مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بررسی ساختار فضایی شهر و منطقه ای در طول دو دهه اخیر بی تردید یکی از پرچالش ترین مباحث در این حوزه بوده است. تا به امروز، مطالعات انجام شده بیشتر معطوف بر شناسایی و تحلیل ساختار فضایی و چگونگی توزیع فضایی جمعیت و فعالیت بوده و مطالعات جامع و کاملی مبتنی بر بررسی عوامل موثر بر ساختار فضایی شهری و منطقه ای انجام نشده است. هدف: در این راستا، هدف پژوهش، بررسی عوامل و نیروهای محرک موثر بر شکل گیری، تغییر و تکوین ساختار فضایی شهری و منطقه ای می باشد. روش: جهت انجام تحقیق از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شده است؛ در گام نخست، پس از مشخص شدن حوزه مطالعه و واژه های کلیدی جهت جستجو در پایگاه های داده ای معتبر- انگلیسی زبان منتشر شده- بین سال های 1998 تا فوریه 2019، 66 مطالعه برای بررسی انتخاب گردید. در گام بعدی، تلخیص داده ها و کدگذاری انجام و در نهایت عوامل و نیروهای محرک موثر دسته بندی و تحلیل گردید. نتایج و یافته ها: نتایج بررسی نشان داد 8 عامل شامل تغییرات جمعیتی و فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی، زیرساخت و تجهیزات، کالبدی و محیطی، نهادی، قوانین و مقررات و جهانی شدن و نیروهای محرک متناظر با این عوامل بر ساختار فضایی شهری و منطقه ای موثرند. این مقاله بحث می نماید که عوامل و نیروهای محرک نه به صورت مستقل و واحد بلکه تحت تاثیر یکدیگر و برآیند برهمکنش آن ها بر ساختار فضایی تأثیر می گذارد.
بازاندیشی در چالش مفهومی بین «برنامه» و «طرح» در گفتم ان توس عه شهری ایران: از آموزش تا عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: استفاده از مهارت های تخصصی- دانشگاهی در عرصه حرفه، همواره از مهم ترین دغدغه های دولت ها بوده است که علاوه بر ایجاد پیوند بین دو حوزه دانشگاه و حرفه، برای هرکدام از آن ها به نحوی جهت دهی و معنابخشی می کند. این مقوله برای برخی شاخه های تخصصی مثل دانش شهرسازی، که با زندگی و نیازهای فردی- اجتماعی روزمره شهروندان ارتباطی ملموس و همه جانبه دارد، از حساسیت بالاتری برخوردار است. اما اختلالاتی در گفتمان معاصر شهرسازی ایران وجود دارد که ریشه های آن به سال های ابتدایی پیدایش این شاخه از دانش، تقریباً هم زمان با تأسیس سازمان برنامه (1327 شمسی) بازمی گردد. ازجمله تناقضات موجود در این گفتمان که موجب نابسامانی های فراوان در امر توسعه شهری شده است، تناقض و کج فهمی نسبت به دو پارادایم مفهومی- عملیاتی غالب «برنامه» و «طرح» بوده است. هدف: مقاله حاضر با هدف جستجوی ریشه های ناکارآمدیِ پرتناقض بین برنامه و طرح و یافتن راهکارهایی برای برون رفت از این شرایط تدوین شده است. روش: در فرایند پژوهش ضمن طرح پرسش هایی مفهومی در آغاز، با استفاده از روش تحلیل گفتمان و بر اساس شواهد و تجربیات موجود در عرصه شهرسازی کشور، با تمرکز بر طرح های جامع شهری و ضمن بررسی بازتاب آموزش های دانشگاهی در این فرایند، به تحلیل و ارزیابیِ انتقادی آن پرداخته است. یافته ها: یافته های پژوهش در 10 محور مجزا عوامل مؤثر بر فرایند شهرسازی کشور را شناسایی کرده و آن ها را در انطباق با محیط آموزش دانشگاهی این رشته، مورد نقد و بررسی قرار داده است. این محورها در حقیقت به عنوان دریچه هایی برای پاسخ به پرسش های مطرح شده در ابتدای مسیر تحقیق، دسته بندی و ارائه شده اند. نتیجه: عمده انتقادات مطرح شده در حوزه کاستی های گفتمان شهرسازی ایران، ناشی از عدم رعایت سلسله مراتب «برنامه» و «طرح» است. تأکید بر تهیه طرح های جامع برای رفع همه مشکلات شهرها، بر شدت تناقضات موجود افزوده است.
بررسی تطبیقی شهرسازی سنتی با شهرسازی مدرن مورد مطالعه: شهر جدید مهاجران و شهر شازند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در سال های اخیر جمعیت کلانشهرها بر اثر مهاجرت ها افزایش یافت و در همین جهت شهرهای جدید با اهدافی همانند کاهش جمعیت کلانشهرها، ایجاد اشتغال و غیره احداث شده اند. هدف: از این رو هدف پژوهش حاضر، مقایسه میزان موفقیت شهرهای سنتی و جدید در زمینه های اقتصادی و اجتماعی و از این عوامل برای موفقیت هر دو شهر ذکر شده، استفاده شده است. روش پژوهش: روش تحقیق در این پژوهش از نوع مقایسه ای و در چارچوب روش های تحلیلی است. از ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز استفاده شده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تکمیل شده است. و ضریب آلفای کرونباخ نیز 858/0 محاسبه گردیده است. جامعه آماری پژوهش شامل 117571 نفر در شهرشازند و 20346 نفر در شهر جدید مهاجران است. که حجم نمونه انتخابی با استفاده از فرمول کوکران به ترتیب 383 و 377 محاسبه گردید. یافته ها: برای مقایسه وضعیت رضایت شهروندان با استفاده از آزمون تی دو نمونه ای و آزمون لون دو شهر با هم مقایسه و شهر شازند با میانگین 41/13 در مقابل شهرجدید مهاجران با میانگین 25/16 (نسبت به میانه 14) از میزان رضایت پایین تری برخوردار است. در همین راستا آزمون تی با مقدار 473/4- و سطح معناداری 000/0 فرض صفر را رد کرده و عدم برابری واریانس های دو شهر نیز تأیید می گردد. بر این اساس میانگین های دو شهر دارای اختلاف معنادار برابر با 84/2 بوده است. در نهایت با استفاده از روش رگرسیون چندگانه مدل تحلیلی با استفاده از ضرایب استاندارد شده هریک از معیارها در دو شهر محاسبه شده است. نتیجه: و در نتیجه شهروندان شهر شازند و شهرجدید مهاجران بر این باور بوده اند که میزان موفقیت شهر جدید مهاجران در زمینه وضعیت اقتصادی از قبیل، اشتغال و نظام فعالیتی آن هم در زمینه میزان خودکفایی شهری بیشتر از شهر شازند بوده است.
شناسایی ابعاد و مؤلفه های مفهوم خودسازماندهی شهری با استفاده از روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: از زمان ورود مفهوم خودسازماندهی از حوزه ی سیستم های پیچیده به حوزه ی مطالعات شهری، این موضوع مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و محققین مختلف با رویکرد های متفاوتی به آن نگریسته اند، اما فقدان پژوهشی که تمام ابعاد، ویژگی ها و مؤلفه های این مفهوم را مورد بررسی قرار داده و درک جامعی از خودسازماندهی شهری را ارائه نماید، احساس می گردد. هدف: هدف از این پژوهش، شناسایی ابعاد و مؤلفه های مفهوم خودسازماندهی شهری و تلاش برای دستیابی به درک جامعی از آن می باشد. نتایج این پژوهش می تواند ابعاد مختلف مفهوم خودسازماندهی شهری را جهت بهره گیری در توسعه ی شهرها و محلات کشور روشن سازد. روش: برای رسیدن به هدف مذکور در تحقیق حاضر از روش فراترکیب استفاده شده است. در گام اول از میان 62 مقاله ی اولیه ی یافته شده، تعداد 29 مقاله به صورت اصولی و با استفاده از روش کسپ غربال شده اند. در گام بعدی مقالات نهایی با محوریت سؤال پژوهش، در نرم افزار MAXQDA کدگذاری شده و یافته های کیفی مورد تحلیل و ترکیب قرار گرفت. یافته ها: در این پژوهش، طی فرآیند استخراج اطلاعات تعداد 108 کد شناسایی شد و سپس با توجه به میزان شباهت مفاهیم، در قالب پنج مقوله ی "زمینه ها و عوامل مؤثر"، "نظریات پشتیبان" ، "ویژگی ها"، "دامنه ی کاربرد" و "مقیاس"، دسته بندی شده و تلاش گردید که هر کدام از مقولات مذکور به تفکیک نوع دیدگاه تشریح گردد. نتیجه گیری: در پژوهش پیش رو، برای نخستین بار ابعاد و مؤلفه های خودسازماندهی شهری به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، اگرچه مطابق با نظریات موجود، ماهیت فرآیندهای خودسازماندهی شهری بر پایه ی تعاملات محلی و به دور از دخالت نیروهای خارجی مانند دولت قرار دارد، اما جهت مطالعه این فرآیندها و بهره گیری از آنها در فرآیندهای برنامه ریزی، توجه به نقش عوامل محیطی و خارجی نیز ضروری به نظر می رسد.
ارزیابی و تحلیل تأثیر خیابان های معاصر ایجاد شده بر نظام ساختاری فضایی بافت های تاریخی در منطقه 3 شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در پروژه های شهری داشتن رویکردی کل نگر ضروری به نظر می رسد. به این ترتیب که حدود و خط پروژه نمی تواند دلیلی بر نادیده گرفتن کنش متقابل آن با حوزه فراگیر خود در ساختار شهری گردد. در طرح های توسعه شهری، عدم توجه به ساختار قدیمی شهر با تحمیل شبکه خیابان های جدید، آسیب های جدی به یکپارچگی بافت های شهری وارد می سازد. در شهر اصفهان و به ویژه در منطقه تاریخی آن، پروژه های احیای میدان عتیق (کهنه - امام علی)، ایجاد محورهای باغ گلدسته، شهید مقدم و نظام الملک به عنوان پروژه های معاصر مصداق اینگونه مداخلات بوده اند که بر این ساختار تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم داشته اند. هدف: در پژوهش حاضر، تحلیل بر شبکه شهری متمرکز شده و تلاش دارد دریابد پروژه های توسعه جدید به ویژه توسعه های مرتبط با شبکه های آمد و شد، به چه ترتیب توانسته بر نظام ساختاری – فضایی محدوده ی تاریخی شهر اصفهان تاثیر گذارند. روش: در پژوهش کاربردی حاضر، داده ها به دو روش کتابخانه ای و پیمایشی گردآوری شده و با به کارگیری ابزار چیدمان فضا تحلیل شده اند. پس از تحلیل ساختار فضایی محدوده تاریخی شهر در مهمترین دوره های تحولات کالبدی شامل دوره های سلجوقی، صفوی و پهلوی و معاصر، تاثیر احیای ساختاری میدان و سایر پروژه ها درلایه های کاربری و حمل و نقل نیز بررسی شده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که انسجام ساختار و سازمان فضایی شهر تنها در دوران سلجوقی و صفوی وجود داشته و بر خلاف دوران صفوی که ساختار جدید با احترام به بافت قدیم و در ارتباط با آن ایجاد گردید، شبکه خیابان کشی های جدید دوران پهلوی بدون توجه به زمینه به منزوی نمودن هرچه بیشتر بافت انجامیده و با فاصله گرفتن هم پیوندی این محورهای جدید ایجاد شده از گذرهای درونی بافت ارتباط فضایی عناصر فضایی موجود در دوران پیشین را از بین برده است.
تدوین یک چارچوب نظری ترکیبی از برهمکنش نحوفضا و قرارگاههای رفتاری به منظور مقایسه الگوهای رفتاری-حرکتی در محیط های مسکونی؛ مورد کاوی نارمک، یوسف آباد و شهرک غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: مقاله حاضر، درصدد ارائه و تبیین یک چارچوب نظری پیشنهادی، بر روی فصل مشترک نحوفضا و روانشناسی اکولوژیک است به منظور مقایسه الگوهای رفتاری-حرکتی در درون محیط های مسکونی معاصر شهر تهران است. یک ضلع اصلی این چارچوب نظری نظریه پیکره-بندی فضایی در نحوفضاست و ضلع دیگر آن، نظریه قرارگاههای رفتاری راجر بارکر در روانشناسی اکولوژیک.هدف: این نوشتار، تلاش می کند با استفاده از چارچوبی نظری پیشنهادی خود، مبنایی برای مطالعات الگوهای رفتاری-حرکتی در درون محیط های مسکونی و بافت شهرها ارائه دهد. مرور مفاهیم و مضامین نحوفضا نشان می دهد که این نظریه قادر نیست پوشش کاملی بر الگوهای رفتاری-حرکتی در درون بافت ها داشته باشد و چنین ادعایی نیز ندارد. از سوی دیگر، روانشناسی اکولوژیک نیز، در مفهوم سینومورفی خود دچار جزءنگری شده است. این پژوهش نشان می دهد که مدل های نظری نحوفضا، ذهنی است و از عینیات محیط انسان ساخت، فاصله می گیرد و در آزمون های تجربی سربلند نیست.روش:برای پرکردن این خلاء، قرارگاه رفتاری راجر بارکر، این قابلیت را دارد که در تلفیق و ترکیب با نحوفضا تفسیرهای نزدیک به واقعیتی را عرضه کند.یافته ها: در پایان، نوشتار با ارائه یک چارچوب نظری ترکیبی از این دو، به پژوهشگران دریچه ای برای ادراک الگوهای رفتاری-حرکتی در محیط های مسکونی عرضه می دارد.نتیجه: ارتباط میان الگوی پراکنش و توزیع قرارگاه های رفتاری و میزان همپیوندی پیکره بندی فضایی محیط مسکونی، ارتباط معنی داری را در اکثر نقاط نمایش می دهند. اندک اختلاف های مشاهده شده نیز بعلت مداخلات و تغییراتی است که در اثر تسهیل حرکت در بافت باعث تغییر در میزان همپیوندی محور شده است.
سنجش ارزشهای ایرانی اسلامی و انسانی در ادوار دگردیسی شهر از بافت سنتی به مدرن و شیوه حفظ آن در شهرهای آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: شهرها در حال تحول هستند. تغییرات در شهرها متناسب زمان و تکنولوژی می تواند نقش ارزش های انسانی را در آن تقویت یا تضعیف نمایند، لذا شناختن دگردیسی و ارزش های اسلامی و انسانی در آن، اهمیت می یابد. تا کنون تلاش هایی برای گونه شناسی سیر تحولات انجام شده که در این مطالعات توجهی به سنجش هویت اسلامی و ارزش های انسانی در این ادوار نشده است. هدف: پژوهش پیش رو میزان تحقق ارزش های انسانی و اصول شهر اسلامی را در سیر دگردیسی شهرها از بافت سنتی به مدرن را بررسی می کند. هدف این است تا سیر نامبرده شده را در ایران و غرب مقایسه نماید و با بررسی اصول و شاخص های شهر اسلامی و ارزش های انسانی نهفته در آن، اهمیت هریک از شاخص ها را در این سیر دنبال نماید. در نهایت نیز برای حفظ آن در شهرهای آینده، راهکارهای کلی ذکر نماید. روش:ضمن استفاده از روش استدلالی، پس از بررسی ویژگی ادوار دگردیسی شهرها و شاخص های ارزش انسانی در تعاریف شهری، با استفاده از روش دلفی در دو راند، نظر صاحب نظران (10 نفر متخصص (با توجه به نظریه هوگراث، کلایتون و بسیاری از دیگر نظریه پردازان که به تعداد 5 تا 12 متخصص اشاره می کنند)) در ارتباط با میزان تحقق هر یک از اصول ارزش های انسانی و شهر اسلامی در ادوار دگردیسی، مورد سنجش قرار گرفته است. یافته ها و نتیجه : یافته ها و تحلیل موارد مستخرج از تکنیک دلفی نشان می دهد که مفاهیمی نظیر طبیعت محوری، خدا محوری، جامعه محوری (اجتماع پذیری) و همچنین اقتصاد، در سیر دگردیسی بیان شده حبیبی و در شهرهای متاخر فراموش شده و تنها برخی مفاهیم مانند جامعه محوری (ارتباطات جهانی) پررنگ تر شده است. لذا در بخش انتهایی مقاله با توجه به فرصت ها و تهدیدها در سیر دگردیسی، به ارائه راهکارهایی کلی جهت ارتقا ارزش های انسانی و حفظ هویت ایرانی اسلامی، در شهرهای آتی پرداخته شده است.