آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

شاکله و بافت وجودی انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مادر تکوین می یابد و بسیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد. این مساله به عنوان یکی از مهمترین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است و انسان بر اساس ماده ژنتیک و مزاج طبیعی والدین خود مجبول است و تکوین می یابد. اما آیا انسان در مقابل این اصل دینی – علمی مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد؟ آیا احکام تفاعل نفس و بدن و شدت این تأثیر و تأثر از انسان، آزادی را سلب کرده است ؟ در پاسخ به این سؤال قرائت های مختلفی در بطن مناقشه ژنتیک و عملکرد ژن ها صورت گرفته است که یکی از آنها تئوری افسانه ژن با دو چهره کاملا متمایز است . چهره نخست با فرض و تصور کردن این امر که تأثیرات ژنتیکی تغییر ناپذیرند، معتقد به جبرگرایی ژنتیک و نافی آزادی و اختیار انسان است. چهره دوم با تکیه بر مطالعات ژنتیکی و توسعه فناوری های مناسب ، جبرگرایی پرومته ای و تصرف در آینده را فریاد می زند که می تواند با تغییر در مکانیزم حیات ، قدرت مرگ و زندگی را بر نوع بشریت اعمال کند. در مقاله حاضر سعی شده است تا ضمن بررسی و نقد تئوری افسانه ژن و با اثبات امکان تغییر مزاج، آزادی و اختیار شخصی بشر در کنار اصل تأثیرگذاری مزاج و مسئله ژن محوری تبیین گردد.

تبلیغات