مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش بررسی قابلیت پیش بینی پذیری نقاط شروع(کف) و پایان(سقف) روند کوتاه مدت قیمت سهام با استفاده از مدل نایبویز جهت ارایه یک سیستم پشتیبان تصمیم می باشد.در این تحقیق از دو دسته متغیر شامل متغیرهای تقویمی و تکنیکی جهت مدل سازی استفاده گردید.نتایج این پژوهش نشان داد که مدل مورد استفاده در شناسایی و پیش بینی نقاط پایان(سقف) در نمودار قیمت سهام از عملکرد بهتری نسبت به سایرنقاط برخوردار است و همچنین دقت مدل مورد استفاده در سی وشش صنعت مورد بررسی دارای تفاوت های قابل تامل می باشد که این موضوع تعمیم پذیری نتایج این پژوهش و استفاده از مدل نایبویز برای پیش بینی نقاط مذکور در صنایع مختلف را دچار خدشه می کند . ما با اطمینان زیاد می توانیم در مورد رفتار آشوب گونه نقاط شروع و پایان در نمودار قیمت سهام اظهار نظر کنیم اما در مورد رفتار احتمالی می بایست دقت نظر به خرج دهیم.
بررسی رابطه اندازه بانک و سرمایه با ریسک سیستمی در بانک های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بانک ها به واسطه کارکرده ای مهم ی ک ه در نظام مالی دارند از اجزای مه م نظ ام م الی ه ر کشور محسوب می شوند. موضوع ریسک سیستمی، موضوعی جدید در ادبیات مالی جهان بوده و بخش عمده ای از مطالعات تجربی را در سال های اخیر به خود اختصاص داده است. ریسک سیستمی اگر نادیده گرفته شود و یا جهتی معقول و منطبق با قوانین نظارتی نداشته باشد، لوازم و پیامدهای آن غیرقابل جبران و اصلاح خواهد بود. این پژوهش با هدف تبیین رابطه اندازه بانک و سرمایه با ریسک سیستمی در بانک های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار انجام گرفت. در این پژوهش ریسک سیستمی بخش بانکی به عنوان مهمترین بخش اقتصاد کشور مورد بررسی قرار گرفته است، واز سنجة دلتا ارزش در معرض خطر شرطی برای محاسبة شدت اثر ریسک سیستمی مورد استفاده قرار گرفته شده است. جامعه آماری این پژوهش را بانک های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی 7ساله طی سالهای 1389 تا 1395 تشکیل داده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد ریسک سیستمی با اندازه بانک افزایش پیدا می کند و این ریسک در بانک با سرمایه بیشتر، کمتر و با سرمایه کمتر، بیشتر می شود.
انتخاب پرتفوی بهینه با استفاده از مدل برنامه ریزی توافقی در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون مدلهای مختلفی در زمینه انتخاب پرتفوی بهینه برای سرمایه گذاران، ارائه شده است. اکثر قریب به اتفاق این مدلها در نهایت با ارائه مجموعهای از پرتفوهای موجود در مرزکارا، فرآیند انتخاب را به پایان می رسانند و در بهترین حالت در ادامه فرآیند، با استخراج تابع مطلوبیت با توجه به ترجیحات سرمایه گذار از طریق گفتگوهای تعاملی، تا حد امکان پرتفوی بهینه را متناسب با موقعیتهای مالی و ویژگیهای رفتاری و روانی افراد تعیین می نمایند. در عمل این امر به دلیل تفاوتهای موجود در تابع مطلوبیت افراد بسیار مشکل و زمان بر می باشد. این مساله، جایگاه مدل برنامهریزی توافقی و قابلیتهای ویژه مجموعه توافقی را به عنوان یکی از مدلهای موجود در تصمیمگیری چند معیاره در انتخاب سبد سهام بهینه متمایز می سازد. در تحقیق حاضر، با نمونه گیری تصادفی به انتخاب تعداد 20 شرکت که در سالهای 95-97 در بورس اوراق بهادار فعال بوده اند، اقدام گردیده است. با بررسی قدر مطلق تفاضل مجموع شاخص های سودآوری و ایمنی حاصل از بهینه سازی توابع مطلوبیت سرمایه گذاری از طریق مستقیم و مقایسه آن با نتایج حاصل از بهینه سازی انجام شده بر اساس روش برنامه ریزی توافقی، فرضیه پژوهش مورد تایید قرار گرفت.
چهارچوب مفهومی تامین مالی کارآفرینی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تامین مالی همواره یکی از چالشهای اصلی ایجاد و توسعه کسب وکارهای نوپا و شرکتهای کوچک و متوسط بوده است. چرا که از یک سو کارآفرینان تمایلی به تخصیص کلیه منابع خود در طرحهای نوآورانه نداشته و از طرف دیگر سرمایه گذاران نیز به دلیل عدم تامین وثایق لازم، جریان نقدی ناکافی و عدم تقارن اطلاعاتی تمایلی به سرمایه گذاری در این طرحها ندارند. علیرغم انجام تحقیقات متعدد در ارتباط با کارآفرینی در داخل و خارج کشور، مطالعات اندک و انگشت شماری در خصوص تامین مالی کارآفرینی صورت پذیرفته است. در این مقاله، با مطالعه رویه ها، تئوری ها و چهارچوبهای مفهومی تامین مالی کارآفرینی و همچنین بررسی پیمایشی چالشهای اصلی کارآفرینان و سرمایه گذاران مخاطره پذیر با استفاده از پرسشنامه و طیف لیکرت 5 درجه ای، 36 عامل در قالب 11 مولفه استخراج و با استفاده از پرسشنامه و نظرسنجی از خبرگان و تحلیل عاملی تاییدی گویه ها، چهارچوب مفهومی تامین مالی کارآفرینی برای ایران با هدف بهبود دسترسی کارآفرینان به منابع مالی طراحی شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آنست که 9 عامل شامل ویژگی های شخصیتی و توانایی های شخصی کارآفرین، حمایتهای قانونی، وضعیت حکمرانی دولت، عمق بازار سرمایه، ابزارهای تامین مالی، ویژگیهای فعالیت کارآفرینی، فضای کسب و کار و روابط اکو سیستم تامین مالی در دسترسی کارآفرینان به منابع مالی معنی دار بوده اند.
تاثیر توسعه بازار سهام بر دهک های بالا و پایین درآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از معضلات و چالش هایی که کشورهای توسعه یافته و خصوصاً کشورهای در حال توسعه با آن مواجه می باشند موضوع توزیع ناعادلانه درآمدها است. نابرابری درآمد ها به دلیل آثار زیان بار فروانی که بر اقتصاد و رشد اقتصادی تحمیل می کند عاملان اقتصادی و سیاست گذاران را با چالش های جدی مواجه می سازد. از طرف دیگر توسعه بازار بورس در اقتصاد می تواند بستر مناسب برای جذب نقدینگی، پس اندازهای عاملان اقتصادی، تبدیل این پس اندازها به سرمایه گذاری و بالاخره کنترل و مدیریت نابرابری درآمدها در اقتصاد باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر توسعه بازار سهام بر دهک های بالا و پایین درآمدی است. برای این منظور از داده-های تابلویی کشورهای توسعه یافته ودر حال توسعه طی دوره(2014-2001) استفاده شده است. توسعه بازار سهام با دو شاخص (گردش معاملات سهام و حجم معاملات سهام به تولید ناخالص داخلی) ودر 4 حالت تخمین زده می شود. نتایج حاکی از آن است که توسعه ی بازار سهام باعث افزایش نابرابری درآمد در کشورهای توسعه یافته و کاهش نابرابری درآمد در کشورهای در حال توسعه می شود.
فرایند تحلیل سلسله مراتبی گروهی (GAHP) رتبه بندی دارایی های نامشهود: مطالعه صنایع شیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزش شرکت ها به طور قطعی بر ارزیابی دارایی های نامشهود متکی است و مدل های سنتی درک ارزش این دارایی ها را تحت الشعاع قرار داده است که معمولا در نظر گرفته نمی شوند. هدف این مقاله ایجاد یک مسیر روشن برای رتبه بندی دارایی های نا مشهود بر اساس ارزش برند آنهاست. نمونه پژوهش شامل 10 شرکت منتخب در گروه محصولات شیمیایی در سال های 1391 تا 1395 است. مدل استفاده شده در این پژوهش برای رتبه بندی، AHP گروهی و جهت محاسبه ارزش برند ترکیبی از مدل ارزش ذاتی شرکت با استفاده از مدل تنزیل سود نقدی سه مرحله ای و مدل سود هر سهم منتسب به برند است. نتایج حاکی از آن است که به ترتیب، دارایی های نا مشهود مربوط به بازاریابی، قرارداد، فناوری، مشتری و هنر در اولویت قرار گرفتند؛ همچنین در ارزش گذاری برند با رویکرد سود هر سهم منتسب به برند مدلی مالی برای ارزشگذاری برند ارایه شد.
بررسی ارتباط بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعاتی شرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیرعامل های با توانایی بالا ممکن است به دنبال ایجاد شفافیت بیشتر برای انتقال توانایی خود به بازار باشند، در حالی که مدیرعامل های با توانایی کمتر ممکن است برداشت های بازار در مورد استعداد و توانایی خود را با محدود کردن اطلاعات در دسترس متراکم کنند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعاتی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. فرضیه های پژوهش بر مبنای یک نمونه آماری متشکل از 106 شرکت طی دوره 9 ساله از سال 1388 لغایت 1396 و با استفاده از الگوهای رگرسیونی چند متغیره مورد آزمون قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعات شرکت (شامل: رتبه شاخص عدم شفافیت اطلاعات شرکت، معاملات تجاری و اختلاف قیمت خرید و فروش سهام) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعات شرکت (شامل: خطای پیش بینی تحلیل گران بازار سهام و اقلام تعهدی اختیاری) رابطه معناداری وجود ندارد.
گرایش احساسی سرمایه گذار، نوسان پذیری غیرسیستماتیک و قیمت گذاری نادرست سهام در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر گرایش احساسی سرمایه گذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک بر قیمت گذاری نادرست سهام در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. بدین منظور جهت اندازه گیری قیمت گذاری نادرست سهام از مدل رودز و همکاران(2005) و برای اندازه گیری گرایش احساسی سرمایه گذار و نوسان پذیری غیرسیستماتیک به ترتیب از شاخص جونز(EMSI) و انحراف معیار باقیمانده رگرسیون (CAPM) استفاده شده است. برای آزمون فرضیه های پژوهش از اطلاعات 106 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1387-1396 (1060 سال-شرکت) استفاده شده است. داده های مورد نیاز به صورت ماهانه و سالانه با استفاده از روش غربالگری انتخاب شده اند و برای تجزیه و تحلیل آنها و آزمون فرضیه ها از الگوی رگرسیون خطی چندگانه استفاده شده است. شواهد و نتایج تجربی پژوهش حاکی از آن است که هر دو متغیر گرایش احساسی سرمایه گذار و نوسان-پذیری غیرسیستماتیک دارای اثر مثبت و معنادار بر روی قیمت گذاری نادرست سهام هستند. به این معنی که با افزایش گرایش احساسی سرمایه گذار و نوسان پذیری غیر سیستماتیک، قیمت گذاری نادرست سهام نیز افزایش می یابد و بالعکس. اما نقش میانجی گری گرایش احساسی سرمایه گذار بر ارتباط بین نوسانات غیر سیستماتیک و قیمت گذاری نادرست سهام اثر معناداری ندارد.
شواهد تجربی از نقش خوش بینی مدیریت بر بازده سهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فایده مندی مطالعه بازده سهام از این بابت است که تغییرات بازده سهام به عنوان معیاری از ریسک می باشد و می توان از آن به عنوان ابزاری برای اندازه گیری میزان آسیب پذیری بازار سهام استفاده کرد. ویژگی های شخصیتی مدیران، یکی از عوامل مهم در تصمیم گیری در خصوص بازده سهام به شمار می رود. یکی از مهم ترین ویژگی های شخصیتی مدیران، خوش بینی بیش از حد است؛ مدیران نسبت به سودها و جریان های نقدی آتی واحد تجاری خود خوش بین و چشم انداز مثبتی از ریسک و بازده آتی شرکت دارند. از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی شواهد تجربی از نقش خوش بینی مدیریت بر بازده سهام است. روش پژوهش مورد استفاده در بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، روش شبه تجربی با طرح پس رویدادی است، و نمونه ای متشکل از 159 شرکت طی دوره زمانی 1391-1396 با استفاده از رگرسیون چند متغیره بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین رشد مخارج سرمایه ایی با بازده سهام رابطه منفی و معنادار، و بین مقدار سرمایه گذاری مازاد در دارایی ها با بازده سهام رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ اما بین اختلاف سود پیش بینی شده هر سهم با سود واقعی با بازده سهام هیچ گونه رابطه معناداری یافت نشد.
ارتباط بین ارزش انعطاف پذیری مالی، کارایی سرمایه گذاری و سرعت تعدیل سرمایه درگردش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی ارتباط بین ارزش انعطاف پذیری مالی، کارایی سرمایه گذاری و سرعت تعدیل سرمایه درگردش می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است که بر اساس روش نمونه گیری حذف سیستماتیک، تعداد 118 شرکت به عنوان نمونه آماری طی سال های 1389 تا 1395 انتخاب شده اند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از روش رگرسیون خطی چندمتغیره استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد بین ارزش انعطاف پذیری مالی با کارایی سرمایه گذاری در خالص سرمایه درگردش و سرعت تعدیل سرمایه درگردش ارتباط مثبت و معنادار وجود دارد و شرکتها در تصمیمات مربوط به بهینه کردن سرمایه گذاری و سیاست سرمایه درگردش خود به سطح ارزش انعطاف پذیری مالی توجه کرده که این موضوع می تواند در بلندمدت به توانمند ساختن ارزش انعطاف پذیری مالی و کاراتر نمودن فرصتهای سرمایه گذاری سودآور برای شرکتها بینجامد. ارتباط ارزش انعطاف پذیری مالی و سرعت تعدیل سرمایه درگردش در شرکتهایی که به لحاظ مالی با محدودیت بیشتری مواجه اند، بالاتر است و این ارتباط در شرکتهای بدون محدودیت مالی پایین تر است و رابطه غیرخطی (U شکل) بین سرمایه درگردش و عملکرد شرکت برقرار نمی باشد.