تبیین جامعه شناختی تمایزات خشونت سیاسی پیش و پس از انقلاب مشروطیت ایران (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
پیش از پیروزی مشروطه، هویت های جمعی عمدتاً متکی به خاندان، طایفه، ایل، محله، دین و مذهب بود، که می توان آن را «هویت منتسب» نامید. منازعات قدرت که منجر به بروز خشونت سیاسی می شد، بر حسب ظرفیت های اجتماعی این هویت ها بروز پیدا می کرد. نقطه اتکای این خشونت، مشروعیت الهی قدرت بود که در نهایت، منازعات خشونت بار به بازتولید مناسبات اجتماعی موجود می انجامید. پس از مشروطه با شکل گیری سازمان های نوین و برآمدن هویت های سازمانی و «مکتسبِ» تجددگرایانه و روند رو به رشد شهرنشینی، نقطه اتکای خشونت سیاسی، از یک سو قانون به مثابه انتظام بخش زندگی نوین، و از سوی دیگر آرمان های انقلابی شد که خود را در سازمان دهی های حزبی، فرقه ای و نیز مخفی نشان می داد. این مقاله به روش تحلیل تاریخی نشان می دهد خشونت سیاسی از قواعد نانوشته، هویت های منتسب، نقش های محول، اراده شخصی، انتساب طایفه ای، اعتقادی، تداوم نظم موجود، سخت کُشی و حذف افراد مشخص، به همراه تغییرات اجتماعی و اقتصادی، به خشونت سیاسی با قواعد نوشته شده، هویت های مکتسب، نقش های محقق، انتساب سازمانی، سهل کشی، حذف مناسبات مشخص برای درانداختن مناسبات نوین ایدئولوژیک تغییر کرد.Sociological Explanation of Distinctions in Political Violence before and after the Iranian Constitutional Revolution
Before the triumph of the constitution in Iran, collective identities were mainly based on family, tribe, clan, neighborhood, and religion, which can be called "ascribed identity." Power conflicts that led to political violence were manifested according to the social capacities of these identities. The fulcrum of this violence was the divine legitimacy of power, which ultimately led to violent conflicts that reproduced the existing social relations. After the establishment of the constitutional system in Iran, with the formation of modern organizations and the emergence of modernist organizational and "acquired" identities, as well as the growing trend of urbanization, the fulcrum of political violence shifted. On one hand, it became the law as a regulator of modern life, and on the other hand, it became the revolutionary ideals that manifested themselves in partisan, sectarian, and secretive organizations. This article, using the method of historical analysis, shows that political violence transformed from unwritten rules, ascribed identities, ascribed roles, personal will, tribal attribution, belief, continuity of existing order, arduous killing, and exclusion of specific people into political violence with written rules, acquired identities, acquired roles, organizational attribution, effortless killing, and the elimination of specific relationships to be replaced by new ideological relationships.