مقالات
حوزه های تخصصی:
چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین روش تربیت دینی و میزان مذهبی بودن والدین با تأکید بر سبکهای تربیتی در دختران و پسران طراحی و اجرا گردید. تعداد 374 نفر دانشجو (177 پسر و 197 دختر) به عنوان نمونه طبقهای نسبتی در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه روش تربیت دینی؛ پرسشنامه محیط خانوادگی، پرسشنامه محقق ساخته، و پرسشنامه میزان مذهبی بودن والدین را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه نشان داد که میانگین نمرات میزان مذهبی بودن مادر در سبک تربیتی مقتدر نسبت به سایر سبکها بالاتر است. همچنین نتایج آزمون تعقیبی شفه نشان داد که تفاوت معنادار در میانگین نمرات میزان مذهبی بودن مادر بین سبکهای تربیتی مقتدرانه و مسامحهکارانه وجود دارد. در مطالعة حاضر همچنین نشان داده شد که روش تربیت دینی برای دختران و پسران دارای تفاوت معنادار میباشد، به طوری که تعداد دختران در هر دو گروه والدین در روش تربیتی مقتدرانه بالاتر از فراوانی مورد انتظار و تعداد پسران در روش تربیتی مسامحهکارانه، بالاتر از فراوانی مورد انتظار میباشد. با استفاده از آزمون مجذورکای دوطرفه در بررسی دقیقتر نشان داده شد که سبکهای تربیتی کاربردی از سوی والدین برای دختران و پسران تفاوت معنادار دارد، به طوری که فراوانی دختران در سبک تربیتی مقتدرانه بالاتر از فراوانی مورد انتظار، و البته در روش تربیتی مسامحهکارانه، فراوانی پسران بالاتر از فراوانی مورد انتظار میباشد. در بحث و نتیجهگیری به بررسی نقش سبکهای تربیتی و نحوة آموزش آموزههای دینی با توجه به جزئیات نتایج تحقیق پرداخته شده است.
بررسی تأثیر گسترش هستیشناسی اسلامی بر فعالسازی مؤلفههای هوشبهر هیجانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
"هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر گسترش هستیشناسی اسلامی بر فعالسازی مؤلفههای هوشبهر هیجانی میباشد. فرضیههای این پژوهش عبارتند از:
1. مداخلة درمانی مبتنی بر هستیشناسی اسلامی در فعالسازی مؤلفههای هوشبهر هیجانی مؤثر است.
2. مداخلة درمانی مبتنی بر هستیشناسی اسلامی در فعالسازی مؤلفههای هوشبهر هیجانی تأثیر متفاوتی دارد. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته عبارت است از:
پرسشنامه هوشبهر هیجانی بار ـ آن (EQ-I) که در ایران توسط دهشیری (1381) هنجاریابی شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، آزمایشی از نوع پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه کنترل است. جامعة پژوهش حاضر، مراجعان 35ـ30 ساله زن داوطلب شرکت در برنامة گروهدرمانی بوده است. از بین مراجعان 18 نفر برای شرکت در این برنامه در نظر گرفته شدند که بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (n=9) و کنترل (n=9) جایگزین شدند.
دادهها توسط تحلیل واریانس چندمتغیره یکراهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه پژوهش نشان داد که این شیوه درمانی در فعالسازی مؤلفههای هوشبهر هیجانی شرکتکنندگان مؤثر بوده است."
تأملی در سازههای مذهبی و جایگاه آنها در روانشناسی سلامت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
"چکیده: مجموعه در حال رشدی از پژوهش، اثرات مثبت رفتارها و باورهای مذهبی را بر سلامت جسمانی و روانی نشان دادهاند. همچنانکه شواهد افزایش مییابد، عناصر مذهبی و معنوی در مدلهای نظری پذیرش بیشتری مییابد. اگرچه مطالعات اخیر حکایت از خلاقیت فزایندهای دارد، باید برای روشن شدن روابط درونی میان سازههای مذهبی و اثرات همبسته آن با سلامت، مطالعات بیشتری صورت گیرد.
مقالة حاضر ضمن ارائه تعاریفی از مفاهیم سلامت و مذهب که با چهارچوب روانشناسی سلامت متناسب است، رابطه مشارکت مذهبی و جهتگیری مذهبی با سلامت روانی را مورد بحث قرار داده است. سپس مفهوم مقابله مذهبی را بررسی و به کنکاش در مدل مقابله مذهبی پارگامنت پرداخته و تلاش کرده است تا مکانیزمهای شناختی و رفتاری را که نقش واسطهای در ارتباط میان مذهب و سلامت روانی ایفا میکنند، مورد بررسی قرار دهد. این مقاله با ذکر مزایا و معایب مقابله مذهبی برای سلامت و ارائه پیشنهادهایی برای تلفیق متغیرهای مذهبی در عرصه پژوهشهای آتی به ویژه در قلمرو روانشناسی سلامت بالینی خاتمه مییابد. "
مقایسه الگوی چند وجهی اسلامی با مدل شناختی بک در درمان افسردگی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: هدف پژوهش حاضر، بررسی مدل چندوجهی اسلامی دردرمان افسردگی ومقایسة آن با مدل درمانی شناختی بک است. دو مدل مذکور، از بهترین مدلهای مؤثر در درمان افسردگی شناخته شدهاند. این دو مدل برای دوازده نفر از مراجعان مرکز مشاوره که شرایط مساوی داشته و با مصاحبة تشخیصی براساس علائم DSM-IV افسرده شناخته شده بودند، به کارگرفته شد. چهار نفر با مدل بک و هشت نفر دیگر با مدل اسلامی درمان شدند. همة مراجعان مؤنث بودند. آزمودنیها (هردوگروه) در مرحلة پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسههای چهارم، هشتم و دوازدهم و پس از درمان و در مرحله پیگیری (سه ماه پس از اتمام درمان) مقیاس افسردگی بک را تکمیل کردند. مقایسة نمرات پیشآزمون و پسآزمون و مرحلة پیگیری نشان داد که هردو مدل مؤثر بودند، اما تفاوتهای عمدهای ازکاربردهای این دومدل مشاهده گردید. مقایسه نمرههای انفرادی وگروهی نشاندادکه مدل چندوجهی اسلامی درکاهش علائم افسردهخویی بیش ازشناختدرمانی بک مؤثر بوده است. همچنین این مدل، برخلاف مدل شناختی بک که تنها به فرآیندهای شناختی مراجعان میپردازد، به جنبههای شخصیتی ـ رفتاری و معنوی مراجعان نیز میپردازد. مدل اسلامی برخلاف مدل شناختی در درمان افرادی که گرایشات مذهبی دارند، بیشتر مؤثر واقع شد و در مورد افرادی که افسردگی معنایی یا وجودی دارند مفیدتر بود. در مدل چند وجهی اعتقادات مذهبی با مذهب مطابقت داده شده ولی در مدل شناختی، این افکار و اعتقادات کنار گذاشته میشود. این امور باعث تمایز چند وجهی در درمان افسردگی از روش بک گردیده است.
نظریه نیازهای معنوی از دیدگاه اسلام و تناظر آن با سلسله مراتب نیازهای مازلو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: در این مقاله نخست مروری بر جایگاه و اهمیت نیازها در حوزة روانشناسی میگردد و در ادامه با توجه به ضرورت درنظر گرفتن نیازهای معنوی در سلسله مراتب نیازها، به بررسی اجمالی ادبیات تفکر ارزشی و نیز متون علمی موجود، درخصوص اهمیت و جایگاه نیازهای معنوی پرداخته میشود. در حوزة معرفت دینی گسترة نیازها از محدودة انسان و روابطش با خود و دیگران به وسعت خدا و همة هستی بسط مییابد. با این پیشفرض، نیازهای معنوی انسان متناظر با هرم نیازهای مازلو در پنج طبقه (نیازهای وجود، نیازهای ایمنیجویی معنوی، نیاز محبت و دوستی با خدا، نیاز کرامت نفس، نیاز خودشکوفایی معنوی و تقرّب به خدا) عنوان شده است. امید است این رهیافت، بتواند دریچة تازهای را به سوی روانشناسی مذهب بگشاید و بُعد دیگری از نیازهای انسان را که به روشنی در هرم نیازهای مازلو به چشم نمیخورد، برجسته نماید.
آثار دینداری از دیدگاه ویلیام جیمز(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: در این جستار آثار دینداری از دیدگاه جیمز بحث شده، جیمز ثمرات دین را به طور کلی تحت عنوان «قداست» با ویژگیهای زهد، قوت قلب، خلوص و مهرورزی مشخص میکند. در این مقاله آثار دینداری از منظر جیمز در شش بخش معنوی، اخلاقی، معرفتی، عاطفی - هیجانی، سلامت و بهداشت روانی و بالاخره انسجام شخصیت و یکپارچگی هویت بررسی شده است. ملاحظات پایانی این جستار در محورهای جذابیت بحث آثار دینداری، نقد مبنای پراگماتیسم در آثار دینداری، پذیرش نگاه کارکردگرایانه در موضوعاتی که غایات عملی دارند، نقد انحصار آثار در ابعاد فردی و بالاخره نقد سنخشناسی روانشناختی جیمز در مورد افراد سلیمالعقل و ناخوشروان ذکر شده است.
روشهای سنجش شخصیت از منظر دین و روانشناسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: روشهای مختلف سنجش و بررسی ابعاد مختلف شخصیتی، دو عامل عمده در تفسیر رویکردها در مطالعة شخصیت میباشد. براین اساس یکی از مباحث مهم در تفاوت مدلها، در استراتژی تحقیق، روشها و مدلهای جمعآوری دادهها میباشد که این تغییر نگرشها عامل اساسی شکلگیری مکاتب روانشناسی و رویکردهای مطالعاتی اندیشمندان اسلامی میباشد. در تقسیمبندی موجود دربارة روشهای مختلف تحصیل شناخت، چهار روش عمدة تجربی، عقلی، نقلی و شهودی مورد تأکید قرار گرفته است. این تحقیق بر مبنای روش مطالعات کتابخانهای و به شیوة تحلیل محتوا در متون انسانشناختی دانشمندان مسلمان و مباحث روششناختی نظریهپردازان شخصیت در روانشناسی غربی انجام شده است. از روشهای سنجش شخصیت در سه مکتب عمده مطالعة شخصیت؛ یعنی روانتحلیلگری، صفات و انسانگرایی؛ و سه رویکرد عمده مطالعات اسلامی دربارة انسان، یعنی رویکرد نقلی، عقلی و عرفانی گزارشی ارائه شده و سپس به توصیف و تبیین اجمالی روشها و آزمونهای مربوط به این رویکردها میپردازد. در ادامه به بررسی، تحلیل و ترکیب نتایج مطرح شده در روششناسی پرداخته و راهحلهایی را برای مطالعات نوین روانشناسی در حوزة دین بیان میکند.