فارابی هنرمندان را با عنوان حاملان دین، در جایگاه دوم مدینه فاضله و پس از حکومت نبوی قرار داده است. او بر آنستکه فرشته وحی همه معقولات را به قوه ناطقه پیامبر و سپس به قوای خیالی وی، افاضه میکند. جمهور بعلت قصور قابلی یا عادت، قادر به دریافت عقلی سعادت و حقیقت نیستند. بنابرین پیامبر که خود، به همه حقایق بنحو عقلی و با براهین یقینی اشراف دارد، محاکیات و مثالهای آنها را به خیال مردم میافکند. در نظام فکری فارابی، هنرمند بمعنی عام با عنصر تخییل سر و کار دارد و هنر در مدینه فاضله یا هنر دینی و نبوی، هنری است که سعادت معقول را توسط صور حسی و خیالی به ذهن جمهور انتقال میدهد.