معماری و شهرسازی ایران
معماری و شهرسازی ایران دوره 9 پاییز و زمستان 1397 شماره 16 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
ساختار فضایی شهرها نتیجه فرآیندهای مختلفی از ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی است. با تغییرات این فرآیندها شکل های جدیدی از ساختار فضایی پدید می آید. بدین سان مقایسه ساختار فضایی دوره های مختلف می تواند بیانگر ابعاد اجتماعی، اقتصادی و شیوه های سکونتی دوره های مختلف را نشان دهد. تکنیک چیدمان فضا یکی از الگوهای قدرتمند نحو فضا است که می تواند الگوی فضایی را بر اساس بسترهای اجتماعی، اقتصادی تفسیر کند. بدین ترتیب در این پژوهش برای مقایسه تطبیقی میان ساختار فضایی بخشی از بافت تاریخی گرگان با بخش هایی از توسعه های نسبتاً جدید شهری گرگان استفاده شده است. هدف پژوهش شناسائی تمایز ساختار فضایی دو محدوده مذکور به لحاظ مؤلفه های تکنیک چیدمان فضا و تفسیر تمایزات آن در بستری است که منجر به تغییر الگوهای فضایی محدوده شده است. در این میان می توان الگوهای مطلوبی در هر دو ساختار فضایی شناسائی کرد که توسعه آن ها منجر به افزایش کیفیت محیطی می شود. بدین سان سؤال اصلی پژوهش اینگونه شکل گرفته است: چه تفاوت هایی میان بافت تاریخی و شهرک فرهنگیان شهر گرگان به لحاظ شاخص های چیدمان فضا وجود دارد؟ برای پاسخ به این سؤال، این پژوهش از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی برای توصیف و تفسیر مقایسه ها بهره می برد که مبتنی بر تکنیک چیدمان فضا تدبیر شده است. بر این اساس داده ها به شکل نقشه محوری در محیط نرم افزار Depthmap تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که در بافت شهرک فرهنگیان شاخص های کنترل، همپیوندی و اتصال بطور میانگین از بافت تاریخی بیشتر و در شاخص عمق کمتر از بافت تاریخی بوده است. نتایج حاصل از تفسیر یافته های تحقیق بیانگر آن است که ارزش های طراحی حاصل از بستر اجتماعی زندگی سنتی در بافت تاریخی که فضای سکونتی با محرمیت بیشتر، جدایی گزینی، اختلاط کاربری کمتر، شبکه معابر سلسله مراتبی را شکل داده است، که در آن شیوه در مجموع به امنیت و آرامش بیشتری منجر می شده است؛ در بافت شهرک فرهنگیان به عنوان یک محدوده شهری جدید برنامه ریزی شده به ارزش های طراحی چون دسترسی، نفوذپذیری، و پیوستگی فضایی بالاتر و تسلط خیابان بر فضای زندگی تغییر پیدا کرده است. بر این حسب امروزه مردم به سکونت در فضاهایی با عمق کمتر و با دسترسی های بیشتر تمایل پیدا کرده اند.
تأثیر عوامل بلندمرتبه بر ارتقاء فرهنگ سکونتگاهی شهر شیراز با بهره گیری از مدل تحلیل شکاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه تأمین مسکن به عنوان یکی از اساسی ترین نیازهای زیستی اهمیت ویژه ای در برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع دارد. تهیه و تأمین مسکن به ویژه مسکن مناسب از این نظر که فراهم کننده آسایش و رفاه انسان ها بوده، نقش مهمی را در زندگی افراد جامعه دارد. به دنبال رشد فزاینده شهرنشینی ناشی از افزایش جمعیت و مهاجرت های روستایی و در شرایط محدودیت منابع زمین و عدم امکان رشد افقی شهرها، توسعه عمودی که نمود آن با عنوان "بلندمرتبه" خوانده می شود، مد نظر قرار گرفت. توسعه این پدیده بدون برنامه ریزی صحیح و عدم توجّه به مسائلی از جمله بافت و عامل های فرهنگی در فضای تعاملی سکونتگاهی منجر به بروز رفتارهایی از ساکنین می گردد که مخل و از بین برنده فرهنگ سکونتی است. در این پژوهش با هدف کاهش اثرات بلندمرتبه سازی بر زندگی ساکنین علی الخصوص ساکنین شهر شیراز با توجّه به محلی بودن مفهوم فرهنگ از طریق افزایش فرهنگ سکونتی، ابتدا با استفاده از روش مطالعات کتابخانه ای، با بازنگری ادبیات موضوع مهمترین مؤلفه های مؤثر بلندمرتبه بر فرهنگ سکونتگاهی شناسایی و سپس در قالب روش دلفی با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی مورد سنجش قرار گرفت. در ادامه به منظور مشخص شدن اختلاف میان وضع موجود و وضعیت مورد انتظار، طی پرسشنامه ای 41 سؤالی و با حجم نمونه 110 عددی از کارشناسان برگزیده که همگی از نظر محل سکونت و تخصص دانشگاهی به نحوی با فرهنگ سکونتی شیراز آشنا بوده، به مقایسه میانگین زوجی مؤلفه ها پرداخته شد و عوامل مربوط به نیاز فیزیکی، ایمنی و آرامش، تعامل اجتماعی، هویت اجتماعی و نظم و خود شکوفایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که درک بهتر این اختلاف در نمودار پراکنش شکاف مشهود گردید. در انتها با ارائه راهکارهایی در راستای هماهنگ کردن بلندمرتبه ها با فرهنگ خاص شهر شیراز، به بهبود شرایط زندگی و تأمین محیطی سرشار از سرزندگی و آرامش گام برداشت.
بازشناسی تقابل های دوگانه ی فضایِ شهریِ جنسیتی، مبتنی بر رویکرد نشانه شناسی - تحلیلی بر فضای عمومی در محلات سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای عمومی شهری، باید عرصه ای همه شمول باشد. علی رغم این موضوع، همواره مواردی وجود داشته که فضای شهری نتوانسته است به این مهم دست یابد. در این میان اگر زنان به عنوان نمونه ای از گروه های اجتماعی، حضورشان در فضا کاهش یابد، فضای شهری، به فضایی جنسیتی تبدیل می شود. براین اساس این مقاله، با طرح مسئله ی فضای جنسیتی، بر آن است تا ابعاد فضای جنسیتی را در محلات تبیین نماید. پیش فرض مقاله ی حاضر، تأثیرگذاری شکل گیری فضاهای جنسیتی در محلات (که مهم ترین بستر حضور و فعالیت زنان هستند) بر کاهش حضور و فعالیت زنان و شکل گیری هویت جنسیتی زنان به عنوان یک زن سنتی است. در این نوشتار برای بررسی فضای جنسیتی، از نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرا استفاده شده است. نمونه ی موردی به منظور بررسیِ بازنمایی رابطه ی فضا و جنسیت، نمونه ای از فضاهای محله ای سنتی در تهران- میدان امام زاده علی اکبر در محله ی چیذر- بوده است که در قالب روش تحقیق نشانه شناسی دال ها، مدلول ها و انواع رمزگان ها از خلال بررسی واحد تحلیل که در اینجا روایت های 30 زن از فضای محله ای است شناسایی شده اند. بررسی ها حاکی از آن است که عملکرد جنسیتی و نمایش عملکرد فضا، دو عامل عمده در ایجاد فضای جنسیتی هستند که تصرف فضایی، زمانی و فعالیتی-رفتاری را جنسیتی می کنند. بدین ترتیب فضای خانه به عنوان فضای درون، به فضای امن زنانه و فضای بیرون به فضای مردانه تبدیل شده است. این امر بدین معنی است که نگرش زنان به هویت خویش (در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی)، ناشی از فضای جنسیتی و ایدئولوژی و اسطوره سازی، به مثابه ی یک زن مذهبی است. نتایج بررسی ها همچنین نشان داد، رمزگان های کالبدی و فعالیتی در فضا (عملکرد جنسیتی فضا)، تحت تأثیر رمزگان اجتماعی - فرهنگی (نمایش عملکرد فضا) در ایجاد فضای نامطلوب برای زنان تأثیر داشته است. به استناد تحلیل روایت های زنان، فضای جنسیتی در مقیاس محله، فضایی غیرپاسخده، ناامن، غیرپذیرنده، نامطلوب، مردانه و ناخوشایند است.
تحلیل مؤلفه های «تصویر ذهنی ارزیابانه» شهروندان از دروازه قرآن شیراز و بافت پیرامون آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر ذهنی ارزیابانه حاصل توسعه مفهوم تصویر ذهنی لینچ است که مؤلفه «معنا» را به نحوی به دو مؤلفه «هویت» و «ساختار» اضافه نموده و بدین ترتیب جنبه های احساسی را نیز در نظر می گیرد. پژوهش حاضر به بررسی مؤلفه های تصویر ذهنی ارزیابانه شهروندان از محدوده دروازه قرآن شیراز شامل منطقه ای وسیع از ویژگی های تاریخی، طبیعی، خاطره ای و اجتماعی را می پردازد. راهبرد این پژوهش ترکیبی شامل کیفی و مورد پژوهی است. ارزیابی شهروندان بر روی عکس هوایی رنگی منطقه به دست آنان در قالب نواحی «دوست داشتنی» و «غیر دوست داشتنی» ترسیم شده است. همچنین مصاحبه نیمه سازمان یافته و عمیقی نیز با هر یک انجام شده است. در مجموع 53 نفر از شهروندان به عنوان «مشارکت کنندگان بالقوه» و با در نظر داشتن میزان آشنایی با محدوده انتخاب شدند. نتایج به شیوه تحلیل محتوا و در رویکردی استنتاجی و انتقادی ارزیابی و تحلیل شدند. نقشه های ترکیبی حاصل از پاسخ های ترسیمی و تحلیل محتوای مصاحبه ها نشان دادند که «آرامگاه حافظیه» و «باغ جهان نما» و «دروازه قرآن و محدوده پیرامون آن» به ترتیب دوست داشتنی ترین مکان ها بوده اند. مؤلفه های ابراز شده در مصاحبه ها نیز به ترتیب به «واکنش های احساسی و عاطفی»، «عناصر طبیعی»، «عناصر تاریخی»، «خاطره انگیزی»، «مدیریت شهری مناسب» و «عوامل اجتماعی» قابل طبقه بندی هستند. نواحی غیر دوست داشتنی در نقشه نهایی به «لبه های کالبدی خیابان های شهری پیرامون» و «بافت مسکونی هفت تنان» محدود شده است. تحلیل محتوای مصاحبه ها نشان می دهند که «ضعف مدیریت شهری»، «معضلات اجتماعی»، «ذهنیت و خاطرات نامناسب» و «واکنش های احساسی منفی» از دلایل اشاره به محدوده های غیردوست داشتنی هستند. عناصر تاریخی و عناصر طبیعی تأثیری در ترجیح و انتخاب محدوده های غیر دوست داشتنی نداشتند. بر این اساس در انتها پیشنهادات و راهکارهایی در دو بٌعد 1) طراحی و 2) کالبدی و عملکردی ارائه شده است.
کاربست رویکرد ایرانی اسلامی در فرآیند تحلیل و ارتقا کیفیت نماهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه و با گسترش دانش طراحی شهری، بر لزوم توجّه به وجوه گوناگون کیفیت زندگی شهروندان تأکید شده و فرآیند طراحی شهری به عنوان ابزاری قدرتمند و منعطف جهت بهبود و ارتقای کیفیت محیط شناخته شده است. از جمله عناصر محیطی تأثیرگذار در زمینه ارتقای کیفیت بصری فضاهای شهری، نما های شهری هستند. به نظر می رسد در سال های اخیر و به دلیل ساخت و ساز های انبوه و شتابزده به این عناصر محیطی بی توجّهی شده است. نتیجه این بی توجّهی پیدایش شهرهایی با نماهای یکنواخت، غربزده و به دور از تنوع و سرزندگی است که افزایش استرس و نا آرامی ساکنین شهر های امروزی را به دنبال داشته است. با توجّه به آنچه گفته شد هدف عمده مقاله حاضر، یافتن فرآیند طراحی شهری منطبق بر رویکرد ایرانی- اسلامی جهت بهبود کیفیت های بصری نماهای شهرهای امروزی است. بدین منظور مقاله حاضر با استناد به مطالعات کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از روش های تحقیق توصیفی - تحلیلی و تطبیقی، به ارزیابی کیفی و تحلیل تطبیقی نمونه هایی از فرآیند طراحی شهری نماهای شهری در فضاهای عمومی شهر تهران (خیابان کارگر، خیابان امام، میدان امام خمینی و میدان راه آهن) پرداخته و با دست یابی به چارچوبی مفهومی و اصولی کاربردی، فرآیندی بهینه و انعطاف پذیر در زمینه ارتقای کیفیت بصری زیبایی شناختی نمای ساختمان های شهرهای ایران ارائه کرده است. شناخت، بررسی ویژگی های محیطی، تحلیل و بررسی ویژگی های محیطی، تدوین و ارائه تکنیک های طراحی شهری، تدوین سیاست ها و رویکرد پروژه و ارزیابی سیاست ها و طرح های اجرایی گام های اصلی این فرآیند طراحی شهری هستند.
بررسی حس تعلق به مکان در بناهای مذهبی-تاریخی در راستای افزایش تعامل ساکنین محله با بنا (نمونه موردی: مسجد جامع اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس تعلق به مکان سطح بالاتری از حس مکان است که منجر به محیط های با کیفیت می شود و انسان خود را جزئی از آن می داند و به آن احترام می گذارد. حس تعلق در معماری برآیند سه عامل فرد، دیگران و محیط می باشد که این حس شامل عواملی چون ادراک فرد از محیط، متغیرهای اجتماعی همچون نمادها، نشانه ها و کالبد بنا است و دارای سطوح مختلفی می باشد که شامل "رضایتمندی"، "رجحان مکانی"، "شناخت مکانی"، "نمادگرایی"، "تعلق مکانی"، "دلبستگی به مکان" و "تعهد به مکان" است. در راستای شناخت میزان حس تعلق افراد به مساجد تاریخی، مسجد جامع اصفهان به عنوان نمونه ای شاخص انتخاب شده است. این مسجد یکی از شاهکارهای معماری در دوران مختلف می باشد و در طول ایام دستخوش تغییراتی گشته است امّا همچنان به عنوان فضایی مناسب برای عبادت مورد استفاده افراد زیادی قرار می گیرد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی-پیمایشی می باشد که با استفاده از پرسشنامه و توزیع آن در مسجد جامع اصفهان، سطوح مختلف حس تعلق به مکان مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که نمادگرایی بیشترین رتبه و شناخت مکانی پایین ترین رتبه را در میان سطوح مختلف دارد و در میانه این دو، مابقی سطوح حس تعلق قرار می گیرند امّا رجحان مکانی در میان پاسخ آزمودنی ها را نمی توان به عنوان یک عامل تأثیرگذار در نظر گرفت. لازم به ذکر است تفاوت معنا داری در زمینه رجحان مکانی در میان مردان و زنان نسبت به مسجد جامع اصفهان وجود دارد و همچنین نمادگرایی به عنوان مهمترین عامل در میان قشر تحصیل کرده و متخصص شناخته می شود.
سنجش کیفیت محیطیِ سیستم مکان - رفتار تعاملی در اندام های گذارِ محیط های یادگیری کودکان (نمونه موردی: مدارس ابتدایی محدوده شمال شرق تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق مطالعات صورت گرفته طراحی موفق فضاهای غیر رسمی (فضاهای گذار) به لحاظ کیفیت های محیطی در مدارس در تسهیل فعالیت های اختیاری و اجتماعی کاربران تأثیرگذار است و در صورت عدم وجود کیفیات لازم، الگوهای رفتاری دچار اختلال خواهد شد. از این رو بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری و کارکرد درست این قرارگاه های رفتاری می باید در ساماندهی، برنامه ریزی و طراحی محیط های یادگیری مدنظر قرارگیرد. این تحقیق بر آن است تا نقش مؤلفه های سنجش کیفیت محیطی در فضاهای گذار بر تعامل پذیری و اشتیاق به فعالیت در محیط های یادگیری را مورد ارزیابی قرار دهد. بر این اساس ابتدا به شناسایی مؤلفه های محیطی مؤثر بر کیفیت محیط های رفتاری و علت دخیل کردن مفاهیم قرارگاه رفتاری و قابلیت های مکان در بررسی این مؤلفه ها در فضاهای بینابینی پرداخته می شود و در ادامه نحوه شکل گیری مدل مفهومی آزمون فرضیات در تطابق با مدل مکان دیوید کانتر شرح داده می شود. جهت اعتبارسنجی مدل مفهومی، بستر کالبدی فضاهای بینابینی در مدارس ابتدایی محدوده شمال شرق شهر تهران مورد توجّه قرار گرفته است. طرح این تحقیق بر اساس روابط همبستگی می باشد و در فرآیند پژوهش بر اساس شیوه ترکیبی کمی- کیفی با استفاده از ابزارهای پرسشنامه، مصاحبه غیررسمی و مشاهده، داده های موردنیاز در خصوص آزمون فرضیه ها جمع آوری و سپس در نرم افزار spss تجزیه و تحلیل گردید. بر اساس نتایج، وجود رابطه معنادار میان مؤلفه های سنجش کیفیت محیطی در فضاهای گذار و ارتقا رفتارهای تعاملی کودکان در محیط های یادگیری تایید شد. در نتیجه، با برقراری تعادل میان مؤلفه های مکان ساز کالبدی، کارکردی و معنایی، کیفیت محیطی سیستم مکان – رفتار تعاملی در فضاهای گذار در محیط های یادگیری ارتقاء می یابد.
پژوهش کاربرمحور در آتلیه معماری: تجربه کارگاه طراحی ارشد براساس الگوهای رفتار محیط بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوری طرّاحی از کاربر واقعی در دوران پس از مدرن و تلاش برای حلّ این معضل، در آموزش معماری منجر به روش ها و رویکردهای نوینی در نیم قرن اخیر شده است که هرگز به جریان اصلی اموزش معماری تبدیل نشده اند و همچنان در حاشیه مانده اند؛ در اینجا این رویکردها نیز در چهار دسته (مواجهه ایده آلیستی، مواجهه حرفه ای، رویکرد مشارکتی و رویکرد پژوهش تخصّصی) شناسایی و معرفی شده اند. محور اصلی این بحث، ورود پژوهش به صورت امر اصلی در آموزش معماری است. سپس به شرح برنامه ریزی و تجربه ی یک فرآیند کارگاهی برای تلفیق موضوع کار عملی کارگاه های آموزشی دوره ی کارشناسی ارشد با یک مسأله ی کاملاً پژوهشی یعنی «شناخت عوامل هویّت بخش در معماری بومی» پرداخته شده است. برای ساماندهی برنامه، سعی شده است که روشی برای جستجوی عوامل هویّت بخش معماری بومی در قالب الگوهای رفتار و محیط ارائه گردد و کار دانشجویان در روند تدوین این نظریه تعریف گردد. در این کار تجلّی ذهنیت افراد بومی بواسطه ی ساختِ محیط یا تغییراتی که در محیط موجود ایجاد کرده اند مورد مطالعه قرار می گیرد. به این ترتیب که محیط هایی که آثار کالبدی افراد بومی می تواند در آن موجود باشد در چهار دسته معرفی شده (مسکن روستایی، مسکن حاشیه نشینی، مسکن تجربی ساز، مسکن مهندسی ساز) و گروه های دانشجویی برای مطالعه روی هر یک تعیین شده است. هر گروه موظف بوده در 48 حوزه که بر حسب نسبت های مختلف رفتار- ذهنیت- محیط و بر اساس تجارب مختلف زمانی تعیین شده به جستجوی عوامل هویّت بخش در محیط انتخابی بپردازد و این یافته ها مبنای طرّاحی یک واحد مسکونی هویّتمند قرار گیرد. برآیند کلّ گروه ها، تصویر نسبتاً کاملی از عوامل هویّت بخش معماری بومی برای افراد بومی ایجاد می کند.
نقش خوانایی فضای باز بر ایجاد تعاملات اجتماعی در مجموعه های مسکونی (نمونه موردی: مجموعه مسکونی سعیدیه همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، تأثیر خوانایی فضای باز مجتمع های مسکونی بر تعاملات اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت، بواقع این پژوهش بدنبال یافتن پاسخ به این پرسش است که، چه و چگونه رابطه ای بین ابعاد کالبدی مقوله خوانایی و تعاملات اجتماعی در فضاهای باز مجموعه های مسکونی بر قرار و چه مؤلفه هایی و به چه میزان در این رابطه مؤثر هستند؟ نمونه مورد مطالعه در این پژوهش را ساکنین مجتمع سعیدیه همدان تشکیل دادند، 210 پرسشنامه در بین آن ها توزیع شد که پس از پالایش و کنار گذاشتن پرسشنامه های مخدوش، تعداد 81 پرسشنامه در طی مراحل تحلیل آماری پژوهش به کار گرفته شدند. تحلیل آماری این پرسشنامه ها با استفاده از نرم افزار spss و آزمون های آنالیز واریانس، تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی گام به گام، مدل مفهومی پژوهش را برای مجموعه های مسکونی شهر همدان مورد کنکاش قرار می دهد. در رابطه با پرسش تحقیق مبنی بر میزان تأثیر خوانایی فضایی بر تعاملات اجتماعی، نتایج نشان می دهد که مؤلفه های 1) تشخص راه، گره، لبه، نشانه و چشم انداز، 2) تعریف واحدهای فضایی، 3)فرصت مرور کلیت فضایی، 4)موانع و اختلالات بصری، 5)مؤلفه های معماری موکد مسیر یابی، دارای بیشترین نقش بر تعاملات اجتماعی می باشند، از سوی دیگر هندسه و مؤلفه های قابلیت دسترسی، ترکیب ساختار و پیکره بندی واضح بر شکل گیری تعاملات اجتماعی این مجموعه مسکونی تأثیر اندکی دارند، همچنین یافته ها بیانگر این مطلب هستند که مؤلفه های سه بعدی معماری (نظیر شاخص بودن نشانه هایی مانند مجسمه و آبنما و برجستگی چشم انداز هایی نظیر دید به کوه) نسبت به مؤلفه های دوبعدی معماری (نظیر هندسه محیط) نقش پررنگ تری بر شکل گیری تعاملات اجتماعی در بستر فضای باز مجموعه مسکونی داشته اند. به طور کلی، مؤلفه های خوانایی فضایی در فضای باز مجموعه مسکونی سعیدیه تأثیر نسبتاً متوسطی در ارتقاء تعاملات و پایداری اجتماعی این مجموعه دارند.
بهینه سازی فرم ستون های خرپایی با الهام از ساختار مارپیچ در استخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحی فرم با عملکرد سازه ا ی بهینه همواره توجّه تعداد زیادی از متخصصین را به خود جلب کرده است؛ در این زمینه، علم بایونیک (bionic) نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد. در موجودات زنده، استخوان ها، عناصر سازه ای اصلی بدن هستند که به نسبت وزن خود نیروی زیادی را تحمل می کنند. این عناصر که دارای ساختار مارپیچ هستند، در این تحقیق مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند؛ در این مقاله، تلاش شده تا مکانیزم انتقال نیرو در آن ها شناسایی گردد؛ سپس با کاربست اصول سازه ای موجود در آن، مجموعه ای از ستون های مارپیچ با زوایای چرخش مختلف، طراحی شده است. در ادامه مقاله، با استفاده از مدل سازی و بارگذاری ستون ها و تحلیل یافته ها توسط نرم افزار SAP2000، به روش شبیه سازی، به تجزیه و تحلیل فرم های مختلف پرداخته شده است. بر پایه ی یافته های این پژوهش، ساختار مارپیچ برای یک ستون، به ازای زوایای چرخش مشخص، در کنار رفع الزامات سازه ای، وزن کمتری نسبت به خرپا ی متعارف داشته، مصالح کمتری در آن مورد استفاده قرار می گیرد و از این رو ضمن برآورده کردن اقتضائات اقتصادی می تواند منجر به فرمی بهینه شود؛ این فرم می تواند در ایجاد یک فضای معماری همچون نظرگاه مورد استفاده واقع شود.
تألیف راهنمای طراحی ساخت کالبد بازار، هم ساخت با الگوهای رفتار خرید و فروش کنشگران آن (نمونه موردی: ساخت کالبد بازار اعراب شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازار اعراب شهر اهواز در مجاورت بازار مرکز شهر و در حاشیه رودخانه کارون قرار گرفته است. استفاده کنندگان و کاربران این بازار، غالباً اعراب شهر می باشند. رفتارهای خرید و فروش آنان در این بازار با الگوهائی بروز می یابند. ساخت کالبد بازار با الگوهای رفتار در این بازار متناظر نیست. این امر، سبب شده این دو هم ساخت نباشند. برای برطرف کردن این مسأله، این سئوال مطرح شد که چگونه ساخت کالبد بازار اعراب را با الگوی رفتار کنشگران آن می توان هم ساخت نمود؟ به این منظور، با نگرش سیستمی به ساخت کالبد بازار اعراب شهر اهواز و رفتارهای خرید و فروش استفاده کنندگان و کاربران آن توجّه شد. ساخت کالبد بازار بر اساس مدل نظری ساخت با روش های پیمایشی و توصیفی و رفتارهای استفاده کنندگان و کاربران با مدل نظری حوزه عملکرد و روش قوم نگاری پژوهش شدند. ساخت مراتبیِ متناظر کالبد بازار هم ساخت با الگوهای رفتار خرید و فروش کاربران، انواع الگوهای روابط خریداران، فروشندگان و خریداران با فروشندگان، الگوهای رفتار، شکل های رفتار در این بازار و راهنمای طراحی ساخت کالبد بازار متناظر با الگوهای رفتار که براساس مدل نظری فرآیند تألیف شدند از دستاوردهای این پژوهش هستند. استفاده از نتایج این پژوهش در موارد مشابه توصیه می شود.
بررسی دیدگاه گردشگران خارجی نسبت به وضعیت بسته بندی صنایع دستی ایران (مطالعه موردی: صنایع دستی اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فروش صنایع دستی بخشی لاینفک از گردشگری و صادرات نامریی، در زمره جنبه ملموس فرهنگ یک کشور برای گردشگران خارجی محسوب می شود و بسته بندی آن به عنوان بیرونی ترین و بارزترین وجه، به عنوان عاملی تعیین کننده، معرف و بازتاب دهنده کیفیت محصول می باشد. بسته بندی باید ضمن دارا بودن جنبه های فرهنگی و تناسب با محتوا، از کیفیات و استانداردهای مناسب برخوردار باشد. از آنجا که بسته بندی به ابزاری برای معرفی صحیح محصول و دارای نقش تشویقی و ترغیبی برای مصرف کننده است، عامل مهمی در توسعه اقتصاد گردشگری محسوب می شود و این ضرورت، نیازمند آگاهی از دیدگاه گردشگران و ترجیحات آنان جهت بازاریابی موفق محصولات صنایع دستی، به عنوان یک ابزار متقاعدکننده بسیار کارآمد در تصمیم گیری برای خرید است. به همین جهت، بسته بندی در تأثیرگذاری بر ذهنیت مصرف کننده به منظور ترغیب وی به خرید، باید دارای کیفیت و استانداردهای مناسبی از بعد بصری و اطلاعاتی باشد. هدف از این پژوهش شناسایی نقاط قدرت و ضعف بسته بندی صنایع دستی و شناسایی جنبه های مورد توجّه گردشگران از ابعاد مختلف طراحی بسته بندی بوده است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تعیین دیدگاه های گردشگران خارجی بازدید کننده از شهر اصفهان به عنوان یکی از مهم ترین مراکز فروش صنایع دستی، درباره جنبه های گوناگون کیفیات بصری و اطلاعاتی کلیه بسته بندی های صنایع دستی این شهر و تعیین شاخصه های مورد توجّه گردشگران در بسته بندی محصولات صنایع دستی پرداخته است. جهت انجام پژوهش و دستیابی به یافته های مورد نظر از روش پیمایشی و توزیع پرسشنامه در میان گردشگران خارجی استفاده شد و تحلیل آماری نگرش گردشگران نسبت به این موضوع با استفاده از نرم افزار SPSS و SmartPLS انجام شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که گردشگران خارجی مزبور، تنها رنگ و ابعاد بسته بندی ها را با موفقیت نزدیک به متوسط ارزیابی نموده و دیگر ابعاد بصری بسته ها از جمله نوآوری، شکل و طراحی آنها و همچنین تمامی جوانب ابعاد اطلاعاتی این بسته بندی ها نتوانسته انتظارات مورد توجّه آنها را برآورده سازد. نتایج تحلیل عاملی نیز نشانگر تقدم نسبی ابعاد بصری بر اطلاعاتی و به ترتیب طراحی گرافیکی و نوع بسته بندی، اندازه و رنگ و نوآوری و در نهایت شکل آن است. همچنین استفاده از زبان بین المللی، اندازه متن و نوع فونت مناسب و در نهایت تناسب اطلاعاتی با محصول مورد انتظار آنها در طراحی یک بسته بندی مناسب صنایع دستی است.
تبیین زمینه ها و اصول پساساختارگرایی در برنامه ریزی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ شهرسازی قرن بیستم، مملو از نظریات و روش هایی است که به مفروضات هستی شناختی، شناخت شناختی و روش شناختی پارادایم اثبات گرایی (پوزیتیویستی) وابسته هستند؛ در واقع، برنامه ریزی شهری پیش از اواخر دهه هفتاد میلادی، میراث تسلط رویکرد عقلائی مدرنیستی دهه 50 و 60 م. است. در دهه 60 و 70 م.، بروز آثار فلسفه ساختارگرایی در نظریه شهرسازی، تا حدودی باعث کاهش اقتدار مدرنیسم و اثبات گرایی شد و این سیر تحول، متعاقباً به رواج پساساختارگرایی و اندیشه های پسامدرن در نظریه و عمل برنامه ریزی شهری انجامید به گونه ای که پساساختارگرایی، نقطه عطف این چرخش پارادایمی محسوب می شود. با گذشت چند دهه از این چرخش پارادایمی، هم چنان ابهاماتی درباره اصول و ویژگی های این پارادایم در برنامه ریزی شهری و زمینه های شکل گیری آنها وجود دارد. این مقاله با روش بازبینی سیستماتیک منابع و تکیه بر ابزار مطالعه تطبیقی و روش اسنادی در جمع آوری داده ها، ابتدا اصول فکری و فلسفی دو جریان پوزیتویسم و ساختارگرایی و بازتاب آن در برنامه ریزی شهری را مورد مطالعه قرار داده و سپس به هدف اصلی پژوهش یعنی تبیین ریشه ها و اصول پساساختارگرایی در برنامه ریزی شهری پرداخته است. داده های مورد نیاز پژوهش با روش اسنادی و بیش از 130 ماخذ بازبینی شده در حوزه پساساختارگرایی در فلسفه، فیزیک، جغرافیا، برنامه ریزی و... به دست آمده است. نتایج این پژوهش نشان می دهند که ریشه نظری اصلی برنامه ریزی پساساختارگرا مبتنی بر "هستی شناسیِ شدن" و متافیزیک پویشی است. بر اساس این یافته ها، ارتباطی بودن فضا-زمان، درهم بافتگی واقعیت های شهری و فضایی، کثرت گرایی، چندسطحی بودن مسائل شهری (فراباشندگی و درون باشندگی همزمان)، و مجادله محوری، اصول برنامه ریزی شهری پساساختارگرا محسوب می شوند. همچنین نمونه های عینی برنامه ریزی پساساختارگرا، سابقه ای نزدیک به دو دهه داشته و تحقق واقعی این پارادایم در عمل برنامه ریزی نیازمند تحول اساسی بسترهای رسمی نهادی و سنتی برنامه ریزی در سراسر دنیا و نیز گسترش مقیاس و تعداد کنشگران و تنوع پروژه های برنامه ریزی شهری، در کنار ادامه پژوهش های نظری و تضارب آرا در این حوزه است.