فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۰۶ مورد.
علم "" الرمل "" (1)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
29429
پژوهشی در آیین دینداری و دین ورزی طریقت قادریه در مناطق کوهستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار حاصل پژوهشی میدانی در میان دراویش طریقت قادریه در مناطق مختلف استان کردستان است که با روش و فنون متداول انسان شناسی-مصاحبه،مشاهده مشارکتی و منابع کتابخانه ای-صورت گرفته است. برای گردآوری اطلاعات، محققان به مدت یکسال در تکیه های دراویش طریقت قادریه در ایام مختلف سال و مواقع برگزاری مراسم خاص دراویش شرکت نموده اند. در این مقاله کل دین ورزی دراویش قادریه با موقعیت های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است. مشایخ طریقت قادریه نفس و خلق را دو مانع مشاهده حق دانسته و یگانه راه وصول به حق را در ترک خویش می دانند. با توجه به اینکه حوزه دینداری افراد بسته به موقعیت اجتماعی آنها متفاوت است و می توان گفت که شرایط زمانی-مکانی و شرایط اجتماعی-فرهنگی در نوع دین ورزی تاثیر غیر قابل انکاری دارد...
رهیافتی برای تجدیدنظر در نظریه های حاکم بر علوم تجربی و انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای رفع فاصله و تقابل موجود میان نظریه های حاکم بر علوم تجربی و انسانی ضمن تاکید بر استقرا به عنوان ویژگی مینایی انسان شناسی و رشته های مشابه آن باید نقش زیبایی شناسی را به عنوان عامل جهت بخش فعالیت های بشری مورد تاکید قرار داد و توجه داشت که چیستی زیبایی و انسان را نمی توان از موضوع علم خارج کرد.مروری بر دیدگاه های تجدید نظر طلبانه توصیفگرایان و بن بست هایی که بر اثر تبعیت علوم انسانی از نظریه های علوم تجربی رخ نموده اند و نیز اعترافات دانشمندان علوم تجربی به ابهاماتی که برای گریز از آنها به دین و فلسفه تمسک جسته اند شناسایی نیروی عظیمی را که در کنار غریزه در وجود انسان ایفای نقش می کندبیش از همیشه الزامی ساخته و تنها با پذیرش دو کانونی بودن وجود انسان می توان به تعریف زیبایی نزدیک شد.
هویت اشراقی حکیم شهید سهروردی
حوزه های تخصصی:
" پیشوای مکتب اشراق، با گرایش به نور که پناهگاهی آرامشبخش برای روح انسان محسوب میشود، به تبیین، اصلاح و احیای حکمتی پرداخت که طریقتی را ارایه میکند که انسان جویای حق و عدالت و عاشق طریقت با احاطه بر برهان و مراقبه و تامل درونی، به معرفت حقیقی و اشراق یعنی به هویت راستین خویش نایل میآید. این حکمت، که در آن ذوق و شهود با برهان و نظر همراه میگردد و از آن نیز برتری مییابد، تجلی معرفت در جان انسان میشود و او را از خود بریده و به خدا پیوند میدهد. در این دیدگاه، حکیم راستین و متاله است که شایسته رهبری جامعه انسانی است و میتواند با ایجاد مدینه فاضله، بشریت را به سوی سعادت واقعی سوق دهد.
خمیره و بنیان این حکمت را حکیمان پارس پایهگذاری کردند، و افلاطون و دیگران آن را پی گرفتند لذا، این حکمت که حکیم ما احیاگر آن است بیش از هر چیز پارسی (ایرانی) است، اما با وحی قرآنی و اندیشه محمدی(ص) همسان است؛ چه در پی تحقق عدالت و سعادت و فضیلت است. این احیاگری، نه جبنه شعوبیگری دارد و نه ملیگرایانه است، بلکه در پی تحقق حق و عدل است و نمونه آن را در انبیا و ملوک ایرانی و حکیمان پارس ـ که برخی از آنها پیامبر نیز هستند ـ و متاله مییابد. پس تقسیمبندی او به شرق (عالم مینوی و نورانی) و غرب (عالم ظلمانی و این جهانی) تقسیم جغرافیایی نیست، بلکه معیار آن حق و باطل، نور و ظلمت و عدل و ظلم است که بیش از هر جا در شرق (پارس) تجلی یافته است، ولی در اصل هویتی انسانی، آزادیخواهانه و عدالتطلبانه و سعادتجویانه است. "
در سرآغاز دوگانه انگاری، مزداگرایی ایرانی
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث بسیار رایجی که از یونان باستان تا دوره اسلامی و حتی تا امروز درباره دین ایران باستان، مزداگرایی، وجود داشته است، بحث درباره وجود یا عدم وجود نوعی دوگانه انگاری میان خدای نیکی و خدای شر در این دین به مثابه محور اساسی آن بوده است. در این مقاله نویسنده ابتدا از قرن هجدهم و نظرات اسقف آنگلیکان آکسفورد، تامس هاید، بحث خود را آغاز می کند. هاید تلاش کرد با آنچه توانسته بود درباره دین زرتشت با اتکا به متون پراکنده و روایت های موجود در ابتدای شرق شناسی به دست بیاورد به این نتیجه برسد که دوگانه انگاری زرتشتی نه ماهیتی دینی بلکه ماهیتی فلسفی داشته است. بعدها آنکتیل دوپرون در سال 1762 دست نوشته هایی را به کتابخانه سلطنتی فرانسه تقدیم کرد که در حقیقت نه بخش هایی از اوستا بلکه تکه هایی از سنت های شفاهی مزدایی بودند. متونی که در آنها مساله دوگانه انگاری به صورت نابرابری به چشم می خورد. در حدود سالهای 1860 لغت شناس آلمانی مارتین هوگ به این نتیجه رسید که زرتشت شخصیتی تاریخی بوده است که طرفدارانش عامل ""تخریب"" دین او به یک دوگانه انگاری و یا یک چندخداگرایی سلسله مراتبی بوده اند. بر خلاف هوگ، جیمز دارمستتر که نخستین بار اوستا را به زبان فرانسه ترجمه کرد، بر آن بود که مزداگرایی یک دین اساسا دوگانه انگار است که خود از یک دین باستانی تر و یک سنت اسطوره ای هندوایرانی چندخداپرستانه ریشه گرفته است. در این مقاله نویسنده ضمن بررسی این استدلالها بر پایه متون اوستایی، موضوع را در قرن بیستم دنبال کرده و از جمله به نظرات اندیشمندانی چون هننینگ، گرشویچ، نیولی و ... درباره این موضوع می پردازد و سرانجام بحث خود را با تاملی طولانی و تطبیقی بر مفهوم هزاره ها در دین زرتشت (که به عقیده او کمتر به آن توجه شده است) بر پایه متون مزدایی و یونانی و رابطه عمیق این مفهوم با دوگانه انگاری در این دین، به نتیجه می رساند.
اصل مقاله به صورت متن کامل انگلیسی در بخش انگلیسی قابل رویت است
دین به مثابه یک نظام فرهنگی
حوزه های تخصصی:
تقابل "خود" در برابر "دیگری" در بنیان انسان شناسی قرار دارد، تعاملی که ناشی از مباد تاریخی انسان شناسی به عنوان رشته ای است که متعاقب تجربه استعماری و در نتیجه برخورد جوامع اروپایی با جوامع و مردمان "غریب" پدید آمد. در این برخورد آنچه بیش و پیش از همه جلب نظر می کرد تفاوت های دیگران بود و یکی از چشم گیرترین این تفاوت ها، تفاوت رفتارها و باورهای دینی، مسیونرهای دینی پابه پای ماموران استعماری در مستعمرات وارد می شدند و قابل تصور است که امور دینی پیش از امور دیگر مورد نظر ایشان قرار می گرفت.
سفر به دیار بختیاری
حوزه های تخصصی:
سفرنامه آقای کریمی مجموعه سه سفر به قلمرو بختیاری هاست که در سال های 1349،1351و 1352 شمسی انجام پذیرفته است. سفرهای اول و دوم در اواخر بهار صورت گرفته و در طول آنها مناطقی از پهنه سردسیری مطالعه شده است و سفر سوم پاییزی گشت و گذاری به قلمرو گرمسیری بوده است. مجموع سفرها 85 روز به طول انجامیده است.سفرنامه نویسی با سابقه کهن خود رسمی بوده متداول که تا اواخر دوران قاجاریه بسیاری از حکام، مامورین دولتی و روشنفکران زمان به نوشتن آن اهتمام می ورزیدند ولی به خاطر وسعت و شاخه شاخه شدن علوم به مرور از اهمیت سفرنامه نویسی کاسته گردید ولی هنوز هم دارای اهمیت ویژه ای است.
"من" مزدایی و جان ها
حوزه های تخصصی:
مزداگرایی، دین باستانی ایران، هم چون هر دین دیگری، به پیروان خود پنداره های عام درباره چیستی نوع و شخصیت انسانی عرضه می کرد. در این مقاله، بحث درباره شخصیت درونی شده در دین مزدایی است، آن چه می توانیم «من مزدایی» بنامیم.