مقالات
حوزه های تخصصی:
بی خوابی یک نگرانی عمده بهداشت عمومی و رایج ترین اختلال خواب محسوب می شود که درمان آن در راستای ارتقای بهزیستی و عملکرد فرد جایگاه ویژه ای دارد. یکی از روش های درمانی نوین در مداخلات خواب استفاده از تحریک مستقیم فراجمجمه ای است. پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی تحریک مستقیم فراجمجمه ای بر تاب آوری، توجه انتخابی، تمرکز و تلاشمندی در مبتلایان به بی خوابی صورت گرفت. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با گروه کنترل با سنجش پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه سمنان در سال تحصیلی 99-1398 با تشخیص اختلال بی خوابی بود. 20 نفر به عنوان نمونه به صورت هدفمند انتخاب شده و در دو گروه کنترل و آزمایش با گمارش تصادفی قرار گرفتند. از دستگاه تحریک مستقیم فراجمجمه ای در جهت مداخله و از پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورگ، تاب آوری کانر و دیویدسون و آزمون D2برای سنجش متغیرها استفاده شد. گروه آزمایش طی 10 جلسه درمانی به مدت 10دقیقه با ولتاژ1 میلی آمپر تحت مداخله قرار گرفت و گروه کنترل تحت مداخله شم قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد تحریک مستقیم فراجمجمه ای منجر به افزایش تاب آوری، توجه انتخابی و تمرکز و تلاشمندی و همچنین بهبود بی خوابی می شود. یافته های پژوهش بیانگر آن بود که تحریک مستقیم فراجمجمه ای راهبردی موثر در افزایش تاب آوری، توجه انتخابی، تمرکز و تلاشمندی و بهبود سطح کیفیت خواب است و می توان از آن به عنوان روشی موثر بهره برد.
اثربخشی یک دوره تمرینات ادراکی- حرکتی بر مهارت های عصب- روان شناختی کودکان کم توان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کودکان دارای کم توانی هوشی، به شدت در معرض خطر اختلالات هوشی هستند اما اختلالات رفتاری مخرب شایع تر بنظر می رسد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرینات منتخب ادراکی حرکتی بر مهارت های عصب روانشناختی کودکان کم-توان هوشی بود. روش: در این مطالعه از طرح تحقیق تجربی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. 30 کودک کم توان هوشی (12-7 سال) با ضریب هوشی 70-50 در دو گروه تمرین و کنترل هر گروه 15 نفر بصورت جداگانه قرار گرفتند. تمامی شرکت کنندگان بوسیله مقیاس عصب روانشناختی کانرز نسخه معلم ارزیابی شدند. برنامه تمرینی شامل فعالیت های ادراکی حرکتی منتخب، 8 هفته، هفته ای سه بار به مدت 60 دقیقه بود. یافته ها: نتایج نشان داد در پیش آزمون تفاوت معنی-داری بین دو گروه وجود ندارد، درحالی که بعد از مداخله، بهبودی معناداری در گروه تمرین در عملکرد توجه، حسی حرکتی، حافظه، کارکرداجرایی، توانایی شناختی، عملکرد دیداری فضایی و عملکرد تحصیلی خواندن و ریاضیات مشاهده شد. نتیجه گیری: یافته های حاکی از این است که برنامه تمرینی برای تونیک بر کارکردهای شناختی کودکان کم توان هوشی تأثیر مثبت دارد. بنابراین، این تأثیر مثبت از نقش و اهمیت فعالیت-های ادراکی حرکتی بر بهبود کارکرد حرکتی و شناختی مرتبط با بهزیستی در کودکان کم توان هوشی حمایت می-کند.
تأثیر تحریک فرا جمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی (tdcs) بر توانایی شناختی و حافظه کاری دانش آموزان دارای نارسایی توجه و بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کودکان مبتلا به کم توجّهی- بیش فعالی در برخی از کارکردهای شناختی دچار مشکل هستند. همچنین این کودکان نسبت به کودکان عادی به میزان بیشتری دچار افت تحصیلی می شوند. هدف: این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر تحریک فرا جمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی (tdcs) بر توانایی شناختی و حافظه کاری دانش آموزان دارای نارسایی توجه و بیش فعالی بود. روش: این پژوهش به شیوه ی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان 18-15 سال مراجعه کننده به کلینیک روانشناسی شهر تهران در سال 1400-1399 بود. که از بین آن ها 32 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش (16 نفر) و گروه کنترل (16 نفر) جای داده شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش به صورت انفرای 18 جلسه 30 دقیقه ای تحریک فرا جمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی را دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های توانایی های شناختی و حل مسئله استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss و روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: نتایج نشان داد که تحریک فرا جمجمه ای مغز با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی باعث بهبود توانایی شناختی و حافظه کاری دانش آموزان دارای نارسایی توجه وبیش فعالی شده است.
مقایسه نواقص عصب روان شناختی افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته و افراد عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش، مقایسه نواقص عصب روان شناختی افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته و افراد عادی است. روش. طرح پژوهش، علی مقایسه ای بود. نمونه پژوهش شامل 24 نفر با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و 22 نفر با نشانگان اختلال شخصیت خودشیفته بود که به روش هدفمند از بین بیماران مراجعه کننده به بخش روانپزشکی بیمارستان امام خمینی سنقر و کلینیک مشاوره پیوند انتخاب شدند و با 22 نفر بهنجار از کارکنان بیمارستان و کلینیک مشاوره مقایسه شدند. از تکلیف تصویری پروب دات، آزمون دسته بندی کارتهای ویسکانسین، مقیاس فراخنای ارقام، تکلیف برو/ نرو، مقیاس تکانشگری بارت و آزمون ذهن خوانی از روی تصاویر چشم برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ننایج: نتایج نشان داد که بین گروه های مورد مطالعه در متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته، سوگیری توجه و تکانشگری بیشتر و تخریب در نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی در مقایسه با گروه عادی نشان دادند. این نواقص(به استثنای حافظه فعال) در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با افراد با نشانگان شخصیت خودشیفته بیشتر بود. نتیجه گیری: نواقص عصب روان شناختی در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته بیشتر از افراد عادی است؛ گرچه این نواقص در افراد با نشانگان اختلال شخصیت مرزی بیشتر از افراد با نشانگان اختلال خودشیفته می باشد.
مقایسه اثربخشی تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با نوروفیدبک بر حساسیت اضطرابی و استرس ادراک شده در افراد مبتلا به دیابت تیپ 2(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح بین- درون آزمودنی های آمیخته است که با هدف تعیین اثربخشی تلفیق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با نوروفیدبک، بر حساسیت اضطرابی و استرس ادراک شده در افراد مبتلا به دیابت تیپ II انجام گرفت. نمونه پژوهش، شامل 45 بیمار مبتلا به دیابت تیپ II بود که به صورت هدفمند از بین بیماران مراجعه کننده به آزمایشگاه های شهرستان ماهشهر انتخاب شدند. این بیماران، پس از همتاسازی، به روش تصادفی در 3 گروه 15 نفره جایگزین شدند و گروه های آزمایش در 8 جلسه درمان روانشناختی و 10 جلسه آموزش نوروفیدبک به صورت انفرادی، مداخلات مربوط به گروه خود را اخذ نمودند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 2 ماهه، با پرسشنامه حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (2005)، و مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983)، انجام یافت. طبق نتایج تحلیل SPANOVA، هر دو مداخله ACT + نوروفیدبک، و MBSR + نوروفیدبک، برای کاهش حساسیت اضطرابی و استرس ادراک شده، در مراحل پس آزمون و پیگیری مؤثر بودند. اما در حالیکه اثربخشی هر دو مداخله برای کاهش حساسیت اضطرابی یکسان بود، برای استرس ادراک شده، اثر مداخله MBSR+نوروفیدبک، چه در مرحله پس آزمون و چه در مرحله پیگیری، بطور معناداری بیشتر از اثر ACT+نوروفیدبک بود.
مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تحریک الکتریکی مستقیم قشر مغز (TDCS) در بهبود علائم اضطراب در دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اضطراب امتحان از جمله مشکلات روان شناختی رایج در دوره تحصیل است و پیامدهای روان شناختی مهمی در پی دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی برکاهش استرس و تحریک الکتریکی مستقیم قشر مغز در بهبود علائم اضطراب در دانش آموزان مبتلا به اضطراب امتحان انجام شد. این پژوهش مطالعه ای نیمه آزمایشی با گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دارای اختلال اضطراب امتحان دوره اول متوسطه شهر اشکذر در سال 1399 بودند که تعداد 48 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایابی شدند. جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه اضطراب امتحان فریدمن (1997) روی هر دو گروه آزمایشی انجام شد. گروه آزمایش"الف"به مدت 8 جلسه یک ساعته مداخله ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و گروه آزمایشی"ب" 10 جلسه 20 دقیقه ای تحریک الکتریکی مستقیم قشر مغز دریافت کردند، در این فاصله گروه کنترل، درمانی دریافت نکردند. پس از پایان مداخله ها، مجددا از هر سه گروه، پس آزمون به عمل آمد و سرانجام پیگیری دوماهه انجام شد. نتایج نشان داد درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تحریک مستقیم قشر مغز هر دو در بهبود علائم اضطراب مؤثر بودند (05/0p<). در مقایسه دو روش بر کاهش علائم اضطراب امتحان، اثربخشی ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس قوی تر بود. بنابر نتایج به دست آمده می توان از فنون مبتنی بر ذهن آگاهی و تحریک مستقیم قشر مغز در کاهش علائم اضطراب امتحان دانش آموزان بهره برد.
مقایسه تأثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز و درمان نگهدارنده متادون بر تنظیم هیجان، تحمل پریشانی وکاهش ولع در افراد با اختلال مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مشکلات هیجانی، پریشانی روان شناختی و ولع مصرف از عوارض ناشی از مصرف مواد است. هدف این پژوهش مقایسه تاثیر تحریک الکتریکی مستقیم مغز و درمان نگهدارنده متادون بر کاهش ولع، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در افراد با اختلال مصرف مواد افیونی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد پذیرش شده در مراکز درمانی ترک اعتیاد شهر همدان در سال 1398 بودند که 40 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه در قالب دو گروه آزمایش متادون درمانی (13 نفر)، تحریک الکتریکی مغز (13 نفر) و یک گروه کنترل (14 نفر) انتخاب شدند. داده ها با استفاده مقیاس های دشواری در تنظیم هیجان، تحمل پریشانی و سنجش وسوسه مواد پس از ترک جمع آوری شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی تاثیر معناداری در ولع مصرف، تنظیم هیجان و تحمل پریشانی داشت (05/0p< ). متادون درمانی بر کاهش ولع و تنظیم هیجان موثر بود اما بر تحمل پریشانی تاثیر نداشت. در مقایسه بین دو گروه آزمایش در کاهش ولع، تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0p> ) اما اثر تحریک الکتریکی بر تنظیم هیجان، بیشتر بود. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر بیشتر روش تحریک الکتریکی، بر تنظیم هیجان و تحمل پریشانی، می توان از آن به عنوان یک درمان موثر و مکمل، در کنار درمان های معمول اختلال مصرف مواد و پریشانی هیجانی ناشی از آن بهره برد.
پژوهش تک آزمودنی بهبود مهارت های ارتباطی و عزت نفس بیماران مبتلا به اختلال ارثی سیستم عصبی، حسی و خودمختار نوع ۲ (HSAN2) با روش درمان غیرفعال سازی ذهنیت (MDT)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان غیرفعال سازی ذهنیت (MDT) در بهبود مهارت های ارتباطی و عزت نفس بیماران مبتلا به اختلال ارثی سیستم عصبی، حسی و خود مختار نوع ۲ (HSAN2) بود. طرح پژوهش حاضر، طرح شبه آزمایشی تک موردی با طرح خط پایه ی چندگانه بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل 50 بیمار دچار اختلال ارثی سیستم عصبی، حسی و خودمختار نوع 2 در سطح جهان بود. نمونه ی آماری این پژوهش شامل 2 نفر بود که با روش نمونه گیری هدفمند یک نفر از ایران و یک نفر از کانادا با ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به پرسشنامه ی مهارت های میان فردی (ICSQ) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ (RSES) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از معناداری بالینی، ترسیم دیداری، بهبود تشخیصی و شاخص های ششگانه کارایی تجزیه و تحلیل شدند. براساس نتایج، درصد بهبودی کلی پس از درمان برای مهارت های ارتباطی 65/52 و برای عزت نفس 57/53 بود. براساس نتایج می توان نتیجه گرفت که درمان غیرفعال سازی ذهنیت با شناسایی باورهای هسته ای ناسازگار و جایگزین ساختن آنها با جایگزین های سازنده از راه فرآیند اعتباردهی، شفاف سازی و مسیردهی مجدد به طور معناداری در بهبود مهارت ارتباطی و عزت نفس بیماران دچار اختلال ارثی سیستم عصبی، حسی و خودمختار نوع 2 (HSAN2) موثر بود.