پژوهش های علم و دین
پژوهش های علم و دین سال دوازدهم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (پیاپی 23) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بحث از صفات الهی از جمله مباحث مهم در فلسفه و الهیات است در میان صفات الهی صفت «علم» همواره از توجه بیشتری برخوردار بوده است، چراکه در تبیین بسیاری از مسائل کلامی تأثیر ویژه ای داشته است. شیخ الرئیس ابن سینا و دانس اسکوتس نماینده ی دو دیدگاه اساسی درباره علمِ حق تعالی در دو سنت فلسفی اسلامی و مسیحی اند که در این تحقیق مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفته اند. ما در این مقاله ضمن برشمردن وجوه مشترک این دو فیلسوف نامدار در مساله علم؛ همچون اعتقاد به وجود صور موجودات در علم الهی قبل ازخلقت واقعی آنها، لحاظ نکردن صور م عقول یا م ُثل اف لاطونی به مثابه موجوداتی مفارق، و اینکه خ دا در ام ر خ لقت ع الَم و انسان، غرضی خارج از ذات خویش ندارد و آفرینش صرفاً ناشی از عشق خدا به ذات خویش است به تشریح ت فاوت اص لی دیدگاه این دو فیلسوف در مساله ی علم الهی که فاعل بالقصد دانستن پروردگار از نظر اسکوتس، و فاعلِ بالعنایه دانستن خدا از نظر ابن سینا ض من توجیه خلقت برمبنای ف یض یا صدور است.
الزامات یک نظریه علم دینی مؤثر و موفق و راه کاری برای تحقق آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باره نظریه علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ در این مقاله در نظر است با بررسی عوامل عدم توفیق بسیاری از آنها، الزامات یک نظریه علم دینی موثر و موفق را مطرح کنیم. این الزامات در این عناوین یازده گانه تحلیل می شود: ارائه نمونه های محقَّق از یک نظریه علم دینی، ارائه راهکار عملیاتی برای محقق شدن آن، فراهم آوردن مقبولیت لازم، داشتن پاسخ مناسب برای تعارض های مفروض بین علم و دین در آن علم، معین ساختن سطح دینی آن علم دینی، تمایز یافتن علم دینی در ادیان و مذاهب مختلف، داشتن انسجام درونی و کفایت تجربی، عدم ابطال یک علم دینی با نسخ برخی مطالب علمی، همخوانی با مجموعه باورهای منسجم دین، مزیت یافتن علم با دینی بودن، تحول پذیر بودن. با توجه به الزامات فوق نظریه مختار نویسنده درباره علم دینی که بتواند موفق و موثر باشد ارائه خواهد شد و ارزیابی خواهد شد که چگونه الزامات مذکور در آن لحاظ شده است.
ماهیت و حقیقت نفس و ارتباط آن با بدن در فلسفه غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظر آغازین، منابعی مانند رؤیاها، حضور ارواح و تنفس موجودات از جمله خاستگاه هایی است که از فَهم آنها تصور نفس پدید آمده است. یکی از بزرگترین مشکلات فکری انسان این است که از خود، تصور درونی و معنوی دارد که تطبیق آن تصور با فهم فراگیر علمی از جهان مادی از جمله جسم، دشوار است. ما خود را موجوداتِ دارای نفس و عقل تصور می کنیم، البته در جهانی که از ذرات مادی بی ذهن تشکیل شده است. حال پرسش این است که چگونه می توان این دو تصور را بر یکدیگر انطباق داد؟ چرا مشکل تصور نفس در کنار تصور بدن این قدر دشوار است؟ دست کم از زمان دکارت، مشکل نفس و بدن به این شکل درآمده است که چگونه می توان ارتباط میان نفس و بدن را تفسیر کرد؟ فلاسفه غرب در مفهوم «من» که هر کس با آن به خودش اشاره می کند، اختلاف شدید دارند. در تبیین این اختلافات چه می توان گفت؟ آیا آنچه به آن اشاره می شود (من)، جسم است و جسمانی؛ یا نه جسم است و نه جسمانی و یا مرکب از این اقسام است؟ هدف ما در این مقاله این است که با کشف و تفسیر داده ها به روش تحلیل- توصیفی، ضمن تعریف فلاسفه غرب از نفس، راه حل آنان در خصوص ارتباط نفس و بدن را تبیین کنیم . می توان یافته این تحقیق درباره نفس را، هست بودن دانست؛ نفس در قالب هیچ تعریف و تبیین علمی نمی گنجد و ما نمی توانیم بگوییم چیست، لیکن می توانیم بگوییم که هست و در پیرامون آن، شعور و حیات وجود دارد .
بررسی تطبیقی و تحلیلی چیستی انسان کامل از منظر ابن عربی و امامت از منظر علامه حلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنوان انسان کامل از منظر مکتب ابن عربی، عنوانی کلی و جامع و دارای مصادیق متعدد است که شامل شماری از اولیاء الهی از جمله انبیاء عظام و نیز ائمه اطهار (علیهم السلام) می شود؛ و بدین رو از عنوان امامت و امام عام تر است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل مفهوم، با توصیف دیدگاه ابن عربی در مورد انسان کامل و نیز دیدگاه علامه حلی در مورد امامت، به تطبیق و تحلیل این دو نگاه پرداخته است. از منظر این پژوهش، ابن عربی معتقد است انسان کامل، جامع کمالات، خلیفه الله، برنامه جامع، مظهر اتم اسماء و صفات الهیه، و اسم اعظم الهی است، اما نص بر خلافت ظاهری ضرورتی ندارد، و رسول الله نیز بر خلافت کسی تنصیص نکرد، و عصمت نیز هر چند برای خلیفه باطنی و معنوی ضرور است، اما برای خلیفه ظاهری ضرورت ندارد، اما علامه حلی معتقد است، علم و عصمت ازبایسته های امامت است، و این دو امری خفی هستند، و کشف آن برای مردمان ناممکن است، ناگزیر علم و عصمت مقتضی وجود نص هستند.
بررسی شأن شناختی زبان دین از منظر ویتگنشتاین متأخر و نقد آن بر پایه آراء علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلید فهمِ فلسفه متأخرِ ویتگنشتاین توجه به پژوهش های دستور زبانی است. این مفهوم از دستور زبان، متفاوت از کاربرد سنتی است و به زبان از آن جهت که نظامی از علائم است التفاتی ندارد. با این رویکرد ماهیت گزاره های دینی ویژگی خاصی پیدا می کند که با دیگر مقولات معرفتی متفاوت است. گزاره ها از منظر ویتگنشتاین به دو دسته «قابل تعویض» و «غیر قابل تعویض» تقسیم می شوند که گزاره های دینی از نوع «غیرقابل تعویض» هستند؛ بنابراین قابل تبیین یا تفسیر با جملات دیگر نیستند. همچنین ماهیت زبان دین «باطنی» است و فقط در باطن خودش معنا می یابد و مانند گزاره های «خارجی» با کمک گزاره های دیگر معنای واضح تری پیدا نمی کند. بنابراین ارتباط گزاره های دینی با دیگر گزاره ها مانند گزاره های علمی قطع می شود. هرچند مقولات دینی به نحو معنادار در حوزه دین استعمال می شوند شئونی غیر از مطابقت با واقع یا صدق و کذب-پذیری دارند. با توجه به اهمیت زبان دین در فهم مسائل دینی، در این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به دو سوال اصلی پاسخ می دهد: شأن شناختی یا ناشناختی زبان دین از منظر ویتگنشتاین چگونه است؟ از منظر طباطبایی چه نقدهایی بر این دیدگاه وارد است؟ بر این اساس پس از بررسی ویژگی های زبان دین از منظر ویتگنشتاین به تبعات آن با آراء طباطبایی پرداخته می شود.
هم خوانی یا مباینت نگاه سید عبدالاعلی سبزواری با مکتب تفکیک درباب نسبت فلسفه و نقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیدعبدالأعلی سبزواری از جمله اندیشمندان بزرگ معاصر ، نه تنها شارح حکمت متعالیه که در بسیاری از اصول و مسائل فلسفی منتقد آراء ملاصدراست. موضع انتقادی ایشان نسبت به مسائل متعددی از حکمت متعالیه و تأکید بر استفاده از قرآن و سنت و نیز مقارنت سال های ابتدایی تحصیل ایشان در مشهد با پایه ریزی اندیشه های تفکیک؛ موهم تفکیکی بودن سید سبزواری و در نتیجه عدم توجه لازم به اندیشه های فلسفی و کلامی ایشان شده است. اما، آیا می توان سید سبزواری را از پیروان این مکتب دانست؟ پاسخ منفی است. هر چند قول به اشتراک لفظی، اصالت ماهیت، انکار وحدت وجود، و برخی دیگر از مسائل و نیز برخی مواضع وی در جدایی عقل و نقل، سبزواری را به عقاید تفکیکی نزدیک می نماید، ولی ایشان در استفاده از نقل و استمداد از عقل در فهم قرآن و سنت روش خاص و متفاوت از آنچه در مکتب تفکیک مطرح می شود، دارد. مقاله حاضر، پاسخ به شبهه فوق از طریق بررسی آراء اساتید سبزواری و تحلیل میزان تأثیر پذیری از آنها، مقایسه و تحلیل اندیشه های سبزواری با آراء متفکران مکتب تفکیک و تفاوت میان آنها در تبیین قرآن و سنت می باشد.
مطالعه تطبیقی میان داده های علمی و دینی درباره سلامت پیامبر (ص) از بیماری صرعِ مؤثر در منشأ وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ با انبیاءالهی مخالفت شده و مورد اتهام قرار می گرفتند ولی نوع تهمت ها شاید برای هر پیامبری خاص و با دیگری متفاوت بوده است. حضرت خاتم النبیین(ص) نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره مورد اتهام قرار می گرفتند، این تهمت ها از سوی مستشرقان در راستای بیان مصدر آیات قرآن کریم ارائه شدند تا وحیانیت قرآن کریم را نفی کنند. به این جهت اتهام کهانت، ساحری، شاعری، بیماری صرع را تنها به پیامبر اسلام(ص) نسبت داده اند. لذا این پژوهش با بررسی نظریات از دو جهت داده های علمی و دینی و مقایسه آن ها به دنبال پاسخ به این سؤالات است که آیا بین بیماری صرع و سخنان حکیمانه ارتباطی است؟ آیا حضرت محمد(ص) دارای سابقه بیماری بوده است؟ برای پاسخ به سؤالات روش کتابخانه ای و استنادی و تجزیه و تحلیل به صورت تحلیل محتوایی کیفی(توصیفی- تحلیلی) با تکیه بر رویکرد تاریخی و علم روانشناسی به کار بسته شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که براساس شواهد تاریخی، علم روان شناسی، عقلی و نقلی، اعتراف برخی مستشرقان، شبهات مذکور بی اساس و در انگیزه شناسی مطالعات مستشرقان در دسته مغرضانه و تحت تأثیر جنگ های صلیبی که پس از شکست از مسلمانان به سمت جنگ فرهنگی و ایجاد شبهه رفتند، بیان شده است.
آموزش علم دینی یا آموزش دینی علم: از آرمان تا تناقض نمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عمده نظریه های علم دینی در ایران نه تنها در تلاش برای تحقق عملی سازگاری علم و دین، بلکه فراتر از آن در پی بکارگیری آموزه های دینی در علم و آموزش علوم(طبیعی و انسانی) و برقراری نسبتی میان آنها هستند. هدف از این مقاله تحلیلی بر مساله کاربست علم دینی در آموزش علوم(طبیعی) است که در ذیل مسئله گسترده تر "تحقق پذیری علم دینی" قرار دارد و در راستای تحلیل و بررسی دقیق تر مسئله، در آغاز سه تز(پیشنهاد) طرح می شوند: نخست، آموزش علم دینی یک آرمان بی معنی و امکان ناپذیر است؛ دوم، به جای آموزش علم دینی باید از آموزش دینی علم سخن راند؛ و سوم، آموزش دینی علم هم خود یک متناقض نما(پارادوکس)است. این پیشنهاد ها با روشی تحلیلی و با اتکا به نظریه های علم دینی و نیز شناختی که درباره ماهیت، ساختار و اهداف آموزش علوم وجود دارد بررسی می شوند. این پژوهش نشان می دهد که آموزش علم دینی در وضعیت کنونی و با توجه به فقدان مدل دینی برای علوم، اگرچه علی الاصول بی معنا و امکان ناپذیر نیست، اما یک آرمان(نه به مفهوم دست نیافتنی) است.در عوض، آموزش دینی علم در وضعیت کنونی ممکن و تحقق پذیر است؛ با این وصف، باتوجه به اهداف کنونی آموزش علوم در صورت جانبداری جزم گرایانه از دین، آموزش دینی علم می تواند واقعیتی متناقض نما(پاردوکسیکال) باشد. با توجه به این شرایط، مسئله کاربست علم دینی در آموزش علوم نه تنها با چندین مسئله دیگر گره خورده است، بلکه می تواند به آنها هم تقلیل پذیر باشد و پاسخ دقیق تر مسئله هم مبتنی بر پاسخ آن مسائل وابسته است.
دگردیسی گنوسی از اندیشه تا آیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاستگاه اندیشه گنوسی و سیر تحول آن از موضوعات مورد اختلاف است. در این تحقیق، با بررسی انتقادی فرقه های گنوسی و تحلیل آراء صاحب نظران، به این سوال ها پاسخ داده خواهد شد: الف: مولفه های اندیشه گنوسی چیست؟ ب: سرچشمه های اندیشه گنوسی کدامند؟ ج: آیا پیش از میلاد فرقه ای به گنوسی موسوم بوده اند؟ این تحقیق نشان می دهد که غالب شناخت ما از گنوسی بر آثار جدلیِ مسیحی و بر اسناد قُمران و بحرالمیّت استوار است. براساس اسناد مذکور هیچ گروه و فرقه ای، پیش از میلاد، گنوسی نامیده نشده اند. هرچند سابقه پاره ای از مولفه های اندیشه گنوسی مانند اصالت معرفت و غربت روح به پیش از میلاد و زمان افلاطون می رسد اما برخی دیگر از مؤلفه ها مانند ثنویت و تمایز میان خدای مسیحی و یهودی(خدای متعال و خدای خالق)، اعتقاد به کثرت مسیح ازلی، تقدم معرفت بر ایمان و... محصول دوره شکل گیری آیین های گنوسی و مجادله آنها با آبای کلیسا در سده های نخستین میلادی است.
مطالعه تطبیقی و شیوه های بازنمایی مفهوم «ملکوت» در«قرآن کریم» و «جغرافیایِ عرفانیِ اندیشه حافظ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ملکوت» از مفاهیم بین الادیانی است که با اشتراکات و افتراقاتی در آیین های یهود، مسیحیت و اسلام مورد توجه بوده و واژه ای است که در قرآن به طور مشخص و نیز در قالب مشتقات آن به کار رفته و در کتب تفسیری ، معادل های معنایی نظیر «مالکیت مطلق خدا و باطن عالم خلقت» برای آن بیان کرده اند .این کلمه در کتب عرفانی نیز که قرآن را به عنوان یکی از مهم ترین منبع معرفتی مورد توجه قرار می دهند، کاربرد داشته و ازجمله اصطلاحات صوفیه به شمار می رود. توجه ،رویکرد و نگرش هر اندیشمندی به چنین کلیدواژه معرفتی می تواند گویای جهت گیری هستی شناسانه او نسبت به خدا و عالم وجود باشد. حافظ شاعری اندیشه ور است که در پس بیان هنرمندانه عواطف خود ، از تدقیق در مبادی اندیشه و حکمت غافل نیست. او خود را وامدار «دولت قرآن» می داند پس بیراه نیست که می توان بین نگاه هستی شناسانه او با معارف قرآنی ارتباط معناداری یافت. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای درصدد پاسخ به این پرسش است که: «ملکوت » در «قرآن» و «جغرافیای عرفانی حافظ»، چگونه بازنمایی شده اند؟ و تاثیرپذیری حافظ از معارف قرآن در باره این واژه چگونه است؟. یافته ها حاکی از آن است که در شعر حافظ ، «ملکوت» را علاوه بر مفهوم «باطن و حقیقت هر چیز و مالکیت و حکمرانی خداوند» به معنای «جغرافیای غیب و عالم فرشتگان» می توان تعبیر کرد. این واژه در ذیل روایت ویژه او از داستان آفرینش به کار رفته است. در این ماجرا که اساس هندسه فکری حافظ در نسبت خدا، انسان و ملکوت را در خود دارد، «عشق» به عنوان اصلی ترین موضوع معرفتی مطرح می شود و حافظ گاه با ضمیر اول شخص مفرد، قهرمان روایت خود از حماسه آفرینش می گردد.واژگان مرتبط با کلمه«ملکوت» نظیر:سروش،هاتف، و ... نیز درچارچوب همین روایت حماسی اسطورهای و قرآنی مطرح می شوند؛ از سوی دیگر، حافظ از طریق دعا، مناجات و تهذیب نفس با جغرافیای ملکوت و معنا،رابطه و تجربه عرفانی می یابد.
واکاوی در انگاره رویارویی دین و علم درمسئله کرونا بر اساس آموزه های قرآن وحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه الهیات وعلوم تجربی موضوعی است که تاریخی به درازنای پیدایش هردوحوزه دارد. درین روند عده ای با جانبداری ازدین، ارزندگی دانش بشری را تنها در هماهنگی آن بادین می پندارند. ازسوی دیگر برخی با انحصار روشهای شناخت در علوم تجربی آزمون پذیر،آموزه های دینی را فاقد اعتبار خردپذیر میدانند. نوشتار حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره از منابع کتابخانهای، برآن است تا در گام اول، رابطه میان علم ودین را براساس تعریف برگزیده از گستره آنها بازشناسد. و پس از آن به دیدگاه الهیات شیعی پیرامون بیماری های همه گیر و راهکارهای برون رفت ومحدودیت آن بپردازد. بر اساس یافته این نوشتار، تنگاره تعارض تنها میان معرفت دینی و معرفت علمی متصور خواهد بود نه ذات دین و علم. هم چنین بر اساس الهیات شیعی، نظام وقوع رخدادهای هستی بر قوانین ثابتی بنا نهاده شده که توسط اسباب مادی و معنوی به ثمر می نشینند. ازینرو روشهای مواجهه با پدیده ها از منظر آموزه های شیعی، به دو رده توصیه های خرد محور و راهکارهای معنوی افراز می گردد. نتیجه اینکه، مجموعه این روشها، بر نقش هم افزایی معرفت دینی با شناخت تجربی در بهبود زیست آدمی رهنمون هستند.
غایت شناسی و علم طبیعی دینی معنا، امکان، تحقق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر برخی اندیشمندان از علم دینی سخن گفتند.و هر چند در امکان آن اتفاق نظر بود اما در معنا، مصداق و نقطه تمایز آن با علم سکولار نظری واحد نداشتند. همگان پذیرفتند که علم متأثر از پیش فرض ها است اما در چگونگی و محدوده تأثیر آنها اختلاف نظر جدی وجود داشت. این سخن در علم طبیعی بیش از علوم انسانی محل بحث و نطر شد. اگر علم طبیعی قوانین طبیعت را کشف می کند چگونه پیش فرض و جهان بینی در کشف قانون تأثیر می گذارد؟ و اگر کارکرد دین تفسیر و تبیین طبیعت نیست، چگونه می تواند در تفسیر و شناخت طبیعت دخالت کند و در نتیجه علم متصف به دینی شود؟ مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی تلاش می کند تا معنای علم طبیعی دینی را بیان کرده، و تحقق آنرا اثبات نماید. از نظر این مقاله یکی از مهمترین ویژگی های دین "غایت شناسی طبیعت" است است و همین ویژگی علوم طبیعی را وابسته به دین می کند.