مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: امروزه بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی می کنند و با توجه به روندهای جمعیت شناسی، شهرها به شدت تحت فشار هستند. بااین حال تنها تعداد کمی از آن ها به اندازه کافی مجهز به ابزاری برای مقابله با چالش های جهانی قرن بیست و یکم هستند و اگر به درستی مدیریت نشوند، ممکن است به طور فزاینده ای شکننده شوند.
هدف: این پژوهش در راستای درک شکنندگی و شناسایی عوامل ایجاد شکنندگی در شهرها در جهت معکوس ساختن روند شکنندگی گام برمی دارد.
روش: پژوهش حاضر از طریق مرور نظام مند مبتنی بر الگوی 7 مرحله ای با توجه به گزارش ترجیحی برای رهنمودهای بررسی سیستماتیک، با تدوین استراتژی جستجوی مقالات بر اساس واژگان «شکنندگی»، «شهر شکننده»، «شکنندگی شهر» و «شکنندگی کشور» در پایگاه های استنادی معتبر آغاز گردید، که در مجموع به یافتن 722 منبع (اعم از مقاله، کتاب و گزارش های رسمی) انجامید. پس از طی مراحل 7گانه از این تعداد، 86 منبع برگزیده به منظور بررسی عمیق تر انتخاب شد.
یافته ها: نتایج نشان می دهد که شکنندگی شهر به معنای شکسته شدن شهر در برابر انباشتی از خطرات چندگانه است؛ بااین حال اجتناب ناپذیر و برگشت پذیر است. در ادامه ی بررسی های انجام شده شش بعد (نهادی؛ اقتصادی؛ اجتماعی؛ زیست محیطی؛ شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افراد؛ و روابط بین المللی) شناسایی شد که فاکتورهای احصا شده در این ابعاد دسته بندی شدند و در نهایت چارچوب مفهومی شکنندگی شهر شکل گرفت.
نتیجه گیری: پژوهش حاضر بیان می کند که شهرهایی که در جهت رفع شکنندگی سرمایه گذاری می کنند، بیشتر در آینده رشد خواهند کرد. بر این اساس، برنامه ریزان شهری باید سیاست هایی با هدف کاهش شکنندگی شهر را در برنامه ریزی های توسعه بگنجاند و در تلاش گسترده تری برای تقویت زیرساخت های ضعیف و گسترش معیشت گام بردارد.
مقایسه کاربرد هوش مصنوعی با روش های سنتی در تعیین سرزندگی فضاهای شهری در ایران(نمونه مورد مطالعه، شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: سرزندگی یکی از شاخص های ضروری برای ارزیابی جذابیت و پتانسیل فضاهای شهری است. این شاخص عمدتا با نوع و حجم فعالیت شهروندان مشخص می شود. معمولا ویژگی های محیطی بر رفتار عابران و در نتیجه سرزندگی فضاهای شهر تأثیرگذار است؛ اما تعیین کمیت این تأثیر به راحتی ممکن نیست. به همین دلیل، تاکنون روش های متعددی برای این منظور، مورد استفاده قرار گرفته است.
هدف: هدف این بررسی، تعیین قابلیت روش های سنتی و مدرن در زمینه تعیین سرزندگی فضاهای شهری بود.
روش: در این بررسی، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، وضعیت سرزندگی در بخشی از پنج خیابان نسبتا متفاوت(جنت، چمران، امام خمینی، مدرس و گلستان) در شهر مشهد، با شیوه های مختلف مورد ارزیابی قرارگرفت. به دلیل محدودیت های متعدد، تنها به مقایسه روش های نظرسنجی، ارزیابی میدانی و بهره مندی از روش هوش مصنوعی برای تحلیل تصاویر تهیه شده، اکتفا شد.
یافته ها: یافته های روش های به کار رفته نشان داد که به طور معمول، عرض و شفافیت، اثر مثبتی بر سرزندگی دارد و در بین روش های مورد استفاده، هوش مصنوعی به لحاظ هزینه های مادی و زمانی و آسانی تکرار از سایر روش ها بهتر است. اما به دلیل حساسیت نهادهای انتظامی و امنیتی، کاربرد آن در ایران و به طور مشخص شهر مشهد، بسیار مشکل می باشد.
نتیجه گیری: با توجه به قابلیت روش هوش مصنوعی و ضرورت ارزیابی سرزندگی فضاهای شهری در قلمروهای وسیع تر، بهتر است با هماهنگی نهادهای امنیتی و انتظامی، شرایطی فراهم گردد که کاربرد این روش تسهیل گردیده و قلمروهای گسترده تری از شهرهای ایران مورد مطالعه قرارگیرد.
سنجش پیاده مداری محله های شهری با استفاده از روش واک اسکور؛ مطالعه موردی: محله های پیرسرا و گلسار رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: صدمات وارده به محیط زیست برخاسته از اتکای بیش ازحد به خودرو، مانعی جدی در دستیابی به توسعه پایدار است. گسترش پیاده مداری ازاین رو، در مرکز توجه برنامه ریزان و طراحان شهری قرارگرفته است. ارزیابی پیاده مداری محلات می تواند به شناسایی نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت آن ها در این جهت کمک کند.
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر، سنجش قابلیت پیاده مداری در دو محله شهر رشت با استفاده از روش واک اسکور است. این روش چندان در ایران شناخته شده نیست و طرح آن می تواند در ارزیابی های ازاین دست کمک قابل توجهی باشد.
روش: واک اسکور یکی از روش های کاربردی سنجش میزان پیاده مداری است که در جهان با اقبال عام روبرو شده است. این روش بر فاصله قابل پیاده روی از واحد مسکونی تا هرکدام از خدمات موردنیاز خانوارها متکی است. امتیازدهی بر اساس کوتاهی فاصله انجام می شود و فواصل کوتاه تر، امتیاز بیشتری دریافت می کنند. امتیاز مزبور، نشان دهنده میزان پیاده مداری محله است.
یافته ها: یافته ها نشان می دهد که هر دو محله پیرسرا و گلسار شهر رشت علی رغم تفاوت هایشان به لحاظ قدمت، ساختار کالبدی و وضعیت اقتصادی-اجتماعی ساکنان، از قابلیت پیاده مداری خوبی برخوردارند و اکثر سفرها می تواند به صورت پیاده انجام شود.
نتیجه گیری: روش واک اسکور به دلیل بررسی شاخص های کمی نظیر دسترسی به کاربری های جاذب سفر پیاده، تعداد تقاطع ها و متوسط طول بلوک بی چون وچرا دارای مزایایی است و می توان بخش مهمی از پژوهش های مرتبط با پیاده مداری را به کمک آن انجام داد. ولی با توجه به بررسی های صورت گرفته در پژوهش حاضر باید اذعان داشت که علاوه بر معیارهای کمی، معیارهای کیفی را نیز می بایست در ارزیابی دخیل کرد؛ بنابراین کامل بودن روش واک اسکور موردتردید قرار می گیرد. زیرا این روش تنها بر معیارهای کمی استوار است و توجه به برخی شاخص های کیفی مؤثر بر پیاده مداری در آن مغفول واقع شده است.
بررسی تطبیقی- انتقادی مبنا و روند تهیه طرحهای جامع؛ استراتژیک و ساختاری- راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: عدم بررسی دقیق ماهوی طرح های جامع و ساختاری راهبردی و عدم اشراف بر میزان ظرفیت آن ها در ساماندهی بهینه شهرهای کشور و عدم توجه دقیق به طرح های مطلوبی چون استراتژیک در راه نیل به شهرسازی پایدار خلل ایجاد کرده است. از طرفی برخی طرح ها علی رغم اینکه داعیه نوین بودن دارند، عملاً چیزی جز روکشی نو بر همان طرح های کهنه نیستند، طرح هایی که (مشخصاً طرح ساختاری راهبردی) خود سدی در راه تهیه طرح هایی حقیقتاً نوین و مطلوب هم بشمار می روند.
هدف: مقاله حاضر کوشیده ضمن تبیین طرح های جامع؛ استراتژیک و البته ساختاری راهبردی و روند تهیه این سه طرح، در مطالعه ای تحلیلی تطبیقی این سه طرح را مورد مقایسه قرار دهد.
روش: مقاله حاضر از نوع تحقیقات بنیادی کاربردی و توسعه ای محسوب می شود و روش توصیفی و تطبیقی تحلیلی را برای دستیابی به اهداف خود مدنظر قرار داده است. مشخصاً تحقیق در قالب رویکردی تحلیلی و توصیفی، ابتدا با مطالعه سه طرح جامع؛ استراتژیک و ساختاری راهبردی آغازشده و با یک بررسی مفصل اسنادی، مقدمات ایده شکل می گیرد. سپس با بررسی تحلیلی طرح ها (تحلیل محتوا) و طی یک بررسی تطبیقی، شاخص ها و داده ها و نیز اصول و اهداف اصلی طرح ها استخراج شده، مقایسه می گردند.
یافته ها: طرح جامع طرحی است کالبدمحور در تلاش برای پیش بینی آینده بر مبنای گذشته و مبشر تفکری بالا به پایین و با روند تهیه ای خطی که مقوله ارزیابی در آن تقریباً مغفول مانده، اما طرح استراتژیک طرحی است منعطف، همه جانبه با روند تهیه ای چرخه ای که مقوله ارزیابی از ارکان غیرقابل تفکیکش محسوب می شود. طرح ساختاری راهبردی نیز با وجود داعیه نوین بودن، طرحی است تلفیقی و به بیانی ملغمه ای از سه طرح جامع، استراتژیک و ساختاری. روند تهیه آن هم با مطالعات وضع موجود شروع، با تهیه بخشی به نام برنامه راهبردی یا استراتژیک (که کاملاً منفک از کل طرح است) ادامه و با برنامه ریزی ساختاری به پایان می رسد. طرحی با ادعای داشتن روندی حلزونی (روند چرخه ای)، درحالی که مقوله ارزیابی در آن به نحوی کلی و به دوراز قابلیت اجرا مطرح شده است.
نتیجه گیری: ادامه تهیه طرح جامع به شکل کنونی و حتی در شکل اصلاح شده خود، نیز دل خوش نمودن به تهیه طرح هایی به اصطلاح نوین (طرح ساختاری راهبردی) که چیز چندان فراتری از طرح های سنتی پیشین نیستند، قادر به مرتفع ساختن مشکلات مزمن شهرهای کشور نیست و ناگزیر باید به تهیه و اجرای طرح هایی مناسب تر و راهگشاتر، مشخصاً طرح استراتژیک (پس از تحقق پیش شرط هایی) اقدام نمود.
شناسایی اصول توسعه کالبدی سکونتگاه های غیررسمی به مثابه الگوی مبتنی بر زمینه با استفاده از روش فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بررسی دانش تولید شده درباره سکونتگاه های غیررسمی به شناسایی دو خلاء مهم نظری می انجامد؛ اولا باوجود اینکه زمینه گرایی در مباحث مخلتف شهرسازی ورود نموده اما جای آن به عنوان یک نظریه مستقل برای توضیح فرایند توسعه شهری غیررسمی خالی به نظر میرسد. ثانیا، گویا ادبیات نظری شهرسازی فاقد چارچوب اصولی منسجمی است که توسط تحلیلی زمینه ای از الگوی توسعه کالبدی این سکونتگاه ها بدست آمده باشد.
هدف: هدف این پژوهش تحلیل ابعاد زمینه به کمک دیدگاه زمینه گرایی به منظور توضیح توسعه کالبدی سکونتگاه های غیررسمی است. همچنین این پژوهش در تلاش برای تدوین چارچوب نظری منسجمی از اصول برنامه ریزی توسعه کالبدی سکونتگاه های غیررسمی در مطالعه ای زمینه ای می باشد.
روش: این پژوهش از روش فراترکیب و الگوی هفت مرحله ای ساندلوسکی و باروسو بهره برده است طوریکه اولا 422 مقاله از طریق جستجوی نظامند بدست آمده که پس از غربالگری به کمک نرم افزار rayyan، 27 مقاله در فرایند پژوهش قرار گرفته اند. سپس مقالات منتخب به کمک نرم افزار MAXQDA بر اساس سوالات تحقیق مورد کدگذاری استقرایی قرار گرفته و در گام های بعدی به تحلیل و سنتز مفاهیم مستخرج پرداخته شده است.
یافته ها: انتزاع اطلاعات از منابع منتخب به شناسایی 1092 کد انجامیده است. همخوان یابی و ترکیب کدها به یک مقوله جانبی: اطلاعات توصیفی منابع و پنج مقوله اصلی: زمینه کلان، زمینه محلی، کارکرد زمینه، واکنش به زمینه، عوامل مداخله گر و در ادامه به چهار نوع اصل توسعه کالبدی سکونتگاه های غیررسمی یعنی اصول فرایندی، محتوایی، مدیریتی، ضوابط-مقرراتی و مشترک منتهی شده است.
نتیجه گیری: اولاً سکونتگاه های غیررسمی پدیده ای مبتنی بر زمینه بوده و برای درک منطق حاکم بر آنها نیاز به تحلیل زمینه در مقیاس های کلان و محلی است. ثانیاً اصول حاکم بر توسعه سکونتگاه های غیررسمی در فرایندی چرخه ای، دائما در حال تکامل و ارتقا هستند. در نتیجه، توسعه شهری غیررسمی، پویایی لازم را برای تطابق با دگرگونی نیازها و شرایط داشته و تاب آور، استطاعت پذیر، و پایدار عمل می نماید.
شناسایی و تحلیل محورهای غالب در تحقیقات مرتبط با اخلاق در برنامه ریزی شهری: مرور نظام مند پیشینه با روش تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: اخلاق با مسئله انتخاب و قضاوت عملی در ارتباط است. ازآنجاکه ماهیت برنامه ریزی شهری به پیگیری منافع اجتماع با تعیین اقدامات مناسب برای آینده طی انتخاب های متوالی در زمینه های پیچیده و شرایط نامعلوم مربوط می شود، می توان گفت ملاحظات اخلاقی بخشی جدایی ناپذیر از آن بوده و ادغام فلسفه اخلاق با اندیشه ها و تلاش های حرفه ای برنامه ریزی اجتناب ناپذیر است. اخلاق از دهه ی 1970جایگاهی ثابت در میان پژوهش های برنامه ریزی پیدا کرد و موجی از آثار در این رابطه منتشر گردید. اما چالش های مطرح شده در دوران معاصر و کاهش توجه به این موضوع، بازبینی و بازاندیشی درباره محتوای اخلاقی در برنامه ریزی را ضروری کرده است.
هدف: هدف از این پژوهش ارائه ی دیدگاهی جامع و کلی از موضوع اخلاق در برنامه ریزی با شناسایی و تشریح اولویت های اصلی پژوهشگران در این حوزه است.
روش : این پژوهش بر اساس هدف، بنیادی و ماهیتاً کیفی بوده و با اتخاذ رویکرد توصیفی- تبیینی و به کارگیری رویکردی ترکیبی شامل مرور نظام مند و تحلیل مضمون، 110 تحقیق منتخب را مورد بازبینی، دسته بندی و سنتز دقیق قرار داده است.
یافته ها: این مقاله علاوه بر شناسایی سه مضمون فراگیر شامل ادغام نظریه های اخلاقی با نظریه ی برنامه ریزی، اخلاق در عرصه ی عمل حرفه ای و اخلاق در عرصه ی دانشگاهی، مضامین پایه و سازمان دهنده را نیز تشریح و با بررسی نتایج تحقیقات در هر لایه، شکاف های موجود و مسیرهای بالقوه را برای پژوهش در آینده معرفی کرده است.
نتیجه گیری: با وجود پراکندگی و کاهش تعادل مضامین در لایه های مختلف، طبق بررسی ها برخی از آن ها جایگاه ثابتی در پژوهش ها داشته اند: استخراج دیدگاه های اخلاقی برنامه ریزان، بررسی کدهای حرفه ای و آموزش اخلاق. همچنین جریان پژوهش ها در دو دهه ی اخیر، نشانگر پررنگ شدن زمینه ی برنامه ریزی و اهمیت و تأثیر آن در انتخاب، تفسیر و آموزش مفاهیم و ایده های اخلاقی است. بدین ترتیب اهمیت توجه به فرآیندهای اجتماعی، فضایی و سیاسی در جریان ادغام فلسفه ی اخلاق با برنامه ریزی بیش ازپیش برجسته شده است.