مطالعات جامعه شناختی شهری
مطالعات جامعه شناختی شهری سال دوازدهم زمستان 1401 شماره 45 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
توجه بین رشته ای به مسأله چند بعدی خیابان به عنوان یک مفهوم فرهنگی و اجتماعی، نشان دهنده پیوند میان مطالعات شهری با حوزه های جامعه شناسی و مدیریت فرهنگی است. در مقاله حاضر به نقش خیابان به عنوان عنصری معنادار در فضای شهری پرداخته شده و هدف آن بازخوانی فرهنگی-اجتماعی این فضا در راستای کشف زوایای پنهان خیابان و کارکردهایش در ایجاد مکث شهری و ورود سرمایه های فرهنگی به شهر است. روش پژوهش کیفی بوده و از سه شیوه رویکرد نظریه مبنایی برای تدوین نظریه، مطالعه میدانی و مصاحبه گروه متمرکز با هدف کشف استفاده شده است. مشاهده مستقیم و غیرمستقیم، گفت و گو و مصاحبه با کارشناسان متخصص در قالب فوکوس گروپ و مصاحبه نیمه ساختاریافته با کنشگران عامل/ذی نفعان بهره بردار، از جمله ابزارهای گردآوری داده ها است. یافته ها نشان می دهند صحنه خیابان با ورود سرمایه های فرهنگی و اجتماعی قابل تبدیل، به فضایی برای مکث شهری، تماشا و دعوت از کنشگران مطالبه گر برای سهیم شدن در اداره شهر برای کاهش و تعدیل آسیب های اجتماعی است.
فراتحلیل رابطه سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت: بر پایه مطالعه مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باتوجه به چرخش فرهنگی که در سال های اخیر در جامعه شکل گرفته است برخی روابط و مناسبات دارای اهمیت ویژه ای نسبت به گذشته شده که از جمله آن می توان به رابطه میان سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت اشاره نمود. تاکنون پژوهش های متعددی پیرامون روابط سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت به خصوص در چارچوب نظری بوردیو انجام شده است. از این رو هدف پژوهش حاضر انجام فراتحلیل مطالعات رابطه میان سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت است. برای این منظور تمامی پژوهش هایی که در دهه 90 شمسی در فصلنامه های معتبر منتشر شده بود، استخراج و در 5 سطح با روش مطالعه مرور نظام مند مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت بر اساس معیارهای مشخص شده، 11 اثر انتخاب و در فرایند فراتحلیل استفاده شد. در مرحله آغازین، مفروضات همگنی و سوگیری انتشار بررسی و پس از انجام آزمون ها ناهمگنی و عدم سوگیری انتشار تایید و سپس داده ها توسط نرم افزار CMA ارزیابی شدند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد اندازه اثر سرمایه فرهنگی و اوقات فراغت 0.470 است که بر اساس نظام تفسیر اندازه اثر کوهن در حد متوسط قرار دارد. همچنین متغیرهای جنسیت،مخاطب و تحصیلات به عنوان متغیرهای تعدیل گر در نظر گرفته شد و معین گردید ضریب اندازه اثر مردان(0.473) بیش از زنان(0.460)، در میانسالان(0.524) بیش از جوانان(0.416) و در افراد غیر محصل(0.535) بیش از افراد در حال تحصیل(0.270) است.
بررسی وضعیت پایداری اجتماعی در شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت یافتن مفهوم توسعه ی پایدار در دهه های اخیر و نیز با توجه به اینکه توسعه ی پایدار شهری، بویژه در بعد اجتماعی، در روابط میان افراد تجسم می یابد، بنابراین بررسی و شناسایی بسترهای تحقق توسعه پایدار در شهرها نیازمندِ واکاوی و مطالعه مقولاتی در تعاملات انسانی، از جمله انسجام اجتماعی، یکپارچگی، مشارکت، اعتماد و همکاری شهروندان است که به تعبیری می توان مقولات یاد شده را در قالب مفهوم پایداری اجتماعی ترسیم نمود. بر همین اساس، در پژوهش حاضر به بررسی وضعیت پایداری اجتماعی در شهر کرمانشاه پرداخته ایم. در بعد نظری، مدل مفهومی این پژوهش بر هفت مؤلفه اصلیِ پایداری اجتماعی، شاملِ حس تعلق مکانی، مشارکت و اعتماد، تعامل و کنش متقابل، عدالت و دسترسی به امکانات و خدمات، بهره مندی اقتصادی، مسکن و احساس امنیت، استوار می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش پیمایش بوده و جامعه آماری آن شاملِ کلیه شهروندان بالای 15 سالِ ساکن در مناطق هشت گانه شهر کرمانشاه (۹۴۶۶۵۱ نفر) می باشد، که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایِ متناسب با حجم نهابتاً 385 نفر از هشت منطقه شهر به عنوان نمونه نهایی انتخاب شده است. ابزار گرداوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته می یاشد و تجزیه و تحلیل اطلاعات با نرم افزار SPSS (میانگین مؤلفه ها، تی تک نمونه ای و فریدمن)، مدل تصمیم گیری چند معیاره WASPAS و روش CVصورت گرفته است. نتایج مقایسه میانگین شاخص های پایداری اجتماعی از نظر شهروندان در شهر کرمانشاه نشان می دهد میانگین شاخص های؛ حس تعلق مکانی ( 27/3) ، تعامل و کنش متقابل (21/3)، شاخص عدالت و دسترسی به امکانات و خدمات (17/3)، شاخص کیفیت مسکن (15/3 )، احساس امنیت (10/3) و شاخص مشارکت و اعتماد (39/3 )، بر حسب نتایج آماری، به طور معنادار بیشتر از مقدار متوسط سه است، اما در شاخص بهره مندی اقتصادی (73/2) به طور معنادار کمتر از مقدار متوسط سه می باشد و از نظر شهروندان اصلاً وضعیت مطلوبی ندارد. همچنین نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد؛ شاخص مشارکت و اعتماد با مقدار 87/4 در رتبه اول و بیشترین اهمیت را در پایداری اجتماعی داشته است. با توجه به نتایج مدل WASPAS ؛ مناطق یک با 3567/0 ، شش با 3554/0 ، دو با مقدار 3547/0 ، هشت با 3542/0، چهار با 3525/0، پنج با 3523/0 ، هفت با 3506/0 ، سه با 3497/0 به ترتیب در رتبه های اول تا هشتم قرار گرفته اند. در کل با توجه به نتایج مدلWASPAS ؛ تمامی مناطق در مقوله نیمه برخوردار قرار می گیرند. همچنین بیشترین نابرابری در بین مؤلفه ها مربوط به میزان همدلی میان اهالی محلات شهری با مقدار 091/0 می باشد.
بررسی تأثیر سبک زندگی دیجیتال بر هویت اجتماعی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان شهر همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی سبک زندگی دیجیتال و تأثیر آن بر هویت اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان شهر همدان می باشد. روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ ماهیت توصیفی از نوع همبستگی و به لحاظ روش پیمایشی است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره متوسطه دختر و پسر مدارس دولتی و غیر دولتی شهر همدان بود (11891 نفر) که حجم نمونه براساس فرمول کوکران 377 نفر برآورد شد و به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه هویت اجتماعی صفاری نیا و روشن (1390) و پرسشنامه سبک زندگی دیجیتال مهاجری و فرقانی (1397) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها با نظر کارشناسان جامعه شناسی تأیید شد. همچنین ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس ها بالاتر از 7/0 برآورد شد که بیانگر هماهنگی درونی گویه ها و تأیید پایایی بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با کاربرد نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد بین مؤلفه های متغیر سبک زندگی دیجیتال (مصرف فرهنگی، نحوه گذراندن اوقات فراغت، الگوهای خرید و فروش، الگوهای یادگیری و آموزش از راه دور، مدیریت بدن از طریق رسانه ها) و هویت اجتماعی در بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان در شهر همدان رابطه وجود داشت و این رابطه معکوس است. بنابراین، هرچه افراد به سمت زندگی دیجتالی سوق پیدا کرده اند، هویت اجتماعی آنها کمرنگتر شده است و این نشان میدهد، که در این مطالعه ما با چالش این رابطه سرو کار داریم، یعنی تاثیری که سبک زندگی دیجیتال بر روی هویت اجتماعی داشته مثبت نبوده است و جنسیت هم متغیری مهمی در این رابطه ارزیابی نگردید. در تبیین این نتیجه می توان گفت، به زعم بوردیو و گیدنز شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر میشود و می تواند هویت فرد را بازنمایی یا باز تولید نماید. لذا، لازم است متناسب با امکاناتی که در جامعه برای افراد قرار میدهیم، بسترهای لازم برای احیای هویت اجتماعی نیز فراهم شود، اگر این تقدم و تاخر فرهنگی فاصله زیادی داشته باشند، موجب گسست اجتماعی و سردرگمی هویتی برای جوانان شود که عواقب آن جبران ناپذیر باشد.
شناسایی خرده فرهنگ های حاکم در سکونتگاه های غیر رسمی در شهرک باهنر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهمترین هدف این پژوهش، شناسایی خرده فرهنگ های حاکم، اولویت بندی آنها با توجه به تأثیرگذاری بر منطقه و تحلیل نقش کیفی هریک از شاخص ها بر وضعیت اجتماعی شهرک باهنر مشهد با استفاده از تحلیل مصاحبه در نرم افزار تحلیل متن مکس کیودا و نرم افزار آماری SPSS است. روش به کار گرفته شده، ترکیبی موازنه است که در آن برداشت اطلاعات به روش کیفی (مصاحبه نیمه ساختار یافته ,متن کاوی) و تحلیل آنان براساس روش های کمی (پرسشنامه)به دست آمده است.روش نمونه گیری به شکل کیفی- هدفمند و با استفاده از نظرات کارشناسی 13 نفر از خبرگان اجرایی و علمی نهادهای مرتبط با شهرک باهنر که سابقه فعالیت یا کار پژوهشی داشته اند جمع آوری و تنظیم شده است و داده های کیفی به دست آمده وارد نرم افزار مکس کیودا می شود، تا بنا به محتوای متن به دست آمده؛ کدگذاری و طبقه بندی شوند، پس از این مرحله، محتوا در قالب مؤلفه های اصلی، فرعی و شاخص ها استخراج می شود. برای روایی کار و استناد به مصاحبه های انجام شده، از آزمون توافق کوهن استفاده شده است. ضریب به دست آمده برابر با 0.614 و سطح معناداری 0.00 است که توافق ضمنی مؤلفه ها را نشان می دهد و در نهایت مؤلفه های مستخرج شده از مراحل قبل، در قالب پرسشنامه تنظیم و در اختیار کارشناسان مرحله قبل قرار میگیرد تا ضریب اهمیت هریک از مؤلفه ها را در شهرک باهنر نشان دهند. پرسشنامه های به دست آمده در نرم افزار SPSS24 وارد و با آزمون اولویت بندی فریدمن تحلیل می شود. با توجه به یافته های به دست آمده می توان ادعا کرد که مهمترین مؤلفه های تأثیر گذار بر وضعیت فرهنگی حاکم بر شهرک شهید باهنر مشهد به ترتیب، مؤلفه های اجتماعی، گزاره ای، ارزشی و نگرشی اند.در واقع هنجارهای اجتماعی بیشترین تأثیر و دیدگاه های نگرشی، کمترین تأثیر را داشته اند. مهمترین خرده فرهنگ های فرعی نیز به ترتیب اهمیت در زمینه نگرش و سبک زندگی (میانگین آزمون فریدمن 3.05)، پذیرش اجتماعی(2.98)، هیجان خواهی(2.91)، عدم تمایل به آینده (2.90)، مشارکت جویی(2.69)، لذت جویی(2.68) و مسئولیت پذیری (2.32) اند. در نهایت یافته های تحقیق در قالب تحلیل های کیفی(هرمونتیک) تفسیر شده اند.
شناسایی چالش ها و راهکارهای ظرفیت سازی نهادی در اجتماعات محله ای: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت ظرفیت سازی نهادی در اجتماعات محله ای پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالش ها و راهکارهای ظرفیت سازی نهادی در اجتماعات محله ای انجام شد. برای این کار ضمن بررسی ادبیات و پیشینه پژوهش، چهارچوب کلی سوالات مطالعه برای فاز کیفی مطالعه مشخص شد. اطلاعات با روش کیفی و با رویکرد تحلیل محتوای قراردادی از طریق مصاحبه با 20 نفر از صاحب نظران حوزه های شهرسازی، برنامه ریزی شهری، علوم اجتماعی و ... که از طریق روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در محیط نرم افزار مکس کیودا-2018 انجام شد. نتایج در دو مقوله اصلی چالش ها و موانع ظرفیت سازی نهادی و راهکارهای ظرفیت سازی و 13 زیرمقوله شامل: تمامیت خواهی دولت و نهادسازی تحمیلی، عدم بومی سازی ظرفیت سازی نهادی، فقدان ساختار سازمانی اجرایی کارآمد، موانع قانونی حقوقی، تعارض منافع و پتانسیل فسادزای برنامه های مشارکت نهادی، سرمایه اجتماعی پایین، بافت اجتماعی نامتجانس و روابط ارگانیک، (طراحی و اجرای برنامه های مشارکتی، طراحی و بازنگری قوانین و آیین نامه ها، تقویت نقش پرورشگری نهادهای دولتی، برنامه ریزی محله محور پایین به بالا، افزایش سرمایه اجتماعی، پیوند سنت و مدرنیته در ظرفیت سازی نهادی ارائه شد. در نهایت انجام مناسب ظرفیت سازی مستلزم توجه به چالش ها و موانع و استفاده از راهکارهای مناسب از جمله همکاری و هماهنگی عناصر ظرفیت سازی است.
ادراک داغ مکانی؛ استراتژی های مواجهه (مورد مطالعه: ساکنین مناطق کم برخوردار شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکونت در مناطق کمبرخوردار شهری ساکنین آن را با داغننگ مکانی و پیامدهای منفی بیشمار مواجهه میسازد، بنابراین افراد به اتخاذ استراتژیهایی برای مقابله با داغننگ میپردازند. ازاینرو هدف از انجام این تحقیق مطالعه ادراک ساکنین مناطق کمبرخوردار شهر مشهد از داغننگ مکانی و استراتژیهای این افراد جهت مواجهه با آن است. بهمنظور فایدهمندی شناختی از نظریه داغننگ گافمن و داغننگ مکانی واکوانت استفاده شد. این مطالعه به روش کیفی، مبتنی بر شیوه نمونهگیری هدفمند با بهرهگیری از تکنیک مصاحبه نیمهساختیافته بر روی جامعه هدف ساکنین 6 منطقه کمبرخوردار شهر مشهد انجام شد. حجم نمونه براساس قاعده اشباع اطلاعاتی پس از 20 مصاحبه حاصل شد. تحلیل داده با تکنیک تحلیل مضمون ششمرحلهای براون و کلارک پیش بردهشد. یافتههای حاصل از مصاحبه با ساکنین مناطق کمبرخوردار شهر مشهد نشان داد این افراد داغننگ مکانی را به دو صورت احساسشده، از طریق برچسبهایی چون بینظمی ظاهری، فرومایه، انحرافی، هراسآور، سرمایههای فرومایه، و تجربهشده از طریق تجربه برچسب کلامی، تجربه اختلال در ارتباط و تجربه کنشهای فرومایه ادراک کرده بودند. تجربه و ادراک داغننگ مکانی موجب شد تا افراد استراتژیهایی جهت مواجهه با داغننگ بکار گیرند؛ ازاینرو تلاش داشتند جهت مواجهه با داغننگ بیاعتباری از استراتژیهای برهمکنشی مانند مطرودیت اجتماعی، اقناع اجتماعی، تکانشی محور، همگونسازی که رویکرد تعاملیمحور داشته و استراتژیهای غیر برهمکنشی مانند انفعالی، گذر موقعیتی که فاقد رویکرد تعاملیمحور است استفاده نمایند و جهت مواجهه با داغننگ احتمال بیاعتباری از استراتژیهای پنهانسازی و انطباقسازی (مانند انطباق ظاهری، پنداری، گفتاری، کرداری) جهت جلوگیری از بیاعتبارشدن و آشکارشدن داغننگ خود، استفاده کنند.