آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

یکى از مباحث قرآنى مورد بحث اندیشمندان مسلمان ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن است. برخى قایل به ترجمه پذیرى آن و گروهى نیز آن را امرى غیر ممکن و حرام تلقى نموده اند. هر دو دیدگاه در میان متقدمان و متأخران طرفدارانى دارد. این مقوله از جنبه شرعى و نیز از جنبه زبان شناختى و امکان برگردان متن قرآن به زبان هاى دیگر قابل بررسى است. مقاله حاضر، به ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن از منظر زبانى پرداخته است.

متن


عبارت «ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن مجید» داراى ایهام است. امکان دارد این عبارت به معناى مشروعیت و یا عدم مشروعیت بر گردان کلام الهى به منزله کلامى قدسى، به زبان دیگر باشد و ممکن است به معناى امکان انتقال معنا و پیام کلام وحى به زبان دیگر به ویژه زبان‏هایى که از لحاظ ساختار زبانى و فرهنگى فاصله زیادى با قرآن دارند، باشد. تاریخ اسلام گواه بحث و جدل‏هاى زیاد پیرامون مشروعیت ترجمه قرآن است. در آغاز بیشتر علماى مسلمان مخالف ایده برگردان کلام الهى به زبان دیگر بوده‏اند. آنان با این باور که ترجمه قرآن باعث مى‏شود میان مسلمانان و زبان وحى جدایى بیفتد و مسلمانان نتوانند از انوار وحى بهره‏مند شوند، اعتقاد داشتند که براى جلوگیرى از چنین زیانى، مسلمانان باید قرائت و تلاوت قرآن را فرا گیرند و آن را به زبان عربى درک کنند. حتى در عصر حاضر، هنوز این ایده در میان اندیشمندانى که به شدت مترجمان را از برگردان کلام الهى باز مى‏دارند و ترجمه‏هاى موجود را نامشروع مى‏دانند، وجود دارد که از آن جمله مى‏توان از محمد رشید رضا و بعضى از شیوخ الازهر مانند شیخ محمد عبده و شیخ محمد شلتوت که به منع ترجمه قرآن فتوا دادند، نام برد.1 بر خلاف این جریان، عده دیگر عقیده داشتند که ترجمه قرآن تنها در صورتى مشروعیت دارد که متن ترجمه در کنار متن عربى قرآن گیرد؛ امّا در هر صورت براى تفسیر قرآن منعى وجود نداشت. امّا از آنجا که «هرگونه تلاش در برگردان قرآن کریم اساساً نوعى تفسیر تلقى مى‏شود و یا دست کم مبتنى بر نوعى فهم از متن است و بیانگر نقطه نظرى خاص... واژه‏هایى نظیر توضیح، برداشت و تفسیر در ترجمه قرآن همگى بار تفسیرى داشته و این خود موجب مشروعیت چنین تلاش‏هایى است».2 در نتیجه این تلقى که ترجمه قرآن نوعى تفسیر است موجب گردید که فتواى جواز برگردان قرآن از نظر فقهى صادر شود و احکام فقهى مترتب بر قرآن از ترجمه و تفسیر سلب گردید. آنچه در این نوشتار اهمیت دارد، ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن در معناى دوم آن است. از این منظر نیز، ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن مجید از دو بعد قابل بررسى است. زیرا هر برگردان متن از دو فرایند خواندن و یا درک متن در زبان مبدأ و بازنویسى و یا فهماندن متن در زبان مقصد تشکیل شده و فهمیدن متن بر فهماندن آن مقدم است. مترجم در مرحله اول، متن را در قالب زبان مبدأ درک مى‏کند که درکى نسبى است. از سوى دیگر، حتى اگر مترجم به درک صحیحى از متن نایل شود ممکن است در مرحله بازنویسى آن در زبان مقصد و یا فهماندن متن - با توجه به ویژگى‏هاى زبان مبدأ و مقصد - با دشوارى‏هایى مواجه گردد. بدین ترتیب در خصوص ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن دو سؤال اساسى مطرح است که هر یک مى‏تواند زمینه بررسى جداگانه فراهم سازد. 1 - آیا درک صحیح زبان قرآن با توجه به ویژگى‏هاى آن امکان‏پذیر است؟ 2 - آیا تفاوت‏هاى میان زبان وحى و کلام بشرى مانع از انتقال آن از طریق ترجمه مى‏شود؟ براى نیل به پاسخ پرسش نخست، باید ویژگى‏هاى کلام وحى مورد بررسى قرار گیرد.
زبان قرآن
مطالعه تاریخ ادیان بیانگر این نکته است که رسولان الهى به زبان قوم خود مبعوث شده، با آنان سخن گفته و به تعلیم آنان پرداخته‏اند: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم؟»(نساء/14) و ما هیچ رسولى را مگر به زبان قوم آن نفرستادیم تا (معارف و احکام الهى را) براى آنان بیان کند. به همین دلیل، قرآن کریم به زبان قوم پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم یعنى عربى نازل گردید «انّا انزلناه قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون» (یوسف /2) ما این (قرآن مجید) را به عربى فرستادیم؛ باشد که شما (آن را) دریابید.؛ گرچه زبان قرآن زبان مردم شبه جزیره عربستان بود و آنان نیز این زبان را نیک مى‏دانستند، امّا پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم تنها براى ابلاغ کلام الهى به مردم برگزیده نشد؛ بلکه وظیفه تبیین آن را نیز بر عهده داشت «و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلّهم یتفکرون» (نحل /16) هم چنان که این قرآن را بر تو نازل فرمودیم، تا براى مردم آنچه را که نازل شده (از احکام و اوامر الهى) به طور مشروح بیان کنى، باشد که آنان عقل خود را بکار بندند. از این رو، مى‏بینیم اعراب در زمان حضرت رسول‏صلى الله علیه وآله وسلم در مورد معناى برخى واژه‏ها و آیات قرآن اختلاف داشتند و گاهى براى درک معنا دچار مشکل مى‏شدند. بنابراین از همان آغاز نیاز به تبیین مضامین بلند قرآن و حقایق آن احساس مى‏شد؛ امرى که در گذر زمان به لزوم تفسیر قرآن مى‏انجامید. اما باید توجه داشت «قرآن همان‏گونه که متن زبان عربى است متن زبان وحى نیز هست و اگر زبان شناسى در فهم آن مؤثر است بدون زبان‏شناسى وحى نیز نمى‏توان آن را درک نمود.»3 یکى از مهم‏ترین وجوه تمایز قرآن با متون دیگر وحیانى بودن آن است. در یک سو، گوینده کلام خداوند سبحان است که منزه از ویژگى‏ها و خصایص بشرى بوده و به عبارت دیگر، گوینده، از سنخ مردم نیست. و در سوى دیگر بشر خاکى قرار گرفته است. تفاوتى اساسى میان تلقى مسلمانان مبنى بر وحیانى بودن قرآن - الفاظ و ساختارهاى زبانى آن - و باور مسیحیان در خصوص زبان کتاب مقدس وجود دارد. در باور مسیحیان، وحى تجلى خداوند در جهان خاکى و بهترین نمونه آن تجلى خدا در حضرت مسیح على نبینا و آله وعلیه السلام است. اما آنچه اکنون باعنوان کتاب مقدس در دست مسیحیان است، کلام الهى نیست؛ بلکه در برهه‏هاى زمانى مختلف، افرادى مشخص آنچه را که از گفته‏هاى مسیح على نبینا و آله وعلیه السلام در خاطر داشتند به رشته تحریر درآوردند. خلیفه در این خصوص چنین مى‏نویسد: «بر اساس دکترین مسیحیت، هر کدام از چهار انجیل توسط انسانى نگاشته شده که او سبک، عقاید و همچنین روش تاریخ نگارى را تحت هدایت روح‏القدس حفظ کرده است. هر گونه مغایرت میان این اناجیل را متألهان مسیحى با استفاده از نظریه رنگ‏آمیزى توسط واسطه توضیح مى‏دهند. البته چنین نظریه‏اى براى مسلمانان کاملاً ناشناخته است زیرا ضرورتى براى آن احساس نمى شود. علاوه بر این، این چهار انجیل تنها در قالب ترجمه موجودند و نسخه هاى اصلى آن از بین رفته‏اند. لذا هر گونه نقصى در ساختار این اناجیل از دید مسیحیت امرى قابل قبول تلقى مى‏شود.»4 سید حسین نصر کلام بارى تعالى را در اسلام و مسیحیت چنین مقایسه مى‏کند: «کلام خداوند در اسلام قرآن و در مسیحیت مسیح است. حامل کلام الهى در مسیحیت مریم عذرا است و در اسلام شخص پیامبر. پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏بایست درس ناخوانده باشد به همان دلیلى که مریم عذرا مى‏بایست باکره باشد، حامل انسانى پیام وحى مى‏بایست پاک و مطهّر باشد.»5 وحیانى بودن قرآن پیش‏فرض‏هاى چندى براى مترجمان و مفسّران قرآن به همراه دارد. نخست آنکه محتواى قرآن وحیانى است و حروف، واژه ها و ترکیب آنها نیز وحیانى و مقدسند به گونه‏اى که هیچ بخشى از آن را نمى‏توان بدون وضو لمس نمود: «لایمسّه الاّ المطهّرون» (واقعه /79) براى این آیه مفسّران قائل به هر دو برداشت هستند: و جز پاکان نمى‏توانند به آن دست بزنند و جز پاکان آن را درک نمى‏کنند. دیگر آنکه، ترتیب آیات قرآن نیز توقیفى است و سرانجام اینکه قرآنى که اکنون در اختیار مسلمانان قرار دارد همان قرآنى است که بر رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم نازل شده است؛ چیزى به آن افزوده یا کاسته نشده است. در خصوص اثبات وحیانى بودن زبان قرآن رویکردهاى متفاوتى وجود دارد: اثبات آن به کمک آیات قرآن و اثبات آن از طریق مباحث مربوط به جنبه‏هاى ساختارى و سبک بیانى قرآن. آیات متعددى در قرآن بر عدم تحریف و حفظ قرآن توسط خداوند سبحان دلالت دارد: «انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون» (حجر /9) البته ما قرآن را نازل کردیم و خود (هم) آن را محفوظ خواهیم داشت. «لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیلٌ من حکیم حمید» (فصلت /41) که هیچ گونه باطلى، (از هیچ سو) نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نیابد. حتى شخص پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم نیز هیچ گونه حقى در تغییر کلام وحى نداشت. اگر قرآن کلام پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏بود، چرا ایشان بر طبق نص صریح قرآن نمى‏توانستند آن را به دلخواه خویش تغییر دهند؟ «قل ما یکون لى ان ابدّله من تلقاء نفسى إن اتبع الاّ ما یوحى الىّ» (یونس/15) (اى رسول) بگو: «مرا نرسد که از پیش خود قرآن را تغییر دهم. من تنها از چیزى که به من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم. «ما ینطق عن الهوى إن هو الاّ وحى یوحى»(نجم /3-4) و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گوید این (سخن او) جز وحى خداوند نیست. اعجاز قرآن از نظر لفظ، محتوا و ویژگى‏هاى آورنده آن از دیگر جنبه‏هایى است که وحیانى بودن قرآن را اثبات مى‏کند.
اعجاز لفظى قرآن
نخستین دلیلى که در خصوص اعجاز قرآن مطرح مى‏شود بى‏بدیل بودن آن از جنبه‏هاى ساختارى است. قرآن، همه مردم بویژه مخالفان حضرت رسول خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم را به مبارزه فرا خوانده است و از آنان مى‏خواهد کتابى مانند قرآن6، ده سوره مانند آن7 و یا حتى یک سوره مانند قرآن بیاورند8. تحدى در قرآن بیشتر به جنبه‏هاى ساختارى قرآن کریم مربوط مى‏شود. حتى پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم به عنوان یک انسان بدون استعانت وحى الهى هرگز نمى‏توانست کتابى مانند قرآن بیاورد9. مقایسه آنچه پیامبر به عنوان کلام الهى به مردم ابلاغ نموده و دیگر سخنان حضرت، به وضوح بى‏نظیر بودن قرآن رابه اثبات مى‏رساند. زبان وحیانى قرآن مقوله‏اى غیر قابل تقلید است. «در حقیقت علماى مسلمان بر این باورند که قرآن نه تنها از جنبه محتوا بلکه از نظر زبان هم بى‏بدیل است و داراى زیبایى ادبى و زبانى است که فراتر از هرگونه کلام بشرى است.»10 دومین دلیل، استفاده از عبارت‏هایى نظیر «قول» در «انا سنلقى علیک قولاًَ ثقیلاً» (مزمل /5) ما (به وحى خود) کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن را) بر تو القاء مى‏کنیم. «قرائت» در «فاذا قرأناه فاتّبع قرآنه» (قیامت/18) آن گاه که آن را خواندیم، تو قرائت آن را پیرو باش؛ «تلاوت» در «ذلک نتلوه علیک من الآیات و الذکر الحکیم»(آل عمران/58) این‏ها که بر تو مى‏خوانیم از آیات و اندرزهاى حکمت‏آمیز است. و «ترتیل» در «و رتل القرآن ترتیلاًَ» (مزمل /73) و آیات قرآن را با توجه کامل بخوان! است. واژه‏هایى نظیر قول، قرائت، ترتیل و تلاوت به روشنى اشاره به خواندن واژه‏ها و ساختارهایى دارد که پیشتر توسط فرد دیگرى کنار هم گذاشته شده است11. این واژه‏ها از واژه «تکلم» که در فرایند آن، واژه‏ها در کنار هم به کار مى‏رود، متمایز هستند. از این رو، مى‏توان نتیجه گرفت که واژه‏ها و ساختارهاى آیات قرآن منشأ وحیانى دارند. دلیل سوم بر وحیانى بودن قرآن تلاش هاى فراوان حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم براى حفظ قرآن از طریق کتابت وحى توسط کاتبان وحى و نیز از بر کردن آن به دست حافظان قرآن است. امرى که باعث شد، قرآن در طول چهارده قرن همچنان از تحریف و تغییر مصون بماند. قرآن همچنان که از نام آن پیداست تنها متن نوشتارى نیست؛ بلکه متنى گفتارى نیز است. بخشى از زیبایى و غیر قابل تقلید بودن قرآن مرهون شیوه‏هایى است که آوا، لحن، وزن و قافیه را در خدمت معنا قرار داده است. آوا و معنا به گونه‏اى منحصر به فرد در یکدیگر تنیده شده است، به گونه‏اى که آیات مربوط به بهشت و جهنم با یک لحن تلفظ نمى‏شود. احساساتى نظیر تعجب، خشم، شادى، تأسف و ترس که از طریق معناى واژه‏ها برانگیخته مى‏شود، در تلاوت قاریان رخ مى‏نماید. حتى غریب بودن آنچه مردم به خداوند سبحان نسبت مى‏دادند از طریق گزینش واژه‏اى که خود به گوش اعراب غریب و نامأنوس جلوه مى‏کند به تصویر کشیده شده است « تلک اذاً قسمةٌ ضیزى»(نجم /22) در این صورت این تقسیمى غیر عادلانه و نادرست است! خلیفه در خصوص سبک ادبى قرآن چنین مى‏نویسد: «قرآن آشکارا متمایز از سایر آثار نگاشته شده به زبان عربى است چه این آثار شعر باشد، یا نثر با قافیه یا بدون قافیه. زبان گفتارى یا نوشتارى مردم باشد یا حتى سخن خود رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم. بلاغت استثنایى کلام محمد همیشه مورد تأیید قرار گرفته و از طریق احادیث نبوى و تعلیمات ایشان براى ما شناخته شده است. اما هیچ‏کدام از آنها کوچک‏ترین شباهتى به کلام وحى ندارد. کلامى که قدرت همه‏گیر آن اعماق جان آدمى را با روشنى فزاینده خود فرامى‏گیرد. حتى کفار در زمان حیات رسول اکرم بر بى‏بدیل بودن آن مهر صحت نهاده و ساختار متن قرآن را پدیده‏اى استثنایى تلقى کرده به آن «سحر» مى‏گفتند.»12 اعجاز عددى قرآن وجه دیگرى از اعجاز لفظى آن است. «با بیان ارتباطات عددى میان الفاظ و حروف قرآن سعى شده نشان داده شود که این روابط عددى نمى‏تواند در سخن بشرى تحقق یابد.»13 براى مثال، در آیه نخست سوره‏هاى 50 و 42 قرآن کریم، حرف «ق» ذکر شده است و این حرف 57 بار در هر سوره تکرار شده است؛ حال آن‏که طول سوره اول دو برابر سوره دوم است. و یا دفعاتى که واژه‏هاى «الدنیا» و «الآخرة» در قرآن آمده است با یکدیگر برابر مى‏باشد.
اعجاز محتوایى قرآن
اعجاز محتوایى قرآن کریم ابعاد مختلفى دارد که مهم‏ترین آن، عدم وجود هر گونه تناقض و ناهماهنگى در آیات مى‏باشد:14 «افلا یتدبّرون القرآن و لو کان من عند غیر اللَّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً»(نساء /82) آیا در قرآن تدبر نمى‏کنند که اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار مى‏یافتند. به علاوه پیش‏گویى حوادث آینده در قرآن و وقوع آنها، از دیگر وجوه اعجاز محتوایى قرآن است. پیش‏بینى غلبه رومى‏ها در جنگ پس از آنکه از ایرانیان شکست خوردند و دیگر گمان پیروزى آنان نمى‏رفت ازجمله پیش‏بینى هاى وحى بود که مردم چند سال پس از نزول آیه، وقوع آن را به چشم دیدند: «غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون» (روم /2-3) رومیان مغلوب شدند. در سرزمینى نزدیک، و پس از مغلوب شدنشان بزودى غلبه خواهند کرد. از دیگر ابعاد اعجاز محتوایى قرآن نکته‏هاى علمى است که از طریق آیات وحى نازل گردیده است، بخشى از این نکته‏ها در زمان حیات پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم براى مردم قابل درک نبود؛ اما با گذر زمان و وقوع کشفیات علمى این نکته‏ها براى مردم ملموس و قابل فهم گردید. از جمله آنها مى‏توان از خلقت انسان که بارها در آیات قرآن بدان اشاره شده است نام برد. «و لقد خلقنا الانسان من سُلالة من طین ثم جعلناه نطفة فى قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاماَ فکسونا العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً آخر» (مؤمنون /12-14) و همانا ما انسان را از گل خالص آفریدیم. آن گاه او را نطفه‏اى در قرارگاهى استوار گردانیدیم. آن گاه نطفه را علقه (خون بسته)، و علقه را گوشت پاره کردیم، و گوشت پاره را استخوان گردانیدیم، و بر استخوان‏ها گوشت پوشانیدیم، سپس آن را خلقتى دیگر ایجاد نمودیم. بدن انسان از مواد آلى و غیرآلى مختلفى تشکیل شده که روى زمین و یا در زیر آن وجود دارد و از طریق مواد غذایى که از زمین مى‏روید جذب موجودات زنده مى‏شود وسپس خود تبدیل به سلول‏هاى مواد مى‏گردد. استخوان، گوشت، اندام‏ها و سیستم عصبى در مراحل بعدى شکل مى‏گیرد. فرایند دیگر، شکل‏گیرى جنین در رحم مادر و دمیدن روح الهى در آن است. هنوز هم نکات بسیارى وجود دارد که حتى پس از چهارده قرن از نزول وحى، همچنان انسان از درک آنها عاجز است و فهم بشرى به آنها راه ندارد. قیامت، غیب و مفاهیم بسیار دیگرى هستند که بارها وبارها در قرآن مجید به آنها اشاره و ویژگى‏هاى آنها بیان گردیده؛ اما هنوز دانش بشرى نتوانسته آنها را رد و یا اثبات نماید.
اعجاز قرآن از نظر آورنده وحى
در آیات چندى از قرآن کریم بر «امّى» بودن حضرت رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم تأکید شده است، گویى مى‏خواهد از آن در جهت اثبات وحیانى بودن قرآن بهره جوید: «الذین یتّبعون الرسول النبى الامىّ الّذى یجدونه مکتوباً عندهم فى التوراة و الانجیل». (اعراف /157) آنان که از این رسول پیروى کنند، (همان) پیامبر درس ناخوانده که (نام و نشان و اوصاف) او در تورات و انجیل در دست آنهاست. زبان پر مغز، محتواى بلند، مضامین عالى و ویژگى تمثیلى قرآن نمى‏توانسته از ناحیه کسى باشد که نه خواندن مى‏دانسته است و نه نوشتن؛ جز آن‏که شخص حضرت خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم خود وسیله انتقال وحى باشد. «تکیه بر روى جنبه‏هاى محاوره‏اى و شفاهى قرآن در اصول درس ناخواندگى محمد نهفته است (که از یک سو مؤید وحیانى بودن قرآن است: قرآن محصول تلاش انسانى مکار نیست؛ زیرا پیامبر نمى‏توانست چیزى بنویسد) و نیز در بى‏بدیل و تقلیدناپذیر بودن آن که متکى بر قابلیت نام‏آوایى قرآن در گزینش واژه‏هاست: هیچ شاعرى نمى‏تواند چنین طنین آوایى را خلق کند»15. به باور کنت گرگ، منابع کتابى که پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم آورده، نه درکتاب‏ها و کتابخانه‏ها؛ وحى الهى بود و «محرک او نه علم و دانش وى، بلکه اشتیاق او بود. فوران کلمات و جملات...نفوذ خود را از وحى مى‏گرفتند و نه از مدارک و شواهد. پیامبر «امى» به معناى درس ناخوانده بود و نه بى‏سواد. قرآن از سپهر تعلم نبود.»16 از دیگر سو، جدا از ویژگى‏هاى وحیانى قرآن کریم، زبان قرآن از جنبه‏هاى دیگرى نیز قابل بررسى و مداقه است. در فرایند برقرارى ارتباط، گوینده یا نویسنده از سبک خاصى استفاده مى‏نماید که ویژگى‏هاى خاص خود را دارد. گستره سبک وى ممکن است از سبکى معمولى، صریح، قابل فهم و آسان تا سبکى داراى ایهام، اسرارآمیز و رمزآلود، از ساده تا پیچیده و از زبانى عامیانه و همه فهم تا رسمى و فاخر باشد. براى درک مقصود و پیام یک متن اعم از نوشتارى یا گفتارى، مى‏باید سبک و ویژگى‏هاى متن را شناخت. شناخت ویژگى‏هاى متن از اقدام‏هاى مقدماتى براى درک معناى قرآن کریم به شمار مى‏رود.باید توجه داشت از نظر زبان‏شناختى و سبک‏شناسى، قرآن شاهکار زبان عربى است. براى مثال، قرآن ساختار نحوى خاص خود را دارد و از بسیارى جهات با ساختارهاى نحوى زبان عربى غیر قرآنى متفاوت است. به اندازه‏اى که حوزه‏اى به نحو قرآن اختصاص یافته است. به عبارت دیگر، مى‏توان از عربى و عربى قرآن نام برد. در همین ارتباط، هادوى، بر این باور است که قرآن زبان خاص خود را دارد و «چنین هماهنگى الفاظ و معانى، استقلال و پیوستگى مطالب، سازگارى تام مجموعه سخنان، استفاده از سبک‏هاى گوناگون و در برداشتن مطالب و رازهاى شگرف در عین سادگى زبان و وضوح بیان - درست همانند فصاحت و بلاغت آن - معجزه‏آسا و فوق قدرت بشرى است.»17 بنابراین، قرآن تمام زمینه‏ها را در برگرفته است: در آن تلمیح به داستان‏هایى از تورات و انجیل و حوادث تاریخى، گفت وگو و محاوره بین افراد، تمثیل، قوانین و احکام شریعت، صنایع ادبى و موضوعات بسیار دیگر وجود دارد که به گونه بى‏نظیر به یکدیگر گره خورده‏اند. تمامى این حوزه هاى متنوع فرایند کلامى را به وجود مى‏آورند که مختص به قرآن است و با هیچ متن دیگرى قابل مقایسه نیست. به‏علاوه در سراسر قرآن عدول از زبانى ساده و صریح به زبانى تمثیلى مشهود است. «بسیارى از اوقات در حوزه معارف و مفاهیم عمیق، به دلیل پیچیدگى مطلب و اوج معنا، بیان صریح براى عرف قابل فهم نیست و همین نکته سبب گردیده که در این گونه موارد از شیوه محاوره عرفى عدول و به تمثیل و استعاره، یا به تعبیرى آیات محکم و متشابه و مانند آن روى آورد. این شیوه نیز در راستاى همان هدف کلى، یعنى هدایت عمومى و گسترده مخاطبان مى‏باشد.... پس هر چند در حوزه احکام فرعى و مباحث اخلاقى به ظواهر پایبندیم؛ ولى این نکته را مى‏پذیریم که در پاره‏اى موارد معارف عمیق به شیوه‏اى تمثیلى ارایه شده است.»18 از این رو، انتساب خصوصیات فیزیکى به خداوند سبحان در قرآن «ید اللَّه فوق ایدیهم» (فتح /10) دست خدا بالاى دست آنها است. «الرحمن على العرش استوى» (طه /5) خداى رحمان بر عرش استیلا یافت. با استفاده از زبان تمثیل صورت گرفته و توجه به ظاهر آیات امرى ناصواب است؛ زیرا این امر مستلزم آن است که خداوند از لحاظ مکان داراى محدودیت ویا آن‏که نعوذ باللَّه داراى اجزاء باشد و این، در تضاد با نامتناهى و غنى بودن خداوند سبحان از هر چیزى است. در خصوص زبان تمثیلى قرآن اسد از مترجمان صاحب نام قرآن کریم به زبان انگلیسى مى‏نویسد: «از طریق به‏کارگیرى استعاره‏هاى وام‏گرفته شده از تجربه‏هاى فیزیکى و ذهنى واقعى بشرى است که مفاهیم ماوراى طبیعت دین که ماهیتاً وراى قلمرو درک و تجربه بشرى است، به ما منتقل مى‏شود. بنابراین، قرآن به وضوح به ما مى‏گوید که بسیارى از عبارات آن مى‏بایستى به صورت تمثیل و استعاره بیان مى‏شد، صرفاً بخاطر آنکه درک و فهم بشر در نظر گرفته شده است و راه دیگرى براى انتقال آنها به ما وجود نداشته است.»19 علاوه بر این، زبان عربى قرآن داراى مفاهیمى است که ویژه خود قرآن است و این مفاهیم حتى اگر به زبان عربى غیر قرآنى برگردانده شود، ثمره لازم را نخواهد داد؛ چه رسد به برگردان آنها به زبان‏هاى دیگر. با عنایت به دشوارى ترجمه واژگان قرآن، یوسف‏على20 از دیگر مترجمان مشهور قرآن مجید به زبان انگلیسى بر این باور است که در زبان عربى اصیل، ریشه لغات داراى معانى جامع و فراگیرى هستند که امکان درک و تفسیر آنها از طریق شیوه نوین تحلیلى واژه به واژه و یا بهره‏جویى از یک واژه در بافت هاى متفاوتى که واژه در آنها به کار رفته، امرى دشوارمى‏باشد؛ زیرا حتى اگر یک وجه معنایى خاص در یک عبارت وجه بارز باشد، دیگر وجوه معنایى به صورت پنهان وجود دارند. یوسف على واژگان قرآن را به پرتو نورى تشبیه مى‏کند که توسط منشور به رنگ‏هاى مختلفى تجزیه شده باشد. همان‏گونه که از یک زاویه دید، یک رنگ خاص رنگ غالب است؛ اما رنگ هاى دیگر از دید ما پنهان نیستند؛ یک مترجم زمانى‏که از طریق منشور زبان تحلیلى نوین به یک واژه - که نورى کامل است - مى‏نگرد، نباید توجه خود را به یک وجه معنایى خاص معطوف کرده و دیگر معانى را نادیده بینگارد. در چنین صورت، معانى بسیارى از دید او مخفى خواهد ماند. بخشى از زیبایى، جذابیت و بى‏بدیل بودن قرآن مربوط به شیوه‏اى است که معنا در صوت، لحن، وزن و قافیه رخ مى‏نماید. باید توجه داشت، در ترجمه متونى که جنبه‏هاى صوتى و آوایى آن در کنار جنبه‏هاى معنایى داراى اهمیت است، مترجمان با دشوارى‏هاى زیادى روبه رو هستند؛ زیرا آن بخش از معنا که از طریق مکانیسم آوایى زبان نظیر وزن و قافیه و غیره منتقل مى‏شود، در برگردان به دلیل تفاوت‏هاى ساختارى زبان‏ها به تمامى قابل انتقال نیست. در ترجمه چنین قالب‏هایى که در آن ها صورت و معنا به هم درآمیخته‏اند، یا باید صورت را فداى معنا نمود و یا معنا را برگزید و صورت را نادیده گرفت. از نظر ویدوسن21 پیچیدگى و دشوارى ترجمه شعر در این است که آوا و معنا در یک واحد معنایى نقش‏بندى مى‏شود. این دشوارى در مورد برگردان قرآن کریم به سبب پیچیدگى و چند وجهى بودن ساختار قرآن مجید بیشتر رخ مى‏نماید. علاوه بر این، در هر زبانى همیشه تفاوت‏هایى از لحاظ گونه‏هاى کاربردى22 وجود دارد. کاربرد این گونه‏ها، درموقعیت‏هاى مختلف، بیانگر نوع زبانى است که در یک تعامل اجتماعى مناسب تشخیص داده مى‏شود. متأسفانه، در ترجمه قرآن کریم این ویژگى‏هاى زبانى نادیده انگاشته شده و بیشتر مترجمان سطح بلاغت زبانى در برگردان قرآن کریم را چندان بالا برده‏اند که با سطح آن در قرآن همخوانى ندارد. آنان چنین پنداشته‏اند که زبان ادبى فاخر مى‏تواند آینه ویژگى متعالى آیات الهى باشد؛ در حالى که کلام وحى مشحون از متونى است که از تعامل افراد در موقعیت‏هاى مختلف حکایت دارد. گفت وگوى میان آنان در موقعیت‏هاى تعاملى متنوع و متفاوت، دلالت بر نوع زبانى دارد که توسط این افراد استفاده شده است. اینکه گوینده کیست؟ شنونده کدام است؟ رابطه میان آنها چیست؟ موقعیت اجتماعى آنان چیست؟ کى و کجا تعامل رخ داده است؟ چرایى و چگونگى آنها همگى مى‏تواند بر روى سطح و گونه زبان به کار رفته تأثیر بگذارد و در نتیجه برگردان متن قرآن نیز باید از آن متأثّر باشد. جاى تأسف است که چنین تجزیه و تحلیل‏ها و ملاحظاتى در ترجمه‏هاى قرآن به زبان‏هاى دیگر جاى نداشته است و بیشتر مترجمان قرآن زبان پیچیده و داراى سطوح متعدد و متنوع قرآن را به زبانى ادبى، پیچیده و بدون هیچ‏گونه تنوعى، فرو کاسته‏اند و یا آن را به زبانى ساده و معمولى و روزمره تبدیل کرده‏اند. از دیگر ویژگى‏هایى که در مورد زبان قرآن مطرح و در علوم قرآنى به آن پرداخته شده است، مقوله‏هایى نظیر محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبین، عام و خاص، مطلق و مقید، شأن نزول وغیره است. مقوله‏هایى که به رغم اهمیت بسیار زیاد آنها در درک زبان قرآن، از پرداختن به آنها صرف نظر مى‏کنم؛ اما اذعان دارم، در ترجمه و تفسیر قرآن کریم نمى‏توان از آنها چشم پوشید.
تفاسیر قرآن کریم
آیات شریفه «و انزلنا الیک الذکر لتبّین للناس ما نزّل الیهم» (نحل /44) هم چنان که این قرآن را بر تو نازل فرمودیم، تا براى مردم آنچه را که نازل شده (از احکام و اوامر الهى) به طور مشروح بیان کنى. و «لقد مّن اللَّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (آل عمران /164) به تحقیق، خداوند بر مؤمنان منت نهاد که پیامبرى از خودشان مبعوث فرمود تا آیات الهى را بر آنان تلاوت کند و مهذبشان سازد و کتاب دین و حکمت را به آنان تعلیم دهد. به وضوح بیانگر این نکته است که رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم مسؤلیت تبیین و توضیح آیات قرآن و تعلیم آنها را بر عهده داشته است. در زمان حیات و حضور ایشان در میان مردم، آنان با دشوارى چندانى براى به دست آوردن معناى آیات روبه رو نبودند و در صورت نیاز مى‏توانستند با مراجعه به حضرت پاسخ سؤال‏هاى خود را دریابند؛ اما پس از رحلت ایشان، لزوم حفظ توضیحاتى که حضرت رسول صلى الله علیه وآله وسلم در خصوص آیات قرآن داده بودند، احساس گردید. با گذر زمان و تغییرات بنیادینى که در زندگى مردم پدید آمده است، پرسش‏هاى جدید و مشکلات بسیارى براى مسلمانان ایجاد شده است؛ اما هنوز هم قرآن به عنوان منبع پایان ناپذیر هدایت، براى دریافت پاسخ و حل مشکلات، به حساب مى‏آید. به همین دلیل است که پس از رحلت رسول‏صلى الله علیه وآله وسلم تفسیرهاى بى‏شمارى به رشته تحریر در آمده است. تفسیر در زبان عربى به معناى «گشودن»، «توضیح»، «شرح دادن» و غیره مى‏باشد. از نظر تخصصى علم تفسیر شاخه‏اى از دانش است که در آن معناى قرآن توضیح و احکام شرعى استخراج و با روشنى شرح داده مى‏شود. باید توجه داشت، با عنایت به وحیانى بودن قرآن و زبان خاص آن نمى توان تنها از راه‏کارها و روش‏هایى که در تفسیر دیگر متون به‏کار مى رود، استفاده نمود. به عقیده عمید زنجانى «تفسیر قرآن به رغم اشتراک زبانى با معلقات سبعه دوران جاهلیت، روش متفاوتى را مى‏طلبد که از پیش‏فرض‏هاى برخاسته از تحول و فرهنگ توحیدى نشأت مى‏گیرد، قواعد و نظام مشترک زبانى بین این دو نوع مؤلفه الهى و بشرى نمى‏تواند موجب اعمال روش واحد باشد.»23
روش‏هاى تفسیر
به طور کلى دو روش براى تفسیر در نظر گرفته شده است: روش تفسیر تحلیلى و روش تفسیر موضوعى. روش تفسیر تحلیلى یا به عبارت دیگر، ترتیبى روشى است که در آن آیات قرآن با توجه به ترتیب قرار گرفتن آنها در سوره‏هاى مختلف قرآن بررسى مى‏شود و مفسّر، متن قرآن را به صورت آیه به آیه مورد شرح و تبیین قرار مى‏دهد. وى از ابزار تفسیرى که معتقد است مى‏تواند او را در این راه مساعدت کند مانند تکیه بر معناى لغوى، احادیث و ارتباط دیگر آیات که واژه و یا معناى مشترکى با آیه مورد نظردارند، استفاده مى‏نماید. البته در این روش، سیاق آیات نیز از نظر مفسّر دور نمى‏ماند. باید توجه داشت، این نوع تفسیر اگر به عنوان تنها روش تفسیرى استفاده شود، از آن جا که آیات قرآن را به صورت مجزا بررسى مى‏کند، داراى کاستى‏هاى چندى خواهد بود. نتیجه چنین روش تفسیرى چیزى جز عقاید و آرایى نامنسجم، پراکنده و حجیم نیست. به گونه‏اى که، در عمل، ایجاد ارتباط میان آنها ممکن نمى‏باشد. به‏علاوه، چنین روش تفسیرى بنا ندارد تا نقطه نظر قرآن مجید در خصوص مباحث مختلفى که به فعالیت بشر مربوط مى‏شود را بیان نماید. اما از همه این‏ها مهم‏تر اشکالى است که شهید محمد باقر صدر به آن اشاره نموده است: «مطمئناً پراکندگى ناشى از گرایش‏هاى تحلیلى مفسّر منجر به رشد تعارضات مذهبى چندى در میان مسلمانان گردیده است. کافى است مفسّرى آیه‏اى بیابد که موضع گروه و فرقه او را تأیید کند.آن را اعلام نموده و طرفدارانى را به دور خود جمع مى‏کند. این قضیه در بسیارى از مباحث مربوط به قضا و قدر اتفاق افتاده است. در حالى‏که اگر مفسّر به‏جاى به‏کارگیرى روش تفسیر تحلیلى قدمى فراتر نهاده و خود را محدود به جمع‏آورى تعدادى آیات نمى‏نمود، بسیارى از این تعارضات اجتناب‏پذیر بودند.»24 روش تفسیر موضوعى یا روش ترکیبى، آن روش تفسیرى است که به مطالعه آیات وحى به صورت موضوعى مى‏پردازد. در این روش، مفسّر با کمک گرفتن از آیات وابسته که در سوره‏هاى مختلف و در سراسر قرآن پراکنده است، تلاش مى‏کند تا دیدگاه قرآن را مشخص سازد. اما باید توجه داشت، هیچ تفسیر موضوعى را نمى‏توان جداى از تفسیر تحلیلى وترتیبى قرآن به‏کار بست. در خصوص تفسیر موضوعى قرآن سجادى مى‏نویسد: «پیوستگى معارف قرآنى که به عنوان واقعیتى تردیدناپذیر، در محافل پژوهشى شناخته شده است، یگانگى مطالب وابسته به یک موضوع است. چنان‏که پیداست سبک بیانى قرآن به‏گونه‏اى است که یک موضوع بارها وبارها به صورت گسسته در سوره‏هاى مختلف و به مناسبت‏هاى گوناگون و از زوایاى متفاوت مورد بررسى قرار گرفته است. به شکلى که در نگاه سطحى ممکن است ارتباطى میان آنها دیده نشود، در حالى‏که این بیان‏هاى گسسته در باره یک موضوع، نه تنها با یکدیگر پیوند و استمرار دارند بلکه کامل کننده و روشن‏گر نیز هستند. و این پژوهشگر توانمند است که مى‏تواند به آسانى از این اجزاى به ظاهر دور افتاده، واحدهاى سازمان یافته را به نمایش بگذارد.»25 شهید محمد باقر صدر رواج به‏کارگیرى روش تفسیر تحلیلى در پژوهش‏هاى قرآنى را مانع رشد تفکر قرآنى مى‏داند؛ به گونه‏اى که عمومیت این روش منجر به نوعى تکرار در این زمینه گردیده آن قدر که مى‏توان گفت: «با گذشت قرن‏ها از آثار طبرى، رازى و شیخ طوسى اندیشه اسلامى هنوز نتوانسته چیز جدیدى را به وجود آورد، و بیشتر آثار تفسیرى - به رغم تغییرات بنیادینى که در جنبه‏هاى مختلف زندگى بشر به وجود آمده - در خلال قرون در حالت سکون باقى مانده است.»26 مى‏توان نتیجه گرفت توجه به پیوند سیستمى آیات قرآن و در نظر گرفتن این نکته که بیان‏هاى گسسته درباره یک موضوع در کل قرآن، نه تنها با یکدیگر پیوند استوار دارند که کامل کننده و روشن‏گر نیز هستند، باید در کار مفسّر قرآن در نظر گرفته شود. آیت‏اللَّه جوادى آملى پیوند سیستمى آیات قرآن را عامل انسجام آن مى‏داند: «سراسر قرآن مثانى است؛ یعنى به هم منعطف‏اند و گرایش دارند و یکدیگر را روشن مى‏کنند، به یکدیگر تکیه مى‏کنند و به یکدیگر پناهنده مى‏شوند و این نشانه انسجام قرآن است.»27 چنانچه این وجه از ویژگى هاى قرآن مجید نادیده انگاشته شود، چه مفسّر و چه مترجم در فهم خود از قرآن دچار مشکل خواهد شد. آنچه در مورد غالب ترجمه‏ها و تفسیرهاى قرآن صادق است، استفاده از روش بررسى آیه به آیه بر اساس نظم ترتیبى آیات در قرآن کریم است. این رویکرد در تفسیر و ترجمه قرآن - با توجه به اینکه ترجمه خود نوعى تفسیر است - اگر به عنوان تنها روش درک و فهم قرآن در نظر گرفته شود، مانع ارایه برداشتى قابل قبول از قرآن کریم خواهد شد. بدیهى است، در مرحله درک وفهم قرآن تفاوتى میان ترجمه و تفسیر قرآن وجود ندارد و بدون درک معناى قرآن ترجمه و تفسیر آن امکان‏پذیر نیست. از این رو ساز و کارهاى مفسّران قرآن مى‏باید راهگشاى مترجمان قرآن باشد. در بخش‏هاى پیشین گفته شد، ترجمه از دو فرایند فهم متن در زبان مبدأ و فهماندن آن در زبان مقصد تشکیل شده است. بدیهى است، میزان آشنایى مترجم با مکانیسم زبان مبدأ و مقصد از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است؛ اما دانستن دو زبان مبدأ و مقصد براى دستیابى به ترجمه‏اى قابل قبول از قرآن کریم کافى نیست. حتى اگر مترجم در مرحله فهم قرآن دچار مشکل نباشد - که امرى بسیار دشوار است - به صرف دانستن زبان مقصد نمى‏تواند ترجمه موفقى ارایه نماید. مگر آنکه به تفاوت‏هاى دو زبان در سطوح مختلف آن (ساختار - معنا - منظور) آشنا بوده و به راه‏هاى مقابله با آن در برگردان متون احاطه داشته باشد. بدین‏ترتیب، مکانیسم و ساختار متفاوت زبان‏ها چنین مى‏طلبد که نوعى بررسى مقابله‏اى28 میان زبان مبدأ و مقصد صورت گیرد تا در مرحله فهماندن - با توجه به این‏که این مرحله در زبان مقصد صورت مى‏گیرد - نتیجه مطلوب حاصل شود. این مقابله زبانى مى‏باید در سطوح مختلف زبان در ساختار، معنا، منظور و همچنین شیوه‏هاى ارتباط این سطوح بر یکدیگر صورت گیرد تا مترجم بتواند ساز و کارهاى بیان مفاهیم ادراک شده را در زبان مقصد بیابد. به طور کلى نقش تحلیل مقابله‏اى در سطوح مختلف زبان در ترجمه و تفسیر متون اسلامى و به ویژه قرآن مجید غیرقابل انکار است. مثالى از قرآن مى‏تواند بحث را از صورت نظرى خارج و به جنبه عملى نزدیک سازد. مقوله تقدیم و تأخیر از مباحث مطرح در علوم قرآنى و زبان قرآن است . چنانچه مترجم قرآن به فقدان این مقوله در زبان‏هاى فارسى و انگلیسى عنایت نداشته و راه‏کارهاى مقابله با آن را نیازموده باشد، این ویژگى زبان قرآن مى‏تواند در فرایند ترجمه مشکل آفرین باشد. از جمله مکانیسم‏هایى که در زبان قرآن مشهود است به‏کارگیرى تقدیم و تأخیر در بعضى آیات است؛ به گونه اى که ترتیب عناصر زبانى در این آیات، بر خلاف انتظار تغییر یافته و نظم زبانى29 کلام به هم مى‏خورد. از نظر شریف مرتضى30 از علماى شیعه در قرن چهارم هجرى قمرى مقوله تقدیم و تأخیر به عنوان یک صنعت ادبى در شعر و کلام عرب بسیار آمده است. وى در «غرر الفوائد و درر القلائد» مشهور به امالى، از این سازوکار در تفسیر بعضى آیات قرآن بهره‏جسته است. طبرسى و فخر رازى از جمله مفسّران قرآن هستند که این مقوله را در تفاسیر خود مد نظر داشته‏اند. سیوطى31 با دسته‏بندى انواع تقدیم و تأخیر دو کاربرد براى آنها در نظر مى‏گیرد: یک. آیاتى که درک معناى آنها به ظاهر دشوار است؛ اما زمانى که مقوله تقدیم و تأخیر در آنها بررسى شود معناى آنها روشن و واضح مى‏گردد. دو. آیاتى که درک معناى آنها بر حسب ظاهر دشوار نیست؛ اما دلایلى وجود دارد که اجزایى از این آیات بر اجزاى دیگر مقدم و یا مؤخر مى‏شود. آنچه در این تقسیم‏بندى دوگانه از اهمیت بسزایى در ترجمه قرآن برخوردار است، آیاتى مى‏باشد که معناى آنها با در نظر گرفتن مقوله تقدیم و تأخیر روشن مى‏گردد، از آن جمله آیه شریفه «فاستجبنا له و وهبنا له یحیى و اصلحنا له زوجه» (انبیاء /90) آن گاه دعاى او را اجابت کردیم، به او یحیى را بخشیدیم و همسرش را براى او شایسته گرداندیم. مترجم: خرمشاهى. دو برداشت متفاوت از جمله «و اصلحنا له زوجه» ما هم درخواست او را پذیرفتیم و یحیى را به او بخشیدیم. همسرش را که نازا بود به صلاح در آوردیم. در ترجمه ها و تفسیرهاى قرآن ارایه شده است: 1. شایسته گرداندن و اصلاح و مطیع نمودن همسر حضرت زکریا. 2. آماده باردارى ساختن همسر حضرت زکریا که زنى نازا بوده است. برداشت نخست با توجه به بخش بعدى آیه «انهم کانوا یسارعون فى الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً و کانوا لنا خاشعین»(انبیاء /90) آنها در کارهاى خیر تعجیل مى‏کردند و در حال بیم و امید ما را مى‏خواندند و (همیشه) در برابر ما خاشع بودند. نمى‏تواند برداشت درستى باشد؛ اما در خصوص برداشت دوم، ظاهر کلام مى‏رساند که منظور از اصلاح همسرش این باشد که او را شایسته براى فرزنددار شدن کرده پس از آنکه مدت‏ها این شایستگى را نداشت و زنى عقیم و نازا بود. همچنان که خودش در دعایش گفته بود: «و کانت امرأتى عاقراً»32 مترجمان تنها با عنایت به ترتیب زبانى عناصر در این آیه، آن را ترجمه نموده‏اند. ترتیب زبانى: خداوند دعاى حضرت زکریا را اجابت مى‏فرماید. حضرت یحیى را به ایشان عطا مى‏فرماید. همسرش را شایسته باردارى مى‏فرماید. حال آنکه برخلاف ترجمه‏هاى موجود، از آن جا که آمادگى براى فرزنددار شدن مى‏بایست قبل از اعطاى فرزند از جانب خداوند صورت گرفته باشد، نمى‏توان مقوله تقدیم و تأخیر را از نظر دور داشت. برگردان این آیه در کشف الحقایق قابل توجه است: پس دعاى زکریا را قبول نمودیم و بعد از آنکه وقت زاییدن عیالش منقضى شده بود و جفت او را زاینده گرداندیم یحیى را به او بخشیدیم.33 البته در برگردان این، مى‏توان تقدم و تأخر زمانى را با استفاده از ساختارهاى مناسب دستورى بدون تغییر اجزاى آیه نیز نشان داد. پس دعاى زکریا را اجابت نمودیم و یحیى را به او بخشیدیم پس از آنکه همسرش را آماده باردارى نمودیم.
نتیجه
ترجمه قرآن با توجه به ساختار آن، ساز و کارى متفاوت از دیگر متون مى‏طلبد. زبان‏شناسى وحى و مقوله‏هاى مطرح در زبان‏شناسى باید در فهم و برداشت‏هاى مترجم و مفسّر قرآن لحاظ شود. بررسى مقابله‏اى دو زبان در تمام سطوح در ترجمه قرآن امرى اجتناب ناپذیر است. از طرف دیگر، پاکى، صفاى دل و اخلاص مترجم و مفسّر، طبق نص صریح قرآن، راهنماى آنان در برداشت از قرآن مجید است. در مرحله فهم متن قرآن، مترجم مى‏باید از لوازم تفسیر بهره جوید. افت و ریزش معنایى در ترجمه قرآن کریم، با توجه به ویژگى‏هاى منحصر به فرد زبان آن، بسیار بیشتر از دیگر متون است. با اطمینان مى‏توان گفت، جنبه‏هاى مختلف اعجاز لفظى قرآن قابل انتقال در ترجمه نیست. متأسفانه اکثر مسلمانان از درک قرآن به زبان عربى عاجزند؛ اما از آن‏جاکه هدف از نزول قرآن هدایت انسان‏هاست، ترجمه قرآن به مصداق - آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگى باید چشید- امرى اجتناب ناپذیر است.
پی نوشت ها
________________________________________
× چیدمان پى‏نوشت‏هاى انگلیسى برخلاف روش معمول در زبان و مقالات انگلیسى، به شیوه فارسى و فصلنامه پژوهشهاى قرآنى صورت گرفته است تا یکسانى و هماهنگى در ارجاعات حفظ شود. 1 - غضنفرى، على، پیام جاویدان، تهران، سازمان اوقاف و امور خیریه، 1384، شماره 73-98 7. 2- Mustapha,H. )1998(. Qur’an )Koran( Translation, In The Encyclopedia of Translation Studies. London: Routlege, p.201. 3 - عمید زنجانى، ابوالقاسم، مبانى و روش‏هاى تفسیرى قرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. 13/1373. 4- Khalifa, M. )1983(. The Sublime Qur’an and Orientalism. London & New York: Longman, p.7-8. 5- Nasr,H. )1972(. Ideas and Realities of Islam. London: George Allen & Unwin Ltd, p.43. 6 - «قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا» (اسراء /88) «بگو اگر انس و جن گرد آیند که نظیر این قرآن را بیاورند، ولو بعضى از آنان پشتیبان بعضى دیگر باشند، نمى‏توانند نظیر آن را بیاورند.» «یا اینکه مى‏گویند: «قرآن» ساخته و پرداخته خود اوست.» بگو، پس شما هم با کمک کسانى که توانایى دارند، ده سوره نظیر آن ساخته‏ها را بدون وحى خداوند بیاورید اگر راست مى‏گویید.» 7 - «أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون اللَّه إن کنتم صادقین» (هود /13) 8 - «و إن کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداء کم ان کنتم صادقین» (بقره /23) «و اگر شما را رد قرآنى که بر بنده خود (محمد) فرستادیم، شکى است، پس اگر راست مى‏گویید (که این کلام مخلوق است و نه کلام وحى) یک سوره مانند آن بیاورید.» 9 - حسینى، موسى، وحیانى بودن الفاظ قرآن، فصلنامه پژوهشهاى قرآنى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1379 شماره 233-234 / 21-22. 10 - Omran,M.H.E. )1998(. Islam, the Qur’an, and Arabic Literature. In Al-Serat, a Journal of Islamic Studies. )XIV:1( Irland: Muhammadi Trust of Great Britain. www. islam. org/alserat,p.6. 11 - حسینى، موسى، همان. 12 - Khalifa, M. )1983(. The Sublime Qur’an and Orientalism. London & New York: Longman, p.18. 13 - هادوى تهرانى، مهدى، مبانى کلامى اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، تهران، موسسه فرهنگى خانه خرد، 49 / 77. 14 - همان. 15. Abedi, M. and Fischer, M. J. )1990(. Translating Qur’anic Dialouges: Islamic Poetics and Politics, In Hermeneutics and Poetic Motion, Transation Perspectives. )vol.5( Binnghamton: State University of New York, p.115. 16 - Gragg,K. )1971(. The Event of the Qur’an London: George Allen & Unwin Ltd, p.53. 17 - هادوى تهرانى، مبانى کلامى اجتهاد در برداشت از قرآن کریم /298-299. 18 - همان، 301. 19 - Asad, M. )1980(. The Message of the Qur’an. Gibraltar: Daral - Andulus, p.990. 20 - Yusuf Ali, A. )1992(.The Meaning of the Holy Qur’an. Maryland: Amana Corporation, p.xvi. 21 - Widdowson,H. G.) 1989(. Stylistics and the Teaching of Literature. London: Longman, p.37. 22 - Register. 23 - عمید زنجانى، ابوالقاسم، مبانى و روش‏هاى تفسیر قرآن /20-22. 24 - Sadr, M.B. )1989(. Thematic Approach to Quranic Exegeses.’ In Al-Tawhid, a Quarterly Journal of Islamic Thought and Culture. 33: 1-10.p.2. 25 - سجادى، ابراهیم، تفسیر قرآن به قرآن در آموزه‏هاى عترت، فصلنامه پژوهش‏هاى قرآنى، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1375، شماره 14/5-6. 26 - Sadr, M.B. )1989(. Thematic Approach to Quranic Exegeses.’ In Al-Tawhid, a Quarterly Journal of Islamic Thought and Culture. 3.3: 1-10.p.4. 27 - جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن مجید، تهران، رجاء، 1372، ج 29/1. 28 - Contrastive Analysis 29 - Linguistic order 30 - موسوى علوى، شریف المرتضى، غرر الفوائد و دررالقلائد (امالى المرتضى) به کوشش محمد فضل ابراهیم، بیروت، دارالکتب العربى، 1967 م، 4/1. 31 - سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فى علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، منشورات الشریف الرضى - زاهدى، 38-47 / 3-4 1369. 32 - طباطبایى، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوى همدانى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363، ج 446/14. 33 - حسینى موسوى، محمد کریم، کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقایق، تهران، حاج عبد الحمید صادق نویرى، 1396 ق، 257/2.

تبلیغات