پژوهش های علم و دین
پژوهش های علم و دین سال یازدهم بهار و تابستان 1399 شماره 1 (پیاپی 21) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نظریه سازی و واکاوی فرآیند آن، از مسائل حوزه علم شناسی است. در این جستار با تحلیل نظریه، به چیستی گوئی نظریه سازی اسلامی پرداخته می شود. بازشناسانش نظریه اسلامی و تبیین آن، اساس پژوهش است. برپایه این تحلیل، نظریه اسلامی در دو سطح: نظریه های مستخرج از آیات و روایات و نظریه های اندیشمندان مسلمان مطرح می شود. گونه نخست که اساس نظریه اسلامی را سامان می دهد، در سه ساحتِ: (1)مسائل درون دینی (2)مسائل میان رشته ای و (3) مساله متعلق به حوزه خاصی از علوم قابلیت طراحی دارد. در این مقاله، با ارائه برخی تعریف های نظریه، تعریفی جامع از نظریه بازگفته شده و انحصار تعریف نظریه برپایه شاخص های تجربی نقد شده است. می توان با بهره برداری از روش شناسی متعلق به ساحات مختلف علوم، با هدف خاص تبیین آموزه های دینی، نظریه های اسلامی مختلف در علوم ارائه داد. این مقاله در سه بخش (1)چیستی گوئی نظریه اسلامی (2)تحلیل نظریه و فرآیند نظریه سازی اسلامی و (3)ارائه دوگونه نظریه اخلاقی اسلامی در قالب موردپژوهی طراحی شده است.
تبیین کامل در سیستم های بسته فیزیکی و محدودیت نسخه علی برهان جهان شناختی با تمرکز بر تقریر کوین دیوی و مارک لیپلمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با تمرکز بر تقریر کوین دیوی(Kevin Davy) و مارک لیپلمن (Mark Lippelmann) از نسخه علی برهان جهان شناختی در سیستم های بسته فیزیکی ، می کوشد با در نظر گرفتن شرایط کامل بودن یک تبیین در سیستم های بسته فیزیکی و در نظر گرفتن جهان متشکل از پدیده های فیزیکی به عنوان یکی از این سیستم ها، و با در نظر گرفتن نسخه علی برهان جهان شناختی به عنوان برهانی که بر اساس این پدیده های فیزیکی ارائه شده است نشان دهد که این برهان از یک منظر خاص فیزیکی قابل اعمال بر این پدیده ها نیست و به این ترتیب محدوده ای که در آن، این برهان کارایی دارد تنگ تر می شود. برای نشان دادن این مشکل، از فرمول بندی این برهان و نیز از زنجیره های حمایت شده و زنجیره های معلق استفاده شده است. در کنار اشکالات مشهور فلسفی مغالطه ترکیب مفصل و تسلسل نامتناهی که در طول تاریخ فلسفه بر این برهان وارد شده اند، این اشکال از دریچه فیزیک مطرح شده است. در مقابل این برهان، برهان امکان و وجوب در فلسفه اسلامی مطرح شده است که اشکال فوق الذکر بر آن وارد نیست.
تبارشناسی کیش گنوسی (مطالعه موردی: یهودیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گنوستیسیزم جریان فکری برجسته ای است که در سده دوم میلادی وارد جهان فکری یهودی- مسیحی شد و چالش های فکری مهمی را در حوزه الهیات یهودی- مسیحی پدید آورد. این چالش ها منجر به بررسی خاستگاه و ریشه اندیشه های گنوسی شد و نظریه های مختلفی را به دنبال داشت. یکی از این نظریه ها خاستگاه کیش گنوسی را یهودیت می داند. از یک سو استفاده گنوسی ها از مضامین و حتی واژگان و اصطلاحات عهد عتیق، نشان از عناصر یهودی در این تفکر دارد و از سویی دیگر، یهودی دانستن خاستگاه آیین گنوسی، با گرایش ضدیهودیِ شدید نظام های برجسته گنوسیِ سازگار نیست. بررسی آموزه های یهودی و مقایسه آن با ایده های محوری تفکر گنوسی مانند «معنا و حقیقت معرفت (گنوسیس)»، «مفهوم نجات غایی» و «وحدت خدا و عارف»، ادعای خاستگاه یهودیِ تفکر گنوسی را مخدوش می سازد و با توجه به فقدان هم گرائی در این مباحث مهم و بنیادین، یهودی دانستن کیش گنوسی منتفی است. این مقاله با رویکردی تحلیلی–انتقادی و با روش تحلیل محتوا به بررسی احتمال خاستگاه یهودی کیش گنوسی پرداخته است.
مکملیت کوانتومی و تأثیر آن در الهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، با تأیید تأثیرگذاری و تأثیرپذیری الهیات و فیزیک از یکدیگر، نشان داده می شود که چگونه برآمدن فیزیک کوانتومی در ابتدای قرن بیستم، همگام با تغییر دادنبنیان های فیزیک کلاسیک، مباحث جدیدی در حوزه ی الهیات را پدید آورد. برای این منظور،نخست توضیحی از «مکملیت» که یکی از مهم ترین دست آوردهای بور در تبیین پدیده های کوانتومی است، به دست داده می شود و سپس از چگونگی مدخلیت آن در مباحث الهیاتی سخن به میان می آید. بدین ترتیب، روشن می شود که از یک سو «مکملیت»، در توضیح رابطه ی میان علم و الهیات و تفکیک نظرگاه های مختلف آنها بر پژوهشگرانی مانند مک کی مؤثر بوده است و از سوی دیگر خود وام دار آموزه های الهیاتی کیرکگارد بوده است. در ادامه ی این مقاله، نشان داده می شود که صرف نظر از پذیرش یا نفی کاربرد «مکملیت» در الهیات، آنگونه که در فیزیک به کار می رود، می توان از مدخلیت چنین آموزه ای در غنا بخشیدن به سطوح مختلف تبیینی آموزه های الهیاتی درتوصیف حقایق دینی سخن گفت.
نقطه پایان علم کجاست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بشر همواره برای شناخت بیشتر دنیای پیرامونش تلاش نموده به یافته های جدید علمی دست پیدا کند تا آنجا که میان پیشرفت های علمی و انتفاع بشر از پدید های عالم هستی نسبت مستقیم وجود داشته و دارد. در این میان فهم چیستی ، غایت و نهایت علم به معنای اخص آن یعنی دانش تجربی از دیر زمان به عنوان پرسش بزرگ اندیشمندان بوده است.در خصوص غایت و نهایت علم، از تلقی بی پایان بودن ان تا باور به بلوغ کامل علم هر یک طرفدارانی دارد. سه نظریه خطی و چرخشی و سلسله مراتبی هرکدام باورمندانی دارد که روند تحول و خط پایان علم را از نگاه خود تبیین نموده اند، لکن در این میان معرفت مبتنی بر منطق قرآن جلوه متفاوتی از موضوع پایان علم و افق بلند مرز تولید علم ارایه می نماید. به نظر می رسد دقت در حوزه معنایی آیات تسخیر در قرآن کریم دستمایه بزرگیست تا نظریه قرانی متقن و متفاوتی با نظریه های رایج تحول معرفت علمی رایج در دنیا به دست بیاید.از منظر قرآن کریم انسان بالقوه قدرت انتفاع و تصرف در آنچه در آسمان ها و زمین را داراست بنابر این نقطه پایان علم بشر به فعلیت در آمدن آن قوه است.
نسبت علم و معرفت با فضایل و رذایل اخلاقی از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با الگو گرفتن از معصومین(ع) تحصیل علم را به دو طریق می داند: 1-راه کشف و کسب. 2-راه انکشاف و الهام. راه کشف، روش بحث و تعلیم و تعلم و توجه به استدلال های برهانی و منطقی است که راهی عمومی است و هر کس به اندازه-ی تلاش خود از این علم بهرمند می شود. اما راه انکشاف و الهام راهی است که خداوند، نور علم را به قلب انسان اشراق می کند، علم انبیا و اولیا از این راه است. در این راه علوم با تزکیه و تجرید نفس حاصل می شود که تفاوت این دو علم، فرق بین وصف و ذوق است، که در طریق اکتسابی شخص وصف حلاوت را می شنود و آن را فرا می گیرد، اما در طریق انکشاف و الهام، شیرینی را می چشد. ملاصدرا برای طریق تحصیل دانش از راه انکشاف که از طریق تهذیب و تصفیه ی نفس حاصل می شود، اهمیتی ویژه قائل است و آن را، راه غیبی و الهام باطنی می خواند و مرحله ی کمال الهام را مرحله ی وحی انبیا و اولیا می دانست. هدف از این پژوهش بررسی نسبت علم و معرفت با فضایل و رذایل اخلاقی از نظر ملاصدرا می باشد. بنابراین در این پژوهش، رابطه علم و عمل، مساوقت علم و معرفت با فضایل اخلاقی و فضیلت بودن علم و رذیلت بودن جهل و... از نظر ملاصدرا مورد بررسی قرار می گیرد.
فلسفه توماس آکوئیناس قدیس و تاثیر آن بر طراحی صحنه نمایش های اواخر عصر میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آکوئیناس قدیس، از جمله فلاسفه برجسته اواخر قرون وسطی است که بیش از هر فیلسوف الهی دیگر در سده بیستم مورد توجه قرار گرفته است؛ اما در هیچ یک از این پژوهش ها تلاش نشده، تا طراحی صحنه نمایش های قرون وسطایی را با آراء او تطبیق دهند؛ تا از این رهگذر دریابند؛ آیا اندیشه آکوئینی تاثیری بر عناصر زیباشناسانه و بصری نمایش های قرون وسطایی داشته است یا خیر. آکوئیناس، زیبایی را در عناصر مجزا جستجو می کرد و هر جزء را بخشی از یک کمال لایتناهی می دانست. طراحی صحنه نمایش های عبادی نیز از قطعاتی برخوردار بودند که در عین کمال، از نقص "جداماندگی" رنج می بردند. این نوشتار، تلاش دارد ضمن کاوش در اندیشه و فلسفه زیباشناسانه قرون وسطی و آراء آکوئیناس، به تطبیق این آراء با طراحی صحنه نمایش های عبادی انتهای قرون وسطی بپردازد. پژوهش بنیادین حاضر بر اساس آثار آکوئیناس و منابع مکتوبی که درباره نوشته ها و اندیشه های او نوشته شده شکل گرفته است.
تحلیل ِ مقابله نیچه با دین مسیحیت درقالبِ تفسیرهای اسطوره ای ، فلسفی و دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه در باب مسئله ی تفسیر هستی همیشه سعی دارد که عناصر اسطوره ای و فلسفی را بر تفسیر و خوانش مسیحی و دینی ترجیح بدهد.این در حالیست که خود او دستاوردهای عظیمی برای مسیحیت بیان می کند که اگر بالاتر از تاثیر اندیشه های فلسفی و اسطوره ای در تاریخ بشر نبوده کمتر هم نیست .به نظر می آید شیوه ی نقد نیچه نسبت به مسیحیت بدبین و منفی است در حالیکه در باب دیگر اندیشه ها یا اشخاص جنبه های مختلفی را بیان می کند. نیچه در تحلیل های خود اصرار دارد که جریان تفسیر هستی را دو قطبی سازی کند به گونه ای که تفیسر باستانی و تفسیر خود او در یک طرف دعواست ولی در طرف دیگر حضرت مسیح (ع) را قرار نمی دهد بلکه فقط تا این حد او را وارد مناقشه می کند که بهانه ی برای یک آغاز بوده است او طرف مقابل خود را پولس حواری قرار می دهد که تفسیر دیگرگونه از آنچه مسیحیت اولیه بوده ارائه داده است.به هر حال به نظر می آید خوانش نیچه از تفسیر هستی با تاریخیت هستی هم خوانی ندارد بدین خاطر که گاه بی گاه در مسائل نامربوط به مسیحیت ،گریزی به مسائل این دین می زند .نیچه همواره تاکید براین دارد که مسیحیت وارث همه جریان های تباهی گر زندگی و هستی است . این دو قطبی سازی تفسیر هستی به صورت مقابله ی فرهنگ باستان و مسیحیت ارائه میشود که بنظر با تاریخیت انسان همخوانی واقعی ندارد بدین خاطر که او مسیحیتی را غیر اصیل و محکوم به نیستی می داند که دست کم دو هزار سال نوعی از انسان راهبری کرده و هم اکنون نیز می کند ، هر چند در قالب عبارت کوتاه به این موضوعات می پردازد ولی مایل نبود به همان مبسوطی که مسیحیت را نقد از آن دستاوردها سخن براند.
مطالعه تطبیقی آرای فخررازی و ملاصدرا درباره عالمان به تاویل متشابهات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل پذیربودن یانبودن متون مقدس و کتب آسمانی از جمله مسائل مطرح میان اندیشمندان مسلمان وغیرمسلمان بوده است.به گونه ای که در دستگاه سنتی تفسیرکتاب مقدس،از تعابیری چون «بطن»،«معنای ناپیدا»،«معنای آشکار»،و«عالمانبهتاویل» در مبحث تاویل استفاده شده است.ودر این باب اینکهچهکسانیصلاحیتتاویلمتشابهات رادارند؟ازجمله مسائل موردمناقشه بین پژوهشگران،بوده است . وجودچنین تعارضی مارابرآن داشت که پژوهشی انجام داده ونظرات فخررازی وملاصدراراموردمقایسه قراردهیم.برخی ازاندیشمندان تاویل متشابهات راصرفا"مخصوص خداونددانسته اند.وبرخی دیگرآنرامنحصربرای خداوندنمی دانند .ملاصدرا ((تاویل))راازمحدودبودن به حوزه زبان بیرون آورده ومعتقداست که هرپدیده ای تاویل وتفسیری دارد .نظرملاصدرادرباب آیات متشابه براصول ومبانی عقلانی-شهودی ابتناء داردوازسنخ ((وجودشناختی))است. ملاصدرامیان فهم آیات متشابه وفهم جهان هستی هماهنگی خاصی راقائل بوده ومصداق کامل راسخان درعلم راعلاوه برمعصومین،عالمان غیرمعصوم نیزمی دانددرمقابل فخررازی معتقداست تنهاخدای متعال به تاویل متشابهات آگاه است.ازدیدگاه ایشان عدم علم به تاویل متشبهات به معنای انکاروجودخداوندنیست بلکه آنهابانگ برمی آورندکه "آمنابه کل من عندربنا" یعنی ماعلاوه برآیات محکم،به آیات متشابه هم ایمان داریماگرچه علم به آیات متشابه نداشته باشیم.
تحلیل علم حضوری و حصولی دراندیشه جلال الدین رومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه مولانا درباره دانش حصولی و حضوری و تکیه وی بر گذر دانشهای ظاهری و رسیدن به شهود و دیدن حقایق عالم، نگارنده را بر آن داشت تا به ارجاع عناوین و شواهدی از استدلال، تأیید و اصرار دو رکن رکین عرفان اسلامی بر اصالت و حقانیت حضور و شهود در سلوک الی ا... ، توجهی ویژه به باریک اندیشی مولانا به موضوع اسرار باطنی و حکمت نوری گردد. در این مقاله به طرح دیدگاههای مولانا نسبت به ویژگی های علم حضوری، طریق سلوک، ادراک لطایف و حقایق، سهم مجاهدت بنده در انقطاع و تصفیه نفس، تأمل در نظام بدیع خلقت، عروج به عالم نور، تابش لوامع انوار بر دل سالکان پرداخته شده است و به شواهدی در اثبات اعتقاد و تکیه ی مولانا به سلوک قدسی و حضوری، در دریافتهای باطنی ارجاع گردیده است.
امکان تغییر مزاج و نقد نظریه جبرگرایی ژنتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاکله و بافت وجودی انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مادر تکوین می یابد و بسیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد. این مساله به عنوان یکی از مهمترین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است و انسان بر اساس ماده ژنتیک و مزاج طبیعی والدین خود مجبول است و تکوین می یابد. اما آیا انسان در مقابل این اصل دینی – علمی مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد؟ آیا احکام تفاعل نفس و بدن و شدت این تأثیر و تأثر از انسان، آزادی را سلب کرده است ؟ در پاسخ به این سؤال قرائت های مختلفی در بطن مناقشه ژنتیک و عملکرد ژن ها صورت گرفته است که یکی از آنها تئوری افسانه ژن با دو چهره کاملا متمایز است . چهره نخست با فرض و تصور کردن این امر که تأثیرات ژنتیکی تغییر ناپذیرند، معتقد به جبرگرایی ژنتیک و نافی آزادی و اختیار انسان است. چهره دوم با تکیه بر مطالعات ژنتیکی و توسعه فناوری های مناسب ، جبرگرایی پرومته ای و تصرف در آینده را فریاد می زند که می تواند با تغییر در مکانیزم حیات ، قدرت مرگ و زندگی را بر نوع بشریت اعمال کند. در مقاله حاضر سعی شده است تا ضمن بررسی و نقد تئوری افسانه ژن و با اثبات امکان تغییر مزاج، آزادی و اختیار شخصی بشر در کنار اصل تأثیرگذاری مزاج و مسئله ژن محوری تبیین گردد.
بررسی مقایسه ای جنبش ذاتی ذرات بنیادین و حرکت جوهری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیزیک معاصر معتقد است جاذبه و دافعه بین زیر اتم ها باعث حرکت ارتعاشی و جنبشی دائمی در اجسام می شود و این جنبش را حتی در نقطه صفر انرژی نیز توقف ناپذیر و به نوعی لازمه وجود جسم می داند. از این منظر توقف جنبش ذاتی صرفا در صورت متلاشی شدن جسم قابل تصور خواهد بود. ملاصدرا بر اساس مبنای اصالت وجود، حرکت را در وجود موجودات دارای تشکیک تسری داده و حرکت جوهری و اشتدادی را جزو لوازم غیر قابل انفکاک موجودات واجد حرکت لحاظ می کند. از نظر وی حرکت و اشتداد موجودات دائمی بوده و حتی پس از مرگ و حشر نیز متوقف نخواهد شد. این دو مبنا از جهاتی چند قابل مقایسه هستند: هر دو مبنا به جهت ناکارآمدی نظام های پیشین مطرح شده اند. هر دو مبنا وجود حرکت را لازمه وجود موجودات واجد حرکت و جنبش می دانند. فیزیک معاصر اما جنبش ذاتی را در عالم مادی و اجسام جاری می داند اما در رویکرد نهایی صدرا، حرکت و اشتداد علاوه بر عالم مادی در تمام موجودات متافیزیکی غیر از واجب تعالی نیز تسری می یابد.