مقالات
حوزه های تخصصی:
از جمله وظایف نظام تربیت رسمی و غیررسمی در دوره ابتدایی، آموزش اخلاق به کودکان است چرا که دارای قلبی پاک و زلال و آماده دریافت بذری چون کسب فضایل هستند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف شناسایی اهداف آموزش مفاهیم اخلاقی به کودکان دوره دوم ابتدایی(سنین 10 تا 12 سال) بر اساس دیدگاه های آیت الله جوادی آملی انجام شد. روش پژوهش تحلیلی–استنباطی بود. نتایج نشان داد که قرب الی الله هدف غایی و مواردی مانند خودشناسی، پرورش خداجویی و خدابینی، تفکر در مسائل اخلاقی، روی آوردن به مسئولیت پذیری، افزایش آستانه صبر و بردباری، توفیق در اکرام، احترام و محبت به انسان ها، بهبود حس زیبایی گرایی ازجمله اهداف واسطه ای آموزش مفاهیم اخلاقی به کودکان هستند که می توان از دیدگاه آیت الله جوادی آملی شناسایی نمود. رسیدن به این اهداف در دوره دوم ابتدایی بشارت دهنده ورود متخلقانه و معتقدانه به دوره نوجوانی است که اگر آن هم از برنامه ریزی منسجمی برخوردار باشد می تواند در شکل گیری هویت پایدار اخلاقی مورد نظر اسلام مؤثر باشد.
اثربخشی آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان نارساخوان بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در مقطع ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1400-1399بودند. نمونه آماری این پژوهش را 30 نفر از دانش آموزانی را که به مرکز اختلالات یادگیری شهر تبریز مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. دانش آموزان جهت انجام این پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و پس از کسب رضایت از والدین، در این مطالعه شرکت کرده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از آزمون های آگاهی واج شناختی سلیمانی و دستجردی، عملکردهای توجه رازولد و آزمون هوشی وکسلر استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه باعث افزایش عملکردهای توجه و جنبه های واج شناختی می شود. بنابراین توجه به آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه نقش مهمی در بهبود جنبه های خواندن دانش آموزان نارساخوان دارد.
هرمنوتیک به مثابه بستر برنامه فلسفه برای کودکان با تاکید بر هرمنوتیک فلسفی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان، گرایشی است که رایج ترین روی آورد آن رهیافت «متیو لیپمن» و محور آن افزایش مهارت تفکر منطقی است. اندیشه ی لیپمن درجریان فلسفه تحلیلی قابل فهم تر است، ولی محدود کردن این برنامه تنها در پرورش استدلال و تفکر منطقی، با دیدگاه هرمنوتیک فلسفی «هایدگر» که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار می دهد قابل جمع نمی باشد. هایدگر، بر آن بود که راه جدیدی را در فلسفه بر مبنای تلاش برای درک معنای هستی از طریق هرمنوتیک بگشاید. حال، چگونه می توان خوانشی هرمنوتیکی از برنامه فلسفه برای کودکان در پرتو اندیشه های هایدگر ارائه داد؟ نوشتار حاضر سعی دارد، این برنامه را از منظر هرمنوتیک فلسفی هایدگر از لحاظ «فهم» و «تفکر» به عنوان دو مولفه اصلی این برنامه مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش تحلیلی استنتاجی بهره گرفته شد. بر اساس مبانی نظری هرمنوتیک فلسفی هایدگر، الگویی پیشنهاد شد که در قالب آن چگونگی رخداد فهم و تفکر در این برنامه نشان داده می شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد تحت تاثیر آراء هایدگر، نظریه پردازی، پژوهش و برنامه ریزی برای برنامه فلسفه برای کودکان ماهیتی هستی شناسانه، تفکر مدار و پرسشگر خواهد داشت.
پیش بینی انواع قلدری بر اساس زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی در دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی انواع قلدری بر اساس زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی، در دانش آموزان ابتدایی بود. به این منظور ، از بین کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهر تهران، با روش های خوشه ای و تصادفی ساده 420 دانش آموز انتخاب گردید، که شامل، 203 دانش آموز پسر و 217 دانش آموز دختر بود که 240 نفر در پایه پنجم و 180 نفر در پایه ششم تحصیلی بودند. شرکت کنندگان در این پژوهش به سه پرسشنامه قلدری (تورنبرگ و جانگرت، 2014)، گسست اخلاقی (تورنبرگ و جانگرت، 2014) و هویت اخلاقی آکویینو و رید (2003) پاسخ دادند. این پژوهش با روش رگرسیون و با کمک نرم افزار spss22 تجزیه و تحلیل شد. با توجه به سطح معناداری یافته ها و همچنین استاندارد بودن دیگر شاخص های مورد بررسی، هر دو فرضیه پژوهش تأیید شده و نشان داده شد که زیرمقیاس های گسست اخلاقی و هویت اخلاقی هر دو تأثیر معناداری در پیش بینی قلدری دانش آموزان دارند (05/0≥α). بنابراین می توان نتیجه گرفت که مطابق با مفهوم عاملیت اخلاقی، جهت بررسی قلدری دانش آموزان، می توان به میزان گسست اخلاقی و هویت اخلاقی آنان توجه نمود. بدین صورت که قلدری با گسست اخلاقی رابطه مثبت، و با هویت اخلاقی رابطه منفی دارد.
اثربخشی بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستان بود. روش پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل کلیه کودکان دختر و پسر در مقطع پیش از دبستان در مراکز ناحیه 1 شهر سنندج در سال 98-1397 بودند که از بین مراکز پیش دبستانی دو مرکز به صورت تصادفی انتخاب و تعداد 20 نفر در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارش شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی (فرم معلم) جیویا، ایسکوئیس، گای و کنورسی (۲۰۰۰) و برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که آموزش بازی های فکری بر کارکردهای اجرایی کودکان پیش دبستانی تأثیرگذار بوده و کودکانی که تحت آموزش بازی های فکری قرارگرفته بودند، کارکردهای اجرایی آن ها بهبود یافته بود. سایر نتایج نشان داد که آموزش بازی های فکری تنها دو بعد انتقال توجه و حافظه کاری اثربخش بود (05/0>P) و در بقیه ابعاد کارکردهای اجرایی بین گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). بر اساس این نتایج می توان از بازی های فکری به صورت رسمی در برنامه آموزشی مراکز مهدکودک استفاده کرد.
اثربخشی تدریس مدل هفت مرحله ای چرخه یادگیری بر بهبود مهارت های تفکر خلاق و حل مسأله در درس مطالعات اجتماعی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان اثربخشی تدریس مدل هفت مرحله ای چرخه یادگیری بر بهبود مهارت های تفکر خلاق و حل مسأله دانش آموزان ابتدایی انجام پذیرفت. طرح پژوهش حاضر به شیوه تجربی و از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی آموزش و پرورش شهرستان دهگلان در سال تحصیلی 99-1398 بود، که با توجه به نوع پژوهش، نمونه آماری شامل دو کلاس 20 نفری بود که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و گروه آزمودنی تحت آموزش(مدل هفت مرحله ای چرخه یادگیری) قرار گرفتند و در مقابل، گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تفکر خلاق Torrance(1981) و پرسشنامه مهارت حل مسئلهHepner and Petersen(1982) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با روش آماری تحلیل کواریانس انجام پذیرفت. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر مدل هفت مرحله ای یادگیری باعث افزایش معنادار مهارت های تفکر خلاق: سیالی(001/0≥P) ، ابتکار (000/0≥P)، انعطاف پذیری (000/0≥P) و بسط (034/0≥P) و حل مسأله (اعتماد به نفس در حل مسأله (002/0≥P)، سبک اجتناب- اشتیاق (006/0≥P) و کنترل شخصی(040/0≥P) در مرحله پس آزمون می شود. در واقع تدریس با استفاده از الگوی چرخه یادگیری هفت مرحله ای باعث افزایش متغیرهای مذکور در جامعه هدف شده است.
مطالعه مبانی هستی شناسی رویکرد مرلوپونتی و لیپمن به منظور تدوین الگوی تلفیقی در برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله مطالعه مبانی هستی شناسی رویکرد مرلوپونتی و لیپمن به منظور تدوین الگوی تلفیقی در برنامه فلسفه برای کودکان است. سؤال اساسی تحقیق عبارت است از اینکه مبانی هستی شناسی رویکردهای مرلوپونتی و لیپمن چه بوده و بر اساس آن الگوی تلفیقی دو رویکرد در برنامه فلسفه برای کودکان چیست؟ در این مقاله، در بحث شناخت مبانی هستی شناسی از روش پژوهش تحلیلی-استنتاجی و در ارائه الگوی تلفیقی از روش پژوهش ترکیب سازوار استفاده شده است. نتایج بیانگر وجود وجوه اشتراک و افتراق میان رویکرد مرلوپونتی و رویکرد لیپمن است. با توجه به اشتراکات پایه ای در مبانی هستی شناسی و تأکید بر اهمیت دوران کودکی و تأثیر آن بر بزرگسالی در دو رویکرد، می توان با حذف عناصر ناهمسان و همپوشانی نقاط اشتراک با انجام اصلاحات لازم، از تلفیق دو رویکرد برای بهبود برنامه فلسفه برای کودکان استفاده نمود.
شگردهای فکرورزی در داستان های فرهاد حسن زاده بر پایه نظریه لیپمن (مطالعه موردی: داستان های گروه سنی الف، ب و ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فکرورزی در نگاه صاحب نظران برنامه «فلسفه برای کودکان» مهارتی آموزشی است که فکرورزی کودکان و نوجوانان را با شرایط تحت کنترل فراهم می آورد و داستان ابزاری چند وجهی است که می تواند توانایی شناختی، عاطفی و اجتماعی کودک را غیر مستقیم پرورش دهد. پژوهش پیش روی چگونگی بسندگی و بسامد گونه های فکرورزی فلسفی خلّاق، مراقبتی و انتقادی را در داستان های کودکانه گروه «الف، ب و ج» فرهاد حسن زاده و توانش و قابلیت پرورش فکرورزی فلسفی آن ها را در کودکان بر پایه برنامه فبک در انگاره لیپمن با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، بسندگی و بسامد فکرورزی فلسفی خلّاق در داستان های مورد مطالعه با مولفه های استدلال و آزمون نگری، نوآوری در رفتار بیشترین بسامد را در این مهارت دارد. تفکرورزی انتقادی با مؤلفه دیگر اصلاحی و حساسیت به متن و تفکر مراقبتی با مؤلفه رشد مهارت تفکر مسئولانه در رده های بعدی هستند. وجود این مؤلفه ها و نیز تکنیک زبانی و ادبی داستان ها سبب توانش و قابلیت ایده های عمل گرایانه «اجتماع پژوهشی» برنامه فبک در قصه های مورد پژوهش است.
«بررسی تطبیقی مضامین دینی در شعر کودک و نوجوان فارسی و کُردی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر کودک و نوجوان به عنوان یک ژانر ادبی، دارای بُعد آموزشی گسترده ایست. از مهمترین جنبه های آموزشی این ژانر پرداختن به مفاهیم و مضامین دینی است. شاعران فارس و کردزبان به فراخور درک کودک به آموزش این آموزه ها پرداخته اند. پژوهش حاضر برآن است تا از طریق بررسی و تحلیل تطبیقی مضامین دینی در شعر کودک و نوجوان فارسی و کُردی این مهم را محل توجه قراردهد. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تحلیل محتوا به بررسی مضامین دینی در 40 مجموعه شعر کودک فارسی و 40 مجموعه شعرکُردی پرداخته تا پاسخی علمی برای سؤالات پژوهش به دست دهد. سؤالاتی چون: 1- وجوه اشتراک و افتراق در مضامین دینی شعر دو زبان چگونه است؟ 2-بسامد مضامین دینی در شعر دو زبان به چه میزان است؟ از مهمترین یافته های پژوهش این است که شعر کودک و نوجوان فارسی بیشتر به مفاهیم مربوط به معصومین و ائمه اطهار (65 %)، سپس مفاهیم مرتبط با ذات الهی، پیامبران و قرآن پرداخته است. اما در شعر کُردی بیشترین بسامد از آنِ مفاهیم مرتبط با خداوند (72 %) و سپس مضامین مرتبط با پیامبران و قرآن است.در شعر کودک و نوجوان هر دو زبان به مفهوم معاد پرداخته نشده است.
اثربخشی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر ادراک شایستگی و انعطاف پذیری شناختی کودکان پسر بی سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر ادراک شایستگی و انعطاف پذیری شناختی کودکان پسر بی سرپرست بود. طرح پژوهشی نیمه آزمایشی بر اساس پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود که به همین منظور 32 نفر از پسران بی سرپرست گروه سنی ب (نه و ده ساله) و ج (یازده و دوازده ساله) مرکز شبانه روزی شهرستان ازنا به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. نمونه آماری پژوهش پرسشنامه های ادراک شایستگی و انعطاف پذیری شناختی که ابزار این پژوهش بودند را پیش از آموزش و پس از آموزش تکمیل کردند. دوره آموزشی فلسفه برای کودکان در طی هشت جلسه هفتگی به مدت 2 ساعت برگزار شد. یافته های حاصل از این تحقیق با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که اجرای برنامه فلسفه برای کودکان با اطمینان 95 درصد (05/0P<). منجر به افزایش ادراک شایستگی (شناختی 64%، اجتماعی 54% و جسمانی 51%) و انعطاف پذیری شناختی 70/. در گروه آموزش شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان برنامه فلسفه برای کودکان را به عنوان راهکاری مناسب به منظور افزایش ادراک شایستگی و انعطاف پذیری شناختی کودکان پسر بی سرپرست مورداستفاده قرارداد
تحلیل مفهوم خداشناسی در داستان های کلر ژوبرت با تأکید برآموزش مفاهیم دینی به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی، به دنبال تحلیلِ مفهوم خداشناسی از جنبه های ساختاری و محتوایی در آثار داستانی کلرژوبرت است. خداشناسی، یکی از اصول اساسی مکتب اسلام و از مهمترین مسائل زیربنایی زندگی معنوی و دینی انسان هاست و اگر توحید و خداشناسی، مطابق شناخت و ادراک کودکان به دور از تقلید و تحمیل در ادبیات داستانی بیان شودادراک اصول اساسی دیگر مانند نبوّت و معاد به راحتی برای کودکان میسّر می گردد.این نویسنده مسلمان، در تبیین مفهوم خدا و خداشناسی اسلامی با آگاهی دقیق از ظرفیّت روح و روان و زبان کودکان و فهم کودکانه آنان و دشواری انتقال مفهوم خدا برای گروه سنّی ب و ج، از روش های غیر مستقیم گویی و مثال های ملموس و عینی استفاده نموده است واز طریق هنر داستان نویسی و به زبانی روان و شیوا و با جملاتی کوتاه و قابل فهم و تصاویری شاد و جذّاب و الهام گرفتن از آیات و روایات و از طریق محسوسات و پدیده های آفرینشو با کنار هم گذاشتن شخصیّت های انسانی و حیوانی به نحوی شایسته به پرسش های کودکان در خصوص مفهوم خداشناسی پاسخ داده و حسّ خداپرستی را در آنان برانگیخته است.
رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با نگرش به خلاقیت: میانجیگری سرزندگی تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی سرزندگی تحصیلی در رابطه الگوهای ارتباطی خانواده با نگرش به خلاقیت بود. روش پژوهش همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر دزفول در سال تحصیلی 99-98 بود که با روش تصادفی چندمرحله ای تعداد 370 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های الگوهای ارتباطی خانواده (فیتزپاتریک و ریچی، 1994)، نگرش به خلاقیت (فیشر، 1991) و سرزندگی تحصیلی (دهقانی زاده و حسین چاری، 1391) بود. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج تحلیل مسیر مدل پژوهش به طور کلی نشان داد که خلاقیت دانش آموزان تحت تأثیر الگوی ارتباطی خانواده، و سرزندگی تحصیلی قرار دارد. بدین صورت که از بین ابعاد جهت گیری ارتباطی خانواده، جهت گیری گفت و شنود به صورت مثبت و جهت گیری همنوایی به صورت منفی نگرش نسبت به خلاقیت را پیش بینی می کنند (001/0< p). همچنین نتایج نشان داد که جهت گیری گفت وشنود به صورت مثبت و جهت گیری همنوایی به صورت منفی سرزندگی تحصیلی را پیش بینی می کنند (001/0< p). در مجموع نتایج نشان داد که الگوهای ارتباطی خانواده با واسطه سرزندگی تحصیلی می تواند بر نگرش نسبت به خلاقیت اثر بگذارد (001/0< p).