فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۵۲۱ تا ۲٬۵۴۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
پهنه بندی مناطق حساس به فرسایش در حوضه آبخیز کن با روش پسیاک اصلاح شده و سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش خاک فرآیندی است که سالانه باعث هدر رفت میلیون ها تن خاک از عرصه های طبیعی و زراعی می گردد. برآوردهای صحیح از خطر فرسایش در بهبود توصیه های مدیریت اراضی نقش مهمی دارد. در این تحقیق، پهنه بندی خطر فرسایش در حوزه آبخیز کن با مساحت 20571 هکتار با استفاده از مدل تجربی MPSIAC و سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از نقشه های پایه و بهره گیری از GIS لایه های اطلاعاتی مورد نیاز تهیه گردید. پس از گردآوری، آماده سازی و ورود لایه های اطلاعاتی به محیط GIS و تلفیق این لایه ها حداکثر و حداقل میزان رسوب ویژه تولیدی سطح حوضه به ترتیب 41/10 و 99/0 تن در هکتار در سال، میزان رسوبدهی ویژه کل حوضه 72/78 تن در هکتار در سال و رسوبدهی کل حوضه 50549 تن در سال بدست آمد که رقم قابل توجهی است و از دلایل آن می توان به حساس بودن جنس سازنده ای منطقه به فرسایش، نوع خاک منطقه، شیب زیاد حوضه، عدم کاربری مناسب اراضی و ... اشاره کرد به گونه ای که مناطق با شدت فرسایش زیاد منطبق بر سازنده ای حساس و شیب های تند و زیاد است.
روش برآورد ارتفاع خط برف مرز دائمی ایران و مقایسه آن با روش رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های متداول تعیین ارتفاع برف مرز دائمی کواترنر در بین محققین یخچالی ایران، روش رایت است. در این روش، پس از تشخیص تعداد و ارتفاع سیرک های یخچالی به کمک نقشه های توپوگرافی 50000/1 و محاسبه ی درصد تجمعی پراکندگی سیرک ها در ارتفاعات مختلف، ارتفاعی که 60 درصد از سیرک ها بالاتر از آن هستند را به عنوان ارتفاع برف مرز دائمی و دمای صفر درجه سانتیگراد دوران یخچالی را به آن نسبت می دهند. این روش هر چند بسیار مطلوب و کاربردی است، ولی معمولاً تشخیص تعداد سیرک های یخچالی بر روی نقشه ی توپوگرافی و تعیین یک نقطه برای برآورد ارتفاع سیرک، به طرز تفکر و دقت محقق بستگی دارد. در این مقاله سعی شده است با استفاده از متغیرهای مؤثر بر ارتفاع برف مرز دائمی، مثل؛ عرض جغرافیایی، دما، مقدار و جهت شیب سطوح ارضی در ایستگاه های تابش سنج کشور، روابطی ارائه داد تا به کمک آن ها بتوان ارتفاع برف مرز دائمی را برآورد نمود. با توجه به اینکه مقدار انرژی دریافتی از خورشید در صورت مسطح بودن زمین تغییرات زیادی ندارد از 16 ایستگاه اقلیمی برای کل ایران استفاده شده است. در صورتی که جهت و مقدار شیب به عنوان مهمترین پارامترهای اثر گذار در زاویه ارتفاع خورشیدی و در نتیجه انرژی دریافتی از خورشید، تغییرات زیادی دارد، سعی شده از روابطی استفاده کرد که بتوان بوسیله آن ها دما را با توجه به تغییر زاویه ارتفاع خورشید در جهات و شیب های مختلف برآورد نمود و سپس با استفاده از وضعیت دمایی و زاویه ارتفاع خورشید در ایستگاه ها و تغییرات زاویه ارتفاع خورشیدی در سطوح شیب دار با جهت های مختلف و دماهای حاصله رابط برقرار نمود و از این روابط برای برآورد ارتفاع برف مرز دائمی یا خط تعادل آب و یخ استفاده نمود. نتایج اولیه بیانگر این است که در روش ارائه شده فقط با استفاده از عرض جغرافیایی محل و جهت و مقدار شیب و طول جغرافیایی (برای تشخیص ایستگاه اقلیمی منطقه) براحتی می توان مقدار ارتفاع برف مرز دائمی را برآورد نمود و دیگر به روش های طولانی رایت و نقشه های توپوگرافی نیازی نیست.
تحلیل پالینولوژیکی رسوبات دریاچه ی نئور به منظور بازسازی فازهای رطوبتی دیرینه دریاچه ی نئوردر اواخر پلئیستوسن و اوایل هولوسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی تغییرات پوشش گیاهی و فاز های رطوبتی در اواخر پلئیستوسن و اوایل هولوسن در شمال غربی ایران ، یک مغزه ی رسوبی به طول هشت متر از کف دریاچه ی نئور در استان اردبیل برداشت و روی سه متر پایینی مغزه ، بررسی پالینولوژیک ( گرده شناسی ) انجام شد . بر اساس نمود ار گرده ی نئور ، دو دوره ی دیر یخبندان ( زون A1 و A2 ) و هولوسن پیشین ( زون های B1 ، B2 و B3 ) در بازه ی زمانی 12800 تا 7800 سال گذشته قابل شناسایی است . به نظر می رسد که در اواخر آخرین دوره ی یخ بندان و با شروع دوره ی سرد یانگردریاس ( زون A2 ) ، درختان ، به دلیل پایین بودن دما و رطوبت ، از پوشش گیاهی منطقه ی نئور حذف شدند . شاخص های گرده ای ( نسبت فراوانی گرده های خانواده ی گندمیان به درمنه ، نسبت فراوانی گرده های درختی به علفی ، و نسبت فراوانی گرده های خانواده درمنه به اسفناجیان ) نشان می دهد که به احتمال دو فاز مرطوب در حدود 9600 و 8200 سال پیش و هم چنین یک فاز خشکی در حدود 9400 سال پیش در هولوسن پیشین رخ داده است .
طبقه بندی همدید الگوهای گردشی موثر بر آب و هوای ایران در تراز دریا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش با بکار گیری رویکرد گردشی به محیطی مهم ترین سامانه های تاثیر گذار تراز دریا، بر روی اقلیم ایران بررسی گردید. برای شناسایی الگوهای جوی داده های میانگین روزانه فشار تراز دریا از سری داده های باز کاوی شده مرکز پیش بینی های محیطی ایالات متحده از تاریخ 1364 تا 1388 برداشت گردید. سپس با انجام تحلیل طیفی بر روی داده ها بسامدهای کمتر از 10 روز از پایگاه داده ای فیلتر شدند و با بکارگیری تکنیک تحلیل مولفه مبنا و تحلیل خوشه ای الگوهای جوی طبقه بندی شدند. برای شناسایی تاثیر هر یک از خوشه ها بر روی آب و هوای ایران داده های دما و بارش از تاریخ مورد نظر با روش زمین آماری، با شبکه (7/18*7/18) کیلومتر میانیابی شده، سپس میانگین عناصر مورد نظر برای کل ایران به صورت روزانه محاسبه گردید و در هریک از خوشه ها بطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مهم ترین الگوهای تراز دریا تاثیر گذار بر روی ایران شامل الگوهای سرد بارشی، سرد کم بارش، معتدل کم بارش، بسیار سرد پربارش، و گرم بسیار کم بارش می باشند. همچنین زمانی که دو هسته پرفشار قوی در شرق و غرب ایران واقع گردند باعث رخداد بارش های سنگینی در ایران خواهند شد.
پهنه بندی خطر سیلاب شهر کرج با استفاده از منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مطالعه، خطر سیلاب(سیل خیزی و سیل گیری) در محدوده شهر کرج و نواحی پیرامون آن، با استفاده از منطق فازی با درجات مختلف معین شده است. در پهنه بندی سیلاب از لایه های شیب، خاک، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، انحنای طولی(تغییرات شیب در امتداد جریان)، انحنای عرضی(واگرایی و همگرایی جریان)، بارش، تراکم زهکشی، فاصله از رود و زمین شناسی استفاده شده است. سپس به هر یک از لایه ها با توجه به نوع روابط شان با پدیده سیل خیزی و سیل گیری و بر اساس توابع تعیین شده، مقدار عضویت تعیین و وارد مدل گردیدند. نتایج این تحقیق نشان داد مدل فازی با وجود پیچیدگی هایی که دارد، دارای مزایای بسیاری در مطالعه پدیده های مختلف مرتبط با سطح زمین است. با توجه به نقشه نهایی بدست آمده، در سیل خیزی پهنه های با خطر بسیار زیاد در بخش شمالی، شمال شرقی و شرقی منطقه مورد مطالعه واقع گردیده اند. نواحی با خطر کم نیز اغلب در دشت ها، دره ها و خط القعرها که شیب کمتری دارند، واقع گردیده اند. با توجه به نقشه نهایی بدست آمده سطوح سیل گیر با خطر بسیار زیاد اغلب در قسمت های جنوب غربی و جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه واقع شده اند. پهنه های با خطر زیاد نیز اغلب در قسمت های مرکزی و غربی قرار دارند.
تحلیل سینوپتیکی الگوهای حاکم بر طوفان گردوغبار استان خوزستان
حوزههای تخصصی:
بررسی آسیب پذیری آبخوان دشت نیشابور با استفاده از روش دراستیک در محیط GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناسایی و تهیّه نقشه پهنه بندی مناطق آسیب پذیر آبخوان، یعنی مناطقی که امکان نفوذ و پخش آلاینده ها از سطح زمین به سیستم آب زیرزمینی وجود دارد، یک اَبزار مدیریتی مناسب برای جلوگیری از آلودگی منابع آب زیرزمینی می باشد. با توجّه به اهمیت دشت نیشابور در تأمین آب کشاورزی، شرب و صنعت منطقه، از مدل دراستیک جهت اَرزیابی آسیب پذیری آبخوان استفاده شده است. در مدل دراستیک از مشخصه های مؤثر در اَرزیابی آسیب پذیری آبخوان آب زیرزمینی شامل عمق سطح ایستابی، شبکه تغذیه، جنس آبخوان، نوع خاک، شیب توپوگرافی، مواد تشکیل دهنده منطقه غیر اشباع و هدایت هیدرولیکی استفاده می شود که به صورت هفت لایه در نرم افزار ArcGis تهیّه شدند و با وزن دهی و رتبه بندی و تلفیق هفت لایه فوق، نقشه نهایی آسیب پذیری آبخوان نسبت به آلودگی تهیّه گردید. با انطباق یون نیترات بر روی نقشه نهایی دراستیک، مشخص شد کلیه نقاطی که دارای نیترات بالا هستند، در محدوده آلودگی زیاد قرار گرفته اند که دقّت و صحّت مدل را مورد تأیید قرار می دهد. با توجّه به نقشه پهنه بندی به دست آمده حدود 55/23 درصد از منطقه مورد مطالعه در محدوده آسیب پذیری خیلی کم، 16/17 درصد آسیب پذیری کم، 21/19 درصد آسیب پذیری متوسط، 72/28 درصد آسیب پذیری زیاد و 36/11 درصد در محدوده آسیب پذیری خیلی زیاد قرار می گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد بیشترین درصد پتانسیل آسیب پذیری مربوط به کلاس زیاد است و مناطق جنوبی و غربی دشت از پتانسیل آسیب پذیری زیادی برخوردار بوده و نواحی شمالی کمترین پتانسیل را دارند.
آشکارسازی آماری تأثیر پدیده گرمایش جهانی بر ناهنجاری های دِبی حوضه رودخانه ارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو برای آشکار سازی اثرهای گرمایش جهانی بر آبدهی حوضه ارس انجام گرفته است. داده های استفاده شده برای انجام این پژوهش، شامل داده های سالانه و فصلی گرمایش جهانی و داده های دِبی حوضه ارس در بازه زمانی چهل ساله (2008-1968) بوده و براساس روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی و غیرخطی برای مطالعات فصلی و سالانه به انجام رسیده است. مطالعات نشان از ارتباط معکوس و قوی گرمایش جهانی با آبدهی حوضه ارس دارد. این فرآیند، به خصوص از سال 1994 به بعد آشکار است و با افزایش گرمایش جهانی آبدهی حوضه ارس، کاهش چشمگیری از خود نشان می دهد. تغییرات آبدهی حوضه ارس نشان از روند کاهنده آن طی بازه زمانی بلندمدت خود دارد که ارتباط آن با گرمایش جهانی دارای همبستگی معکوس برابر با 68/0- درصد با ضریب تعیین 46/0 است. در بین فصول سال بیشترین تأثیرپذیری از گرمایش جهانی متعلق به فصل زمستان با همبستگی معکوس 70/0- و ضریب تعیین 49/0 است. فصل بهار با همبستگی معکوس 57/0- و ضریب تعیین 32/0، پاییز با همبستگی معکوس 54/0- درصد و ضریب تعیین 29/0 و درنهایت تابستان با همبستگی معکوس 17/0- و ضریب تعیین 03/0 درصد، در رتبه های بعدی قرار می گیرند. در تمامی مطالعات انجام گرفته، روند دِبی حوضه ارس همواره کاهنده بوده و از سال 1994 به بعد زیر میانگین بلند مدت خود است که وقوع خشکسالی و کاهش آبدهی شدید حوضه، درنتیجه تأثیر گرمایش جهانی را نشان می دهد. مقایسه مدل های رگرسیون خطی و غیر خطی در شبیه سازی تغییر پذیری آبدهی حوضه ارس از گرمایش جهانی نشان از دقت بالای مدل غیر خطی نسبت به نوع خطی خود دارد.
تحلیل روند موسم های خشک و تر در شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سامانه ی اقلیم، مجموعه ای چند بُعدی، درهم تنیده و پویاست. این ویژگی ها موجب می شود که هم عوامل تغییرزا و هم نتایج تغییر، حاوی تنوع زمانی – مکانی باشد. یکی از ویژگی های اقلیمی که بدین لحاظ قابل تأمل است، تداوم موسم های خشک و مرطوب است. تداوم موسم های خشک و مرطوب به لحاظ شدت و فراوانی رویدادهای بارشی از اهمیّت شایان توجهی برخوردارند. این ویژگی ها به دلیل این که مشخصات اقلیم بارشی را منعکس نموده و نیز به لحاظ این که بر فراسنج های دیگر اقلیمی تأثیر می نهند، نظر بسیاری اقلیم شناسان را به خود جلب نموده است.
در تحقیق حاضر با استفاده از مشاهدات بارش روزانه ی شهر زنجان طیّ دوره ی آماری 2006-1961 و بر اساس روش های ناپارامتری، روند بیشینه، متوسط و تداوم موسم های خشک و تر برای هرسال برآورد گردید. نتایج تحقیق نشان داد که نمایه های مورد بررسی در هیچ یک از مقیاس های زمانی سالانه و ماهانه حاوی روند معنی داری نبوده است. مقدار بارش های کم حاوی روند کاهشی معنی دار بوده اند و با توجه به فقدان روند در دفعات وقوع، دفعات این بارش ها و به تبع آن موسم های تر و خشک ثابت بوده است. بر اساس یافته های تحقیق معلوم شد که چهار ماه سال (جون، جولای، آگوست و سپتامبر) فاقد بارش هستند. بارش های احتمالی در این چهار ماه، حاصل رویدادهای محلی- تصادفی و نامنظم می باشد. از این رو چهار ماه یاد شده به عنوان فصل خشک زنجان به شمار می آید. بیشترین دفعات وقوع بارش مربوط به ماه های آوریل و می است. بدین ترتیب پرباران ترین فصل را می توان فصل بهار دانست.
بررسی ترکیبات بار گردوغبار در غرب و جنوب غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، بررسی ترکیبات بار گردوغبار (شامل کانی شناسی، ژئوشیمی، عناصر سنگین و میکروارگانیسم ها) در غرب و جنوب غرب ایران و اثرات بررسی اثرات آن بر سلامت انسان است. به این منظور در طی پنج دوره رخداد گردوغبار در این منطقه، اقدام به نمونه برداری از ذرات گردوغبار شد و جهت تعیین مناطق منشأ و گستردگی رخداد گردوغبار در دوره های نمونه برداری شده، از تصاویر شاخص آئروسل سنجنده OMI و مدل HYSPLIT استفاده شده است. جهت تعیین بار گردوغبار از آنالیزهای XRD، XRF، جذب اتمی و بررسی های آزمایشگاهی برای تعیین میکروارگانیزم ها استفاده شد. نتایج نشان می دهد کانی های اصلی گردوغبار ورودی به غرب ایران شامل کربنات ها (کلسیت) و سیلیکات ها (کوارتز) است و فاز فرعی کانی ها نیز شامل ژیپس می باشد. هرگاه منشأ ذرات شمال شرق عربستان یا نواحی داخلی عراق در حوزه رسوبات تبخیری رودخانه های دجله و فرات باشد، نمونه های حاوی کانی ژیپس خواهند بود. همچنین اکسیدسیلیس (SiO2) و اکسید کلسیم(CaO)، ترکیبات شیمیایی غالب ذرات گردوغبار را شامل می شوند و درصد هریک از عناصر وابسته به منشأ گردوغبار متفاوت خواهد بود. میزان غلظت عناصر سنگین در تمام نمونه ها از حدمجاز تعیین شده برای سلامت انسان بیشتر بوده و میزان آن وابسته به مسیر انتقال ذرات و منشأ آن است و بیشینه آن در مناطقی است که ذرات بیشترین تماس را با آلاینده های صنعتی و شهری داشته اند و طولانی ترین مسیر را تا غرب و جنوب غرب ایران طی نموده اند. همچنین بیشترین میکروارگانیزم-های جدا شده شامل انواع باسیلوس برای باکتری ها و آسپرژیلوس برای قارچ ها است. گونه های شناخته شده میکروارگانیزم های فرصت طلب بیماری زا برای انسان و حیوان می باشند. بنابراین گردوغبار مهم ترین مخاطره برای سلامت ساکنان نواحی غربی و جنوب غربی ایران محسوب می شود.
مدل سازی بار رسوب زیرحوضه دو حوضه آبخیز زاینده رود علیا با استفاده از روش رگرسیون کمترین مربعات فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برآورد تولید رسوب حوضه های آبخیز، یک امر مهم در طراحی سازه های آبی، مسائل زیست محیطی و کیفیت آب رودخانه ها است. یکی از متداول ترین روش ها برای برآورد میزان رسوب، روش های تجربی است. با توجه به عدم قطعیت ارتباط بین تولید رسوب و عوامل مؤثر بر آن، روابط تجربی ارائه شده در این زمینه کارایی چندانی در این امر ندارند. این پژوهش به مدل سازی بار رسوب یکی از زیر حوضه های (زیرحوضه 2) حوضه آبخیز زاینده رود علیا پرداخته است. روش آن از نوع توصیفی تحلیلی مبتنی بر روش های آماری، میدانی و کتابخانه ای است؛ بدین گونه که ابتدا منطقه به واحدهای همگن ژئومورفولوژی بخش شد، سپس نمونه برداری خاک از عمق 30-15 سانتی متری انجام گرفت و عوامل فیزیکی و شیمیایی خاک در هر واحد همگن، تعیین و مدل سازی بار رسوب با استفاده از مدل رگرسیون کمترین مربعات فازی انجام گرفت. نتایج نشان داد که رسوب برآورد شده کل زیرحوضه با روش رگرسیون کمترین مربعات فازی سالانه 625/2 تن در هکتار است که واحد همگن 10 حساس ترین واحد همگن به فرسایش و تولید رسوب است. همچنین نسبت نیکویی برازش بین رسوب برآوردی مدل مذکور و رسوب مشاهده ای 73/0 است.
بررسی نسبت تحویل رسوب (SDR) در حوضه رودخانه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو، تحلیل علمی و تکنیکی از بررسی مدل های موجود و نتایج حاصل از آن در تعیین متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت برای حوضه های متوسط مقیاس، واقع در حوضه رودخانه جاجرود به منظور تعیین مناسب ترین مدل برای برآورد نسبت تحویل رسوب در زیرحوضه های این رودخانه است. برای بررسی متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت، به داده های آماری بارندگی و پارامترهای حوضه نیازمندیم. شاخص SDR شاخصی برای اندازه گیری واکنش حوضه به میزان فرسایش بالادست است. در این نوشتار از هفت مدل ونانی، سرویس حفاظت خاک آمریکا، مانرو و رنفرو، ویلیام و برنت، روئل و ویلیامز برای برآورد نسبت تحویل رسوب SDR استفاده شده است. در اکثر این مدل ها به پارامترهای مساحت، نسبت R/L، طول آبراهه اصلی و شیب حوضه برای محاسبه SDR از طریق روابط ارائه شده برای هر مدل نیاز است. مقادیر حاصل از این روابط برای تعیین بهترین مدل در تخمین نسبت تحویل رسوب با SDR واقعی مقایسه شده و مقادیر حاصل از تفاضل SDR واقعی و پیش بینی شده با توجه به کمترین میزان اختلاف، مدل مطلوب را معرفی می کند. نتایج بررسی مدل های مذکور نشان می دهد که از هفت زیرحوضه مطالعه شده، در چهار زیرحوضه فشم، میگون، امامه و افجه، مدل مانرو و رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برداشته است و در دو زیر حوضه آهار و کند، مدل روئل به نتیجه مطلوب دست یافته و تنها در زیرحوضه لوارک، مدل رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برآورد نسبت تحویل رسوب داشته است.
آشکارسازی تغییرات الگوی مکانی رودخانه هیرمند و تحلیل مورفولوژیکی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیرمند نام رودخانه ای حیات آفرین برای یکی از کانون های جمعیتی در گوشه شرقی کشور است که در منتهی الیه خود بخشی از مرز مشترک ایران و افغانستان را به طول 30 کیلومتر تشکیل می دهد. خشکسالی های پیاپی و زیرساخت های خاص مورفولوژیکی، بستر مناسبی برای تغییرپذیری در الگوی هندسی و استقرار فضایی مجرا و مسیر اصلی این رودخانه فراهم کرده است. درک و استخراج این تغییرات و معرفی ویژگی های مورفولوژیک آن، به سبب فراهم آوری تغییر در حدود مرزی و چالش در الگوی بهره برداری مشترک از آب آن، موضوع مهم و مورد توجه پژوهش حاضر است. برای این امر، الگوی تغییرات مکانی رودخانه در نیم قرن گذشته (1344-1390)، از طریق تحلیل تصاویر سنجش از دوری دو زمانه مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا، طول رودخانه با توجه به الگوی امروزی آن به 13 مقطع فضایی تقسیم و تغییرات هندسی رودخانه برپایه نقشه های بُرداری مستخرج از تصاویر مقدم و مؤخر در هر یک از این مقاطع، به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها بیانگر رخداد تغییر در الگوی هندسی اغلب بخش های رودخانه است؛ به طوری که در تمامی مقاطع مورد بررسی، محور رودخانه تغییرپذیری بین حداقل 5 تا حداکثر 31 درجه را تحمل کرده است. تغییر در الگوی فضایی رودخانه نیز به دنبال تغییر در الگوی هندسی آن شکل گرفته، به طوری که سطح اشغال آن 5/31 درصد افزایش یافته و از رقم 9/1میلیون مترمربع در سال 1344، به بیش از 5/2 میلیون مترمربع در سال 1390 رسیده است . همچنین یافته های پژوهش نشان داد، به سبب تغییر در الگوی فضایی رودخانه، مقادیر مشخصی از اراضی کشور در نوار مرزی واگذار و به طور متقابل، از اراضی همسایه به خاک کشور الحاق شده است. یافته های پژوهش درخصوص عوامل ایجابی تغییر در الگوی فضایی و هندسی رودخانه، علاوه بر تأیید و تأکید بر عوامل ثابت محیطی، مسئله خشکسالی های پی درپی و انسداد بستر توسط ماسه های انباشته شده (حاصل از عمل باد) را عامل محوری و مؤثر این تغییرات می داند.
اثرات برداشت شن و ماسه بر ویژگی های ژئومورفیک رودخانه لاویج ؛ استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برداشت رسوب از بستر رود برای استفاده در صنعت و ساختمان امری اجتنابناپذیر است. اگر این برداشت ها غیر اصولی و بدون مهندسی صورت گیرد، نه تنها سبب بروز عوارض مورفولوژیکی در محل برداشت می شود، بلکه این اثرات تا کیلومترها در بالادست و پاییندست رود نیز رخ نشان میدهد. هدف از این تحقیق شناسایی اثرات ژئومورفیک برداشت شن و ماسه بر بستر رودخانه لاویج است. محدوده مورد مطالعه در استان مازندران قسمت انتهایی حوضه لاویج رود و در پارک جنگلی کشپل قرار دارد. برای انجام این کار محدوده مورد مطالعه به سه بخش محدوده برداشت شده (پایین دست)، محدوده در حال برداشت و محدوده دست نخورده (بالا دست) که به عنوان بازه مرجع در نظر گرفته شده، تقسیم گردیده است. برای محدوده در حال برداشت با تهیه دو نقشه برداشت زمینی در سالهای 1387 و 1390 امکان مقایسه را فراهم آورده است. سپس در محیط GIS، رقومی ارتفاع تهیه گردید و برای محدوده برداشت شده (پایین دست) با نقشهبرداری زمینی خصوصیات مورفومتری رود شامل شیب بستر، عرض و عمق کانال اندازهگیری و قدرت رود محاسبه گردید. با تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده، مهمترین اثرات برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه لاویج به صورت تغییرات در شیب، عرض، عمق، قدرت رود، الگوی رود، اندازه ذرات و پایین افتادن بستر رود بوده است. همچنین نتایج نشان میدهد که احداث ساختارهای مهندسی جهت کنترل تغییرات کانال رود فقط تعدیلهای مورفولوژیکی رود را به تأخیر میاندازد.
ارزیابی دقت مدل های رقومی ارتفاع (DEMs) حاصل از نقشه های توپوگرافی و مقایسه ی تطبیقی آن با DEM های ماهواره ای (مطالعه ی موردی: DEM های توپوگرافی و ASTERمنطقه ی آبغه در خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های تهیّه ی رسترهای ارتفاعی، استفاده از نقشه های توپوگرافی کاغذی است. در ایران بسیاری از کاربران GIS با رقومی کردن نقشه های توپوگرافی 1:50000 سراسری به تهیّه ی مدل های رقومی ارتفاع می پردازند، اما کمتر به میزان دقّت و همچنین درجه اعتبار آنها در تحلیل های ناهمواری توجّه می شود. در این مقاله دو هدف عمده دنبال شده است، نخست به ارزیابی میزان دقّت این گونه رسترها با مقایسه ی شبکه های زه کشی مستخرج از رستر مبتنی بر نقشه ی توپوگرافی و شبکه ی زه کشی حاصل از تصاویر ماهواره ای پرداخته شده است و دوم درجه اعتبار آن در مقایسه با رستر نوع ASTER به عنوان یکی از پُرطرفدارترین نوع داده های مورد استفاده در ژئومورفولوژی سنجیده شده است. در این راستا ابتدا نقشه ی زه کشی منطقه ی مورد مطالعه از تصاویر ماهواره ای IRSpan سال 1384 استخراج و به دلیل نزدیک بودن به زمین واقعی، معیار این ارزیابی در نظر گرفته شده است. سپس منحنی های تراز 20 متری از نقشه ی توپوگرافی1:50000 منطقه ی رقومی و رستر ارتفاعی آن با اندازه های سلولی10 و 30 متر ساخته شد. به کمک ابزار هیدرولوژی در نرم افزار ArcGIS، شبکه ی زه کشی رستری منطقه در دامنه های سلولی 25 تا 500 سلول برای کلّ حوضه ی آبریز و سپس واحدهای ژئومورفولوژی مختلف استخراج و خصوصیّت های مورفومتری منطقه بر مبنای نقشه های به دست آمده مقایسه شدند. در آخرین مرحله ی شبکه ی زه کشی حاصل از DEM توپوگرافی با شبکه ی متناظر آن از DEM نوع ASTER مقایسه شدند.نتایج نشان داد که DEM های حاصل از نقشه های توپوگرافی در مقایسه با زمین واقعی، از خطاهای چشمگیری برخوردارند، اما در مقایسه با DEMهای ماهواره ای درجه اعتبار مناسبی را ارائه می کنند.
بررسی و مقایسه کارایی روش های FAHP و GCA برای مکان یابی پخش سیلاب در محیط GIS (مطالعه موردی: حوضه آبریز گربایگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اولین و مهم ترین گام در انجام پروژه طرح پخش سیلاب، مکان یابی مناطق مستعد برای پخش آب و نفوذ دادن آن به داخل سفره های زیرزمینی است. در این راستا استفاده از سامانه های اطلاعات مکانی (GIS)، برای تعیین مناطق مستعد پخش سیلاب بدون استفاده از سامانه تصمیم گیری چندمعیاره (MCDM) مقدور نیست. در این پژوهش ابتدا نُه شاخص شامل شیب، ارتفاع، هدایت الکتریکی، قابلیت انتقال، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، تراکم شبکه زهکشی، زمین شناسی و ضخامت آبرفت که در مکان یابی پخش سیلاب مؤثرند با استفاده از نرم افزار Arc GIS تبدیل به لایه های اطلاعاتی شده و پس از آن کلاس بندی شدند. سپس با روش خوشه بندی خاکستری (GCA)، تمام داده های ناقص یا گسسته به اعداد خاکستری برای بالا بردن کیفیت تحلیل و ارزش گذاری (وزن دهی) اطلاعات و داده ها تبدیل شدند. همچنین برای بالا بردن دقت پهنه بندی و تحلیل مقایسه ای، از دو روش تحلیل سلسله مراتبی فازی (AHP) و روش خوشه بندی خاکستری (GCA) استفاده شد. درنهایت بر اساس هر روش، نقشه نهایی حوضه تهیه و به پنج کلاس کاملاً مناسب، مناسب، متوسط، نامناسب، کاملاً نامناسب پهنه بندی شد. نتایج حاصله نشان می دهد که روش خوشه بندی خاکستری در مورد پهنه بندی مناطق مستعد پخش سیلاب، دقیق تر از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP ( بوده و همچنین نتایج حاصل از کاربرد این دو روش، نشان دهنده قرارگیری مناطق مستعد در واحدهای کواترنری PLQb, Qscg, Qgsc, Qb,
پهنه بندی فرسایش خندقی در حوضه آبریز دیره با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبیAHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر ایجاد فرسایش خندقی و شبیه سازی احتمال وقوع آن در حوضه آبریز دیره انجام پذیرفته است. مهمترین عوامل موثر در وقوع فرسایش خندقی مانند شیب، جهت شیب، انحنای افقی و عمودی شیب، لیتولوژی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، کاربری اراضی انتخاب و سپس این لایه ها درسیستم اطلاعات جغرافیایی تولید شدند. سپس به منظور مقایسه زوجی در جدول ماتریس بر اساس میزان ارجحیت سلسله مراتب در وقوع فرسایش خندقی رده بندی گردید. در نهایت با کمک نرم افزار Arc GIS عملیات وزن دهی و همپوشانی از لایه های انتخابی صورت گرفت و با توجه به ضرایب حاصل، نقشه پهنه بندی خطر در 6 طبقه بدست آمد . مقدار عددی ضریب نهایی از جمع اعداد حاصل از ضرب وزن هر معیار در شاخص آن در هر نقطه بین صفر تا 100 تعریف گردید که در آن هرچه ضریب حاصله به سمت 100 میل کرده باشد نشان دهنده پرخطر بودن وقوع زمین لغزش است و هرچه این ضرایب به صفر نزدیکتر شده باشد نشان دهنده خطر کمتر و نهایتا بی خطر بودن وقوع آن است. نتایج نشان داد 36 درصد از حوضه دیره در پهنه با خطر زیاد و خیلی زیاد قرار دارد که باعث جابجایی حجم زیادی از خاک می شود.