مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایلی که نظام شهری بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران با آن روبرو هستند، شکل گیری شهرهای نوپدیدی است که به دلیل شناسایی نقاط روستایی به عنوان شهر رخ داده است. مسئله تبدیل مراکز روستایی به شهر در استان گیلان نیز به دلیل احتمال نابودی اراضی کشاورزی و پراکندگی سکونتگاه های روستایی در سطح منطقه، مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در این میان، تبیین اینکه چه عوامل و فرایندهایی در تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر موثر بوده اند را می توان به عنوان بنیانی ترین سوال درخور توجه در رابطه با این موضوع دانست؛ با این حال تنوع دیدگاه های موجود در این خصوص منجر به این شده تا نتوان پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا نمود. بدین لحاظ این پژوهش از رویکرد کیفی بهره می گیرد و بر کاربست نظریه زمینه ای برای این امر متمرکز می شود تا با اجتناب از ارایه دیدگاه های سلیقه ای، ماهیت این موضوع را از زبان صاحب نظران امر تبیین کند. برای این منظور، 15 نفر از صاحب نظران با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده و مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد تبدیل سکونتگاه های روستایی به شهر در استان گیلان از طریق 5 مولفه کلیدی رخ داده است که همگی به نوعی دارای ماهیت سیاسی هستند. این 5 مولفه عبارتند از، مداخله توسط قدرت سیاسی برای تبدیل روستاها به شهر، بازتعریف نحوه مدیریت فضا، نگرش مردم نسبت به شهر و روستا، نادیده گرفتن ظرفیت های کلیدی سکونتگاه ها و وابستگی اقتصادی سکونتگاه ها به منابع دولتی. در این میان نقش مسئولین و خصوصا نمایندگان مجلس از طریق مداخله توسط قدرت سیاسی برای تبدیل روستاها به شهر و بازتعریف نحوه مدیریت فضا به دلیل ایجاد شهرستان ها و بخش های جدید در استان، به عنوان موثر ترین مولفه ها در شکل گیری شهرهای نوپدید پس از سال 1370 عمل نموده است.
تبیین فرهنگ جنسیتی فضا در گذرهای شهر اسلامی- ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضاهای عمومی شاهد برقراری سه نوع ارتباط کلی میان جنسیت و فضا است، این ارتباطات شامل (1) ارتباط مردان با فضا، (2) ارتباط زنان با فضا و (3) ارتباط مردان و زنان با فضا می باشد. این ارتباطات فضایی تبیین کننده سه نوع فضای متمایز مردانه، زنانه و مختلط بوده و برقراری تعادل در این روابط عمده ترین مسئله تحقیق است. جنسیت فضا اشاره به خصیصه ای از مکان دارد که در مطالعات فرهنگی مورد تاکید واقع می شود و منجر به شکل گیری هویت مستقلی برای آن می شود. برنامه ریزی فرهنگ جنسیتی فضا بر آثار برنامه ریزی بر مردان و زنان تأکید می کند و هم زمان بر آثار تحرکات مردان و زنان بر برنامه ریزی متمرکز می شود. شخصیت های مردانه و زنانه اغلب ساختارهایی اجتماعی محسوب می شوند، آن چه به مثابه جنسیت ایجادکننده تغییرات معناداری در طی زمان است. سایت انتخاب شده درجهت انجام پژوهش گذر تربیت تبریز می باشند و با روش تلفیقی که بر دو قسم کمی شامل پرسشنامه و کیفی مشتمل بر مشاهدات میدانی به ارزیابی مدل پرداخته شده است. هدف از انجام این مقاله بررسی کیفیت تاثیر ابعاد فضاهای کالبدی، بازنمایی های فضا و فضاهای بازنمایی بر فرهنگ جنسیتی فضا می باشد. بر پایه مدل ساختاری تحقیق، روش کمترین مربعات جزئی آزمون گردید و باسطح اطمینان 95% مقادیر t-value سطوح معناداری برای تمامی مسیرها از میزان استاندارد 96/1 بالاتر به دست آمد که گواه وجود روابط معنادار میان متغیرهای پژوهش می باشد. در نهایت این یافته حاصل شد که مردان مطلوب ترین شاخص را حس قدرت با میانگین (3.51) انتخاب کرده و پس از آن هیجان (3.44) و مالکیت (3.41) را انتخاب کردند. زنان نیز مطلوب ترین شاخص را خاطرات با میانگین (3.89) انتخاب کرده و پس از آن الهام ها (3.78) و احساسات (3.66) قرار دارد. جالب اینست که تمام این شاخص ها هم ازجمله شاخص های فضاهای بازنمایی ای هستند که از دو مولفه دیگر یعنی بازنمایی های فضا و فضاهای مادی بیشترین تاثیر را بر فرهنگ جنسیتی فضا از منظر مردان و زنان داشته است.
تحلیل آموزه های شهرسازی در شکل گیری کالبد شهر (مطالعه موردی: دوره صفویه، شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوره صفویه به واسطه امنیت و رونق اقتصادی، بستر مناسبی را برای اعتلای فرهنگ ایرانی اسلامی فراهم آورد. این مساله باعث تشخّص هنر ایرانی اسلامی خاصه شهرسازی دوره صفویه نسبت به دیگر دوره ها در ایران شد. هدف این پژوهش، تبیین و تحلیلآموزه های نظام شهرسازی دوره صفویه و تأثیر آن در شکل گیری کالبدی بافت جدید شهراصفهان در عصر صفوی می باشد. پژوهش حاضر از نظر ماهیت و روش، توصیفی تحلیلی می باشد. شیوه و ابزار گردآوری داده ها، به روش متن کاوی اسناد و مدارک می باشد. تجزیه و تحلیل داده ، به شیوه کیفی است و متکی به تفکر، استدلال و تحلیل عقلانی می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد شهر آرمانی در نظام شهرسازی دوره صفویه متأثر از نوع جهان بینی ناظر بر آنها بوده است. تبلور کالبدی فضاهای شهری آن گذار از شهر مکان به به شهر زمان بوده است. در حقیقت در معنا و شکل جدید از دل سازمان کهن در یک فرایند، تحول تاریخی و طبیعی پدیده آمده است. بنابراین نتیجه گیری می شود که توسعه شهری در دوره صفویه بازتاب ترجمان فضایی باورهای دینی جامعه و با تأسی از فرآیند تاریخی و طبیعی شهر و در راستای تلفیق نوآورانه برای قابلیت های خود در پاسخگوی توأمان نیاز های کالبدی، روانی و معنوی جامعه شهری دوره صفویه بوده است.
برساخت داوری های برنامه ریزان در رهیافت فرهنگِ برنامه ریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به لزوم مطالعه رابطه بین برنامه ریزی فضایی و بسترهای فرهنگی، هدف این مقاله ارائه چارچوبی نظری و انگاشتی برای تحلیل نظام مند از کاربست های برنامه ریزی مرتبط با بستر اجتماعی و فرهنگی می باشد. درک رابطه بین برنامه ریزی فضایی به عنوان ابزار عملکردی سیاست قلمرویی و بستر فرهنگی شامل الگوهای اقتصادی-اجتماعی و هنجارها، ارزش ها، سنت ها و نگرش های فرهنگی مرتبط بواسطه معرفی انگاشت فرهنگ برنامه ریزی امکان پذیر است. فرهنگ برنامه ریزی به مثابه یک سیستم فرهنگی، تصمیم ها و داوری های برنامه ریزان متاثر از چارچوب های فردی و جمعی مشترکی است که برنامه ریزان بواسطه آن، بَستر برنامه ریزی را درک می کنند. به سخن دیگر، فرهنگ برنامه ریزی به پیش زمینه فکری و ارزش های به اشتراک گذاشته شده عاملان درگیر در تمامی مراحل فرایند برنامه ریزی (تنظیم دستورکار، تصمیم سازی و اجرا) اشاره دارد که بر رفتار و عمل آن ها تاثیر گذار است. برنامه ریزان در فرایند کار روزانه خود به داوری متفاوتی دست می یازند –آن ها مشکل برنامه ریزی را تعریف کرده، اهداف کلان و خرد برنامه ریزی را تدوین نموده و به اجرای ابزارهای مشخص برای توسعه فضاها، همسایگی ها، شهرها و مناطق مطلوب و مناسب می پردازند. آن ها همواره جهان را از دید دریچه های فرهنگی درک می کنند که متشکل از نگرش ها، ارزش ها، قواعد، استانداردها و باورهای انباشته یافته و رسوب کرده مشترک فرد برنامه ریز و نهادهای برنامه ریزی است. به منظور درک و قیاس کاربست ها و داوری های برنامه ریزی، چارچوب انگاشتی متشکل از ابعاد چارچوب های شناختی برنامه ریزان، کنش گران و تعاملات آن ها، محیط نهادی و سیستم برنامه ریزی و محیط اجتماعی معرفی شده است که بر برنامه ریزی و داوری های برنامه ریزان تاثیر گذار است. هدف اصلی چنین بازجُستی، اجتناب از اِنگاشت پردازی تقلیل گرایانه از سیستم برنامه ریزی و مُنفعل دانستن برنامه ریزان از تفسیر و بازتفسیر قواعد و هنجارها در قالب انگیزه های فردی و جمعی می باشد.
واکاوی تاثیر ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری بر سازمان کالبدی محله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محلات جدید به عنوان یکی از روشهای توسعه شهری در حوزه تامین نیازهای مسکونی در ایران همواره در حال شکل گیری و احداث هستند. برنامه ریزی و طراحی اینگونه محلات می توانند در صورت ارایه و رعایت ضوابط و مقررات موثر بر سازمان کالبدی محله، تاثیر خویش را در ساکنان آن داشته باشند. مسئله اصلی تحقیق حاضر اینست که محلات جدید به عنوان یکی از روشهای توسعه شهری در حوزه تامین نیازهای مسکونی در ایران همواره در حال شکل گیری و احداث هستند، از این رو هدف تحقیق اینست که تاثیر ضوابط و مقررات بر سازمان کالبدی محلات شهری سنجیده و ارزیابی شود. روش تحقیق حاضر بر مبنای تلفیقی یعتی کمی- کیفی می باشد، این بدان معناست که در مطالعه کمی از روش پرسشنامه استفاده گردیده و در روش کیفی از روش مشاهدات میدانی استفاده شده است. جهتبررسیسوالات، گردآوریاطلاعاتبه کمکپرسشنامهمشتملبر 15 شاخص و 79گویهدرطیف لیکرت صورتپذیرفت. حجم نمونه آماریبرایمحدودهآماری مورد نظرمعادل 760 نفر میباشد. ارزیابیصحتودقتفرضیههاییادشدهبهکمک مدل معادلاتساختاری (SEM) درنرمافزار SPSSارزیابیشدهاند. از نتایج تحقیق اینگونه برمی آید که متخصصان مطلوب ترین شاخص را ضوابط و مقررات نماسازی با میانگین (9.45) انتخاب کرده و پس از آن ضوابط و مقررات سایه اندازی، استقرار بنا و مشرفیت (8.65) و ضوابط و مقررات سطح زیربنا (7.71) قرار دارد. نامطلوب ترین شاخص از نظر ایشان نیز ضوابط و مقررات مجموعه سازی با (2.98) می باشد. این بدان معناست که ضوابط و مقررات شهر جدید سهند به صورت معنایی و عملکردی تنظیم گردیده است.
فراتحلیل رابطه فرم شهر و انرژی: مروری بررویکردها، روش ها، مقیاس ها و متغیرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، با توجه به بحران های موجود در زمینه تغییر اقلیم، مصرف انرژی و آلودگی های زیست محیطی از طریق انتشارات کربن، موضوع رابطه فرم شهری و انرژی در شهرها توجه پژوهشگران زیادی را در رشته های مختلف به خود جلب کرده است.گستردگی این حوزه ناگزیر منجر به تعدد تفاسیر و انجام پژوهش های متنوع در خصوص دامنه مشکل و نیز سنجش رابطه بین فرم شهری و انرژی با استفاده از انواع متغیرها و روش ها در مقیاس ها و رویکردهای مختلف شده است. این مقاله در پی آن است با مرور مطالعات انجام شده درخصوص رابطه فرم شهری و انرژی (119 مقاله)، به مقایسه و تحلیل متغیرها و روش ها در مقیاس ها و رویکردهای به کار گرفته شده بپردازد. تحلیل مقالاتی که بین سال های 1974 تا 2019 در این حوزه انتشار یافته اند، نشان داد مطالعات صورت گرفته عمدتاً در قالب 7 دسته کلی به موضوع "رابطه فرم شهری و انرژی" پرداخته اند: 1- فرم شهری (با تأکید بر بخش ساختمان و یا یکی از شاخص های مربوطه به ویژه تراکم) و انرژی 2- فرم شهری (با تأکید بر کاربری زمین) و انرژی 3-فرم شهری (با تأکید بر بخش حمل و نقل) و انرژی 4- فرم شهری (ترکیبی از بخش ساختمان و حمل ونقل) و انرژی 5- فرم شهری و رابطه آن با تغییر اقلیم، جزایر حرارتی، آسایش اقلیمی و پایداری 6- فرم شهری و بارهای حرارتی 7- فرم شهری و مدیریت انرژی، یا برنامه ریزی و سیاست های انرژی. در نهایت علیرغم متنوع بودن رویکردها، روش ها، مقیاس ها و متغیرهای استفاده شده، چالش ها و فرصت های مشترک و قابل استنتاج ارائه شده است. نتایج این مقاله حاکی از آن است که موضوع رابطه فرم شهری و انرژی امکان آن را دارد که فراتر از رویکردها، مقیاس ها و روش های تک رشته ای به دیدگاهی یکپارچه و پویا دست یابد.
فضای جریان ها و فضای مکان ها، از تقابل تا تعامل: واکاوی تاثیر فناوری های جدید بر ویژگی های فضای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشرفت قابلیت های فناوری های دیجیتال و برخط (آنلاین) که به عنوان فناوری های جدید شناخته می شوند، در طول در حدود نیم قرنی که از ظهورشان می گذرد موجب نزدیکی و پیوند فضای مجازی شکل گرفته توسط آنها با فضای کالبدی شهرها شده است. امروزه برای بسیاری تصور حضور در فضای شهری بدون دسترسی به نقشه های بهنگام در گوشی های هوشمند و مکانمندسازی خود در جهان اطلاعات بسیار مشکل به نظر می رسد. محیط شهرها و فضاهای عمومی شهری اکنون متأثر از قابلیت ها و ویژگی های حاصل از دو فضایی شدن دیگرگونه درک، تجربه و ساخته می شوند و فهم جریان زندگی شهری و محتوای فضای شهری امروز تنها با شناخت این ویژگی های جدید امکان پذیر خواهد بود. مقاله حاضر در پویشی نظری به تشریح و تحلیل تحولات ارتباط فناوری با موضوعات مکانی و تاثیرات آن بر ویژگی های فضای شهری معاصر پرداخته است و شامل دو بخش اصلی می باشد. در بخش اول با رویکرد تحلیلی-تاریخی تحولات ارتباط فناوری با شهر و موضوعات مکانی از دهه 1970 تا به امروز تشریح شده اند. در بخش دوم با رویکردی تحلیلی-تطبیقی سه ویژگی کلیدی فضای شهری خوب شامل ادراک پذیری، جامعه پذیری و تنوع فعالیتی در بستر شهر دوفضایی معاصر بازتعریف شده اند. بر اساس یافته های پژوهش ادراک فضا دیگر نه فقط از طریق درگیری حسی با مکان، بلکه با دسترسی به لایه اطلاعاتی و آگاهی از داده ها، تاریخ و روایت های مربوط به مکان شکل می گیرد؛ تجربه اجتماعی در فضای شهری بیش از روابط چهره به چهره، حول موضوعات مشخص و با اتصال به شبکه های گسترده و موقت معنا می یابد؛ و فضاهای شهری نه مکان های مکث، بلکه محل شکل گیری گره های برخورد جریان های مادی و برخط شهری هستند. طراحی و مدیریت فضای شهری هیبریدی تنها با توجه به کیفیت های جدید می تواند بستر لازم برای جریان زندگی شهری دوفضایی را فراهم آورد.