مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه به رغم پیشرفت تکنولوژی و گسترش شتابان شهرنشینی، شهرها به خصوص محلات شهری با مشکلات عدیده ای روبه رو هستند. استفاده از وسایل نقلیه موتوری به جای پیاده روی، در دنیای امروزی تبدیل به یک هنجار شهرنشینی شده است و در پی آن، مسکن های پراکنده با هسته های متعدد در خارج از محور پیاده روی احداث شده که توسعه گسترده و سبک زندگی ناپایدار را به دنبال داشته اند. در این رابطه، محلات، پایداری و جذابیت خود را از نظر زندگی سالم از دست داده اند . به نظر یکی از راه حل ها، استفاده از قابلیت پیاده روی محلات است که می تواند به ارتقای کیفیت محلات از منظر پایداری منجر شود. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل پایداری محلات با تمرکز بر قابلیت پیاده روی با توجه به نیازهای شهروندان از نظر کیفیت زندگی در محله چرنداب شهر تبریز است و به دنبال پاسخِ این سؤال است که آیا برنامه ریزی و طراحی محله با قابلیت پیاده روی به پایداری محله چرنداب منجر شده است؟ روش تحقیق، ترکیبی از کمی و کیفی با استفاده از راهبردهای همبستگی و تحلیل محتوا و ابزارهای پرسش نامه و مصاحبه است. حجم نمونه پرسش نامه از طریق فرمول کوکران به دست آمد و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS و Amos استفاده شد؛ حجم نمونه مصاحبه ، شامل 12 نفر از متخصصین است که برای تحلیل داده ها از نرم افزار Maxqda بهره گرفته شد. یافته ها نشان دادند از نظر ساکنین در پایداری محله چرنداب با قابلیت پیاده روی، عامل حق انتخاب بیشترین و عامل پاسخ گویی مکان کمترین تأثیر را داشته است و نیز بین ادراک منفی و ادراک مثبت متخصصان، تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین، شرایط موجود طراحی محله چرنداب فاقد بستر مناسب و امکان ترغیب زیست مبتنی بر پیاده مداری و زندگی پایدار است. با توجه به نتایج پرسشگری ساکنین و مصاحبه متخصصین، به منظور پایداری محلات، به کار بردن اصل سازگاری در طراحی محله با قابلیت پیاده روی با تأکید بر حق انتخاب کاربران، مؤثر و ضروری است
تبیین مؤلفه های رضایتمندی دانشجویان از فضاهای عمومی دانشگاه (نمونه مورد مطالعه: دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر، با توجه به تغییرات در شیوه های یادگیری و پیشرفت فن آوری، نقش فضاهای عمومی در دانشگاه ها اهمیت بیشتری یافته است. لذا تفکر دوباره درباره معماری این فضاها با مطالعه نیازها و تجربیات دانشجویان، ضروری به نظر می رسد. با چنین برداشتی، مقاله حاضر، با هدف افزایش رضایتمندی دانشجویان، ترجیحات و نیازهای دانشجویان در استفاده از فضاهای عمومی دانشگاه را مورد مطالعه قرار داد. با استفاده از یک مطالعه میدانی در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اصفهان، داده ها از طریق یک نظرسنجی کیفی و با استفاده از نصب پوستر در چهار فضای عمومی دانشکده جمع آوری شدند. این شیوه به دانشجویان امکان داد تا نظرات، ترجیحات و ایده های خود را مطرح کنند. پوسترها به مدت 6 روز در موقعیت های تعیین شده قرار گرفتند و در نهایت 248 نظر در مورد فضاها جمع آوری شد. تحلیل داده ها به شیوه کیفی و با کدگذاری به روش تحلیل مقایسه ای مداوم انجام شد. نتایج به دست آمده نشان دادند که مؤلفه های رضایتمندی دانشجویان از فضاهای عمومی دانشکده بر مبنای دو ویژگی اصلی مکان قابل بررسی هستند؛ کالبد و فعالیت. علاوه بر این، یک جنبه کارکردی در کتابخانه مورد تأکید است که اشاره به ساعات دسترسی دانشجویان به کتابخانه دارد. بر مبنای نتایج حاصل از کدگذاری دیدگاه های دانشجویان، جنبه کالبدی فضا نشان دهنده نیاز آنها به طراحی مناسب منظر و مبلمان، آسایش محیطی و فضاهای پشتیبان در فضاهای عمومی دانشگاه است. نتایج بررسی جنبه فعالیتی فضا نیز نشان دادند که دانشجویان قابلیت محیط برای انجام طیفی از فعالیت های فردی و جمعی را ارزشمند می دانند. این فعالیت ها شامل؛ خلوت، تعامل، درگیری تحصیلی، تفریح و ترمیم و مطالعه فردی و گروهی در فضاهای عمومی دانشگاه هستند. تجزیه و تحلیل ها همچنین نشان از آن دارند که اهمیت این فعالیت ها در چهار مکان مورد بررسی برای دانشجویان متفاوت است.
طراحی در بافت روستاهای تاریخی با رویکرد معماری میان افزا (نمونه پژوهشی: طراحی اقامتگاه بوم گردی و گردشگری سپورغان شهرستان ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری میان افزا به عنوان رویکردی عملی در جهت ایجاد ساختارها و سازمان های جدید برای تأمین فضاهای قابل استفاده در بافت های تاریخی همواره مطرح بوده که برخاسته از گرایش های توسعه شهری است و می تواند به عنوان رویکرد طراحی در بافت های تاریخی روستاها نیز مورد استفاده قرار گیرد. این پژوهش برای یافتن پاسخ به این سؤال که "با توجه به رویکرد معماری میان افزا چگونه می توان در بافت تاریخی و سنتی روستاهای تاریخی مداخله کرد؟" انجام شده؛ با این فرض که به کارگیری مدل می تواند باعث تأثیر عوامل چندوجهی مؤثر در طراحی در بافت روستایی شود و عدم کاربست آن، غفلت از برخی مؤلفه های مؤثر در این طراحی را در بر خواهد داشت. این امر، ضرورت تدوین دستور کار برنامه ریزی طراحی در بافت روستاهای تاریخی برای بهره گیری از زیرساخت ها و ظرفیت های موجود را لازم می نماید. بدین ترتیب، هدف پژوهش حاضر، دست یابی و تدوین مدل دستور کار برنامه ریزی طراحی بر اساس اصول معماری میان افزا در بافت روستاهای تاریخی و کاربست آن در نمونه پژوهشی است. روش تحقیق این پژوهش، از نوع کیفی- کمی است. در این میان، مؤلفه ها و الگوهای زمینه گرایی، شاخصه های فیزیکی و چندوجهی توسعه میان افزا و همچنین رویکردهای طراحی بناهای میان افزا در حوزه معماری در جهت نیل به این هدف، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند و مدل مستخرج از مبانی نظری به جهت آزمون برای طراحی اقامتگاه بوم گردی و گردشگری در روستای سپورغان شهرستان ارومیه، به کار گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهند به کارگیری این مدل طراحی می تواند باعث تأثیر عوامل چندوجهی مؤثر، از جمله الگوهای کالبدی- معماری و الگوهای محیطی- عملکردی در طراحی در بافت روستایی شده که علاوه بر حفظ ارزش های میراث معماری زمینه با طبیعت آن نیز هماهنگ شود.
بررسی چگونگی تأثیر کیفیت پیوستگی فضایی در ورودی ها بر میزان حضورپذیری در بازار (نمونه مطالعاتی: بازار سنتی شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضورپذیری مردم در یک فضای عمومی، بسیاری از مسائل از جمله حوزه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... مرتبط با آن فضا را تحت تأثیر قرار داده و عامل اصلی در تعیین میزان موفقیت آن فضا به شمار می رود. از سویی، هر فضای شهری از طریق لبه های خود با محیط پیرامونی آن در ارتباط است که در این خصوص پیوستگی فضایی در لبه ها، عامل اصلی در تعیین نوع و شکل ارتباط با فضای پیرامونی است. بنابراین، پیوستگی فضایی در ورودی های یک مجموعه شهری به عنوان جزئی از لبه می تواند تأثیر به سزایی در افزایش حضورپذیری در آن مجموعه داشته باشد. با این توضیح در این پژوهش، موضوع چگونگی تأثیر پیوستگی فضایی در ورودی های یک مجموعه عمومی شهری بر میزان تمایل افراد به حضورپذیری در آن مجموعه مورد بررسی قرار می گیرد که در این ارتباط، مجموعه بازار سنتی شیراز به عنوان نمونه موردی تحقیق مدنظر قرار گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی تحلیلی مبتنی بر ترکیب روش های کمی و کیفی در گردآوری و تحلیل داده ها است که بسته به ماهیت شاخص های تحلیل در بخش های مختلف، از روش های مشاهده، مصاحبه، پرسش نامه و نرم افزار Depthmap در ارزیابی ابعاد مختلف موضوع بهره گرفته شد. نتایج تحقیق در نهایت حکایت از وجود یک رابطه مستقیم میان پیوستگی فضایی در بعضی از ورودی های بازار و تمایل به استفاده از آن ورودی ها جهت حضور در بازار داشتند. همچنین تداوم کالبدی، تداوم کارکردی و تداوم بصری، از جمله ابعاد پیوستگی فضایی در ورودی ها هستند که مجموعه این عوامل می توانند بر میزان حضورپذیری در یک فضای شهری (به عنوان مثال بازار) نقش داشته باشند.
عوامل مؤثر بر داوری طرح نهایی دانشجویان معماری در دانشگاه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی طرح های معماری، به قضاوت درباره طرح می پردازد؛ به این صورت که میزان معیارهای متغیر در طراحی را از جنبه مورد نظر اندازه گیری کرده و سپس آن را قضاوت می کند. با توجه به نقش مهم داوری در دروس طرح های معماری، درصورتی که نوع داوری مشخص نباشد، فضای مناسب بر داوری را تحت تأثیر قرار می دهد، باعث ورود مطالبات بی ارتباط با اهداف آموزشی می شود و زمینه رش د و استعدادهای دانشجویان را از بین خواهد برد. هدف پژوهش حاضر، دست یابی به معیارها و شاخص های داوری واقع بینان در زمینه دانش و توان تخصصی دانشجویان معماری در ایران است. پرسش های اصلی پژوهش این است که معیارهای ارزش یابی و داوری پروژه های معماری در دانشگاه های مطرح رشته معماری در ایران چه هستند؟ دیدگاه اساتید در این راستا چیست؟ روش تحقیق از نوع آمیخته (کمی-کیفی) و هدف، کاربردی است. جامعه آماری، 17 نفر از اعضای هیئت علمی مشهور گروه معماری در دانشگاه های شهید بهشتی، تهران، علم و صنعت و شهید چمران اهواز هستند. نمونه گیری به صورت سامان مند و غیرتصادفی انجام شد. ابزار جمع آوری داده از طریق پرسش نامه از نوع لیکرت است و یک سؤال به صورت گزینشی تدوین شد. دو سؤال به صورت پرسش نامه باز مصاحبه شد. برای دست یابی به نتایج دقیق تر، نظرات اساتید جوان در زمینه داوری طرح های معماری گرفته شدند. بر این اساس، 25 نفر از اساتید جوان که در حال گذراندن مقطع دکتری خود در دانشگاه های مطرح معماری بوده و سابقه تدریس در کارگاه طراحی معماری در دانشگاه را داشتند، به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند. نتایج و اطلاعات با نرم افزار SPSS و با به کارگیری روش های آماری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند معیارهای نهایی مربوط به ارزیابی فرآیند طراحی به دو زیرشاخه مطالعات و طراحی تقسیم می شوند. مطالعات به دو زیرگروه دانش اولیه و توجه به مطالعات فنی تقسیم شده و طراحی به دو زیرگروه مهارت طراحی و پیشبرد روند طراحی دسته بندی می شود؛ به غیر از دانش اولیه، سایر عوامل بر محصول نهایی اثرگذار هستند. از دید خبرگان، مطالعات و دانش فنی بیشترین اثرگذاری بر محصول نهایی را دارند. از نگاه اساتید جوان، پیشبرد روند طراحی بیشترین تأثیر را بر نمره دهی اساتید دارد و بعد از آن مهارت طراحی، مطالعات و دانش فنی قرار دارد. در نهایت، پیشنهادها و راهکارهایی برای هیئت داوری، آموزش دهندگان معماری و متخصصان ارائه شدند تا منجر به ارتقای کیفیت سطح داوری اساتید شود.
ارائه مدل مفهومی اهداف برنامه درسی از منظر آموزش عملگرا در دوره کارشناسی معماری بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه های درسی در دوره کارشناسی معماری در کشور ما به دلیل عدم توجه کافی به حوزه فعالیت های عملی و مغفول ماندن تربیت حرفه ای، مورد انتقاد قرار گرفته اند. برنامه درسی را ستون مرکزی فرآیند آموزش و وسیله ای برای تحقق اهداف آموزش عالی دانسته اند. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر، ارتقای برنامه درسی بر مبنای آموزش مبتنی بر عمل به عنوان رویکردی نوین و پیوند میان آموزش معماری با مقتضیات جامعه و دنیای کار است. این تحقیق در پی پاسخ گویی به دو پرسش است؛ 1. الگوی برنامه درسی در دوره کارشناسی معماری بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر چگونه است؟ 2. مدل مفهومی اهداف برنامه درسی از منظر آموزش عملگرا منطبق بر الگوی پیشنهادی چگونه است؟ پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و از روش های فراترکیب و تحلیل محتوا به صورت متوالی استفاده شده است. تحلیل و کدگذاری داده ها با استفاده از نرم افزار Nvivo انجام شد. جهت جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است. ابتدا با روش فراترکیب، 18 الگوی برنامه درسی بررسی و بر مبنای الگوی کلایِن و آکِر، ویژگی های الگوی پیشنهادی بیان شدند، این الگو شامل نه عنصر با مرکزیت اهداف برنامه درسی است؛ به طوری که سایر عناصر همانند تار عنکبوت به یکدیگر وابسته هستند. سپس با تحلیل محتوای اسناد منتخب و فرم های مصاحبه، کدگذاری داده ها انجام شد. پس از تحلیل داده های کیفی، 2437 ارجاع حاصل شد و از تلخیص و طبقه بندی داده ها در نهایت 83 کد باز، 23 کد محوری (19 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی) و 5 کد گزینشی ارائه شد. پس از کشف روابط علی- معلولی مدل مفهومی اسپیرال مشتمل بر 4 هدف، 5 بُعد و 19 شاخصه آموزش عملگرا ارائه شد که در این مدل بُعد مش اهده به عنوان هسته مرکزی و به ترتیب 4 بُعدِ تجرب ه عینی، آزمای شگری، کارآموزی و سودمندی در سطوحی بالاتر، ابعاد آموزش عملگرا را تشکیل می دهند؛ به طوری که سودمندی به عنوان بُعد همه شمول در بالاترین سطحِ ابعاد آموزش عملگرا در بازنگری برنامه درسی و ارتقای آموزش معماری در راستای تربیت حرفه ای ایفای نقش می کند.