مقالات
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: زبان محور بودن مفهوم فضا، کاربرد و ادراک آن را به عنوان یک مفهوم کلیدی در شهرسازی و معماری، گاهی با کژفهمی همراه کرده است. پیوند بین دو مضمون فضا و زبان آن ها را به عنوان مفاهیم بنیادین در شناخت و تفسیر شهرها تبدیل کرده و ادراک یکی بدون دیگری ممکن نیست. نقد گفتمان مسلط در باب فضا، در رشته هایی چون شهرسازی که فضا را عموماً به عنوان یک مفهوم فیزیکی مورد استفاده قرار داده اند، و همچنین مطالعه پدیدارشناسانه دو مفهوم مورد اشاره می تواند به تبیین کاربردی مفهوم فضا کمک نماید. هدف: مقاله حاضر با هدف ریشه یابی زمینه های ادراک در نظریات مختلف فضا و همچنین تعریف زبان به عنوان اصلی ترین عامل در فرایند ادراک و تجربه فضا، تدوین شده است. همچنین بررسی و نقد ارتباط متقابل بین فضا و زبان از اهداف این مقاله است. روش: مطالعات انجام شده مبتنی بر ساختاری مرکب از دو روش «تحلیل انتقادی گفتمان» و «پدیدارشناسانه هرمنوتیک» است. یافته ها: به نظر می رسد ساختار جدایی ناپذیر دو مفهوم فضا و زبان، پیدایش و کاربرد نومفهمومی تحت عنوان «فضای زبان» را ایجاب می کند؛ این مفهوم فضا و تفاسیر مختلف تبیین شده درباره آن را که حاصل تجربه زیسته آدمیان در سکونتگاه های انسانی مختلف و به خصوص شهرها است، اکیداً وابسته به زبان و اندیشه، فرهنگ، هویت، سبک زندگی، معانی، نشانه شناسی و مراودات رایج در زبان های مختلف دانسته و ریشه تفاوت در ادراک فضا را ناشی از همین تفاوت های زبانی می داند. نتیجه: تعریف سنتی فضا به عنوان مجموعه ای از عناصر فیزیکی که به شکلی خاص در کنار هم استقرار یافته اند با ماهیت فضای زیست تناسبی ندارد. فضا شبکه ای پیچیده از عناصر فیزیکی و عوامل غیرمادی است. زبان به عنوان عامل و حامل تفکر، و به نمایش گذارنده جهان، تنها وسیله ای است که می تواند فضای واقعی را وانمود نماید؛ لذا زبان ابزارِ درک فضا نیست، بلکه خود فضاست.
معنای حسی نوشتار در فضای شهری (نمونه موردی شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: امروزه نوشتار بخشی جدایی ناپذیر از فضای شهریست که از آن به عنوان یک ضرورت و واقعیت اجتماعی می توان یاد کرد و نقش آن در ایجاد تجربه دیداری بر ناظران آشکار است. نوشتار در فضای شهری دارای دو وجه اصلی است، یکی وجه زبانی و دیگری وجه بصری. وجه زبانی مرتبط با ادراک زبانی مخاطب است، وجه بصری نوشتار به تمهیدهای بصری و شیوه های طراحی وابسته است. بنابراین، وجه دوم با هنرهای تصویری ارتباط دارد. بر این اساس، می توان دو نوع معنا را برای نوشتار فرض کرد، معنای صریح که از طریق مناسبات زبانی در ذهن مخاطب شکل می گیرد و معنای ضمنی و حسی که از طریق عناصر بصری و تصویری اثر بر مخاطب تاثیرگذار است. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که معنای حسی نوشتار در فضای شهری چگونه ظهور می یابد و در ایجاد حس هماهنگی و تضاد در فضای شهری چه نقشی دارد.هدف: تحلیل معنای حسی نوشتار در فضای شهر رشت به عنوان بخشی از گرافیک شهری و عناصر هویت بخش شهر، هدف اصلی این تحقیق است. نقش نوشتار در ایجاد هماهنگی و تضاد و نیز کارکردهای بیانگر و تاثیرگذار مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا، در نمونه های موردی، معنای حسی نوشتار به شکل فردی برای هر برند و نیز در قاب شهر تحلیل گردید و عدم سازماندهی نوشتار در فضای شهر بیان شد است.روش:روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. روش گردآوری مطالب ترکیبی از مطالعات کتابخانه ای و مشاهدات میدانی است. تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است.یافته ها: یافته های تحقیق نشان می دهد، نوشتار در فضای شهری انتقال معنای حسی را به همراه دارد. ظهور معنای حسی مطلوب، نیاز به بستر دارد، بستری که زمینه را برای ایجاد ارتباط مطلوب با مخاطب فراهم کند و آسیبی به زیبایی شهر نزند.نتیجه گیری: در شهر رشت، نوشتار با معانی منحصر به فرد همراه با تمایز بصری شدید، موجب ایجاد تضاد بصری نامطلوب گردیده است. نوشتار در فضای شهری نیازمند صفحه آرایی است که زمینه ایجاد هماهنگی بصری را در فضای شهری ایجاد کند. در شهر رشت به دلیل عدم وجود صفحه آرایی، هماهنگی نوشتار دیده نمی شود.
طراحی فضای شهری سرزنده با رویکرد ارتقای قرارگاه رفتاری (مطالعه موردی: خیابان میرابوالقاسمی رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: امروزه برنامه های توسعه شهری در کشورمان در گسستی عمیق با گذشته خود، خودرومدار و بر مبنای تسهیل هرچه بیشتر حرکت سواره بوده و آنچنان که باید به فضاهای شهری(در جهت ایجاد سرزندگی و پویایی شهری و ارتقای کیفیت های محیطی) توجه نمی شود. بر این اساس، ارتقاء قرارگاه های رفتاری(به عنوان یکی از مولفه هایی که برای تعاملات اجتماعی افراد در اینگونه فضاها موثر واقع می شود)، اهمیت چندان در نظر گرفته نمی شود. از این رو، این پژوهش در پی ارائه راهکارهای علمی و عملی در جهت ارتقاء سرزندگی فضایی در فضاهای شهری است. هدف: به این منظور، خیابان میرابوالقاسمی شهر رشت به عنوان یکی از فضاهای شهری که در پی طرح های توسعه شهری، صرفا بر مبنای تسهیل هر چه بیشتر حرکت سواره شکل گرفته است، به عنوان نمونه موردی پژوهش در نظر گرفته شد. روش:شیوه تحقیق از نظر روش توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی بود. حجم نمونه مورد بررسی به روش کوکران و با توجه به جمعیت 677000 نفری شهر رشت، 384 نفر در نظر گرفته شد. داده های مورد نیز به کمک پرسشنامه گردآوری و توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد. همچنین جهت ارزیابی ساختار پیکره بندی فضایی که بر اساس مطالعات انجام شده همبستگی معناداری با سرزندگی دارد، از نرم افزار UCL Depthmap و روش چیدمان فضا استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون همبستگی بین همپیوندی و قابلیت اتصال نشان داد که نمونه موردی پژوهش با میزان قابلیت درک فضایی 69/0 از خوانایی نسبتا خوبی برخوردار است. علاوه بر آن مشخص گردید که عدم تعبیه فضاهایی جهت برقراری تعاملات اجتماعی و سواره محوربودن مسیر، مهمترین مشکلات محله از دیدگاه جامعه آماری است. نتیجه گیری: راهکارهایی همچون ارتقاء کیفیت کالبدی و بصری در منظر شهری، بهبود کیفیت زیست محیطی، توجه ویژه به عابرین پیاده و پیاده مداری، ارتقاء کیفیت عملکردی و فضایی و ارتقاء تعاملات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پیشنهاد گردید.
نقش نرم افزارهای مسیریابی در فرآیند شناخت سازمان فضایی شهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بسیاری از رفتارها در شهر بسته به نحوه ادراک و شناخت شهر تغییر می کند. هم چنین امروزه نقش فن آوری اطلاعات در زندگی بشر بسیار پررنگ و حیاتی است و دستاوردهای آن، بیش از پیش بر شیوه زندگی افراد تاثیر می گذارد. از جمله آن ها، نرم افزارهای تلفن همراه است که با استفاده از شبکه اینترنت، امکانات وسیعی را برای افراد فراهم کرده و بسیاری از فعالیت های گذشته را تغییر داده است. نرم افزارهای مسیریابی در سال های اخیر مورد استقبال وسیع کاربران اینترنت قرار گرفته است؛ این نرم افزارها با قابلیت های مختلف تولید شده اند و هرکدام با ویژگی های خاص خود مقبولیت های متفاوتی دارند.هدف: این پژوهش در پی بررسی نحوه تأثیر نرم افزارهای مسیریابی بر فرایند شناخت افراد نسبت به سازمان فضایی شهر و تفاوت احتمالی این تاثیر در محیط های مختلف بوده است.روش:روش تحقیق، آمیخته و ترکیبی از روش های کیفی و کمی است؛ در ابتدا به روش دلفی شاخص های موردنظر دسته بندی و معین گردید، سپس با استفاده از پرسشنامه و هم چنین تهیه نقشه های شناختی از کاربران نرم افزارهای مسیریابی و تحلیل آن ها به سوالات پژوهش پاسخ دادند.یافته ها: رانندگان عادی توجه بیشتری به نشانه ها و پهنه های شاخص شهری دارند؛ اگرچه در زمینه های ادراکی رانندگان عادی، گره های شهری نیز نقش جدی دارند، اما این تأثیر در آن ها کمرنگ تر است. نرم افزارهای مسیریابی در چگونگی شناخت لبه های شهری تاثیر زیادی ندارند.نتیجه گیری: در شهرهای بزرگ، افراد بیشتر برای یافتن مقصد و مسیرهای جایگزین از نرم افزار مسیریابی استفاده می کنند. آگاهی از مسیرهای خلوت و سایر اطلاعات، نقش فرعی را بر عهده دارد؛ این در حالی است که در شهرهای کوچک، افراد بیشتر برای یافتن اطلاعات مربوط به ازدحام ترافیک از نرم افزار استفاده می کنند. به طورکلی، می توان گفت افرادی که کاربر نرم افزار هستند، در مقابل گروه دوم به طور ذهنی بیشتر تحت تأثیر نشانگرهای نرم افزارها هستند. مسیرهای فرعی نیز بیشتر مورد توجه کاربران نرم افزارها است.
ارزیابی ضوابط و مقررات شهرسازی ملاک عمل در ساختار فضایی محله یاغچیان با نگرش مولفه های فرهنگ اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مساله: شهر و محلاتی که با تنوع فرهنگ و سلایق شهروندان، فارغ از برنامه ریزی دو بعدی «طرح جامع» فضای زندگی و رُشد ساکنین بوده، هم اکنون در چارچوب الگوی تقلیدی تعیین سرانه و کاربری طرح های جامع و تفصیلی -که با غفلت از مبانی نظری فرهنگ اسلامی و سبک زندگی ایرانی همراه بوده - زندگی و سلامت شهروندان را با مخاطره روبرو نموده است. هدف: این موضوع ضرورت بازبینی و آسیب شناسی وضعیت موجود را به متخصصین و مدیران شهری یاد آور می نماید. روش: روش این مقاله تطبیقی است، بدین معنا که در پاره ای از موارد با تجزیه و تحلیل همبستگی ها، داده های پرسشنامه ای را مورد کنکاش قرار می دهد و در پاره ای دیگر از طریق پالایش دادها و استخراج اشتراکات، رویکرد کیفی را در تجزیه و تحلیل داده ها در پیش می گیرد. تکنیک این مقاله دلفی است که به کمک 30 نفر از متخصصان تکمیل گردیده است. یافته ها: با در نظر گرفتن تمام معیارهای ارتباط انسان با خدا، جامعه، طبیعت و تاریخ، معیار ادراکی و بصری رتبه اول را دارا بوده و پس از آن به ترتیب معیارهای فعالیتی، زیست محیطی و کالبدی جای می گیرند. در نهایت این نتیجه مستفاد می گردد که معیارهایی که باید برحسب ضوابط و مقررات شهرسازی اسلامی امتیازبندی گردند باید دارای این درجه بندی باشند. نتیجه گیری: تحلیل های مولفه فرهنگی ارتباط انسان با طبیعت، تاریخ، خدا و جامعه از منظرهای کالبدی و کاربری، فعالیت، ادراکی و بصری و زیست محیطی در مجموع ماتریسی بوجود آورده است که در قسمت تحلیل های این مقاله بدان پرداخته شده است. این تحلیل ها در محله یاغچیان مطابقت داده شده و رهاورد آن ها تحلیل های راهبردی ای است که در زمینه ضوابط و مقررات ملاک عمل در ساختار فضایی آن محله مثمر ثمر می باشد.
تحلیل سرزندگی در فضاهای مجموعه های مسکونی (مفهوم، مولفه ها و شاخص های تاثیرگذار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسأله: سرزندگی محیط های شهری موضوعی است که در برنامه ریزی ها، مطالعات و طراحی های معماری ایران از آن غفلت شده است. امروزه تامین نشاط و سرزندگی در مجتمع های مسکونی به ویژه در فضاهای باز و نیمه باز که ساکنین بخش زیادی از زمان خود را در محل سکونت خود می گذرانند به یکی از دغدغه های اصلی نظام های مدیریت در برنامه ریزی شهری در کشورها، به ویژه در کشورهای توسعه یافته، تبدیل شده است. از آنجایی که میزان سرزندگی افراد با بهبود کیفیت زندگی آن ها رابطه مستقیمی دارد؛ بنابراین پرداختن به این موضوع از اهمیت والایی برخوردار است. هدف: هدف مقاله حاضر شناسایی و دسته بندی مولفه ها و شاخص های موثر بر سرزندگی و در نهایت تدوین مدل نظری سرزندگی در فضاهای باز و نیمه باز می باشد. روش: روش تحقیق در این مقاله به شیوه فراتحلیل کیفی- کمی و ابزار تحقیق، نمونه گیری هدفمند (روش دلفی) با شیوه تحلیل آماری داده ها می باشد. یافته ها: با توجه به مطالعات انجام گرفته بر اساس تحلیل نظرات 15 متخصصین مربوطه، در رابطه با سرزندگی به ترتیب اولویت مولفه های فرمی، عملکردی، زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی مؤثرترین مؤلفه ها محسوب می شوند. نتیجه گیری: نتایج کمی این تحقیق نشان داده است که بهره گیری از عناصر طبیعی،نورپردازی مناسب،تنوع کالبدی در «مولفه فرمی»، تنوع کاربری ها، امنیت در «مولفه عملکردی»،پاکیزگی محیطی،همسازی با طبیعت،آسایش اقلیمی در «مؤلفه زیست محیطی»، فعالیت های تفریحی و قابلیت حضورپذیری در «مؤلفه اجتماعی»، هویت و غنای حسی در «مؤلفه فرهنگی» با بالاترین درصد کمی در تحقق حس سرزندگی مؤثر بوده اند. دستاورد نهایی این تحقیق تبیین مدل نظری ارتباطی میان مؤلفه های عامل تحقق سرزندگی در فضاهای باز و نیمه باز مسکونی است.
سنجش پاسخدهی ایستگاه های زیرزمینی شبکه مترو تهران به عنوان فضاهای شهری زیرزمینی (مطالعه موردی: شبکه مترو شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اکثر کلانشهرهای امروز تعدیل مشکلات منبعث از تراکم بالای ترافیکی، کالبدی فضایی جهت پاسخ مطلوب شهر به شهروندان، توسعه فضاهای شهری در زیر سطح زمین را امری اجتناب ناپذیر نموده است. راهکار های گوناگونی پیرامون گسترش شهر در زیر سطح زمین جهت ارتقاء کیفیت زندگی شهری مطرح شده اند، اما ماحصل کار در تهران چندان مطلوب به نظر نمی رسد. بررسی اندیشه ها و نهایتا بررسی نمونه های متجلی در تهران می تواند ضمن شفاف نمودن بیان مساله، گامی موثر برای ارائه راهبردهای مفید و سازنده برای بهبود روند شکل گیری این گونه مجموعه ها باشد. هدف پژوهش رصد کاستی ها و نیاز شهروندان در فضاهای شهری زیرزمینی کلانشهر تهران در راستای دستیابی به شاخص هایی برای ایجاد فضای عمومی پاسخگو و مطلوب است. سوال پژوهش این است که فضاهای شهری زیرزمینی چگونه به عنوان عنصری فضایی در دوران معاصر پاسخگوی نیازهای اساسی شهروندان بوده و توجه به کدام شاخص ها در ایجاد فضایی پاسخگو و مطلوب حائز اهمیت است؟ در این پژوهش ضمن بررسی ادبیات موضوع، تعداد 10 ایستگاه مترو با روش ترکیبی (کیفی - کمی) مورد مشاهده و بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش بیانگر عدم توجه به مبانی جامع طراحی شهری است. ایستگاه های صادقیه و ارم سبز مطلوب و ایستگاه های امام خمینی و گلبرگ نامطلوب به نظر می رسند. دسترسی و امنیت، دو شاخصی است که در ایستگاه های زیرزمینی مترو از وضعیت مطلوب تری برخوردار است. دلنشینی، سرزندگی و هویت از جمله شاخص هایی است که چندان به آن ها پرداخته نشده است.
تحلیل نقش رویکردهای شهری در پاسخ به تغییرات اقلیم با تاکید بر شهرسازی بیوفیلیک، مورد پژوهی: شهر تنکابن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: در قرن حاضر تغییر اقلیم به یکی از مهمترین چالش های جهانی تبدیل شده است که عمدتا ناشی از فعالیت های انسانی و همچنین عدم توجه به عواقب زیست محیطی آن می باشد. پیامدهای منفی تغییرات اقلیمی در سطوح مختلف محلی تا بین المللی باعث شده است تا در سال های اخیر اقدامات متعددی در پاسخ به این تغییرات در قالب کاهش یا انطباق اقلیمی صورت گیرد. در این راستا، برخی از رویکردهای شهری با بهره مندی از اصول خود به این چالش ها پاسخ داده اند که شهرسازی بیوفیلیک یکی از این رویکردها می باشد. شهر بیوفیلیک با بهره مندی از عارضه های طبیعی ضمن ارتقای کیفیت محیط زیست شهری می تواند در پاسخ به چالش های حاصل از تغییرات اقلیمی موثر واقع گردد. هدف: تحقیق حاضر به بررسی ماهیت تغییرات اقلیم و مرور رویکردهای شهر فشرده، شهرسازی آبی، شهر کربن خنثی، شهر انرژی تجدیدپذیر و شهرسازی بیوفیلیک می بپردازد و قابلیت های بیوفیلیکی شهر تنکابن (به عنوان نمونه موردی) را در پاسخ به تغییرات اقلیمی مورد سنجش قرار می دهد. روش: این تحقیق دارایروشی توصیفی و تحلیلی مبتنی بر مطالعات اسنادی، مشاهدات و پیمایش می باشد. برای تحلیل نیز از تکنیک متاسوات استفاده می شود. یافته ها: در میان یازده قابلیت بیوفیلیکی پاسخگو به تغییرات اقلیم در شهر تنکابن دو قابلیت "حفاظت از فضای سبز و جنگل های شهری" و "برنامه های سبزسازی شهری" بیشترین تاثیر را در پاسخ به تغییرات اقلیمی به ویژه وقوع سیل دارند. همچنین اولویت دادن به توسعه زیست محیطی در طرح های توسعه شهری در نواحی ساحلی همچون تنکابن می تواند بسترهای لازم جهت غلبه بر چالش های اقلیمی را فراهم سازد. نتیجه گیری: بهره مندی از قابلیت های رویکرد شهر بیوفیلیک می تواند در جهت مقابله با تغییرات اقلیمی در شهرهای ساحلی شمال ایران نظیر تنکابن، موثر باشد. قابلیت های بیوفیلیکی این شهرها به ویژه جنگل ها و فضای سبز شهری، نقش مهمی در کاهش پدیده گرمایش و بروز سیل دارند.
کاربرد تکنیک FMEA و تاپسیس فازی در رتبه بندی محلات بافت تاریخی شیراز با هدف سنجش تحقق پذیری سیاست های بازآفرینی پایدار شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بافت تاریخی و فرهنگی شیراز یکی از بافت های کهن کشور است که به دلیل معماری و بافت شهری خاص خود واجد ارزش های معماری و برنامه ریزی شهری قابل توجهی است. قدمت کالبدی بافت تاریخی و به تبع آن پیچیدگی و فرسودگی شدید، مشکلات اجتماعی و اقتصادی خاص این بافت، عاملی در راستای افت شدید شهری و به دنبال آن اقبال کمتر ساکنین محلی در امر نوسازی و همچنین سکونت در بافت می باشد.هدف: مقاله حاضر در نظر دارد به کاربرد تکنیک FMEA و تاپسیس فازی در رتبه بندی محلات بافت تاریخی شیراز با هدف سنجش تحقق پذیری سیاست های بازآفرینی پایدار شهری(شامل مولفه های اقتصادی، مدیریتی، حقوقی، قانونی، مشارکتی، اجتماعی-جمعیتی، فرهنگی-گردشگری، زیست محیطی و کالبدی-عملکردی) در محلات بافت تاریخی شیراز (درب شازده، سردزک، بازار مرغ و سنگ سیاه) بپردازد.روش:داده های موردنیاز تحقیق از طریق مطالعات کتابخانه ای و تکمیل پرسشنامه گردآوری شده است. جامعه آماری این پژوهش را شهروندان چهار محله از محلات منطقه هشت شهرداری شیراز معادل 24871 نفر تشکیل می دهد که با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر انتخاب و پرسشنامه متناسب با جمعیت هر محله به روش تصادفی طبقه بندی شده در سطح محلات توزیع و تکمیل گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون آماری T تک نمونه ای و جهت رتبه بندی محلات از مدل FMEA و تاپسیس فازی با استفاده از روشAHP در نرم افزار Expert Choice بهره گرفته شده است.یافته ها: یافته های مدل تاپسیس فازی نشان داد که از مجموع محلات مورد مطالعه، محله سنگ سیاه با وزن 618/0 در رتبه اول قرار گرفته است. محله بازار مرغ با وزن 470/0 در رتبه دوم، محله درب شازده با مقدار 265/0 در رتبه سوم و محله سردزک با مقدار 083/0 در رتبه آخر قرار گرفته است.نتیجه گیری: نتایج حاصل از آزمون تی تک نمونه ای بیانگر آن است که میانگین کلی سیاست ها و استراتژی های توسعه شهری با رویکرد احیاء و بازآفرینی در سطح محلات مزبور در سطح نامطلوبی به سر می برد.