آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۵

چکیده

هرچند بررسیِ مفهوم مدلول استعلایی از دل مطالعات فلسفی برمی خیزد، اما زبان شناسی و ادبیات نیز از ظرفیت های این مفهوم بهره برده اند. جستار حاضر با بررسی رویکرد زبان شناختی والتر بنیامین به موضوع زبان شناختی مدلول استعلایی در رمان قصر کافکا می پردازد. این رمان به دلیل قابلیت بالایی که برای بررسی و یافتن زنجیره ای از مدلول های استعلایی در مؤلفه های اصلی اش داراست، انتخاب شده است. مارتین هایدگر و به ویژه پس از او ژاک دریدا تلاش کردند برای نقد سنت تفکر متافیزیک مفهوم مدلول استعلایی را به کار ببندند. اما هدف این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیل محتوا به این موضوع بپردازد که چگونه بدون به کار گرفتن مشخص اصطلاح مدلول استعلایی، چنین رویکردی در اندیشه های والتر بنیامین و نظریه مشهور او در باب سه سطح از زبان حضور دارد . در سطح سوم زبان که بنیامین از آن با عنوان «عرصه یاوه گویی» یاد می کند، همان سطح تولید معنا و در عین حال ناممکن بودن آن است. این گزاره بنیامین که مترادف با نفی حضور مدلول استعلایی در اندیشه دریداست، در قصر کافکا کاربرد عملی یافته است. درنهایت مقاله به این نتیجه می رسد که رابطه صراحت و ابهام در سه مؤلفه های اصلی داستان یعنی شخصیت «ک»، «قصر» و همچنین شغل «مساحت گری» ناممکن بودن مدلول استعلایی و سطح سوم زبانی بنیامین را به شکل یک روایت داستانی نشان می دهد.

تبلیغات