آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

نقش زبان در ساختن هویت، از مهم ترین بحث های نظری مدرن در باب هویت است. نظریه گفتمان لاکلائو و موف نیز با پذیرش این انگاره اساسی پساساختارگرایی ، تأکید می کند که «کیستی» یا «هویت» ، امری نسبی و غیرذاتی است و هویت ها را باید به مثابه «موقعیت های سوژگی» در یک ساخت گفتمانی فهمید که هیچ گاه نمی توانند برای همیشه تثبیت شوند. پژوهش پیش رو می کوشد با ارائه الگوی مناسبی از بررسی هویت در متون عرفانی، با اتکا به مبانی نظری و روش شناختی «نظریه گفتمان» نشان دهد چگونه کاربرد زبان تمثیلی در آثار عرفانی ، انگاره «معنای واحد» یا حضور «معنای قطعی» را متزلزل می کند و هویت «بنده گناهکار» را به عنوان یکی از سوژه های مهم متون عرفانی، به اشکال متفاوت بازنمایی می کند. بازنمایی هویت گناهکار در تمثیل های عرفانی قرن سوم تا هفتم، در سه گفتمان اصلی دسته بندی می شود: الف. گفتمان «دشمن و طغیانگر»: که در آن با بازتولید گفتمان قرآنی، برخی گناهان به منزله جنگ با خدا و گناهکار به منزله دشمن حق بازنمایی می شود؛ ب. گفتمان «بیمار و ناخلف»: با رویکردی اخلاقی، گناهکار فرزندِ ناخلف یا بیماری است که به مراقبت بیشتر نیاز دارد؛ ج. گفتمان «محبوب و خاص»: با ساخت شکنی رابطه گناه و محبت، گناهکار را «غلام خاص سلطان» یا «فرزند محبوب و زیبارو» بازنمایی می کند. بررسی تمثیل ها نشان می دهد در دوران تکوین تصوف، هویت گناهکار ماهیتی بیناگفتمانی دارد اما در آثار متأخرتر، به تدریج مفصل بندی تازه ای ارائه می شود که حاکی از تحول هستی شناختی مفهوم گناه از منظر صوفیه است و گاه حتی در تخاصم آشکار با سایر گفتمان های مسلط در جهان بینی اسلامی قرار می گیرد.

تبلیغات