فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده
فصلنامه فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده سال چهاردهم زمستان 1398 شماره 49 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله، نخست، بررسی رابطه الگوی ارتباطی گفتگو محور در خانواده با خودگردانی فرزندان و سپس تبیین تربیتی آن بود. جامعه آماری این پژوهش، تمام دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر اصفهان (162937 نفر) در سال تحصیلی94 95 درنظر گرفته، و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و فرمول کوکران، حجم نمونه 384 نفر تعیین شد. ابزارهای اندازه گیری شامل دو پرسشنامه ارتباط مبتنی بر گفتگوی والدین و خودگردانی فردی بود که روایی آنها به صورت محتوایی و سازه تأیید، و پایایی پرسشنامه ها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (پرسشنامه اول 91/0 و پرسشنامه دوم 75/0) محاسبه، و سپس داده ها با استفاده از نرم افزارSPSS نسخه 21 تحلیل شد. یافته های بخش اول این پژوهش نشان داد که بین الگوی ارتباط گفتگو محور والدین با خودگردانی فرزندان رابطه معناداری هست. هم چنین بین سه بعد اول الگوی ارتباطی گفتگو محور در خانواده (میزان برقراری ارتباط با فرزندان، درک حضور فرزندان، مدیریت گفتگوی خانوادگی) با خودگردانی فرزندان رابطه معناداری وجود دارد. در بخش تبیین تربیتی و با بهره گیری از روش تحلیلی استنتاجی، پس از مروری اجمالی بر نظریه یادگیری شناختی، چنین نتیجه گیری شد که گفتگو در خانواده به عنوان نوعی محرک شناختی قوی و اثرگذار، فرزندان را دائماً به تفکر و اعلام موضع مجبور، و توانایی استدلال را در آنها تقویت خواهد کرد. از سوی دیگر، پذیرش فرزندان از سوی والدین و شرکت دادن آنها در مباحث خانوادگی، باعث ایجاد اعتماد فرزندان به توان فکری و استدلالی خود می شود و نهایتاً خودگردانی فردی را در آنها تقویت می کند.
طراحی الگوی فرایندهای خانوادگی مؤثر بر رشد شغلی؛ نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نبود محتواها و فرایندهای خانوادگی مؤثر بر رشد شغلی، هدف پژوهش شناسایی عوامل و تدوین الگوی فرایندهای خانوادگی مؤثر بر رشد شغلی است. این پژوهش، کیفی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد است. نمونه پژوهش را 13 شرکت کننده (8 مرد و 5 زن) از دانشجویان دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی شهر بجنورد تشکیل می دهد که نمره رشد شغلی و انطباق پذیری شغلی آنها یک انحراف معیار بالاتر از میانگین بوده است. این نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب، و سپس داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری، و با استفاده از فنون اشتراوس و کربین شامل شناسه گذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. نتایج تحلیل مصاحبه ها به استخراج 885 مفهوم، 28 مؤلفه و 12 مقوله شامل حمایت عاطفی، بستر اکتشاف، بستر خودگردانی، بستر خودکفایی، بستر خودکارامدی شغلی، فرارفتن از روایتهای غالب، حمایت اطلاعاتی، روابط اجتماعی تضمین شده، ساختار کارامد خانواده، الگوی نقش مثبت، الگوی نقش منفی و درگیرشدن منجر شد که در دو بعد اصلی شامل بعد بنیادی و ابزاری ارائه شده است. از تعامل این دوازده عامل اکتشافی، الگوی فرایندهای خانوادگی مؤثر بر رشد شغلی شکل می گیرد و برایند آن فردی است که به لحاظ شغلی رشد یافته است.
بررسی رابطه جامعه پذیری سیاسی با مشارکت سیاسی زنان شهر اهواز با رویکرد الگوسازی معادله ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی ارتباط جامعه پذیری سیاسی با مشارکت سیاسی بین زنان شهر اهواز انجام شده است. جامعه آماری پژوهش تمام زنان 18 تا 64 سال شهر اهواز است که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب 384 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها توصیفی پیمایشی است. داده ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. نتایج نشان می دهد که میان متغیرهای جامعه پذیری سیاسی، سن، قومیت و طبقه اجتماعی با متغیر مشارکت سیاسی رابطه معناداری وجود دارد؛ هم چنین نتایج نشان می دهد که متغیرهای قومیت و طبقه اجتماعی بر متغیر جامعه پذیری سیاسی نیز تأثیرگذار است. نتایج الگوسازی معادلات ساختاری نشان می دهد که در ارزیابی بخش اندازه گیری الگو، بارهای عاملی تمامی سنجه های مرتبط با متغیرهای مشارکت سیاسی و جامعه پذیری سیاسی، از 4/0 بیشتر است. بنابراین می توان گفت الگوی اندازه گیری در زمینه شاخصهای متغیرهای مکنون از پایایی کافی برخوردار است. مقدار آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی (CR) دو متغیر از 7/0 بیشتر است و مقدار میانگین واریانس به اشتراک گذاشته شده (AVE) متغیر مشارکت سیاسی از 5/0 بیشتر و متغیر جامعه پذیری سیاسی برابر 5/0 است. بنابراین الگوی اندازه گیری از پایایی و روایی قابل قبولی برخوردار است. در بخش الگوی ساختاری نیز شاخصهای برازش، ریشه دوم میانگین مربعات خطای برآورد یا RMSEA با مقدار 7/0، شاخص برازش افزایشی یا IFI با مقدار 91/0، شاخص برازش تطبیقی یا CFI با مقدار 91/0، شاخص برازش هنجار شده مقتصد یا PNFI با مقدار 62/0، شاخص برازش تطبیقی مقتصد یا PCFI با مقدار 64/0، شاخص نیکویی برازش مقتصد یا PGFI با مقدار 57/0 و شاخص کای اسکوئر بهنجار یا CMIN/DF با مقدار 368/3 نشان داد که الگو از برازش خوبی برخوردار است؛ هم چنین تمام فرضیه های پژوهش با توجه به اینکه قدرمطلق آماره T- Statistic برای همه فرضیه ها از 96/1 بیشتر است، مورد تأیید قرار می گیرد. بنابراین تأثیر متغیرهای جامعه پذیری سیاسی (15/Beta=)، سن (18/Beta=)، طبقه اجتماعی (15/Beta=) و قومیت (10/Beta=) بر مشارکت سیاسی و تأثیر طبقه اجتماعی (14/Beta=) و قومیت (19/Beta=) بر جامعه پذیری سیاسی معنادار و تأیید می شود.
بازاندیشی نقشهای جنسیتی زنانه و تعیین کننده های فرهنگی و اجتماعی مرتبط با آن (مورد مطالعه: زنان متأهل شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه اخیر زنان با به چالش کشاندن نقشهای سنتی و بازتعریف نقشهای جنسیتی درپی یافتن هویتی فراتر از نقشهای مرتبط با خانه و خانواده هستند. باز اندیشی در نقش های جنسیتی بستگی به نگرش و عقیده در مورد آن دارد. هدف این مطالعه بررسی نگرش زنان به نقشهای جنسیتی و تبیین عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر آن است که به شیوه کمی و و با روشهای توصیفی، همبستگی و علی در سال 139۸ ۱۳۹۷ انجام شده است. در این بررسی با استفاده از ابزار پرسشنامه و براساس نمونه گیری طبقه ای متناسب، 600 نفر از زنان متأهل شهر شیراز بین مناطق یازده گانه این شهر انتخاب شدند و پس از جمع آوری داده ها اطلاعات با نرم افزار SPSS با آماره های توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین، انحراف معیار) و استنباطی (همبستگی پیرسون، آزمون t، تحلیل واریانس و رگرسیون چند متغیره) تحلیل شد. نتایج نشان داد ۵/۲۱ درصد از پاسخگویان در زمینه های اجتماعی، شغلی و خانوادگی نقشهای سنتی زنانه را مهمترین نقشهای زنان دانسته اند؛ ۱۳ درصد با باز اندیشی زیادی در این زمینه قائل به کمترین تفاوت در نقشهای زنانه و مردانه بوده و ۵/۶۵ درصد نگرشی میانه داشته اند. هم چنین ارتباط معنا داری بین متغیر های سن، وضعیت اشتغال، تحصیلات، درآمد، پایگاه اقتصادی و اجتماعی، مدت زمان ازدواج، میزان استفاده از رسانه های ارتباط جمعی و شبکه های ارتباطی مجازی زنان و هم چنین درآمد و پایگاه شغلی همسران آنها با بازاندیشی آنان در نقشهای جنسیتی وجود داشت. نتایج رگرسیون چند متغیره همزمان نیز حاکی بود که تحصیلات، پایگاه اقتصادی و اجتماعی، استفاده از اینستا گرام، تلویزیون و وضعیت شغلی همسران از مهمترین تبیین گر های بازاندیشی زنان در نقشهای جنسیتی است.
بررسی کیفی عوامل مؤثر بر انطباق پذیری زنان آسیب دیده زلزله کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی کیفی عوامل مؤثر بر انطباق پذیری زنان آسیب دیده زلزله کرمانشاه انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل آن دسته زنان آسیب دیده ای بود که پس از زلزله کرمانشاه دچار آسیب شده بودند. از میان این جامعه نمونه گیری به صورت هدفمند تا حد اشباع (14 نفر) ادامه یافت. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پدیدار شناسی استفاده شد به این ترتیب که با کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته اطلاعات مرتبط با افراد نمونه جمع آوری، و پس از تحلیل محتوای مصاحبه ها و شناسه گذاری نهایی آنها سه شاخص اصلی استخراج شد: «عوامل محیطی و اجتماعی، عوامل خانوادگی و عوامل شخصیتی». عوامل محیطی و اجتماعی عبارت بود از: محیط آرام، برقراری روابط اجتماعی و حضور و فعالیت در گروه های تلگرامی. عوامل خانوادگی عبارت بود از: حمایتهای خانوادگی، جو خانوادگی و گفتمان حاکم بر خانواده و درنهایت عوامل شخصیتی عبارت بود از: ارزشها، باورها، انگیزه ها، توانمندیها، ادراک و هیجان. این بررسی نشاندهنده نقش مؤثر عوامل محیطی و اجتماعی، عوامل خانوادگی و عوامل شخصیتی در انطباق پذیری با سبک جدید زندگی و کاهش نشانه های افسردگی، احساس بهتر و تحمل پیامدهای بیماریها و آسیبهای جدی مانند قطع نخاع است.
بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر نظریه اجتماعی شناختی و الگوی سلامت و بیماری اسمیت بر اضطراب مادر، سبک تعامل مادر و کودک و مشکلات رفتاری کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه مبتنی بر نظریه اجتماعی شناختی و الگوی سلامت و بیماری اسمیت بر اضطراب مادر و سبک تعامل مادر و کودک و مشکلات رفتاری او بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع طرحهای پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری پژوهش شامل 30 نفر از مادران با اضطراب متوسط و زیاد بود که با روش دردسترس و با استفاده از آزمون اضطراب کتل انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. مادران گروه آزمایش در ده جلسه برنامه مداخله ای (90 دقیقه و هر هفته یک بار) شرکت کردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، مقیاس ارزیابی مادر کودک (MCRE)، مقیاس ارزیابی مشکلات کودکان کانرز فرم والدین و آزمون اضطراب کتل گردآوری شد. آزمونها قبل از شروع برنامه و بلافاصله بعد از پایان آن صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که بعد از مداخله، اضطراب و بیش حمایتگری در مادران و مشکلات رفتاری کودکان در گروه آزمایش کاهش یافته است (01/0≥P). براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت ارائه مداخله مبتنی بر نظریه اجتماعی شناختی و الگوی سلامت و بیماری اسمیت در کاهش اضطراب و بیش حمایتگری مادران و کاهش مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است؛ لذا استفاده از این مداخله پیشنهاد می شود.
مطالعه جامعه شناختی علل و زمینه های بروز خشونت خانگی علیه زنان با تأکید بر سرمایه اجتماعی (مورد مطالعه: زنان متأهل شهر ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرمایه اجتماعی هم در بعد ساختاری و هم در بعد شناختی بر خشونت علیه زنان تأثیرگذار است. ارتقای سطح سرمایه اجتماعی به عنوان یکی از منابع در دسترس خانواده می تواند احتمال بروز خشونت خانگی علیه زنان را کاهش دهد. هدف این تحقیق بررسی جامعه شناختی رابطه سرمایه اجتماعی و خشونت شوهران علیه زنان در شهر ایلام است. روش تحقیق پیمایشی و جامعه آماری مورد مطالعه شامل تمام زنان متأهل 50 15 ساله ساکن شهر ایلام بوده است که 382 نفر از این افراد به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند؛ اما به دلیل مخدوش بودن هفت پرسشنامه 375 مورد برای تحلیل نهایی برگزیده شد. برای سنجش خشونت علیه زنان از پرسشنامه استاندارد شده اشتروس و برای سنجش سرمایه اجتماعی از پرسشنامه خودساخته ای براساس تلفیق نظریه های نان لین و کلمن در پنج بعد سرمایه درونگروهی، برونگروهی و فراگروهی ساختاری و درونگروهی و برونگروهی شناختی استفاده شده است. برای سنجش پایایی پرسشنامه از آزمون آلفاکرونباخ و برای سنجش روایی نیز از ضریب کرویت بارتلت در تحلیل عاملی بهره گرفته شده است. نتایج ضریب همبستگی نشان می دهد که بین خشونت شوهران علیه زنان و متغیرهای سرمایه درونگروهی، برونگروهی و فراگروهی ساختاری، درونگروهی و برونگروهی شناختی، قدرت زن در ساختار خانواده رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیر سرمایه اجتماعی درونگروهی شناختی با بتای (290/. ) بیشترین تأثیر و قدرت زن در ساختار خانواده با بتای (107/. ) کمترین تأثیر را بر خشونت علیه زنان دارد. این شش متغیر توانست 4/87 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کنند.