آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

مباحث مربوط به قرآن و علوم تجربى سابقه اى هزار ساله دارد، که گاهى تحت عنوان استخراج علوم از قرآن، تفسیر علمى قرآن یا روش برداشت علمى از خوانده مى شود و در طول تاریخ تفسیر با فراز و نشیب هایى مورد توجه مفسران و دانشمندان اسلامى و حتى غیر مسلمانان بوده است. این مسأله از طرفى به تفسیر و از طرف دیگر به اعجاز علمى قرآن و از طرف سوم به علوم تجربى مرتبط است از این رو مباحث بین رشته اى و پایه اى براى مباحث بین رشته اى دیگر مثل قرآن و علوم سیاسى، قرآن و اقتصاد، قرآن و علوم اجتماعى، قرآن و کیهان شناسى و... به شمار مى آید. این روش در طول تاریخ موافقان و مخالفان بسیارى پیدا کرده است و گاهى به افراط و تفریط کشیده شده است که در این مقاله از شیوه معتدل یعنى استخدام علوم در فهم قرآن و شیوه هاى جدید آن یعنى نظریه پردازى هاى علمى براساس آیات علمى قرآن به ویژه در حوزه علوم انسانى در راستاى جهت دهى به علوم انسانى دفاع مى شود و شیوه هاى دیگر مثل استخراج همه علوم تجربى از قرآن یا تحمیل نظریه هاى علمى بر قرآن نقد مى گردد.

متن


مفهوم‏شناسى
عبارت «برداشت یا روش تفسیر علمى» از سه واژه تشکیل شده است، واژه «روش (= برداشت)» به معناى استفاده از منبع خاص در تفسیر است که معانى و مقصود آیه را روشن ساخته و نتایج مشخصى را بدست مى‏دهد. در مورد واژه «تفسیر»، تعریف‏هاى گوناگون ارائه شده1 که حاصل آنها چنین است: «پرده بردارى از ابهامات کلمه‏ها و جمله‏هاى قرآن و توضیح مقاصد آنها.» و مقصود از «علم» در عنوانِ مقاله «علوم تجربى»2 است که به دو شاخه علوم طبیعى3 (همچون: فیزیک، پزشکى، کیهان‏شناسى و...) و علوم انسانى4 (همچون جامعه‏شناسى، روان‏شناسى و...) تقسیم مى‏شود. اما صاحبنظران تعریف‏هاى متعددى در مورد تفسیر علمى ارائه کرده‏اند که به برخى آنها اشاره مى کنیم: دکتر ذهبى در مورد تعریف تفسیر علمى مى‏نویسد: «مقصود ما از تفسیر علمى، آن تفسیرى است که اصطلاحات علمى را بر عبارات قرآن حاکم مى‏کند و تلاش مى‏نماید تا علوم مختلف و نظریات فلسفى را، از قرآن استخراج سازد».5 البته ایشان تفسیر علمى را اعم از تفسیر فلسفى دانسته است. در حالى که بنابر تعریف مشهور این دو روش تفسیرى از هم جداست. و در این‏جا علوم تجربى در برابر علوم عقلى (مثل فلسفه) مقصود است. و نیز ایشان به دو قسم از تفسیر علمى یعنى «تحمیل نظریه‏ها بر قرآن» و «استخراج علوم از قرآن» اشاره کرده است. در حالى که در ادامه خواهیم گفت که قسم سومى از تفسیر علمى نیز وجود دارد که همان «استخدام علوم در فهم قرآن» است. و آقاى امین الخولى در مورد تعریف تفسیر علمى مى‏نویسد: «آن تفسیرى است که طرفداران آن اقدام به استخراج همه علوم قدیم و جدید از قرآن مى‏کنند. و قرآن را میدان وسیعى از علوم فلسفى، انسانى در زمینه پزشکى، کیهان‏شناسى و فنون مختلف... مى‏دانند. و اصطلاحات علمى را بر قرآن حاکم مى‏کنند و مى‏کوشند که این علوم را استخراج کنند».6 این تعریف نیز به دو قسم تفسیر علمى یعنى استخراج علوم از قرآن و تحمیل نظریات بر قرآن اشاره کرده است و اما به قسم سوم یعنى استخدام علوم در فهم قرآن اشاره نکرده است. آقاى راترود ویلانت، نیز در دائرة المعارف قرآن لیدن در مقاله «تفسیر قرآن در دوره جدید»، در تعریف تفسیر علمى بر استخراج از قرآن تاکید مى‏کند و مى‏نویسد: «تفسیر علمى باید در پرتو این فرض درک شود که تمام انواع یافته‏ها (دستاوردهاى) علوم طبیعى جدید در قرآن پیش بینى شده است و اینکه قرائن و شواهد روشن زیادى نسبت به آنها در آیات قرآن مى‏توان کشف نمود یافته‏هاى علمى از کیهان‏شناسى کوپرنیکى گرفته تا خواص الکتریسته و از نظم و ترتیب انفعالات شیمیایى تا عوامل امراض عفونتى همه از پیش در قرآن مورد تایید قرار گرفته است».7 عبدالرحمن العک تفسیر علمى را این گونه تعریف مى‏کند: «این تفسیر در اصل براى شرح و توضیح اشارات قرآنى است که به عظمت آفرینش الهى و تدبیر بزرگ و تقدیر او اشاره دارد».8 البته این تعریف تا حدودى به مقصود اصلى تفسیر علمى نزدیک شده است. و از تعریف آن به صورت استخراج و تحمیل دورى گزیده است. ولى در این تعریف روشن نشده که علوم قطعى یا نظریه‏هاى ظنّى در تفسیر علمى استفاده خواهد شد. آقاى دکتر فهد رومى در تعریف تفسیر علمى مى‏نویسد: «مراد از تفسیر علمى اجتهاد مفسّر در کشف ارتباط بین آیات وجودى قرآن کریم و اکتشافات علم تجربى است به طورى که اعجاز قرآن آشکار شود و ثابت گردد که آن (از طرف خدا) صادر شده و صلاحیت براى همه زمان‏ها و مکان‏ها دارد.»9 آقاى دکتر رفیعى نیز پس از بیان تعریف‏هاى مختلف و نقد و بررسى آنها تعریف فوق را مناسب‏تر معرفى مى‏کند.10 بنابراین مى‏توان نتیجه گرفت که روشِ تفسیرِ علمىِ قرآن داراى گونه‏ها و اقسام مختلف است که بر اساس آن‏ها تعریف‏هاى متفاوتى از آن ارائه شده است، گاهى با عنوان استخراج علوم از قرآن و گاهى با عنوان تحمیل مطالب علمى بر قرآن از آن یاد شده است. اما مقصود ما در این نوشتار همان «استخدام علوم در فهم بهتر آیات قرآن است یعنى منبع علوم تجربى قطعى، به عنوان ابزارى براى تفسیر و توضیح اشارات علمى آیات قرآن در آید، و در این راستا تمام معیارها و ضوابط تفسیر صحیح رعایت شود و هیچ تحمیل یا استخراجى صورت نپذیرد».11
زمینه‏ها و انگیزه‏هاى پیدایش تفسیر علمى و علل رشد آن
خورشید اسلام، در سرزمین عربستان طلوع کرد و اعراب آن سرزمین را - که تعداد افراد با سواد آنها، از تعداد انگشتان تجاوز نمى‏کرد12 به علم و دانش دعوت کرد و قرآن را، به عنوان معجزه معرّفى نمود.13 قرآن با دعوت به تفکّر و تعمّق در آیات الهى، خلقت آسمان‏ها، زمین14 و... مردم را از خواب جهل و غفلت بیدار کرد. مسلمانان که با فتوحات عظیم در قرن اوّل هجرى، به سرزمین‏هاى تازه‏اى دست یافته بودند، هر روز با افکار نو و ادیان دیگرى آشنا مى‏شدند. با فروکش کردن نسبى جنگ‏ها، تبادل فرهنگى بین اسلام، ادیان و تمدن‏هاى ایران، روم و یونان آغاز شد و ترجمه آثار دیگر ملل، در دوره هارون الرّشید و مأمون شدّت گرفت.15 مسلمانان علومى مانند: طب، ریاضیات، نجوم، علوم طبیعى و فلسفه را از یونان گرفتند و مطالب زیادى، به آن‏ها اضافه کردند و در طى چند قرن، خود را به اوج قلّه دانش رساندند، چنان که مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجرى، بهترین کتاب‏ها را در زمینه طب (مانند قانون بوعلى سینا)، در زمینه فلسفه (مانند شفاى بوعلى سینا)، ریاضیات و نجوم نگاشتند. بارى ترجمه و تألیف آثار غیر مسلمانان، در زمینه علوم مختلف، و انتقال آنها به کشور پهناور اسلامى موجب شد تا تعارضاتى بین ظاهر بعضى آیات قرآن و علوم جدید به نظر آید. دانشمندان مسلمان، در همان قرن‏هاى اولیه اسلام، در تلاش براى رفع این معضل، دو طریق را انتخاب کردند که به این شرح است: الف( ردّ مطالب باطل این علوم که براى آگاهى مردم و ارشاد آنان صورت مى‏گرفت؛ زیرا بسیارى از مبانى فلسفى و علمى یونان، قابل خدشه و اشکال بود و از طرفى با دین اسلام هم به معارضه برخاسته بود؛ بر این اساس، کتاب‏هایى مانند: تهافت الفلاسفه (تألیف ابو حامد غزالى) و مفاتیح الغیب (تألیف فخر رازى) نوشته شد. ب( انطباق آیات قرآن، با علوم تجربى یونان، تا به مردم ثابت کنند که قرآن بر حق و مطالب علمى آن صحیح است؛ از این رو، آیاتى از قرآن، مانند آسمان‏هاى هفتگانه «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» (بقره /29) را بر سیّارات هفتگانه که در نجوم یونانى، اثبات شده بود حمل کردند. و از این‏جا بود که روش تفسیر علمى پدید آمد و رشد کرد. اما این شیوه تفسیر که همواره با جذابیت خاصى براى جوانان و افراد تحصیل کرده همراه بود در طول تاریخ به صورت یکنواخت رشد نکرده است؛ بلکه گاهى تحت تأثیر عواملى اوج گرفته و بعضى اوقات رونق خود را از دست داده است. این شیوه تفسیر به طور عمده سه دوره داشته است: دوره نخست از حدود قرن دوم هجرى تا حدود قرن پنجم بود16 که با ترجمه آثار یونانى به عربى آغاز شد و بعضى مسلمانان، سعى کردند آیات قرآن را، با هیئت بطلمیوسى تطبیق کنند )مانند بوعلى سینا). نمونه‏هاى مکتوب تفسیر علمى در آثار بوعلى سینا (428-370 ق( یافت مى‏شود. دوره دوم از حدود قرن ششم، شروع شد؛ هنگامى که بعضى دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همه علوم در قرآن وجود دارد و مى‏توان علوم مختلف را، از قرآن کریم استخراج کرد (در این مورد غزالى سر آمد بود). این دو نوع از تفسیر علمى (تطبیق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن‏ها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت یا مخالفت با آن مى‏پرداختند.17 دوره سوم از تفسیر علمى که موجب اوج‏گیرى و رشد فوق العاده آن گردید، از زمانى شروع شد که در قرن 18 میلادى به بعد علوم تجربى در مغرب زمین رشد کرد، و کتاب‏هاى مختلف در زمینه علوم فیزیک، شیمى، پزشکى و کیهان‏شناسى به عربى ترجمه گردید؛ این دوره جدید، به ویژه در یک قرن اخیر، که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاى گذاشت، موجب شد تا دانشمندان مسلمان، درصدد انطباق قرآن با علوم تجربى بر آیند. این مسأله آن موقع اهمیّت بیشترى یافت که تعارض علم و دین در اروپا، اوج گرفت و کتاب مقدّس، به خاطر تعارضات آن با علوم جدید هر روز عقب نشینى تازه‏اى مى‏کرد و میدان براى پیدایش افکار الحادى و ضد دینى باز مى‏شد هجوم این افکار به کشورهاى اسلامى و تفوّق صنعتى غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربى مى‏گشت. در این میان عدّه‏اى از دانشمندان مسلمان، از سر درد و براى دفاع از قرآن و با توجّه به سازگارى علم و دین در نظر اسلام، به میدان آمدند تا نشان دهند که آیات قرآن، نه تنها با علوم جدید، در تعارض نیست بلکه بر عکس، یافته‏هاى علمى، اعجاز علمى قرآن را اثبات مى‏کند؛ از این رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام کردند و تفسیرهاى علمى نوشته شد؛18 هر چند در این میان بعضى افراط کرده یا یکسره جذب فرهنگ غربى شدند و به تأویل و تفسیر به رأى در آیات قرآن دست زدند19 و از آنجا که مبانى تفسیرى این روش بررسى کامل نشده بوده - دچار انحراف شدند یا عدّه‏اى از مغرضان آن‏ها، براى اثبات افکار انحرافى خود دست به تفسیر علمى و تأویلات نابه جا زدند و همین مطلب موجب شد تا احساسات بعضى مسلمانان، بر افروخته شود و در مقابل تفسیر علمى موضع‏گیرى کنند و آن را یک سره به باد حمله بگیرند و آن را نوعى تفسیر به رأى یا تأویل غلط آیات قرآن بدانند؛ در این میان بسیارى از عالمان، و دانشمندان و مفسّران، در ایران و مصر راه انصاف پیمودند و بین انواع تفسیر علمى و اهداف گویندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح قائل به تفصیل شدند. به طور خلاصه علل عمده شروع و گسترش این روش تفسیرى در بین مسلمانان چنین بود: 1 - توجّه قرآن به علم، ذکر مثال‏هاى علمى و ترغیب به تفکّر در آیات الهى در آسمان‏ها، زمین و خود انسان که موجب رشد علوم، معارف و مقایسه آن‏ها با آیات قرآن شد. 2 - ترجمه آثار علوم طبیعى و فلسفى از یونان، روم و ایران به عربى و نشر آن در بین مسلمانان که از قرن دوم هجرى به بعد صورت گرفت. 3 - این تفکر که همه علوم در قرآن هست و ما باید آن‏ها را از آیات، به دست آوریم. 4 - توجّه به علوم طبیعى و کشفیات جدید، براى اثبات اعجاز علمى قرآن نیز، به رشد تفسیر علمى کمک کرد. 5 - پیروزى تفکر اصالت حس، در اروپا و تأثیر گذارى آن بر افکار مسلمانان و به وجود آمدن گروه‏هاى التقاطى یا انحرافى، در میان مسلمانان که به تأویل و تطبیق آیات قرآن، منجر شد.20 6 - حسّ دفاع دانشمندان مسلمان در مقابل حملات غربى‏ها به دین و القاى تفکر تعارض علم و دین، موجب شد تا سازگارى آیات قرآن با علوم تجربى، در تفاسیر و کتاب‏ها وارد شود.
تاریخچه، دیدگاه‏ها و مهم‏ترین آثار در زمینه تفسیر علمى
مفسّران و دانشمندان مسلمان در مورد تفسیر علمى قرآن سه دیدگاه متمایز داشته‏اند که با توجه به سیر تاریخى و به صورت مختصر به آنها اشاره مى‏کنیم:
اول: موافقان تفسیر علمى
جمعى از مفسّران قرآن، فلاسفه و متفکّران و بسیارى از متخصّصان علوم تجربى طرفدار تفسیر علمى بوده و از علوم تجربى در تفسیر آیات قرآن استفاده کرده‏اند. از جمله: 1 - شیخ الرئیس ابن سینا (428-370 ق(. فیلسوف و پزشک مشهور ایرانى؛ او واژه «عرش» در آیه «وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ» (حاقه /17) را به فلک الافلاک (یعنى فلک نهم هیئت بطلیموسى) تفسیر کرده است و «ملائکه» هشت گانه را به افلاک هشت گانه (قمر خورشید - زهره عطارد - زحل - مشترى - مریخ و فلک ثوابت) تفسیر نموده است.21 2 - ابوحامد غزالى (م 505 ق). ایشان در کتاب «احیاء العلوم» مى‏گوید: در قرآن علوم زیادى وجود دارد و از برخى علما نقل کرده که در قرآن هفتاد و هفت هزار و دویست علم است؛ زیرا براى هر کلمه علمى است و این علوم چهار برابر مى‏شود، چون هر کلمه ظاهر و باطن و حد و مطلع و... دارد.22 و نیز در کتاب «جواهر القرآن» آورده است: «علومى همچون علم طب، نجوم، هیئت العالم، هیئت بدن حیوان، تشریح اعضاى او، علم سحر، طلسمات و غیر این‏ها، ریشه‏هاى آن خارج از قرآن نیست. و مثال‏هاى زیادى از آیات قرآن در رابطه با علوم مختلف بیان مى‏کند.23 3 - امام فخر رازى (م 606 ق). در تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب) برخى مطالب علمى را با آیات قرآن تطبیق کرده است. او به آیه «الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً» (بقره /22) استدلال مى‏کند که زمین ساکن است.24 و در ذیل آیه 164 بقره، فلکیات قدیم و آراى بطلمیوس و قدماى هند و چین و بابل و مصر و روم و شام را مورد بررسى قرار مى‏دهد. 4 - ابن أبى الفضل المرسى (655-570 ق(. معتقد است: قرآن علوم اولین و آخرین را جمع کرده است و تلاش مى‏کند که علم طب، جدل، هیئت، هندسه، جبر و مقابله را از قرآن استخراج کند. و براى خیاطى، نجّارى، صید، آهنگرى، کشاورزى و دریانوردى آیاتى مى‏آورد.25 5 - بدر الدین محمد بن عبداللَّه زرکشى (م 764 ق). صاحب کتاب «البرهان فى علوم القرآن» نیز معتقد است که مى‏توان همه علوم را از قرآن استخراج کرد. براى مثال عمر حضرت عیسى‏علیه السلام را از آیه «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ....» (مریم /30-33) که سى و سه کلمه است استخراج کرده که سى و سه سال بوده است.26 6 - جلال الدین سیوطى (م 911 ق). صاحب کتاب «الاتقان فى علوم القرآن» نیز قرآن را شامل تمام علوم مى‏داند و براى مثال از آیه «وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا» (منافقون /11) استفاده مى‏کند که عمر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شصت و سه سال بوده است، چون که این آیه در اوائل سوره منافقین است.28-27 7 - علاّمه محمّد باقر مجلسى (م 1111 ق). صاحب کتاب بزرگ بحار الانوار، در برخى از مجلّدات این کتاب مطالبى پیرامون آسمان‏ها آورده است و در موارد متعددّى تفسیر علمى کرده است از جمله در مورد آیه 29 سوره بقره مى‏گوید: در آیه شریفه، بدل یا تفسیر (سماء) است و هفت گانه بودن آسمان‏ها، منافاتى با نه گانه بودن آن‏ها که در علم نجوم ثابت شده است ندارد. زیرا آسمان هشتم و نهم در زبان دینى، به کرسى و عرش تعبیر شده است.»29 8 - ملاّ صدراى شیرازى (م 1050 ق). فیلسوف مشهور در تفسیر خویش30 و نیز ملاّ هادى سبزوارى فیلسوف مشهور در کتاب شرح منظومه31 همان مطالب پیش گفته را در مورد آسمان‏هاى هفت گانه و عرش و کرسى احتمال مى‏دهند و تکرار مى‏کنند. 9 - سید عبدالرّحمن کواکبى (م 1320 ق). در کتاب «طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد» در موارد متعددى به انطباق قرآن با علوم تجربى مى‏پردازد. و براى جدا شدن ماه از زمین (بر طبق نظریات کیهان‏شناسى) به آیات (رعد /41) و (قمر /1) استدلال مى‏کند.32 10 - سر سید احمد خان هندى (1898-1817 م( و سیّد امیر على (1265-1347 ق(. از دانشمندان هندى که براى تفسیر علمى دانشکده در «علیگره» تأسیس کردند و نماز و روزه و زکات و حج را بر پایه فواید جسمانى و اجتماعى تفسیر کردند و حتى قواى طبیعى مانند آب و باد و ابر را، ملک (فرشته) مى‏دانستند. و امکان وقوع معجزه و تأثیر دعا را انکار مى‏کردند. سیّد جمال‏الدین اسد آبادى در هند با تفسیر آنان مخالفت کرد.33 11 - دکتر محمد بن احمد الاسکندرانى. در کتاب «کشف الاسرار النورانیة القرآنیة فى ما یتعلق بالاجرام السماویه و الارضیّه و الحیوانات و النبات و الجواهر المعدنیّه» (چاپ 1880). ایشان از پیشگامان تفسیر علمى در عصر جدید به شمار مى‏آید. 12 - طنطاوى (متولد 1862 م) صاحب تفسیر «الجواهر، فى تفسیر القرآن» تفسیر ایشان را مى‏توان اوج استفاده از علوم در تفسیر قرآن نامید. ایشان در موارد متعددى از علوم مختلف در تفسیر قرآن استفاده کرده از جمله علم احضار ارواح را از آیات مربوط به گاو بنى اسرائیل34 استخراج کرده است. و در هر مبحث تفسیرى بسیارى از علوم جدید را در لابه‏لاى تفسیر آورده است.35 13 - عبدالرزاق نوفل از نویسندگان مصرى که حداقل پنج کتاب در مورد تفسیر علمى نوشته است که عبارتند از: القرآن و العلم الحدیث، اللَّه و العلم الحدیث، الاسلام و العلم الحدیث، بین الدین و العلم... 14 - سید هبة الدین شهرستانى (1369-1301 ق(. در کتاب الاسلام و الهیئة که حرکت زمین را از آیه «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً» (زخرف /10) استفاده کرده است.36 و معتقد است «بیان تصدیق و تأیید علوم و اکتشافات جدید از طریق دین و لسان علما موجب تقویت ایمان مردم است».37 15 - برخى از نویسندگان متأخّر ایران که در مورد تفسیر علمى قلم زده‏اند عبارتند از: آیت اللَّه طالقانى در تفسیر پرتوى از قرآن، محمد تقى شریعتى در تفسیر نوین، حجةالاسلام اهتمام در فلسفه احکام، دکتر پاک نژاد در اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، مهندس بازرگان در کتاب‏هاى راه طى شده - باد و باران در قرآن - مطهرات در اسلام و محمد على رضائى اصفهانى در کتاب‏هاى درآمدى بر تفسیر علمى قرآن (1375 ش( پژوهشى در اعجاز علمى قرآن (1381 ش( اشارات علمى اعجازآمیز قرآن (1383 ش( و ناصر رفیعى در تفسیر علمى قرآن (1382 ش( و...
تحلیل و بررسى
این افراد را مى‏توان به چند دسته تقسیم کرد که هر گروه هدف خاصى را دنبال مى‏کرده‏اند. 1 - برخى افراد در پى فهم بهتر قرآن بوسیله علوم تجربى بوده‏اند، و حتى شرایط و ضوابط تفسیر علمى را روشن کرده‏اند و تلاش نموده‏اند از افراط و تفریط دورى کنند. همچون دکتر پاک نژاد در کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر و محمد على رضائى اصفهانى در تفسیر علمى قرآن. 2 - گروهى در پى اثبات اعجاز علمى قرآن بوده‏اند. براى مثال در مورد زوجیت عام و زوجیت گیاهان ادعاى اعجاز علمى کرده‏اند. 38 از جمله این افراد مصطفى صادق رافعى (م 1938 م) در کتاب «اعجاز القرآن و البلاغة النبویة» و نگارنده در «پژوهشى در اعجاز علمى قرآن» بوده‏اند.39 3 - گروهى در پى نشان دادن اهمیّت علم در نظر اسلام بوده‏اند. از جمله این افراد طنطاوى و سید هبةالدین شهرستانى بوده‏اند که مطالب آنان گذشت. 4 - کسانى که تلاش کردند علوم مختلف را از قرآن استخراج کنند، از جمله این افراد: غزالى، المرسى، زرکشى، سیوطى، طنطاوى.40 دلیل عمده اکثر این افراد آن بوده که با توجه به آیاتى مثل «تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ» (نحل /89) همه علوم در قرآن وجود دارد. پس مى‏توان با دقت در آیات و با روش‏هاى خاص و با کمک علوم، آن‏ها را از آیات استخراج کرد. 5 - افرادى که نظریه‏هاى ظنّى علوم را بر آیات قرآن تطبیق کرده‏اند. از جمله این افراد مى‏توان از: فخر رازى (در مورد استفاده سکون زمین از آیه 22 بقره) علاّمه مجلسى، ملاصدرا شیرازى، سید عبدالرحمن کواکبى، و عبدالرزاق نوفل نام برد.41 البته گاهى برخى از این افراد نظریه‏هاى علمى را بر قرآن تحمیل کرده‏اند. همان طور که عبدالرزاق نوفل در مورد آیه «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» (اعراف /189) مى‏گوید: «مقصود از نفس واحد، همان پروتون و زوج همان الکترون است و این دو عنصرى است که اتم از آنها تشکیل شده است». وى این مطلب را دلیل اعجاز علمى قرآن شمرده است.42 البته روشن است که این تفسیر با معانى لغوى و اصطلاحى و ظاهر آیه سازگار نیست و نوعى تحمیل نظر بر قرآن و تفسیر به رأى است. 6 - گروهى در پى اثبات افکار انحرافى خود بوده‏اند و تلاش کرده‏اند که با استفاده از علوم تجربى، معجزات پیامبران را که در قرآن بیان شده توجیه کرده و انکار کنند. از جمله این افراد مى‏توان از سر سید احمد خان هندى و سید امیر على و رشید رضا (1935-1865 م( در المنار نام برد. رشید رضا در ذیل آیه 243 بقره مسأله مرگ افراد را به شکست آن‏ها و از دست دادن استقلال و زنده شدن آنان را به استقلال و قوّت مجدّد تفسیر کرده است43 و ذیل آیه 260 بقره زنده شدن چهار مرغ را در داستان ابراهیم‏علیه السلام به تربیت و انس آنان تفسیر کرده است.44 در حالى که این توجیهات مخالف ظاهر آیات و نوعى تفسیر به رأى است. و شاید به خاطر وجود همین اشکالات بود که افرادى همچون علاّمه طباطبایى‏رحمه الله به تطبیق قرآن به علوم تجربى خرده گرفتند و آن را رد کردند.45
دوم: مخالفان تفسیر علمى
1 - ابواسحاق شاطبى (م 790 ق) فقیه مالکى مذهب اندلسى (اسپانیایى) در کتاب «الموافقات» تفسیر علمى را، انکار مى‏کند و دلایل قائلان آن را رد مى‏نماید و مى‏نویسد: «در زمان نزول قرآن، اعراب علومى داشتند، مانند: نجوم، علم اوقات نزول باران، علم طب، بلاغت، فصاحت، علم کهانت، رمل، جفر و... اسلام و قرآن، این علوم را به دو دسته تقسیم کرد: علومى که صحیح بود تصدیق کرد و بر آن‏ها مطالبى افزود و علومى که باطل بود (مانند کهانت، رمل و...) را باطل اعلام نمود و منافع و مضار هر دسته را اعلام کرد». سپس براى هر دسته، مثال‏هایى از قرآن مى‏آورد46 و بعد مى‏گوید: «بسیارى از مردم از حدّ خود تجاوز کرده، ادّعا مى‏کنند که در قرآن، همه علوم گذشتگان و آیندگان وجود دارد، مانند: علوم طبیعى، هندسه، ریاضى، منطق و علم حروف، ولى این صحیح نیست؛ سپس براى ادعاى خود دلیل مى‏آورد که: از سلف صالح، کسى این ادّعا را نکرده است و قرآن هم، براى بیان احکام تکالیف و احکام آخرت و مسائل جنبى آن آمده است».47 پس از آن، دلایل قائلان به تفسیر علمى را که به آیات قرآن مانند: «تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ» (نحل /88)، «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْ‏ءٍ» (انعام /38) استناد کرده‏اند، رد مى‏کند و مى‏گوید: «این آیات مربوط به تعبدّ و تکلیف است و مراد از کتاب، در آیه دوم لوح محفوظ است و در مورد حروف فواتح سور، هم مى‏گوید: که عدد جمل (حروف ابجد و تطبیق آن با آیات) اثبات نشده و این از معارف اهل کتاب است و فواتح را از متشابهات مى‏داند».48 2 - شیخ محمود شلتوت (1964-1893 م( از علماى الازهر مصر در مقالاتى که در مجله «الرسالة» در سال 1941 میلادى چاپ مى‏شد به تفسیر علمى حمله کرد و عقیده داشت که: «... این نوع تفسیر خطاست چون: «اوّلاً قرآن براى بیان نظریات علوم و فنون نازل نشده است، ثانیاً این طریق موجب تأویل قرآن به صورت تکلّفى (تحمیلى) مى‏شود که این تأویلات، با اعجاز قرآن و ذوق سلیم ناسازگار است و ثالثاً موجب مى‏شود که قرآن در هر زمان و مکان به دنبال مسائل علوم برود، در حالى که علوم ثبات و قرار و سخن قاطع ندارد و چه بسا امروز، چیزى را ثابت کنند و فردا مخالف آن اثبات مى‏شود، خطاهاى علوم به قرآن راه یابد و ما در مقام دفاع قرار گیریم (هر چند قرآن اشاراتى به علوم و فنون دارد). و در ضمن مواردى از خطاها در تفسیر علمى که موجب استخراج مسائل عجیبه از آیات قرآن شده است را بر مى‏شمارد.49 3 - دکتر ذهبى از اساتید علوم قرآن و حدیث در الازهر مصر صاحب کتاب مشهور «التفسیر و المفسّرون». وى از دانشمندان متأخّر مصر محسوب مى‏شود. ایشان به دنبال نظر شاطبى در مخالفت با تفسیر علمى مى‏گوید: «اعتقاد من این است که حق با شاطبى است چون دلایلى که آورده قوى است و جواب‏هایى که به مخالفان خود مى‏دهد محکم است».50 4 - در بعضى از کتاب‏ها افرادى را به عنوان مخالفان تفسیر علمى ذکر کرده‏اند که عبارت‏اند از:51 1 - استاد امین الخولى (1956 م). 2 - استاد عباس محمود عقاد (1964 م9. 3 - استاد محمد عزه دروزه )متولد 1888 م). 4 - شیخ محمد عبدالعظیم الزرقانى، مؤلف کتاب مناهل العرفان فى علوم القرآن. بعد از مراجعه به دلایل این افراد، متوجّه مى‏شویم که چیزى اضافه بر آنچه که شاطبى مى‏گوید، ندارد. یادآور مى‏شویم که عباس محمد عقاد در دو کتاب (الانسان فى القرآن) و (قرآن و مکتب تکامل) به بحث تفسیر علمى پرداخته است، پس نمى‏تواند از مخالفان مطلق تفسیر علمى به شمار آید.
تحلیل و بررسى:
با دقت در سخنان مخالفان روشن مى‏شود که آنان با گونه‏هاى خاصى از تفسیر علمى مخالفت کرده‏اند یعنى استخراج علوم از قرآن و تحمیل نظریه‏هاى علمى بر قرآن را مردود شمرده‏اند. که در این موارد اشکالات آنان وارد است و بدون پاسخ مانده است. ولى قائلان به تفصیل در تفسیر علمى تلاش کرده‏اند با ارائه معیارها و جداسازى به گونه‏اى به تفسیر علمى معتدل یا استخدام علوم قطعى در فهم قرآن دست یابند تا اشکالات مخالفان بر طرف شود.
سوم: دیدگاه تفصیل در تفسیر علمى:
برخى از مفسّران و دانشمندان اسلامى یک قسم از تفسیر علمى را با شرایطى پذیرفته و قسمى دیگر را رد کرده‏اند؛ یعنى قائل به تفصیل در این مورد شده‏اند. از جمله کسانى که این راه را توصیه کرده‏اند این افراد هستند: 1 - سید قطب (1933-1906 م( متفکر اسلامى مصر صاحب تفسیر فى ظلال است. سید قطب در تفسیر فى ظلال، به تفسیر علمى اشکال مى‏کند و مى‏گوید: «من تعجب مى‏کنم که افراد ساده، سعى مى‏کنند تا چیزهاى که در قرآن نیست به قرآن نسبت دهند و آنچه را مقصود قرآن نیست، بر آن تحمیل کنند و جزئیات علوم پزشکى، شیمى، نجوم و... را از قرآن استخراج سازند و مثل این که بدین وسیله، شأن قرآن را بزرگ مى‏کنند».52 سپس به دو نوع تفسیر و برداشت از آیات علمى قرآن مى‏پردازد و یک نوع را جایز و نوع دیگر را غیر مجاز مى‏شمارد. براى نوع غیر مجاز، انطباق تکامل با آیه «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ» (مؤمنون /12) را مثال مى‏زند که ممکن است، این نظریه تغییر کند. و براى نوع جایز آن، آیه شریف «وَخَلَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان /2) را مثال مى‏زند که براى هر چیزى مانند شکل زمین و فاصله آن از خورشید، ماه، حجم خورشید و ماه، سرعت حرکت آن‏ها و نسبت‏هایى که بین آنها برقرار است، مقدار و تناسب دقیقى است که نمى‏تواند تصادفى باشد و این آیه را مى‏توان در مفهومش، توسعه داد و اشکالى ندارد.53 2 - محمد مصطفى مراغى (1945-1881 م( شیخ جامع الازهر و از علماى بزرگ مصر و سودان است. ایشان از کسانى است که دو موضع مختلف، نسبت به تفسیر علمى داشته است. در مقدمه‏اش بر کتاب «الاسلام و الطب الحدیث»، تألیف عبدالعزیز اسماعیل، مى‏گوید: «من نمى‏خواهم بگویم که قرآن کریم، همه علوم را به صورت کلى و تفصیلى در بر دارد، بلکه مى‏گویم که قرآن اصول عام هر چیزى را که معرفتش، براى انسان مهم است و عمل به آن، انسان را به درجه کمال جسمى و روحى مى‏رساند، در بردارد و درهاى علم را براى دانشمندان علوم مختلف، باز کرده تا بتوانند جزئیات آن علوم را طبق پیشرفت زمان، براى مردمشان بیان کنند». و نیز مى‏گوید: «برخى تأویل قرآن مى‏کنند براى (تطبیق با) نظریات علمى که ثبات ندارد و این خطر بزرگى براى قرآن است... زیرا نظریات علمى که ثابت نشده است، صحیح نیست قرآن را به آنها، برگردانیم و در پایان مى‏گوید: واجب است که آیه قرآن را به طرف علوم نکشانیم، تا تفسیرش کنیم و علوم را هم به طرف آیه نکشانیم تا قرآن را تفسیر کنیم، بلکه اگر ظاهر یک آیه با یک حقیقت علمى ثابت موافق بود، آن آیه را با آن حقیقت علمى تفسیر مى‏کنیم».54 مراغى در تفسیر خود، در موارد متعدد اقدام به تفسیر علمى کرده است. براى مثال در ذیل آیه شریفه «خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (لقمان /10) عمد را به نیروى جاذبه عمومى تفسیر مى‏کند.55 3 - احمد عمر ابوحجر صاحب کتاب التفسیر العلمى فى المیزان، ایشان در کتاب دلایل طرفین، در مورد اثبات و نفى تفسیر علمى را آورده است. ایشان در پایان قائل به تفصیل در تفسیر علمى مى‏شود و مى‏گوید: «آنچه نفس انسان بعد از این که به دیدگاه‏هاى طرفین نظر افکند به آن مطمئن مى‏شود این است: کسانى که قرآن را از تفسیر علمى دور نگه مى‏دارند بر حق هستند؛ زیرا این نوع تفسیر، بر وهم، ظن و تکلف در تأویل استوار است، اما وقتى بر مطلب یقینى علمى استوار باشد، مانعى در استفاده از نور علم، براى روشن کردن حقایق علمى وجود ندارد».56 در جاى دیگر مى‏گوید: «ما طریق میانه را انتخاب مى‏کنیم که افراط و تفریط در آن نیست، چون وقتى قرآن کلام خداست و وجود نیز، آفریده خداوند است پس باید حقایق علمى با آیات قرآنى هماهنگ باشند.»57 4 - علاّمه طباطبایى (م 1360 ش)، صاحب تفسیر شریف «المیزان» از متفکران، مفسّران و فیلسوفان بزرگ شیعه، در قرن حاضر، ایشان در مورد تفسیر علمى مى‏فرماید: «بعضى از مسلمانان در اثر غرق شدن در علوم طبیعى و مشابه آن‏ها که مبتنى بر حس و تجربه است، به مذهب اصالت حس، از فلاسفه اروپا متمایل شدند و بعضى به طریق اصالة العمل (که ارزشى براى ادراکات قائل نیستند، مگر به مقدارى که عملى بر آن مرتبّ شود) گرایش پیدا کردند، از این رو گفتند که معارف دینى، با طریقه علمى (اصالت حسّ و مادّه) معارضت ندارد و موارد آیات مخالف این نظر را، تأویل کردند و حتى معاد را با قوانین مادّى، تطبیق نمودند و گفتند روح مادّى است و از خواصّ مادّه به دست مى‏آید و نبوت یک نبوغ خاصّ اجتماعى است که موجب قانون گذارى، براى ایجاد مصالح مى‏شود و نتیجه گرفتند که روایات، به خاطر خلطى که در آنهاست، قابل اعتماد نیست و تفسیر آیات قرآن، به طریق عقلى (که در تفسیرهاى گذشتگان انجام مى‏شد) را هم، علم، باطل کرد (روش عقلى را علم باطل کرد) پس قرآن را باید با علم تفسیر نمود. در پایان چنین مى‏فرماید: «انما الکلام فى أنّ ما أورده على مسالک السلف من المفسّرین (انّ ذلک تطبیقاً و لیس بتفسیر) وارد بعینه على طریقتهم فى التفسیر».58 آن اشکالى که بر روش تفسیر علماى گذشته وارد کرده‏اند که تفسیر نیست، بلکه تطبیق است (همان اشکال) بر ایشان نیز وارد است. ولى علامه خود، در تفسیر بعضى از آیات قرآن از علوم تجربى و نتایج آنها کمک مى‏گیرند چنانچه در ذیل آیه شریفه «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ» (انبیاء /30) «و حیات هر چیزى را از آب قرار دادیم» مى‏فرماید: «منظور این است که آب دخالت کاملى در وجود هر موجود زنده‏اى دارد... و در بحث‏هاى علمى جدید، ارتباط حیات با آب واضح شده است.»59 در ذیل آیه شریفه «وَالسَّماءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» (ذاریات /47) مى‏فرماید مراد توسعه خلقت آسمان است، همان طور که علوم ریاضى، امروزه به این مسأله نظر دارند.60 ما در مباحث آینده، روشن خواهیم کرد که این دو نوع برخورد علاّمه، با تفسیر علمى بدین جهت است که تفسیر علمى، چند نوع مختلف دارد که همگى یک حکم واحد ندارند، از این رو علاّمه در شمار قائلان به تفصیل در تفسیر علمى محسوب مى‏شود. 5 - آیت اللَّه مکارم شیرازى صاحب تفسیر نمونه، ایشان از افراد موافق تفسیر علمى ولى معتدل، به حساب مى‏آیند که تفسیر علمى را در یک نوع آن پذیرفته‏اند و در تفسیر نمونه، در موارد متعدد براى اثبات اعجاز علمى قرآن، از آن استفاده کرده‏اند.61 و با نوعى از تفسیر علمى مخالفت کرده‏اند و آن را تفسیر به رأى مى‏خوانند.62 آنجا که با تفسیر علمى موافقت دارند مى‏فرمایند: «گاهى هم مشاهده مى‏شود که علم به میدان آمده و قرآن را تفسیر مى‏کند، تأکید مى‏کنم وقتى مى‏گوییم علم، منظورم کشفیات ثابت شده و قطعى علمى است، نه فرضیات که اشکال کنند فرضیه‏ها با گذشت زمان، دست خوش تغییر و دگرگونى مى‏شود و نمى‏توان قرآن ثابت و تغییرناپذیر را، بر فرضیات دگرگون شونده تطبیق داد. براى مثال: زوجیت نر و ماده، در عالم گیاهان که بعد از قرن هفده میلادى کشف شد و یا حرکت زمین به دور خود، دیگر یک فرضیه نیست، تا با گذشت زمان دگرگون شود».63 6 - آیت اللَّه محمد هادى معرفت ایشان مى‏نویسند: «شریعت، درس علوم طبیعى نیست و قرآن بالذات کتاب علم نیست، مگر اشاراتى گذرا و در کنار مطالب اصلى (حکمت، هدایت، تربیت، ارشاد و...) دارد که به بعضى از اسرار وجود، اشاره مى‏کند اما این به نحو اجمالى و غامض بیان شده، به طورى که علماى راسخ در علم، آن اشارات را درک مى‏کنند چون در صدد بیان مطالب علمى نبوده، ولى در عین حال از دریاى بى کران علم الهى سرچشمه گرفته است.» ایشان معتقدند: «قطعیات علوم و معارف بشرى براى فهم قرآن لازم است و اشاراتى علمى در قرآن هست که بدون استفاده از علوم، فهم حقیقت آن‏ها ممکن نیست64 ولى قرآن، قطعى است و علوم، غیر قطعى، بنابراین باید علوم بر قرآن تطبیق شود نه بالعکس. یعنى با توجّه به کشفیات علمى، ما از یک آیه مطلبى را مى‏فهمیم اما این که بگوییم آیه حتماً این مطلب را مى‏گوید نمى‏دانیم، بلکه اگر کسى نسبت قطعى دهد، تحمیل است که جایز نیست».65 پس ایشان به طور واضح بین اسناد قطعى علوم تجربى، به قرآن و تفسیر قرآن با علوم تجربى، به نحو احتمالى فرق مى‏گذارند، از این رو ایشان را در شمار قائلان به تفصیل در تفسیر علمى ذکر کردیم. ایشان جلد ششم التمهید را به تفسیر علمى و اعجاز علمى قرآن اختصاص داده‏اند. و به طور مفصل این مباحث را مطرح کرده‏اند. 7 - آیت اللَّه سبحانى، ایشان از افراد معتدل در تفسیر علمى محسوب مى‏شوند؛ چنان که در مورد شرایط مفسّر مى‏فرمایند: «آگاهى از بینش‏هاى فلسفى و علمى که مایه شکوفایى ذهن و سبب برداشت‏هاى ارزنده‏اى از قرآن مى‏گردد (از شرایط تفسیر قرآن به معناى واقعى است). امروز بشر، گام‏هاى بس بلندى پیرامن شناخت زمین، کیهان، حیوان و انسان برداشته و افق‏هاى بس تازه‏اى در روان‏شناسى و جامعه‏شناسى کشف کرده. درست است که نمى‏توان گفت تمام آنچه را که در این مقوله، گفته و ترسیم کرده است صحیح است، ولى آگاهى از چنین کشفیات علمى، سبب تقویت دماغ فلسفى و علمى انسان مى‏گردد و مایه شکوفایى ذهن مفسّر مى‏شود و به او توان خاصى مى‏بخشد، که از قرآن به صورت کاملترى بهره بردارد. مقصود این نیست که به کمک فلسفه یونان و یا اسلامى و یا به کمک علوم جدید، به تفسیر قرآن بپردازیم و قرآن را بر این افکار غیر مصون از خطا تطبیق کنیم، زیرا یک چنین کار جز تفسیر به رأى که عقلاً و شرعاً ممنوع است نتیجه دیگرى ندارد».66 ایشان در کتاب برهان رسالت، در مورد جاذبه عمومى، کرویت زمین، حرکت زمین و اجرام سماوى زوجیّت گیاهان، به قرآن و علم اشاره مى‏کند و براى اعجاز قرآن به آن‏ها استدلال مى‏نماید.67 ایشان هر چند با تطبیق قرآن، بر علوم جدید مخالف است، اما بر لزوم استفاده از کشفیات علمى، در تفسیر قرآن تأکید مى‏کند (پس ظاهراً با استخدام علوم در فهم قرآن، موافق است) و این تفصیل در تفسیر علمى محسوب مى‏شود. 8 - تفصیل بین سه گونه استخراج علوم از قرآن، تحمیل نظریه‏هاى علمى بر آن و استخدام علوم در فهم قرآن، که نگارنده در کتاب درآمدى بر تفسیر علمى قرآن (1375 ش( بیان کرده‏ام و در ادامه توضیح بیشتر خواهد آمد.
شیوه‏هاى برداشت علمى از قرآن
تفسیر و برداشت علمى از قرآن خود داراى روش‏هاى فرعى متفاوتى است که بعضى سر از تفسیر به رأى و شمارى منجر به تفسیر معتبر و صحیح مى‏شود و برخى نیز به نظریه‏پردازى‏هاى علمى قرآن در حوزه علوم مختلف مى‏انجامد. الف( استخراج همه علوم از قرآن کریم طرفداران قدیمى در تفسیر علمى؛ مانند: ابن أبى الفضل المرسى، غزالى و... کوشیده‏اند تا همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛68 زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتى را که ظاهر آن‏ها با یک قانون علمى سازگار بود، بیان مى‏کردند و هرگاه ظواهر قرآن کفایت نمى‏کرد، دست به تأویل، مى‏زدند و ظواهر آیات را به نظریات و علومى که در نظر داشتند، بر مى‏گرداندند و از این جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکى، هیأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مى‏نمودند. براى مثال، از آیه شریفه «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعراء /80) ابراهیم‏علیه السلام نقل مى‏کند که: وقتى من بیمار شدم، اوست که شفا مى‏دهد، علم پزشکى را استخراج کردند.69 و علم جبر را از حروف مقطعه اوائل سوره‏ها استفاده کردند70 و از آیه شریفه «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» (الزلزلة /1) زمین لرزه سال 702 هجرى قمرى را پیش بینى کردند.71 روشن است که این نوع تفسیر علمى، منجر به تأویلات زیاد در آیات قرآن، بدون رعایت قواعد ادبى، ظواهر و معانى لغوى آن‏ها مى‏شود. از همین رو است که بسیارى از مخالفان، تفسیر علمى را نوعى تأویل و مجاز گویى دانسته‏اند72 که البته در این قسم از تفسیر علمى، اشکالات وارد است.
ب( تطبیق و تحمیل نظریات علمى بر قرآن کریم
این شیوه از تفسیر علمى، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیارى از افراد با مسلّم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربى سعى کردند تا آیاتى موافق آنها در قرآن بیابند و هرگاه آیه‏اى موافق با آن نمى‏یافتند، دست به تأویل یا تفسیر به رأى زده و آیات را بر خلاف معانى ظاهرى، حمل مى‏کردند. مثال این گونه تفسیر در تفسیر آیه 189 اعراف از عبدالرزاق نوفل بیان شد که «نفس» را، به معناى پروتون و «زوج» را الکترون معنا کردند و گفتند: منظور قرآن، این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزاى مثبت و منفى اتم است، آفریدیم.73 در این تفسیر، حتّى معناى لغوى و اصطلاحى نفس را نکردند. این گونه تفسیر علمى، در یک قرن اخیر، در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینى برخى دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسیر علمى گردید و یک سره تفسیر علمى را به عنوان تفسیر به رأى و تحمیل نظریات و عقاید بر قرآن طرد کردند، چنان که علاّمه طباطبایى، تفسیر علمى را نوعى تطبیق اعلام کرد.74 البتّه در مورد این نوع تفسیر علمى، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسّر در هنگام تفسیر باید از هرگونه پیش داورى خالى باشد، تا بتواند تفسیر صحیح انجام دهد و اگر با انتخاب یک نظریه علمى، آن را بر قرآن تحمیل کند، پا در طریق تفسیر به رأى، گذاشته که در روایات وعده عذاب به آن داده شده است.
ج( استخدام علوم براى فهم و تبیین بهتر قرآن
در این شیوه از تفسیر علمى، مفسّر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمى قرآن مى‏کند. یعنى تلاش مى‏کند که با استفاده از مطالب قطعى علوم - که از طریق دلیل عقلى پشتیبانى مى‏شود - و با ظاهر آیات قرآن - طبق معناى لغوى و اصطلاحى - موافق است، به تفسیر علمى بپردازد و معانى مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسان‏هاى تشنه حقیقت قرار دهد. این شیوه تفسیر علمى، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر علمى است. ما در مبحث آینده، معیار این گونه تفسیر را، به طور کامل بیان خواهیم کرد، اما در این جا تأکید مى‏کنیم که در این شیوه تفسیرى، باید از هر گونه تأویل و تفسیر به رأى، پرهیز کرد و تنها به طور احتمالى از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم تجربى به خاطر استقراى ناقص، و مبناى ابطال پذیرى که اساس آن‏هاست، کمتر مى‏تواند مطلب علمى قطعى بیان کند. براى مثال، آیه شریفه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» (یس /38)؛ «خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد.» در زمان صدر اسلام که نازل شد، مردم همین حرکت حسّى و روزمرّه خورشید را مى‏دانستند؛ به این ترتیب از این آیه، همین حرکت را مى‏فهمیدند، در حالى که حرکت خورشید، از مشرق به مغرب کاذب است؛ زیرا خطاى حس باصره ماست و در حقیقت، زمین در حرکت است. از این رو ما خورشید را متحرک مى‏بینیم، همان طور که شخص سوار بر قطار، خانه‏هاى کنار جاده را در حرکت مى‏بیند و با پیشرفت علوم بشرى و کشف حرکت زمین و خورشید، روشن شد که خورشید هم، خود داراى حرکت انتقالى است (نه حرکت کاذب، بلکه واقعى) و خورشید، بلکه تمام منظومه شمسى و حتّى کهکشان راه شیرى در حرکت است.75 پس مى‏گوییم اگر به طور قطعى اثبات شد که خورشید در حرکت است و ظاهر آیه قرآن هم مى‏گوید که خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعى (حرکت انتقالى و...) خورشید است. علاوه بر آن، قرآن از «جریان» خورشید سخن مى‏گوید نه حرکت آن، و در علوم جدید کیهان‏شناسى بیان شده که خورشید حالت گازى شکل دارد که در اثر انفجارات هسته مرتب زیر و زبر مى‏شود76 و در فضا جریان دارد و همچون گلوله‏اى جامد نیست که فقط حرکت کند، بلکه مثل آب در جریان است.77
د( نظریه‏پردازى‏هاى علمى قرآن و جهت دهى به مبانى علوم انسانى
اول: نظریه‏پردازى‏هاى علمى قرآنى:
برخى از آیات علمى قرآن مطالبى را بیان مى‏کند که علم هنوز بدانها دسترسى پیدا نکرده و هر چند از نظر علوم تجربى به اثبات نرسیده است اما دلیلى نیز براى نفى آن مطلب قرآنى نداریم و از آنجا که وحى نوعى دانش قطعى و از سرچشمه الهى است در صحیح بودن آن شکى نیست هر چند براى اثبات آنها فعلاً شواهد تجربى در دست نداریم و ممکن است مثل برخى موارد دیگر از پیشگویى‏هاى علمى قرآن (مثل نیروى جاذبه طبق آیه 2 / رعد و 10 / لقمان و...) در آینده اثبات شود. این موارد را مى‏توان به عنوان نظریه‏هاى علمى قرآنى مطرح نمود، و همچون دیگر تئورى‏هاى علمى بدنبال شواهد تجربى آنها بود.
مثال‏ها:
1. نظریه وجود موجودات زنده در آسمان‏ها: این نظریه از برخى آیات قرآن همچون آیه (29 / شورى( قابل استفاده است که مى‏فرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَابَّةٍ» (شورى /29) «و از نشانه‏هاى اوست، آفرینش آسمان‏ها و زمین و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر ساخته است». هر چند برخى نشانه‏هاى کیهان شناختى براى وجود موجودات زنده و با شعور در کرات دور دست ادعا شده است اما دانشمندان کیهان شناخت، هنوز نظریه قطعى در این زمینه ابراز نکرده‏اند و چیزى ثابت نشده است؛ ولى این مطلب را مى‏توان به عنوان یکى از نظریه‏هاى علمى قرآن، مبناى تحقیقات تجربى کیهان شناختى وسیع قرار داد.78 2. نظریه گسترش آسمان‏ها: این دیدگاه از برخى آیات قرآن همچون آیه (47 / ذاریات( قابل استفاده است، که مى‏فرماید: «وَالسَّماءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» (ذاریات /47) «و ما آسمان را با دست (قدرت) بنا کردیم و همواره آن را گسترش مى‏دهیم». در مباحث علمى فیزیک کیهانى دو دیدگاه در مورد آسمان‏ها وجود دارد: یکى دیدگاه انبساط جهان و دیگرى دیدگاه انقباض جهان.79 و براى هر کدام شواهدى مطرح گردیده ولى اثبات نشده است. از آیه فوق دیدگاه انبساط جهان قابل برداشت است.80 و مى‏تواند به عنوان یک نظریه علمى قرآن مبناى تحقیقات کیهان‏شناسى قرار گیرد. 3. نظریه هفت آسمان: در قرآن کریم بارها از «هفت آسمان» یاد شده است، از جمله در سوره بقره /29، اسراء /44، مومنون /17 و 86، فصلت /12، طلاق /12، نوح /15، نبأ /12. در حالى که علوم کیهان‏شناسى از یک آسمان با هزاران کهکشان و ستاره و سیاره سخن مى‏گوید و در مورد آسمان‏هاى دیگر سکوت مى‏کنند. چون وسایل ستاره‏شناسى فعلى بشر و سفره‏هاى فضایى توانایى کشف بیش از این را ندارد. قرآن کریم مساله هفت آسمان را به صورت قاطع مطرح کرده است و این مساله نیز مى‏تواند به عنوان یک نظریه علمى قرآنى مبناى مطالعات کیهان شناختى وسیعى قرار گیرد. البته در مورد هفت آسمان معانى و دیدگاههاى مختلفى وجود دارد که در تفسیر آیات فوق باید به آنها توجّه کرد، و مطلب فوق بر اساس آن بود که عدد هفت واقعى و مقصود از آسمان‏ها، محل کرات باشد.81 4. نظریه آفرینش مستقیم انسان از خاک: مساله آفرینش نخستین آدم از خاک در کتاب‏هاى آسمانى به ویژه قرآن کریم مطرح شده است و برخى آیات قرآن بر آفرینش انسان از خاک و گل دلالت دارد. مثل: انعام /98، آل عمران /59، الرحمن /14، (هر چند برخى آیات دلالت‏هاى دیگرى نیز دارد) و سال‏هاست که نظریه تکامل توسط لامارک و داروین ابراز شده که قائل به بوجود آمدن انسان از نسل حیوانات قبلى است. معمولاً دانشمندان و مفسّران خود را بین این دو دیدگاه محصور مى‏دیدند. و یکى را انتخاب و دیگرى را نفى مى‏کنند و در این مورد کتاب‏هاى متعددى نیز نوشته شده است.82 ولى مى‏توان نظریه سومى را که شاید وجه جمع دو دیدگاه باشد مطرح کرد و آن اینکه تکامل زیستى در موجودات (اگر با شواهد قطعى اثبات شود) پذیرفتنى است و حتى ممکن است انسان‏هایى از نسل میمون بوجود آمده ولى بعداً منقرض شده باشند ولى حضرت آدم به عنوان پدر بشر فعلى به صورت استثنایى از خاک بطور مستقیم (ولو در زمان طولانى) آفریده شده است. البته اینکه بسیارى از ویژگى‏هاى انسان فعلى در میمون‏ها موجود نیست بلکه در نظریه تکامل حلقه مفقوده‏اى بین میمون و انسان وجود دارد؛ مى‏تواند شاهدى براى این دیدگاه باشد. این نظریه مى‏تواند به عنوان یک نظریه علمى قرآنى در آفرینش انسان مبناى پژوهش‏هاى زیست‏شناسى باشد و در کنار نظریه تکامل و فیکسیم مطرح گردد و بدنبال شواهد تجربى آن از باستان‏شناسى و زیست‏شناسى باشیم. البته در قرآن کریم در مورد نظریه تکامل مباحث مفصلى وجود دارد و آیات موافق و مخالف نظریه تکامل و دیدگاه مفسّران نیازمند بحث گسترده است که در برخى کتاب‏ها آمده است.83 5 - نظریه‏پردازى‏هاى قرآن در زمینه علوم انسانى، مثل مبانى مدیریت در قرآن، مبانى و اصول اقتصاد در قرآن، مبانى سیاست در قرآن و مبانى اصول علوم تربیتى در قرآن، که اگر اینگونه موارد به خوبى مورد توجه و کاوش قرار گیرد، مى‏تواند انقلابى در جهان علوم انسانى پدید آورد، و چهره جهانى را در قرن بیست و یکم تغییر دهد، و به سلطه فرهنگى غرب بر شرق پایان بخشد. براى نمونه: از آیات قرآن خدا محورى استفاده مى‏شود، یعنى خدا سرچشمه همه موجودات و منتهاى سیر همه موجودات است «إِنَّا للَّهِ وِ إِنّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، بقره /156« و اصولاً ارزش کارها به رنگ الهى (صبغة اللَّه، بقره /135) و در راه خدا بودن است. در حالى که مبناى علوم انسانى جدید انسان محورى است که این مطلب در علوم انسانى بویژه علوم تربیتى و علوم سیاسى تاثیر بسیارى دارد و جهت خاصى به آنها مى‏دهد. در اقتصاد نیز مبناى اقتصاد اسلامى بدون ربا پایه گذارى شده است در حالى که اقتصاد جدید غرب بر اساس سیستم ربا (بویژه در بانکدارى) شکل گرفته است اگر این مبناى قرآنى در بانکدارى جارى شود به سیستم جدیدى رهنمون مى‏شویم. علوم سیاسى جدید در غرب بر اساس جدایى دین از سیاست و امور دنیوى (سکولاریسم) بنیان نهاده شده است در حالى که سیاست در قرآن بر مبناى دخالت دین در سیاست پایه گذارى شده است از این رو بسیارى از آیات قرآن مسائل حکومتى و اصول سیاست خارجى و قوانین صلح و جنگ و... را بیان مى‏کند. و همچنین است لزوم رعایت مبانى اخلاقى و اصل عدالت و فقر زدایى در مدیریت و توجه به بعد روحانى انسان علاوه بر بعد جسمانى در روانشناسى و... آرى بسیارى از آیات قرآن اشارات صریح یا غیر صریح به مبانى علوم انسانى دارد که شمارش آنها نگارش مقالات بلکه کتاب‏هاى متعددى را مى‏طلبد.84
مبانى برداشت علمى از قرآن
شیوه برداشت و روش تفسیر علمى قرآن داراى مبانى عام تفسیرى و روش‏شناسى است که در همه روش‏هاى تفسیرى جارى است همچون جواز و امکان تفسیر قرآن، و ممنوعیت تفسیر به رأى و حجیت ظواهر و نصوص قرآنى و نیز داراى مبانى خاص است که پیش فرض‏هاى این روش به شمار مى‏آید، و از آنجا که این مبانى در جاى خود اثبات مى‏شود، در این‏جا بدانها اشاره مى‏شود:
الف - قطعى نبودن غالب مطالب علوم تجربى
علوم تجربى حاصل کاوش‏ها و تجربه‏هاى بشرى است که در طى قرن‏ها بر هم انباشته شده است، تا قبل از نیمه دوم قرن بیستم میلادى، علوم تجربى را به دو شاخه نظریه‏هاى علمى اثبات نشده و قانون‏هاى علمى اثبات شده تقسیم مى‏کردند. و اگر نظریه علمى به وسیله مشاهده و تجربه‏هاى مکرر تأیید مى‏شد آن را اثبات شده و قانون علمى مى‏دانستند.85 اما پس از آن و با پیدایش نظریات جدید در فلسفه علم، روشن شد که علوم تجربى افسانه‏هاى مفیدى است که در صحنه طبیعت و زندگى کاربرد دارد اما هیچ گاه به صورت قانون در نمى‏آید. یعنى در تشکیل یک نظریه علمى نخست ما به مسأله و مشکلى برخورد مى‏کنیم، و در مرحله دوم راه حلى براى آن حدس مى‏زنیم. سپس در مرحله سوم قضایاى قابل مشاهده و تجربه از آن راه حل استناج مى‏کنیم و در مرحله چهارم اقدام به ابطال این قضایا مى‏کنیم. و اگر این قضایا باطل نشود، آن نظریه، تا هنگامى که نظریه بهترى پیدا و جایگزین آن نشود در علم باقى مى‏ماند و مبناى عمل قرار مى‏گیرد.86 بنابراین، علوم تجربى اثبات‏پذیر نیست بلکه ابطال‏پذیر است و در علم، قانون قطعى وجود ندارد. البته اینکه قضایاى علوم تجربى قطعى نیست (به معناى قطع معرفت شناختى) بدین معناست که نمى‏توان گفت: فلان گزاره علمى حتماً مطابق واقع و تغییرناپذیر است؛ اما برخى از قضایاى علوم تجربى قطعى‏اند (به معناى قطع روانشناختى) یعنى گاهى گزاره علمى از راه مشاهده یا به وسیله قرائن دیگر مثل بدیهى مى‏گردد. همچون «حرکت زمین» که در عصر ما مثل بدیهى شده است. همان طور که گاهى انسان به وسیله قرائن خارجى یا دلایل عقلى که مطلب را پشتیبانى مى‏کند، در مورد یک گزاره علمى به قطع مى‏رسد. در تفسیر علمى بین علوم تجربى قطعى و نظریه‏هاى ظنّى علوم تجربى تفاوت گذاشته مى‏شود. و استفاده از نوع دوم در تفسیر علمى قرآن صحیح نیست، چرا که نظریه‏هاى ظنّىِ علوم گاهى صدها سال در حوزه علم مى‏ماند سپس تغییر مى‏کند،87 پس نمى‏توان تفسیر قرآن را بر آن‏ها بنا نهاد.
ب - وجوداشارات علمى‏درقرآن‏ولزوم‏استفاده‏ازعلوم‏تجربى در فهم و تفسیر آنها
در قرآن کریم بیش از 1322 آیه وجود دارد که به مطالب علمى و طبیعت و انسان و... اشاره دارد.88 که این آیات حداقل سه گانه است: اول: اشارات علمى به پدیده‏هاى طبیعى مثل حیوانات و طبیعت.89 که به ظاهر نکته شگفت‏انگیز یا اعجازآمیز را در بر ندارد. ولى همین اشارات علمى توجه انسان را به طبیعت و کیهان و... جلب کرده و زمینه ساز پیشرفت علوم تجربى در جهان اسلام شده است. دوم: اشارات شگفت‏انگیز علمى قرآن، یعنى آیاتى که به مطالب علمى ویژه‏اى اشاره مى‏کند صدور آنها از یک فرد درس ناخوانده در محیط جزیرة العرب در صدر اسلام بسیار بعید بوده است، براى مثال اشارات قرآن به حرکت زمین90 که بر خلاف هیئت بطلمیوسى و دیدگاه مشهور کیهان‏شناسى در آن عصر بوده است. البته اینگونه موارد اعجاز علمى قرآن به شمار نمى‏آید چرا که مثلاً در مورد حرکت زمین دیدگاه غیر مشهور در یونان قبل از اسلام وجود داشته است.91 سوم: اشارات اعجازآمیز علمى قرآن، یعنى گاهى قرآن کریم به زوجیت عام موجودات،92 نیروى جاذبه،93 حرکت‏هاى خورشید،94 مراحل آفرینش انسان95 و لقاح ابرها96 اشاره کرده که تا قرن‏ها بعد از اسلام کسى از این حقایق علمى با خبر نبوده است، این اشارات نوعى رازگویى و اخبار غیبى قرآن به شمار مى‏آید. تفسیر علمى قرآن شرحى بر همین اشارات علمى قرآن است.
ج - همه علوم از ظواهر آیات قرآن قابل استفاده نیست
هر چند که اشارات علمى زیادى در قرآن کریم وجود دارد، و حتى قرآن خود را بیان کننده همه چیز معرفى مى‏کند، «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ» (نحل /89) اما همه علوم بشرى در ظواهر آن وجود ندارد چرا که چنین ادعائى خلاف بداهت است و آیه شریفه نیز قید لُبى دارد یعنى هر چیزى که در رابطه با هدایت بشر است در قرآن موجود است.97 بنابراین همانطور که گذشت استخراج علوم از قرآن صحیح نیست چون مبناى آن «وجود همه علوم در ظواهر قرآن است» و این مبنا مخدوش است.98
د - رابطه سازکارانه بین قرآن و علم
قرآن کریم بارها انسان‏ها را به دانش افزایى فرا خوانده است، و یا دانشمندان را تشویق و تمجید کرده است.99 و همانطور که گذشت در موارد متعددى مطالب اعجازآمیز یا شگفت‏آمیز علمى بیان کرده است، قرآن کریم هیچگاه سر ستیز با علم و عالمان راستین نداشته است بلکه رابطه قرآن و علم سازگارانه و مثبت است. و تفسیر علمى قرآن نوعى توضیح همین مبناست. البته برخى تعارضات ظاهرى و ابتدائى بین قرآن و علم ادعا یا توهم شده که با تأمل و دقت در آیات و علوم، بر طرف مى‏شود، و تعارض مستقر و حقیقى بین قرآن وعلم وجود ندارد. و همین مطلب نیز در ضمن تفسیر علمى روشن مى‏شود.
ه - هدف اصلى قرآن هدایت مردم به سوى خداست
در قرآن مکرر بیان شده که این کتاب براى هدایت مردم،100 و خارج ساختن آنان از تاریکى‏ها به سوى نور است،101 بنابراین اگر اشارات علمى در قرآن وجود دارد در همین راستاست یعنى اشارات علمى قرآن گاهى به عنوان نشانه‏هاى خدا102 و گاهى به عنوان شواهد معاد103 بیان شده است پس بیان مطالب علمى هدف اصلى قرآن نیست و قرآن کتاب کیهان‏شناسى و فیزیک و... نیست.
معیارهاى برداشت علمى از قرآن:
در روش‏هاى تفسیرى دو گونه شرایط و معیار وجود دارد: یک قسم، شرایط و معیارهایى عام که باید در تمام روش‏هاى تفسیرى مراعات شود؛ و قسم دوم، شرایط و معیارهاى خاصّى که باید در هر روش تفسیر خاص رعایت گردد. در این جا هدف ما بیان شرایط و معیارهاى قسم دوم است، اما براى یادآورى، به قسم اول نیز اشاره مى‏کنیم.
الف( معیارهاى عام در روش تفسیر قرآن
این معیارها شامل شرایط مفسّر و تفسیر مى‏شود که ما آن‏ها را در دو دسته خلاصه مى‏کنیم: 1 - تفسیر علمى توسط مفسّرى صورت پذیرد که داراى شرایط لازم باشد؛ یعنى آشنایى با ادبیات عرب، آگاهى به شأن نزول آیه، آشنایى با تاریخ پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و صدر اسلام در حدودى که به آیه مربوط است، اطلاع از علوم قرآن؛ مانند ناسخ و منسوخ، مراجعه به احادیث و اصول فقه، آگاهى از بینش‏هاى فلسفى، علمى، اجتماعى و اخلاقى، پرهیز از هرگونه پیش داورى، تطبیق و تحمیل، آشنایى با تفسیر و عدم تقلید از مفسّران.104 2 - معیارهاى تفسیر معتبر در آن رعایت شده باشد؛ مانند: پیروى از روش صحیح تفسیر، عدم منافات تفسیر با سنّت قطعى، پرهیز از پیش داورى غیر ضرورى، عدم منافات تفسیر با آیات دیگر و حکم قطعى عقل و استفاده از منابع صحیح در تفسیر که لازم است این معیارها در تفسیر علمى نیز رعایت گردد.105 3 - پرهیز از تفسیر به رأى و استقلال رأى در تفسیر قرآن؛ یعنى مفسّر باید قبل از تفسیر، به قرائن عقلى و نقلى مراجعه کرده و پس از در نظر گرفتن آن‏ها اقدام به تفسیر کند.
ب( معیارهاى خاصّ روش تفسیر علمى قرآن
1 - تفسیر علمى به وسیله علوم تجربى قطعى صورت پذیرد. در این مورد در مبحث علم، مقصود از قطعى بودن علوم تجربى را توضیح دادیم، و در این جا اضافه مى‏کنیم که: یک. اگر علوم تجربى یقینى و قطعى بود، مى‏توان قرآن را بر اساس آن تفسیر کرد. دو. اگر مطالب علوم تجربى به صورت نظریه‏هاى پذیرفته شده در علم باشد، مى‏توان به صورت احتمالى بیان کرد که شاید این آیه اشاره به این مطلب علمى باشد. اما نمى‏توان به طور قطعى مطلبى را به قرآن نسبت داد؛ چرا که این علوم قطعى نیست. سه. اگر مطالب علوم تجربى به صورت فرضیه‏هاى احتمالى در علم باشد و هنوز مورد پذیرش عام جامعه علمى قرار نگرفته و قطعى نیز نشده است، نمى‏توان قرآن را با آنها تفسیر کرد؛106 چرا که این فرضیه‏ها در معرض تغییر است و همان اشکالاتى را که مخالفان تفسیر علمى مى‏کردند در پى دارد.107 2 - دلالت ظاهر آیه قرآن بر مطالب علوم تجربى مورد، نظر روشن باشد و تحمیلى بر آیه صورت نگیرد؛ یعنى در تفسیر علمى باید تناسب ظاهر آیه با مسائل علمى مورد نظر رعایت شود، به طورى که معانى الفاظ و جملات آیه با مسائل علمى همخوان باشد و نیاز به تحمیل نظر بر آیه نباشد. به عبارت دیگر، در تفسیر علمى به نحوى عمل شود که نیاز به توجیه و تفسیرهاى مخالف ظاهر پیدا نکنیم.108 3 - استفاده از گونه صحیح تفسیر علمى؛ یعنى استخدام علوم در فهم علوم و تبیین و تفسیر قرآن، و پرهیز از گونه‏هاى ناصحیح همچون؛ استخراج علوم از قرآن و تطبیق و تحمیل نظریه‏هاى علمى بر قرآن. تذکر 3: برخى از صاحب نظران معیارهاى دیگرى براى تفسیر علمى ذکر کرده‏اند از جمله: - تفسیر آیات مطابق معناى نظم قرآن باشد. - قرآن را در معرض نظریات علمى متضاد قرار ندهد. - مفسّر در پى اثبات اشارات علمى قرآن به وسیله نظریات علمى باشد. - آیات قرآن را اصل و محور تفسیر قرار دهد، (نه مطالب علمى را) - مفسّر ملتزم به معانى لغوى عرب در آیات باشد. - تفسیر علمى با مطالب شرعى مخالف نباشد. - تفسیر علمى مطابق آیه باشد نه کمتر و نه زیادتر - تألیف و تناسب آیات و وحدت موضوعى آنان رعایت گردد.109 البته برخى از معیارهاى فوق به نوعى به یکى از معیارهاى سه گانه پیشین باز مى‏گردد، و برخى دیگر، از شرایط عامّ تفسیر است.
امتیازات تفسیر علمى قرآن
1 - در قرآن کریم حدود 1332 آیه وجود دارد که به مطالب علمى اشاره دارد110 و استخدام علوم در تفسیر قرآن موجب تبیین اشارات علمى قرآن شده، و ما را در تفسیر، تبیین و فهم بهتر آیات کمک مى‏کند؛ براى مثال وقتى قرآن از زیان و منافع شراب سخن مى‏گوید «قُلْ فِیهَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» (بقره /219) یافته‏هاى علوم پزشکى این آیه را توضیح مى‏دهد و مقصود خدا را از منافع و مضار تبیین مى‏کند، تفسیر روشنى از آیه در اختیار ما مى‏گذارد. بلکه گاهى تفسیر برخى آیات قرآن بدون کمک گرفتن از علوم جدید بسیار مشکل مى‏شود. براى مثال: فهم و تفسیر آیات 14-12 سوره مؤمنون و آیه 5 سوره حج نیاز مبرم به استفاده از علوم پزشکى دارد. و همان طور که براى فهم لغات آیه از علم لغت استفاده مى‏کنیم، براى فهم مراحل خلقت انسان نیز از علم جنین‏شناسى استفاده مى‏کنیم. 2 - تفسیر علمى قرآن در برخى موارد مى‏تواند اعجاز علمى قرآن را اثبات کند؛111 یعنى قرآن کریم چهارده قرن قبل مطلبى علمى را بیان کرده که براى انسان آن عصر کشف نشده بوده است و مردم از آوردن مِثلِ آن عاجز بوده‏اند و اکنون پس از قرن‏ها به‏طور قطعى به وسیله علوم تجربى کشف گردیده است. از این مطلب استفاده مى‏شود که قرآن معجزه‏اى الهى است که نمى‏تواند کلام بشرى باشد. در مورد اعجاز علمى قرآن به آیاتى در مورد زوجیّت عام موجودات (و زوجیّت گیاهان)،112 نیروى جاذبه،113 حرکت خورشید،114 فلسفه حرمت شراب خوارى،115 مراحل خلقت انسان،116 لقاح ابرها و گیاهان117 و... استدلال شده است.118 آقاى راترود ویلانت، نیز در این مورد مى‏نویسد: «هواداران تفسیر علمى در صدد اثبات این معنا هستند که قرآن چندین قرن نسبت به عالمان جهان غرب تقدم دارد چرا که مطالبى را در آن زمان متذکر شده که ]پس از گذشت چند قرن[ تازه عالمان غربى آنها راکشف مى‏نمایند. اکثر شیفتگان تفسیر علمى این برترى زمانى قرآن در زمینه معرفت علمى را به عنوان نمونه بارزى از اعجاز قرآن تلقى کرده و همواره در براهین و مجادلات علمى خود در برابر غرب بر این بعد اعجاز و تقلید ناپذیرى قرآن تاکید مى‏ورزند».119 3 - تفسیر علمى قرآن سبب افزایش ایمان مردم مسلمان و گرایش غیر مسلمانان به قرآن و اسلام مى‏شود؛ یعنى هنگامى که ثابت شد قرآن اشارات علمى دارد که قرن‏ها قبل از کشفیات علوم تجربى آنها را بیان کرده است، ایمان مسلمانان و به ویژه جوانان نسبت به صدق قرآن بیشتر مى‏شود؛ همان طور که مخالفان قرآن در برابر آن سر تسلیم فرود مى‏آورند و به عظمت آن اعتراف مى‏کنند. از این رو است که مى‏بینیم برخى دانشمندان غربى، همچون «موریس بوکاى» در کتاب «مقایسه‏اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم» به بررسى مطالب علمى قرآن، تورات و انجیل پرداخته است و در موارد متعدّدى اعتراف مى‏کند که تورات و انجیل با یافته‏هاى علوم تجربى مخالف است، اما قرآن مطالب مخالف علم ندارد، بلکه در این مورد مطالب اعجازآمیزى بیان کرده است.120 4 - نظریه‏پردازى‏هاى علمى قرآن: همانطور که قبلاً اشاره شد یکى از ثمرات برداشت‏هاى علمى از قرآن پدید آمدن نظریه‏هاى نو در زمینه علوم طبیعى - مثل وجود موجودات زنده در آسمان، (شورى /29) - و در زمینه علوم انسانى - مثل دیدگاه اقتصاد بدون ربا - است. 5 - جهت دهى به علوم انسانى: همانطور که قبلاً اشاره شد یکى از ثمرات برداشت‏هاى علمى از قرآن پیدایش مبانى جدید براى علوم انسانى است که موجب جهت‏دهى جدید به این علوم مى‏گردد. براى مثال: همانطور که قبلاً اشاره شد یکى از ثمرات برداشت‏هاى علمى از قرآن پیدایش مبانى جدید بارى علوم انسانى است که موجب جهت دهى جدید به این علوم مى‏گردد. براى مثال: رعایت اصل اساسى عدالت در اقتصاد و توجه به اصل فقر زدایى در اقتصاد و مدیریت و نیز رعایت اخلاق اسلامى در مدیریت و نیز توجه به دو بعدى بودن شخصیت انسان (روح و جسم) در روانشناسى و با توجه به خدا محورى به جاى انسان محورى (اومانیسم) علوم انسانى مى‏تواند، مبانى جدیدى براى این علوم بوجود آورد و جهت جدیدى به آنها بدهد به طورى که علوم انسانى جدیدى در جهان پدید آید.
آسیب‏هاى برداشت علمى از قرآن
1 - علوم تجربى، غالباً قطعى نیست و نظریات و تئورى‏هاى آن، متزلزل است و بعد از مدّتى تغییر مى‏یابد و اگر قرآن را با علوم متزلزل و غیر قطعى تفسیر کنیم؛ پس از مدّتى که آن نظریه‏ها تغییر کرد، مردم در مورد بیانات قرآنى شک کرده و ایمان آن‏ها متزلزل مى‏گردد؛ براى مثال، این که بعضى افراد قرآن را با هیئت بطلمیوسى تفسیر کردند و افلاک نه گانه را با آیات قرآن تطبیق نمودند و پس از قرن‏ها آن نظریه باطل شد، موجب گردید تا بعضى گمان کنند علم هیئت جدیدى (کپرنیکى) با قرآن در تعارض است.121 2 - تفسیر علمى در بسیارى موارد به تفسیر به رأى منجر مى‏شود؛ زیرا افرادى که در صدد تفسیر علمى قرآن هستند، به دلایل متعدّدى که در ذیل مى‏آید، به دام این مسأله گرفتار مى‏آیند: الف( بعضى افراد تخصّص کافى در قرآن و تفسیر آن ندارند و بدون داشتن شرایط یک مفسّر، اقدام به تفسیر علمى قرآن مى‏کنند و این، یکى از مواردى است که افراد به دام تفسیر به رأى مى‏افتند. ب( برخى افراد مغرض، ممکن است با استفاده از آیات ناظر به علوم مختلف، بخواهند نظریات خود را اثبات کنند که گاهى این نظریات، انحرافى و حتى الحادى است، ولى این کار را با استفاده از تفسیر علمى قرآن سامان مى‏دهند که موجب تحمیل نظرات بر قرآن مى‏شود که از مصادیق بارز تفسیر به رأى است؛ براى مثال، کسانى سعى مى‏کنند حقایق غیبى و ماوراى طبیعى قرآن را به مسائل محسوس ربط بدهند و تا آن جا پیش مى‏روند که مى‏گویند: منظور قرآن از ملائکه، همان میکرب هاست که جان انسان‏ها را مى‏گیرد.122 و یا در جاى دیگر، قابیل را حمل بر دو دوره جامعه بى طبقه و جامعه فئودالیزمى (ارباب و رعیتى) مى‏کنند، تا با مراحل تکامل جامعه در مکتب مارکسیسم مطابقت کند.123 ج( برخى افراد مى‏خواهند همه علوم را از قرآن استخراج کنند (همانطور که مورد غزالى گذشت) و در این رابطه هر مطلبى علمى را با قرآن تطبیق و گاهى تحمیل مى‏کنند که موجب تفسیر به رأى مى‏شود. در حالى که بیان شد مبناى این دیدگاه مخدوش است. 3 - تفسیر علمى قرآن گاهى به تأویل غیر جایز منتهى مى‏شود؛ چنانچه بعضى افراد براى تفسیر علمى قرآن، از حدود ظواهر الفاظ و آیات مى‏گذرند و هر کدام از آیات را که با یک نظریه، یا قانون علمى (که مورد نظر آنهاست) منافات و تعارض دارد، تأویل مى‏کنند تا بتوانند آن نظریه را، به قرآن نسبت دهند.124 به عبارت دیگر نظریه‏هاى اثبات نشده علمى را به قرآن تحمیل مى‏کنند که نوعى تغییر به رأى است. نمونه جالب این نوع تاویلات، در مورد نظریه تکامل انواع داروین صورت گرفته است. یک نفر، کتابى مى‏نویسد با پیش فرض پذیرش نظریه تکامل و هر آیه‏اى که موافق نظریه تکامل است مى‏آورد، سپس آیات مخالف را تأویل مى‏کند بر خلاف ظاهر آیات، آن‏ها را با نظریه تکامل وفق مى‏دهد و شخص دیگر، کتابى مى‏نویسد با پیش فرض ردّ نظریه تکامل و آیات مخالف را مى‏آورد، سپس آیات موافق نظریه تکامل را به نظر خود بر مى‏گرداند و مرتکب تأویل مى‏گردد؛125 و هر دو هم، نظر خود را به قرآن نسبت مى‏دهند و گاهى بر آن اصرار مى‏ورزند. نمونه دیگر آن را در بحث «عرش» و «کرسى» و تأویل آن‏ها، به فلک هشتم و نهم مى‏توان دید، چنانچه نمونه دیگر آن در تأویل قصه ابراهیم، حیات و مرگ جامعه‏ها در تفسیر المنار ملاحظه شد.126 و شاید مقصود علاّمه طباطبایى نیز از «تطبیق» نامیدنِ تفسیر، همین تحمیل و تأویل آیات باشد.127 4 - تفسیر علمى قرآن و آوردن مطالب علمى زیاد، در لابه‏لاى تفسیر قرآن، موجب مى‏شود که مقصد اصلى آن که تربیت، تزکیه انسان و هدایت اوست، فراموش گردد؛ چنانچه پاره‏اى از تفسیرهاى جدید (مثل طنطاوى) این گونه عمل کرده‏اند؛ بر این اساس، بهتر است از تفسیر علمى قرآن، چشم پوشى کرده و مقاصد اصلى را در تفسیر ذکر کنیم. به عبارت دیگر، تفسیر علمى موجب سوء فهم، از ذات قرآن و وظیفه آن مى‏شود (چون با بیان مطالب علمى قرآن، گاهى هدف اصلى آن که تربیت انسان است، فراموش مى‏گردد) و گمان مى‏شود که قرآن تنها براى بیان علوم آمده است.128 5 - تفسیر علمى موجب مى‏شود که حقایق قرآنى مَجاز شود و بلاغت آن مخدوش شود؛ یعنى معانى اصلى خود را زا دست بدهد (و قرآن بر اساس لغت عرب صدر اسلام معنا نشود؛ پس تفسیر علمى صحیح نیست. دکتر ذهبى در این مورد مى‏نویسد: «از نظر لغوى تفسیر علمى معقول نیست؛ زیرا الفاظ در طول قرون و اعصار، معنایشان تغییر مى‏کند و معانى لغوى، شرعى و اصطلاحى، پدید مى‏آید و بسیارى از این معانى جدید است که در صدر اسلام نبوده است، با این حال آیا مى‏تواند معقول باشد خداوند که با همان الفاظ، این معانى را که نسل‏ها بعد، پیدا شده اراده کرده باشد؟ این مطلب را کسى قبول نمى‏کند، مگر آن که عقل خود را انکار کند.»129 آرى اگر تفسیر علمى را بپذیریم، بلاغت قرآن، مخدوش مى‏شود؛ زیرا بلاغت عبارت از مطابقت کلام با مقتضاى حال است؛ در حالى که طبق تفسیر علمى باید بگوییم که خداوند، معانى و مفاهیمى را که از الفاظ قرآن، اراده کرده، عرب‏ها به آن معانى جاهل بوده‏اند و این موجب مى‏شود که یکى از خصایص مهم قرآن )بلاغت و مراعات حال مخاطب را) از آن سلب کنیم.130 البته همانطور که در بیان دیدگاه‏هاى موافقان و قائلان به تفصیل علمى گذشت، این آسیب‏ها قابل پیشگیرى است، چون اکثر اشکالات به دو گونه «استخراج علوم از فهم قرآن و تحمیل نظریه‏هاى علمى بر قرآن» وارد مى‏شود، بنابراین اگر مفسّر قرآن از گونه استخدام علوم قطعى تجربى در فهم قرآن استفاده کند، اکثر اشکالات و آسیب‏هاى فوق بر طرف مى‏شود و همانطور که گذشت تفسیر علمى مبانى و معیارهایى دار که لازم است مفسّر قرآن آنها را رعایت کند، که اگر بر طبق آنها تفسیر علمى صورت گیرد، برخى دیگر از آسیب‏ها بر طرف مى‏شود. به عبارت دیگر استفاده از علوم قطعى تجربى، آسیب اول را بر طرف مى‏سازد، و تفسیر علمى توسط مفسّر داراى شرایط و استفاده از گونه صحیح تفسیر علمى آسیب دوم و سوم را برطرف مى‏سازد، و رعایت اعتدال در استفاده از روش تفسیر علمى، آسیب چهارم را برطرف مى‏سازد. البته سوء استفاده از روش‏هاى تفسیرى یا افراط و تفریط برخى مفسّران در مورد روش خاص تفسیرى مخصوص تفسر علمى نیست و این آسیب کم و بیش در بقیه روش‏هاى تفسیرى نیز وجود دارد که با رعایت اعتدال و ضوابط تفسیر و مفسّر، مشکل بر طرف یا کمتر مى‏شود. در هر صورت تفسیر علمى خلاف بلاغت قرآن نیست و موجب مجاز نمى‏شود چرا که قرآن براى یک زمان و مردم خاص نازل نشده است و الفاظ و مفاهیم قرآنى در هر عصرى مصادیق جدیدى پیدا مى‏کند مثل واژه «عمد» در آیه «رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (رعد /2) که به معناى ستون‏هاست ولى در طول زمان مصادیق متعددى مثل ستون خیمه و ستون‏هاى فولادى و نیروهاى ستون مانند مثل نیروى جاذبه پیدا کرده است. بنابراین کشف مصادیق جدید آیات و تبیین‏هاى جدید دلیل عظمت قرآن و اوج بلاغت آن است که محصور در زندان زمان نیست. البته ممکن است برخى افراد بر خلاف معناى لغوى مطالب را بر قرآن تحمیل کنند که این خلاف لغت و بلاغت خواهد بود.
جمع‏بندى و نتیجه‏گیرى
از مجموع مطالبى که گذشت روشن شد که تفسیر علمى یکى از روش‏هاى تفسیر قرآن است که استفاده از آن براى فهم و تفسیر آیات علمى قرآن ضرورى است، این روش تفسیرى گونه‏هاى متعددى دارد که استخراج علوم از قرآن و تحمیل نظریه‏هاى علمى بر قرآن صحیح نیست چون منتهى به تفسیر به رأى مى‏شود ولى استخدام علوم در فهم و تفسیر قرآن صحیح است، در ضمن روشن شد که تفسیر علمى امتیازات خاصى همچون فهم بهتر آیات علمى قرآن و اثبات اعجاز علمى را دارد ولى آسیب‏هایى نیز داشته است که اگر آن معیارهاى آن رعایت شود و از گونه صحیح تفسیر علمى (استخدام علوم قطعى تجربى در فهم قرآن) استفاده شود غالب آسیب‏ها برطرف شود.
پی نوشت ها
________________________________________
1 - نک: راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، تاج العروس، ماده فسر و طباطبائى، محمد حسین، المیزان، 4/1، سیوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، 192/2، طبرسى، مجمع البیان، 13/1 و... 2 - EXPRIMENTAL SCINCES. 3 - NATURAL SCINCES. 4 - HUMANITTES. 5 - التفسیر و المفسّرون، 474/2. 6 - ذهبى، مناهج تجدید، امین الخولى /287؛ همین تعریف را سید محمد ایازى در المفسّرون حیاتهم و منهجهم، ص 93 آورده است. 7 - Rotraud wielandt, Exegesis of the Quran: Early Modern and contemporary. In Excyclopadia of the Quran v:2, PP.124-141. 8 - اصول التفسیر و قواعده، عبدالرحمن العک، ص 217. 9 - اتجاهات التفسیر فى القرآن الرابع عشر، 549/2. 10 - رفیعى محمدى، ناصر، تفسیر علمى قرآن، 140/1. 11 - براى توضیح بیشتر نک: در آمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، ص 274 و ص 378. 17 - 12 نفر مرد و تعداد اندکى زن سواد خواندن و نوشتن داشتند. (فتوح البلدان، 580/3). 13 - بقره /23. 14 - رعد /2 به بعد؛ یس /38 به بعد و... 15 - جرجى زیدان، تاریخ التمدن الاسلامى، 153/2. 16 - البتّه در برخى احادیث اهل بیت‏علیه السلام نیز نکات علمى در تفسیر آیات قرآن آمده است. مثلاً در مورد تعداد 360 مشرق و مغرب در معارج /40 (معانى الاخبار، شیخ صدوق، ص 221) و نام سیارات در تکویر /15-16 (مجمع البیان، 677/1) و... که یکى از موارد تفسیرى اهل بیت‏علیهم السلام به شمار مى‏آید، ولى تفسیر علمى مصطلح نیست چون از یافته‏هاى علمى در تفسیر قرآن استفاده نشده است، بلکه اهل بیت‏علیهم السلام اسرار علمى آیه را با کمک علم امامت بیان کرده‏اند که این جزئى از تفسیر روایى مى‏شود. 17 - نک: ادامه همین مقاله، مبحث تاریخچه تفسیر علمى. 18 - نک: ادامه همین مقاله، تاریخچه تفسیر علمى. 19 - آقاى راترود ویلانت، در مقاله تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر، به نمونه‏هایى از این موارد در تفسیرهاى سید احمد خان هندى اشاره مى‏کند که موجب تأویل و انکار معجزاتى مثل معراج قیامت و تفسیر «جن» به افراد بدوى جنگل نشین شد. (دائرة المعارف قرآن لیدن، همان) و نیز جن به میکرب تفسیر گردید. (محمد عبده، تفسیر عم جزء، ص 158). 20 - نک: المیزان، 7-8/1. 21 - نک: رسائل ابن سینا، ص 124-125 چاپ هند 1908؛ التفسیر و المفسّرون، دکتر ذهبى، 426/2. 22 - غزالى، احیاء علوم دین، 289/1 (باب رابع از ابواب آداب تلاوت قرآن). 23 - غزالى، جواهر القرآن، فصل پنجم، ص 25. 24 - فخر رازى، مفاتیح الغیب، 94/2. 25 - نک: التفسیر و المفسّرون، دکتر ذهبى، 478-182/2 و التفسیر العلمى للقرآن، احمد عمر ابوحجر، ص 159. 26 - البرهان فى علوم القرآن، 181/2. 27 - نک: الاتقان، 271-282/2 و الاکلیل فى استنباط التنزیل، ص 2. 28 - در این مقطع زمانى ابواسحاق شاطبى (م 790 ق) زندگى مى‏کرده که از مخالفان تفسیر علمى شمرده شده است. دیدگاه‏هاى او در بخش مخالفان تفسیر علمى ذکر خواهد شد. 29 - مجلسى، باقر، بحارالانوار، 5/57. 30 - صدرالدّین شیرازى، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، 289-293/2. 31 - شرح منظومه، ص 269 (قسمت فلسفه) 32 - کواکبى، سید عبدالرحمن، طبایع الاستبداد و مصارع الاستعباد ص 43-46. 33 - خرمشاهى، بهاء الدین، تفسیر و تفاسیر جدید، صص 59-71؛ تاریخ نهضتهاى دینى، اسلامى معاصر، ص 143-146. 34 - بقره /67-72. 35 - طنطاوى، الجواهر فى تفسیر القرآن، 84-89/1. 36 - شهرستانى، اسلام و هیئت، ترجمه خرمشاهى، ص 110. 37 - همان. 38 - کلام ایشان در تعریف تفسیر علمى گذشت. (نک: المیزان، 7/1). 39 - ما در کتاب «پژوهشى در اعجاز علمى قرآن» (انتشارات کتاب مبین، 1380 ش) که در دو مجلد چاپ شد ادّعاهاى اعجاز علمى را در حدود 300 آیه قرآن مورد بررسى قرار دادیم و شش مورد را پذیرفتیم و بقیه را رد کردیم. 40 - مثال‏ها و نمونه‏هاى آنان گذشت. 41 - نمونه‏هاى مطالب این افراد گذشت. 42 - القرآن و العلم الحدیث، ص 156. 43 - المنار، 458/2. 44 - همان، 55/1. 45 - کلام ایشان در تعریف تفسیر علمى گذشت (نک: المیزان، 7/1). 46 - التفسیر و المفسّرون، 458/2، به نقل از الموافقات، 69-76/2 (با تلخیص). 47 - همان منبع، ص 488 (با تلخیص). 48 - همان منبع، ص 489. 49 - شماره‏هاى 407 و 408، مجله الرساله، سال 1941 میلادى به نقل از التفسیر العلمى فى المیزان، ص 299-302، تألیف احمد عمر ابو حجر (چاپ دار القتیبه). 50 - التفسیر و المفسرّون، 491-494/2، چاپ دوم، سال 1976 م (چاپ دار الکتب الحدیث، با تلخیص، ترجمه و تصّرف در عبارات). 51 - التفسیر العلمى فى المیزان، ص 297 به بعد. 52 - سید قطب، فى ظلال القرآن، 260/1. 53 - نک: فى ظلال القرآن، 261-263/1. 54 - عبدالعزیز، اسماعیل، الاسلام و الطب الحدیث، با مقدّمه شیخ مراغى، ص 5، به نقل از التفسیر و المفسّرون، 519/2. 55 - الدروس الدینیة، ص 61-64، نقل از التفسیر العلمى فى المیزان، ص 231. 56 - التفسیر العلمى فى المیزان، ص 113 (چاپ اول 1991 م 1411 قمرى، دار القتیبه، بیروت). 57 - همان منبع، ص 118. 58 - المیزان، 7-8/1، با تلخیص و ترجمه 59 - المیزان، 279/14 (چاپ اسماعیلیان). 60 - المیزان، 382/18. 61 - تفسیر نمونه، 568/15 275/12 410/11 131/1. 62 - مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر به رأى، ص 69-79. 63 - مجله پیام قرآن، پیش شماره، ص 48 (انتشارات دارالقرآن کریم قم). 64 - التمهید، 31/6 به بعد. 65 - درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، ص 340. 66 - سبحانى، جعفر، تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، تنظیم سیّد هادى خسروشاهى، ص 315. 67 - برهان رسالت، ص 253-283 (چاپ انتشارات کتابخانه صدر تهران 1398 ه.ق). 68 - دیدگاه‏هاى این گروه در مبحث تاریخچه گذشت. 69 - ابوحامد غزالى، جواهر القرآن، ص 27، فصل پنجم. 70 - التفسیر و المفسّرون، 481/2؛ به نقل از ابن ابى الفضل مرسى. 71 - البرهان فى علوم القرآن، 2، ص 181-182. 72 - ر.ک: التفسیر و المفسّرون، 2، ص 454 تا 495. 73 - عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص 156. 74 - ر.ک: مقدمه تفسیر المیزان، 6/1 به بعد. 75 - دکتر اریک - اوبلاکر، فیزیک نوین، ترجمه بهروز بیضایى، ص 45-48. 76 - همان، ص 45-48. 77 - براى اطلاع از مثال‏هاى بیشتر: نک: رضائى اصفهانى، محمد على، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن و درآمدى بر تفسیر علمى قرآن. 78 - نک: تفاسیر قرآن ذیل آیه 29/ شورى مثل نمونه، الجواهر الطنطاوى و قرآن و علم امروز، عبدالغنى الخطیب. 79 - نک: تاریخچه زمان، استفن هاوکینگ، ترجمه داد فرما، ص 58. 80 - نک: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمد على رضائى اصفهانى، 142/1 به بعد. 81 - نک: رازهاى آسمان‏هاى هفت گانه، ایمان مرادى، هفت آسمان، محمد باقر بهبودى و پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمد على رضائى اصفهانى، 126/1 به بعد. 82 - نک: خلقت انسان، یداللَّه سحابى در اثبات تکامل، و نظریه تکامل از دیدگاه قرآن از مسیح مهاجرى در ردّ تکامل. 83 - نک: تکامل در قرآن، على مشکینى؛ پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمد على رضائى اصفهانى، جلد دوم و... 84 - در این موارد نک: قرآن و روانشناسى، محمد عثمان نجاتى، مبانى اقتصاد اسلامى، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، نظام سیاسى اسلام، نوروزى، مدیریت اسلامى، محمد حسن نبوى و... 85 - در این مورد اشکالات متعددّى به نحوه استقراى ناقص علوم شده است و پاسخ‏هایى نیز داده شده است. (نک: مبانى فلسفه، دکتر على اکبر سیاسى، ص 210-244؛ علم و دین، ایان باربور، ترجمه خرمشاهى، ص 3 و ص 213-214؛ الاسس المنطقیه للإستقراء، شهید صدر، ص 135 و ص 383-400؛ درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، نگارنده، ص 185-200). 86 - این دیدگاه پوپر (متوفّى - 1373 ش) است، نک: حدسها و ابطالها و منطق اکتشافات، تألیف پوپر، ترجمه احمد آرام؛ درآمدى بر تفسیر علمى قرآن، از نگارنده، ص 200-204. 87 - همچون نظریه بطلمیوسى (ptoemaos - قرن دوم میلادى( در مورد این که زمین مرکز جهان است و خورشید و ستارگان در هفت فلک به دور آن مى‏چرخند. این نظریه حدود چهارده قرن بر فکر بشر سایه افکنده بود. سپس توسط کپلر و کپرنیک و گالیله دگرگون شد و دیدگاه کنونى (یعنى حرکت زمین به دور خورشید) جاى آن را گرفت. 88 - الحبّال، محمد جمیل و مقداد مرعى الجوارى، العلوم فى القرآن، ص 35-36. 89 - نک: غاشیه /17 و نحل /5-14 و... 90 - نحل /89. 91 - اولین بار فیثاغورث سپس فلوته خوس و ارشمیدس به حرکت زمین معتقد شدند (شهرستانى، سید هبة الدین، اسلام و هیئت، ص 44). 92 - یس /36. 93 - رعد /2 و لقمان /10. 94 - یس /38. 95 - حج /5، مومنون /12-14. 96 - حجر /22. 97 - برخى از مفسّران تصریح کرده‏اند که مقصود آیه 89 /نحل بیان مسائل هدایتى است از جمله: المیزان، 325/14؛ مجمع البیان، 298/4؛ کشاف، 21/2 و 31. 98 - در این مورد ذیل مباحث آینده همین مقاله مطالب تکمیلى بیان مى‏شود. 99 - زمر /9، فاطر /28، مجادله /11 و... 100 - نک: بقره /2 و 97 و 185، آل عمران /138، اعراف /203، یونس /57 و... 101 - ابراهیم /1. 102 - نک: رعد /2-4. 103 - نک: حج /5. 104 - ر.ک: سیوطى، جلال الدین، الاتقان فى علوم القرآن، و نگارنده، در آمدى بر تفسیر علمى قرآن، ص 53-74. 105 - همان. 106 - در قضایاى علمى چند احتمال وجود دارد: الف) قضیه علمى که یقین مطابق واقع مى‏آورد؛ چرا که تجربه علمى همراه با دلیل عقلى است (و به مرحله بداهت رسیده باشد). ب( قضیه علمى یقین به معناى اعم مى‏آورد؛ یعنى اطمینان حاصل مى‏شود، ولى احتمال طرف مقابل به صفر نمى‏رسد، چنانچه بیشتر قضایاى اثبات شده علوم تجربى این گونه است. ج( قضیه علمى، به صورت تئورى یا نظریه ظنّى باشد که هنوز به مرحله اثبات نرسیده است. بنابراین در صورت نخست (الف) تفسیر علمى جایز است؛ زیرا قرآن وعلم قطعى (که به قطع عقلى بر مى‏گردد) تعارضى ندارد، بلکه قرائن قطعى «نقلى، عقلى و عملى» براى تفسیر قرآن لازم است. بنابراین، در صورت دوم (ب) تفسیرعلمى، اگر به صورت احتمال ذکر شود، صحیح به نظر مى‏رسد. براى مثال گفته شود: چون ظاهر قرآن، با حرکت انتقالى خورشید، مطابق است به احتمال قوى منظور قرآن، همین حرکت است. و در صورت سوم (ج) هم تفسیر علمى صحیح است؛ زیرا همان اشکالاتى را پدید مى‏آورد که مخالفان تفسیر علمى مى‏گفتند؛ مانند انطباق قرآن با علوم متغیر، شک کردن مردم در صحت قرآن و... 107 - مضمون این معیار را آیت اللَّه مکارم شیرازى در کتاب قرآن و آخرین پیامبر، ص 147 آورده‏اند و در کلمات بسیارى از قائلان به تفسیر هم وجود داشت. 108 - همان. و نیز عبدالرحمن العک، اصول التفسیر و قواعده، ص 224؛ عمید زنجانى، مبانى و روش تفسیر قرآن، ص 256. 109 - عبدالرحمن العک، اصول التفسیر و قواعده، ص 224. 110 - الحبال، محمد جمیل و مقداد مرعى الجوارى، العلوم فى القرآن، ص 35-36. 111 - نک: معرفت، محمد هادى، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، 443/2. 112 - یس /36. 113 - رعد /2؛ لقمان /10. 114 - یس /38. 115 - بقره /219. 116 - حج /5؛ مؤمنون /12-14. 117 - حجر /22. 118 - نک: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، از نگارنده. 119 - راترود ویلانت، مقاله «تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر»، دائرة المعارف قرآن لیدن (پیشین) 120 - The Bible the Quran and Science. Maurice Bucaille این کتاب چند بار به فارسى و به عربى ترجمه شده است. نام ترجمه‏هاى فارسى و عربى آن به این قرار است: - حبیبى، حسین، عهدین، قرن و علم، انتشارات سلمان، 1357 - دبیر، ذبیح اللَّه، مقایسه‏اى میان تورات، انجیل و قرآن و علم، انتشارات فرهنگى و اسلامى، 1365؛ - التوراة و الانجیل و القرآن و العلم الحدیث؛ - دراسة الکتب المدرسة فى ضوء المعارف الحدیثة. 121 - ذهبى، التفسیر و المفسّرون، 491-194/2. 122 - دروس‏سنن کائنات، 451، به‏نقل از التفسیرالعلمى فى المیزان، احمد عمر ابوالحجر، ص 228. 123 - ناصر مکارم شیرازى، تفسیر به رأى، ص 78. 124 - البته این گونه تأویل‏هاى غیر جایز، تحمیل بر قرآن و نوعى تفسیر به رأى است. 125 - براى اطلاع بیشتر، ر،ک: مسیح مهاجرى، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن؛ على مشکینى، تکامل در قرآن؛ یداللَّه سحابى، خلقت انسان در بیان قرآن. 126 - مبحث دیدگاه‏ها به نظریه بوعلى سینا، علاّمه مجلسى و رشید رضا در المنار، مراجعه شود. 127 - المیزان، 6/1. 128 - فى ظلال القرآن، 261-263/1 (با تصّرف در عبارات). 129 - التفسیر و المفسّرون، 491-494/2 (با تخلیص و تصرّف در عبارات) 130 - همان.
  info@

تبلیغات