مقالات
حوزه های تخصصی:
کنش در متون عرفانی تحت تأثیر عواملی رخ می دهد که فضای مناسبی برای بیان عرفانی فراهم می آورد. این عوامل می توانند درنتیجه فرآیندهای القایی، تجویزی، رخدادی و یا زاده و زاینده نظام های تنشی و شوشی باشند. سرچشمه این عوامل به تقابل های دوگانه بازمی گردد که نظام تفکر انسان بر آن استوار شده است و بحث پیرامون آن از زمان ارسطو آغاز و در مطالعات ساختارگرایانه و نشانهشناسانه کسانی چون سوسور، فروید، پیرس، موریس، گرماس و... در قرن بیستم ادامه پیدا کرده است. بر پایه همین تقابل ها در رویکردی از علوم نشانه- معناشناسی می توان به سازوکارهای تولید معنا در نظام گفتمانی با ابعاد مختلف حسی- ادراکی، شناختی و زیبایی شناختی اثر پرداخت. در این مقاله با بررسی «نظام های گفتمانیِ» داستان «پیرِ چنگی» به مثابه نمونه ای از داستان های منظوم مثنوی معنوی مولانا، جایگاه نظام کنشی، شوشی، تنشی و بُوشی در آن مشخص و گذر شخصیت اصلی «پیرِ چنگی» از حالت نابسامان اولیه به حالت بسامان پایان داستان بیان شده است. نتیجه تحلیل، بیانگر نقش پررنگِ نظام شوشی در جهشِ اصلی داستان است؛ چنانکه در پی یک «لحظه- بارقه»، پیرِ چنگی شخصیتی به باور رسیده می یابد. جذابیت این داستان برای خوانش مکرر، همانگونه که خود مولانا در آخر داستان اشاره می کند، وامدار حضور سوژه بُوشی است.
تحلیل عناصر روایی در وصف های ادبی منظومه یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب و پر کشش از دو سازه مهم روایت گری و وصف استفاده می کنند. «وصف» ابزاری است که خالق اثر برای برجسته سازی درکلام به کار می برد، اما جنبه بدون زمان متن روایی است. «روایت» بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادها است. این دو وجه مهم از نظر زمان سخن و داستان در تقابل و مغایرت با یکدیگر قرار می گیرند. بنابراین، باید ارتباط این دو سازه مهم در نظریه های مختلف روایت و روی متون روایی بررسی شود. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایت گری پرداخته اند. در تمام نظریه های روایت، «وصف» جنبه ایستای متن روایی است که با هدف ایجاد متنی تأثیر گذار در روایت به بافت کلام اضافه می شود. در این پژوهش رابطه وصف و روایت گری در منظومه یوسف و زلیخای جامی و با تکیه بر دیدگاه توماشفسکی، بارت و ژنت تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که در روایت یوسف و زلیخا، وصف های ادبی با روایت گری چه ارتباطی دارد. در این منظومه براساس نظریه توماشفسکی، «وصف» بن مایه آزاد و ایستای متن است و با توجه به نظریه بارت در دسته نمایه های خاص و آگاهانندگان قرار می گیرد. از دیدگاه ژنت، «وصف» موجب ایجاد شتاب منفی در روایت شده و در این منظومه، کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. علاوه بر این، گزاره های موجود در «وصف» همگی از نوع گزاره های هستی به حساب می آید.
«فارسی شکر است» طرحی از گفتمان ملی گراییِ شکست خورده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آغاز داستان نویسی نوین در ایران از جریانات فکری- اجتماعی پس از مشروطه تأثیر بسیاری پذیرفته است. در این مقاله به بررسی بازتاب گفتمان «ملی گرایی» در داستان «فارسی شکر است»، نوشته محمدعلی جمالزاده پرداخته ایم. با بررسی مسائلی که جامعه حوالی سال های ۱۳۰۰ با آن درگیر است -و با توجه به مسأله بافت و زمینه در خلق متن که در تحلیل گفتمان اهمیت ویژه ای دارد- درمی یابیم که بحث ملی گرایی اهمیت زیادی در محافل روشنفکری این دوره داشته و در بسیاری از داستان ها بازتاب یافته است. جمالزاده که به عنوان نویسنده ای پیشرو در عرصه داستان نویسی نوین مطرح است به وضوح مبانی نظری خود را در مقدمه «یکی بود یکی نبود» تبیین می کند. در این مقاله با بهره گیری از رویکرد «تحلیل گفتمان انتقادی» فرکلاف می توان گفت که توجه به گفتمان ملی گرایی در این دوره نتوانسته است آرمان های متضمن در مفهوم ملی گرایی را که اهم آن ها گسترش قدرت و آزادی ملت در برابر حکومت است، تحقق بخشد و داستان «فارسی شکر است» از این نظرگاه نماینده این نوع ناکامی در جامعه این دوره است.
تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی مولانا با الهام از نظریه کانت در باب امر والا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تلقی کانتی، امر والا در شی ء بی صورت یافت می شود که در بی کرانگی قابل تصور است. وقتی انسان در برابر عظمت و شکوهمندی یک کوه رفیع و با صلابت یا بزرگی و پهناوری یک دریا قرار می گیرد، حکم به والایی می کند و احساسی تحسین آمیز توأم با ناتوانی و هراس (خوف و رجا) به او دست می دهد. از نظر کانت، برای چنین حکم و احساسی، انسان به قابلیت ذهن و پرورش یافتن آن نیاز دارد. در مثنوی و غزلیات شمس، عناصر بیکران و پر عظمت هستی، مانند آفتاب، دریا، کوه و... بسامد زیادی دارند و مولانا با این امور با نوعی احساس احترام و تحسین و در عین حال عجز و هراس مواجه می شود. همچنین او نقش مخاطب آشنا را در فهم امور والا بسیار تاثیرگذار می داند. این مقاله به تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی در پرتو آرای کانت می پردازد.
تحلیل کارکردهای سبکی تشبیه در جلد اول شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی شگردهای بلاغی اثر ادبی از راه های کشف زیبایی های متن است. در مطالعات بلاغی سنتی غالباً با نگاهی جزءنگر تنها به تعیین بسامدها و توصیف آرایه ها و انواع آن هادر متون ادبی بسنده می شد. در مقابل، سبک شناسی بلاغی، رویکردی جدید در بررسی ویژگی های بلاغی متن است که تأثیر آرایه های ادبی را بر کیفیت پردازش موضوع با توجه به آن گونه (ژانر) خاص بررسی می کند. در این رویکرد، ما با مفاهیمی از حوزه نقد، زبان شناسی و مانند آن مواجهیم. در مقاله حاضر، تشبیه در شاهنامه فردوسی به منزله مهم ترین اثر فارسی در گونه ادبی- حماسی، براساس همین رویکرد بررسی شده تا نشان داده شود که فردوسی چگونه توانسته از این امکان زبانی و بلاغی در روایت داستان های شاهنامه سود ببرد. او با علم به تفاوت های گونه حماسه با گونه های ادبی دیگر و ضرورت به کار گرفتن شگردهای خاص بلاغی متناسب با این گونه ادبی با استفاده از برخی تمهیدات زبانی و بلاغی به ویژه تشبیه، توانسته اثری خلّاقه بیافریند. «تشبیه» از آن رو که کانون خیال های شاعرانه در «روایت» است به مثابه مؤلّفه ای سبکی در روایت های شاهنامه بسیار مورد توجه شاعر بوده است. در مقاله حاضر، جلد اول شاهنامه از حیث کاربرد تشبیه با رویکرد سبک شناسی بلاغی در سه بخش بلاغت، اهداف زبانی و روایت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد فردوسی ظرفیت های فراوانی برای تشبیه در نظر گرفته و افزون بر تصویرسازی و زیبایی آفرینی در شاخه های دیگر بلاغی، زبانی و روایت گری نیز از آن بهره برده تا ناگزیر از استفاده از شگردهای ملال آور و مطول تصنّعی دیگر نباشد.
کنش گران زن در داستان های برگزیده چهار طنزپرداز ادبیات نوجوان براساس الگوی گرمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عرصه هایی که می توان درباره نقش زن بحث کرد، داستان های طنز ادبیات کودک و نوجوان است. در مقاله حاضر، نقش زنان در داستان های برگزیده چهار نویسنده طنزپرداز کودک و نوجوان (مرادی کرمانی، حسن زاده، اکبرپور و هاشمی) براساس الگوی جهان شمول کنش گران آلژیرداس ژولین گرمس (1992-1917) بررسی و تحلیل شده است. بر این مبنا، شخصیت ها در جایگاه شش کنش گر (کنش گر فاعلی، شیء ارزشی، کنش گزار، کنش گر سودبرنده، کنش یار و ناکنش یار) در روایت ظهور می یابند و با توجه به جایگاه خود، عمل می کنند. پرسش اصلی این است که «زنان در داستان های مورد بررسی، چه جایگاه کنش گری دارند؟» یافته های پژوهش نشان می دهد اصولاً داستان های یاد شده با شخصیت های مردانه روایت شده اند و زنان کمتر به تنهایی جایگاه کنش گر فاعلی را داشته اند. دیگر اینکه در داستان هایی که زنان کنش گر فاعلی هستند، معمولاً مردان نیز در آن اشتراک دارند. نکته دیگر اینکه بیشترین کنش زنان در جایگاه کنش یاری است. همچنین براساس نتایج پژوهش، در روایت های طنز ادبیات کودک، کنش زنان با طرد و تحقیر روبه رو می شود و طنز داستان را در تقابل با شخصیت های مرد به خصوص همسرانشان گسترش می دهد. در معدودی از داستان ها مانند «نیش و نوش» از فرهاد حسن زاده، شخصیت دختر نقش کنش گر فاعلی را دارد که با توجه به تعریف گرمس از روایت با موفقیت مراحل مختلف را تمام می کند.
خطای قلم صنع از نظر پیر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشکل سازترین بیت حافظ، بیت مشهور «پیر ما گفت ...» است. نویسنده مقاله کوشیده است که ابتدا شروح متفاوت این بیت را دسته بندی کند و معتقد است که بیشتر شروح، بیان اعتقاد و عقیده شارحان است که از آبشخور مطالعات عرفان اسلامی یا غزلیّات حافظ و شاعران عارف دیگر، نشأت گرفته است. بعضی از شارحان از زاویه بلاغی و شاعرانه به نقد نظریّات شارحان دیگر پرداخته و اظهار نظر کرده اند. سؤال اصلی این مقاله جست وجوی منبع قرآنی برای جنبه طنز و تهکّم در بیت است. از طریق یافتن سندی که در قرآن اثبات کند که پیر حافظ هم امکان دارد، خطا ببیند. این سند از نظر نویسنده در آیه 88 سوره نمل موجود است که اگر پیر خطا ببیند و بگوید خطایی نیست در واقع، خطاپوشی کرده است و این یک طنز است. مرحله دوم طنز آنجا است که صنع در لغت عربی به گواهی قاموس های عربی معنای ضمنی «نیکویی» دارد. بنابراین، سخن پیر پیرامون قلم آفرینش نیکونگار است نه قلم آفرینش مطلق. در این صورت، خطاپوشی پیر آگاهانه، تأدّبی، تربیتی و خوش بینانه می تواند توصیف شود. جنبه دیگر تحقیق، تکمیل معنای «جلال دوانی» است که می گوید: قلم قضا و قدر خطا نمی کند. این مهم از طریق معنای لغوی خطا و صواب، تثبیت و تکمیل شده است و معنای خطا نکردن قلم صنع معادل المقدور کائن گرفته می شود.
شهر زنان در سام نامه و پیگیری رد پای آن در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روایات و منظومه های داستانی ادبیات فارسی از زنانی جنگ جو و مستقل یاد شده است که به صورت گروهی در کنار هم و به دور از مردان می زیسته اند و اداره امور زندگیشان در دست خودشان بوده است. از این زنان در بیشتر اسکندر نامه ها اثری دیده می شود. در سام نامه نیز اشاره مختصری بدان وجود دارد. این مقاله در صدد است تا با نگرشی تطبیقی، داستان شهر زنان را که درونمایه و مضمونی مکرر در ادبیات داستانی است در متون مختلف در کنار سام نامه واکاود؛ بدین منظور می کوشد تا با بررسی چهره و نمود این شهر در میان آثار موردنظر و تحلیل ویژگی ها و بنیادها و مضامین مطرح شده در آن ها و مقایسه این موارد با خصایص و بن مایه های تبیین شده در سام نامه؛ تفاوت ها و شباهت ها و سرچشمه آن ها همچنین یکسانی یا تفاوت منشأ این روایات را روشن سازد. در نهایت آنچه را فرا دست می آید، می توان به گونه ای مختصر چنین نگاشت که در شهر زنان سایر متون (اسکندر نامه ها) تمایلی برای کامجویی از پهلوان و قهرمان داستان دیده نمی شود، لیک در شهر زنان، سام نامه تمایلات کامجویانه از سوی زنان و پریان این شهر مبالغه آمیز است. می توان پیگیری منشأ و ریشه های این داستان را در جایی بیش از اسکندر نامه ها و آمازون ها در اساطیر یونان و روم پیشنهاد و به تبع آن، بنیاد این داستان را در اساطیر ایرانی پی جویی کرده و یا در نهایت آن را تلفیقی از اساطیر ایران و یونان در نظر گرفت که هر دو مورد قابل بحث هستند.
در دخمه را کرد سرخ و کبود (پژوهشی در یک بیت از داستان فرود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله حاصل تأمل در یکی از بیت های داستان فرود در شاهنامه است که در آن به ضبط، معنا و تحلیل این بیت پرداخته شده است. با استفاده از روش استقراء و با یافتن شواهدی از شاهنامه نشان داده شده است که مقصود از واژه سرخ در این بیت، زر سرخ و مقصود از واژه کبود همان لاجورد کبود است. سپس دلایل و شواهدی در جهت توأم بودن آن ها در طبیعت و حین کاربرد به عنوان اشیای زینتی و قیمتی در ساخت دخمه و تابوت و سایر ادوات آیین مربوط به دفن ارائه شده است. همچنین به نقش آیینی آن ها نیز توجه شده است. سپردن پیکر مردگان در دخمه بخشی از مراسم آیینی آماده کردن پیکر برای نهادن در دخمه و یا خاک سپاری در شاهنامه است که قدمت آن را نشان می دهد. در اجرای این آیین استفاده از فلز زر و سنگ لاجورد هم کاربرد زینتی و هم کاربرد نمادین داشته است.
آب و اشکال گوناگون آن در ادبیات عرفانی فارسی (براساس مکتب ابن عربی از قرن هفتم تا نهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از استعارات پرکاربرد و کلیدی در مکتب ابن عربی که برای نشان دادن کثرت در عین وحدت و تبیین مفهوم وحدت وجود استفاده شده، استعاره آب و اشکال گوناگون آن است. در نگاه ابن عربی و پیروان او، آب رمزی از وجود است که در صورت های گوناگون مثل قطره، دریا، موج، رود، بخار، نم، ابر، برف و حتی گوهر، گلاب، جانداران و... متکثّر می شود. شکل پذیری، پاک کنندگی، زلالی، حیات بخشی، سیالیّت، حرکت پذیری، عظمت، پوشانندگی و حیرت آوری از جمله ویژگی های آب و اشکال آن است که در مکتب ابن عربی و شاعران و ادیبان متأثّر از وی در ادب فارسی مورد تأکید قرار می گیرد. در این مقاله برآنیم تا این استعاره کلیدی مکتب ابن عربی را در حوزه شعر و نثر فارسی از قرن هفتم تا نهم با تأکید بر آثار سعدالدین حمویه، فخرالدین عراقی، عزیزالدین نسفی، شیخ محمود شبستری، شاه نعمت الله ولی، شاه قاسم انوار و عبدالرحمن جامی بررسی کنیم.
بررسی اصول و مؤلفه های مدرنیسم در شعر و اندیشه لاهوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه ایرانی در عصر مشروطه وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد که در خلال آن با گذار از عصر سنت به تدریج پا به دوران تجدد یا مدرنیسم نهاد. روشنفکران ایرانی در عصر مورد بحث، تحت تأثیر اندیشه تجدد، تلاش کردند تا زمینه را برای مُدرن کردن جامعه ایران فراهم کنند. در این میان، لاهوتی به شدت تحت تاثیر جهان بینی مُدرن و پدیده مدرنیسم بود. از این جهت، جُستار حاضر در پیِ پاسخ گویی به این سوال مهم است که آیا عناصر و مؤلفه هایی از مدرنیته را در جهان بینی لاهوتی می توان یافت؟ و اگر یافت شود، چه عناصری از این تفکر به ذهن و زبان لاهوتی رسوخ کرده است؟ در میان شعرای عصر مشروطه، نمودهای تماس فکری لاهوتی با «غرب» روشن و آشکار است و بنابراین، محتمل است که عناصر مهمی از پدیده مدرنیسم در اندیشه او وجود داشته باشد. روش پژوهش پیش رو، توصیفی- تحلیلی است و نگارنده با جمع آوری اطلاعات از طریق دیوان لاهوتی و سایر منابع کتابخانه ای، تلاش کرده است تا به نقد و تحلیل مبانی مدرنیسم و مؤلفه های آن در اندیشه لاهوتی بپردازد.
رباعی سرلوحه و دیباچه کار فرخی یزدی در روزنامه «طوفان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرخی یزدی یکی از نویسندگان و شاعران مبتکر در بیان مشکلات اجتماعی است. او با درهم آمیختن شعر، روزنامه و سیاست سببشد با روشی نو، شیوه روبه رو شدن با مسائل اجتماعی را به دیگران بیاموزد. این شاعر انقلابی با انتشار روزنامه «طوفان»، روش خود را که برخاسته از باورش بود برای مبارزه با ظلم و ستم به مردم معرفیکرد. او برای این نوع روش مبارزه، در روزنامه متناسب با رویدادهای اجتماعی و سیاسی در ابتدای هر شماره، یکی از رباعیات را عنوان کار خود قرار داد و بدین طریق موضع روزنامه را مشخصمی کرد. براساس آن، مطالب دیگر روزنامه را مطرح کرده به مسائل سیاسی- اجتماعی و انتقادی می پرداخت. انتخاب قالبی کوتاه برای بیان انتقادات در نوع خود قابل توجه است. در این مقاله به بررسی این نوع رباعیات با عنوان: آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، انقلاب، انتقاد از انتخابات و نادرستی آن و دفاع از توده های مردم فقیر و... پرداختهشده و نتیجه این که شیوه مبارزه فرخی یک شیوه کاملاً ابتکاری است. سرودن شعر و قرار دادن آن به عنوان مبحث اصلی و تیتر روزنامه از نوآوری های فرخی است. این اشعار، دسته بندی موضوعی شده تا روش کار شود.