، متکی بر قاعده "قوس نزولی وحی و قوس صعودی پیامبر" میباشد. این قاعده، مستنبط و مکتشف از قاعده فلسفی و عرفانی "قوس نزولی و صعودی وجود و چهار اصل فلسفی - عرفانی و نیز آیات قرآن و روایات اسلامی" میباشد و یافته اصلی پژوهش، نیز پرکردن یک خلأ علمی و ارایه یک راه حل مناسب برای تبیین ارتباط وحیانی خدا و پیامبر، بر اساس مبانی فلسفی - عرفانی چنین ارتباطی است.
سرشت وحی: مقایسه آراء مرتضی مطهری و نصرحامد ابوزید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی نبی کیست، وحی چیست
تبیین سرشت وحی یکی از مسئله های پر مناقشه در الهیات ادیان ابراهیمی است. در الهیات اسلامی درباره این موضوع دیدگاه های مختلفی ارائه شده است؛ براساس دیدگاه مشهور، وحی مجموعه ای از حقایق الهی است که توسط پیامبر و در قالب عبارت های زبانی برای انسان ها بیان شده است. در سال های اخیر دیدگاه دیگری نیز درباره ی وحی مورد توجه قرار گرفته که براساس آن وحی فاقد سرشت زبانی است. در این مقاله به مقایسه آراء مرتضی مطهری و نصرحامد ابوزید که هر کدام یکی از این دو دیدگاه را نمایندگی می کنند پرداخته شده است. به باور مطهری نزول وحی به این معناست که پیامبر در صعودی روحانی، حقایق الهی را دریافت کرده است، پس از آن این حقایق در مراتب وجود پیامبر تنزّل یافته و در نهایت به صورت امری محسوس که همان زبان عربی است ظاهر شده است. مطهری الفاظ قرآن را دارای منشاء الهی می داند و معتقد است وحی الهی امری فرا زمانی و فرا تاریخی است. در مقابل ابوزید وحی را فاقد سرشت زبانی می داند و معتقد است پیامبر صرفاً معانی را از فرشته وحی دریافت می کرده، خود به آن صورت زبانی می بخشیده است. به باور او اگر چه کلام خداوند به پیامبر وحی شده است؛ اما آنکه کلام خدا را تعبیر می کند و به آن ساخت عربی می دهد پیامبر است. علاوه بر این ابوزید وحی الهی را امری زمانی و تاریخمند می داند. در این نوشتار شباهت ها و تفاوت های دیدگاه های مطهری و ابوزید در مسائلی مانند ماهیت وحی، نقش پیامبر در فرایند دریافت و انتقال وحی و رابطه وحی با واقعیت و فرهنگ زمانه، مورد بررسی قرار گرفته و به ریشه های تفاوت تحلیل این دو متفکر از سرشت وحی اشاره شده است.
نزول وحی
حوزههای تخصصی:
قرآن حکیم مصداق بارز جامع الکلم است. تکلیم این جامع از خدای سبحان و استماع و دریافت آن از حضرت ختمی نبوت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم) است، هوش و گوش پیروان آن حضرت از استماع و دریافت سروش آن جامع الکلم طرفی می بندد. معارف فراوان این جامع وحیانی به علوم قرآنی و معانی آن منقسم اند. گسترش این دو فنّ مایه تدوین جداگانه رشته قرآن شناسی و علم تفسیر قرآن است هرچند بخش مهم ادله قرآن شناسی را خود قرآن در مطاوی آیات خویش بیان نموده و فن تفسیر ضمن تبیین مفاهیم قرآنی آن ها را شکوفا می کند. جریان انزال و تنزیل و تفاوت نزول دفعی و تدریجی آن از مباحث روشن قرآن شناسی است و در بسیاری از کتاب های عهده دار فن علوم قرآنی مطرح شده است. آنچه در این نوشتار کوتاه ارائه می شود دو عنصر محوری قرآن شناسی است یکی تمایز بین انزال یا تنزیل به معنای به پایین انداختن و بین انزال یا تنزیل به معنای به پایین آویختن است و دیگری تبیین مسیر نزول و فرود و صراط تنزّل آن جامع الکلم است. با روشن شدن این دو عنصر محوری از عناصر علوم قرآنی فرق اساسی تجلّی و تجافی معلوم شده و قلمرو فراز و فرود معارف وحیانی روشن می شود. البته این دو عنصر محوری در ضمن چند عنوان ارائه می شود.
"وحى و هرمنوتیک سنخشناسى ماهیت وحى _2"
منبع:
پگاه حوزه ۱۳۸۱ شماره ۷۴
حوزههای تخصصی:
معجزه در نگاه متکلمان مسلمان و یهود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۵
حوزههای تخصصی:
خصوصیات روحی و ویژگیهای رفتاری پیامبران در راه تبلیغ (3)
منبع:
مبلغان ۱۳۸۵ شماره ۸۳
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی نبی کیست، وحی چیست
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن تاریخ وسیره پیامبران در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی الگوها و عبرتهای شخصیتی و رفتاری
نفوذ ناپذیرى وحى
منبع:
معرفت ۱۳۸۱ شماره ۶۰
حوزههای تخصصی:
بررسی نسبت خاتمیت و ولایت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مکتب اسلام، اعتقاد به خاتمیت به معنای به اتمام رسیدن ارسال انبیا، از جانب خداوند برای هدایت بشر می باشد و آخرین فرستاده الهی به عنوان پیامبر که شریعت مبین اسلام را بنا نهاد، حضرت محمد مصطفی| می باشد و پس از ایشان هیچ پیامبر دیگری ظهور نخواهد کرد.
ازطرف دیگر باب نیازمندی بشر به هادیان الهی همچنان باز است و با توجه به محدودیت های معرفتی انسان، نمی توان او را به طور کامل مستغنی از آموزه های الهی و عالم بالا دانست. اینجاست که بحث ولایت و امامت که استمرار حرکت خاتم الانبیا و برطرف کننده نیاز بشر می باشد شکل می گیرد.
حکمت متعالیه تفکر فوق را در چارچوب فلسفی و عقلی تبیین می کند. بر این اساس شبهه برخی روشنفکران که امامت را مغایر خاتمیت می دانند، بی اثر و بی نتیجه می نماید.