دئودوروس از منطق دانان به نام مگاری است. تعاریف خاص او از مفاهیم موجه (ضرورت، امتناع، و امکان) تعاریفی زمانی و متناسب با موضع دترمینیستی اوست. از میان تعاریف موجهاتی دئودوروس، آن چه بیش از همه مورد بحث قرار گرفته تعریف امکان است. دئودوروس می گوید ممکن آن چیزی است که هست یا خواهد بود به عبارت دیگر هیچ ممکنی نیست که هرگز محقق نشود. این تعریف با درک شهودی از امکان هم خوانی ندارد لذا او برای پشتیبانی از مفهوم موردنظر خود از امکان، استدلالی ارائه کرده است معروف به شاه برهان. در دوران معاصر برخی تلاش کرده اند با استفاده از منطق جدید این برهان را بازسازی کنند. در این جا درصدد ارائه بیانی روشن از این استدلال و بررسی دو مورد از مشهورترین این بازسازی ها (پرایور و رشر) هستیم.
بی تردید افلاطون متفکر بزرگی است که تأثیر فراوانی بر فرهنگ و تمدن غرب و شرق داشته است. نفوذ او به حدی است که وایتهد کل تاریخ فلسفه را جز حاشیه ای بر او نمی داند. افکار وی در شکل گیری عرفان اسلامی نیز مؤثر افتاده و در این خصوص سخن فراوان رفته است، اما توجه به این نکته ضروری است که آشنایی ما معمولاً با خود افلاطون کم تر است و بیش تر افلاطونی را می شناسیم که افلوطین و جالینوس معرفی کرده اند. کتاب بررسی تطبیقی اندیشه های افلاطون و مولوی تلاشی است در جهت نشان دادن تأثیر افلاطون در اندیشه های عرفانی مولوی شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم هجری. در این مقاله، ضمن معرفی این اثر به نکاتی انتقادی اشاره می شود که می تواند در چاپ بعدی آن مؤثر افتد.
شرحِ منظومه حکمت، تألیف رضا اکبری و سیدمحمد منافیان، کتابی است که به ادعای نویسندگان آن برای آموزش حکمت متعالیه تألیف شده است. این کتاب امتیازهای زیادی دارد، اما به باورِ نگارنده نمی تواند کتابی آموزشی در حکمت متعالیه باشد، زیرا علاوه بر این که آموزش فلسفه صدرایی را بسیار پیچیده کرده است، اشکالات متعددی نیز دارد؛ اشکالاتی هم در روش نویسندگان و هم در درک نادرست ایشان از مسائلی مانند موضوع فلسفه، بساطتِ مشتق، پیشینه بحث اصالت وجود، اتصاف ماهیت به موجودیت و حتی مسئله ای مانند حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی