قاعده الواحد یکی از مهمترین قواعد فلسفی در فلسفه اسلامی است که در توضیح نحوه صدور موجودات بکار گرفته شده است. ابن سینا از طرفی قائل به قاعده الواحد است و از طرف دیگر معتقد به حقایق مستقل و متکثر، و وجود این کثرات را از طریق جهات و اعتباراتی که در عقل اول بر میشمرد، توجیه مینماید. کسانی همچون غزالی، ابن رشد، فخررازی و ... معتقدند که این جهات و اعتبارات برای توجیه نحوه صدور کافی نبوده و نظریه صدور منجر به نقض قاعده الواحد میگردد. در مقابل، افرادی همچون خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا بدفاع از این قاعده پرداخته اند. در این نوشتار برآنیم تا با بررسی آراء منتقدان و مدافعان این قاعده، به بررسی و بیان مبانی و انگیزه های هریک بپردازیم و نیز بدنبال یافتن پاسخ این سؤال هستیم که آیا میتوان از طرفی معتقد به قاعده الواحد بود و از طرف دیگر، صدور کثرات مستقل از علت واحد بماهو واحد را توجیه نمود.