معماری و شهرسازی ایران
معماری و شهرسازی ایران دوره 8 پاییز و زمستان 1396 شماره 14 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بی شک امنیت به عنوان یکی از مؤلفه های کیفیت محیطی شناخته می شود. در این میان، پارک ها به عنوان بخشی از فضاهای باز شهری که زمینه ساز بستر کالبدی و اجتماعی مناسب، جهت افزایش کیفیت زندگی و سلامت جسمانی و روانی افراد هستند، باید بتوانند امنیت محیطی لازم را نیز در ادراک استفاده کنندگان آن فراهم آورند. به دنبال این مسئله، پژوهش حاضر، ارزیابی امنیت محیطی فضای پارک های محل ه ای، بر پایه رویکرد CPTEDو تعیین شکاف بین ترجیح و ادراک ساکنان محله را هدف قرار داده است. روش پژوهش از نوع توصیفی پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه و از لحاظ هدف، کاربردی است. جامعه امّاری آن را ساکنان محله صابونپزخانه، واقع در منطقه 12 شهرداری تهران تشکیل می دهند و نمونه ها به شیوه تصادفی انتخاب شده اند. ابتدا ادراک و ترجیح امنیت محیطی فضای پارک سنجیده شده، سپس با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی، مؤلفه های مؤثر برامنیت محیطی، با تکیه بر شاخص های رویکرد CPTED، اولویت بندی شده است. پرسشنامه های جمع آوری شده، در محیط نرم افزار 22-SPSSمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که کمترین شکاف مربوط به شاخص های کنترل دسترسی و مدیریت و نگهداری و بیشترین شکاف مربوط به شاخص نظارت است و از دیدگاه استفاده کنندگان، شاخص نظارت و کنترل دسترسی بیشترین اهمیت را دارند. همچنین نتایج حاصل از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد که زیرشاخص های «زیبایی و منظرسازی» و «نظافت و تعمیرات تجهیزات» از شاخص «مدیریت و نگهداری» و «تعریف ورودی» و «وجود نگهبانی» از شاخص «کنترل دسترسی» در رتبه های نخست قرار دارند. لذا در فرآیند ارزیابی پس از ساخت که به منظور شناخت و اصلاح نقاط ضعف احتمالی انجام می گیرد و نیز به منظورارائه راهکارهای طراحی فضای پارک در طرح های آتی با توجّه به مؤلفه امنیت محیطی، توجّه به اولویت و اهمیت شاخص های آن در ادراک و ترجیح ساکنان، به عنوان استفاده کنندگان اصلی فضا ضروری است.
ارزیابی مدل های تبیین گر طراحی معماری به منظور ارتقاء جایگاه محتوا در آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علیرغم اقتضای ماهیت طراحی معماری در فرهنگ های مختلف و از جمله معماری سنتی ایران، نسبت به محتوا و معنا، مدل های طراحی موجود نارسایی هایی را در بکارگیری آن نشان می دهند. پرسش اصلی پژوهش حاضر چگونگی تکمیل و ارتقاء مدل های طراحی معماری از بعد محتوا و سازگار نمودن آنها با فرهنگ طراحی معماری متأثر از آموزه های محتواگرایانه اسلام است. این تحقیق قصد دارد از طریق اصلاح این مدل ها نتیجه ای کاربردی و مفید برای حوزه آموزش طراحی معماری، امکان نقد آثار و طراحی کمالگرایانه تری را فراهم آورد. پژوهش حاضر از نوع استدلالی و روش تحقیق آن «توصیفی - تحلیلی» و «استدلال منطقی» است. در راستای پاسخگویی به پرسش پژوهش بررسی و تحلیل برخی از مدل ها از نظر جایگاه محتوا در آنها صورت گرفته است. در این مقاله مدلی «راهبردی - مفهومی» پیشنهاد گشته است که فرآیند اثرگذاری محتوای طراحی بر طرح را با مشخص کردن عوامل مؤثر بر خلق اثر و تقدم و تأخر هریک، نشان می دهد. در این مدل برهم کنش سه عامل محتوا، مسائل طراحی و تأثیرات در یک مدل سه بعدی با تشریح اجزاء هریک بیان گردیده است. این مدل اگرچه از قابلیت تعمیم پذیری مناسبی در موضوعات مختلف طراحی برخوردار است، در اینجا بعد معمارانه آن مد نظر قرار گرفته است و به نظر می رسد بتوان به کمک آن زمینه بهتری را برای آموزش معماری فراهم آورد.
تجزیه و بازتولید فام های تشکیل دهنده رنگ آبی در کاشی کاری مساجد شیعی دوره صفوی با بررسی نمونه های موردی (مساجد علیقلی آقا، جامع اصفهان، شیخ لطف الله، امام و لنبان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمواجهه با آثار معماری سنتی مشاهده می شود که توجّه ویژه ای به رنگ و نور در فضا و بنا ها می شده است. رنگ ها گاهی به صورت رنگ آمیزی، مصالح رنگی، شیشه های رنگی و یا کاشی های رنگی به کاربرده می شدند. اگرچه امروزه کمتر به این مقوله توجّه می شود امّا شناخت این بخش از معماری می تواند راه گشای استفاده ی مجدد از آن باشد. استفاده از کاشی در معماری قدمتی دیرینه دارد. امّا کاشی ها در آثار معماری کمتر موردبررسی واقع شده اند. از این رو لازم است تا از زوایای مختلف به آن ها توجّه گردد که از جمله می توان به طیف رنگ ها، نقوش و ... که در آن ها به کار گرفته شده است، اشاره کردبا توجّه به ابعاد و گستره وسیع وجوه ابعادی، برای پژوهش در این تحقیق به مطالعه در خصوص طیف رنگ آبی (فیروزه ای، لاجوردی) به کار رفته در مساجد دوران صفوی پرداخته شده است و هدف ازآن شناسایی و تجزیه فام های به کار رفته در رنگ آبی کاشیکاری های این آثاربوده و راهنمایی برای انجام پژوهش های آتی در زمینه نحوه ارتباط رنگ های به کارگرفته شده در کاشی های ایرانی دوره صفوی و تولید رنگ دقیق آبی بکار رفته در این دوران برای مرمت مجدد آثار صفوی می باشد. روش تحقیق بکار گرفته شده در این پژوهش از نوع توصیفی - تحلیلی بوده و با بررسی نمونه های موردی مساجد صفوی سعی در به تصویر کشیدن چگونگی تغییرات طیف رنگ آبی در آن ها پرداخته شده است. روش جمع آوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای و میدانی با ابزار مشاهده و تکنیک عکسبرداری انجام گرفته است که با استفاده از تحلیل محتوای کیفی و ابزار نرم افزاریExcel 2007و Photoshop CS4به تجزیه و تحلیل اطلاعات دریافتی مبادرت شده است. نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن هستند که کم رنگ ترین رنگ آبی بکار رفته در کاشیکاری نمونه های مورد بررسی دارای مشخصات RGB، 213R=، 246G=، 222B=بوده و پر رنگ ترین رنگ آبی بکار رفته دارای مشخصات RGB، 17R=، 22G=، 78B=می باشد که برای مرمت و تولید دقیق این رنگ ها مطابق با کاشیکاری عصر صفوی باید این اعداد در نظر گرفته شوند.
بررسی کیفیت معماری فضاهای داخلی بیمارستان ها از دیدگاه ادراکی بیماران و کارمندان(مطالعه موردی: بیمارستان شمس تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجّه به تأثیر کیفیت معماری فضاهای داخلی در تسریع بهبود حال بیماران و افزایش کارایی کارکنان نیاز به بررسی و طراحی دقیق این فضاها می باشد. در این تحقیق سعی بر این است که ضمن شناخت و بررسی وضع موجود بیمارستان شمس تبریز، به بررسی و تحلیل کیفیت معماری داخلیآن بپردازیم و به این سؤالها پاسخ دهیم: آیا فضاهای مربوط به بیماران و کارکنان از دیدگاه ادراکی آنها، از لحاظ کیفیت معماری داخلی تفاوت معناداری با هم دارند؟ آیا اولویت بندی بیماران و کارکنان از معیارهای کیفیت معماری داخلی تفاوت معناداری با هم دارند؟ و در نهایت، آیا ویژگی های جنسیتی تأثیری بر ادراک فضاها دارند؟ هدف از این پژوهش، مقایسه ادراک کاربران بیمارستان از کیفیت معماری داخلی، برای ارتقای وضع موجود فضاهای درمانی و طراحی مناسبتر بیمارستان های آینده است. برای جمع آوری اطلاعات از دو نوع پرسشنامه (بیماران و کارکنان) برای ارزیابی رضایت مندی و اولویت بندی آنها استفاده شد. سپس اطلاعات گردآوری شده در نرم افزار SPSS19تحلیل گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که، بر اساس آزمون ناپارامتری یومان- ویتنی، ادراک بیماران و کارکنان از معیارهای معماری داخلی شامل حریم شخصی، دما، آلودگی صوتی، تهویه، نور طبیعی و نور مصنوعی دارای تفاوت معنادار است. بر اساس اندازه اثر کوهن، بیشترین تفاوت در رضایت مندی بیماران و کارکنان از جنبه وجود حریم شخصی است. به طوری که کارکنان دارای رضایت مندی کمتری نسبت به بیماران هستند. بر اساس آزمون فریدمن، اولویت بندی معیارهای مختلف توسط بیماران و کارکنان، دارای تفاوت معنا داری نیست. طبق آزمون کروسکال والیس، جنسیت بیماران و کارکنان به ترتیب در ادراک سطح بهداشت و تهویه باعث ایجاد تفاوت معنادار شده است. نتایج حاصل از این پژوهش، با ارایه تفاوتها و شباهت های نیازهای بیماران و کارکنان از کیفیت معماری داخلی می تواند به معماران و طراحان در زمینه اصلاح وضع موجود و ارتقای کیفیت طراحی های آتی کمک کند.
بررسی تاثیر خصوصیات فیزیکی ساختمان های مسکونی بر میزان مصرف انرژی (مطالعه موردی شهر خرم آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تلاش برای ارائه راه حلی جهت کاهش میزان مصرف انرژی در خانه های مسکونی است که در شهر خرم آباد صورت می گیرد. به منظور بررسی نحوه اثر خصوصیات فیزیکی ساختمان بر میزان مصرف انرژی آن، نخست هفت نمونه پلان ساختمانی با تناسبات متفاوت و مساحت یکسان انتخاب شده و فاکتورهایی چون ابعاد پلان (نسبت طول به عرض)، مساحت بازشوها، میزان شفافیت جداره های آن نسبت به سطح کدر و جهت گیری ساختمان نسبت به جهات جغرافیایی به عنوان عوامل موثر بر میزان مصرف انرژی در نظر گرفته شده اند. ابتدا به منظور بررسی عملکرد حرارتی و روشنایی گزینه های انتخابی، تمامی نمونه ها از صفر تا صد درصد پنجره در تمامی جداره ها را با فواصل ده درصدی تجربه کرده و میزان مصرف انرژی در هر کدام از آن ها در حالاتی همچون زمان اوج سرما و گرما، بازه آسایش و تهویه مطبوع بررسی و نتایج اولیه ثبت می شود. پس از آن میزان روشنایی طبیعی در نمونه ها سنجیده و با استاندارد روشنایی فضاهای داخلی مطابقت داده می شود. در مرحله بعد نتایج بدست آمده به نمودارهای ریاضی و قابل ارزیابی تبدیل شده و شفافیت و روشنایی بهینه در هر نمونه و متعاقب آن میزان مصرف انرژی در بهینه ترین حالت هر نمونه اندازه گیری می شود. در آخرین مرحله مصرف بنا بر حسب جهت گیری نسبت به جهات جغرافیایی نیز سنجیده شده و اطلاعات حاصله با نتایج حاصل از مراحل قبل تجمیع شده اند. نتایج نهایی نشان دهنده آنست که در این اقلیم و با کاربری یاد شده؛ تناسب مربع با نسبت یک به یک(طول به عرض) دارای کمترین اتلاف انرژی نسبت به دیگر نمونه ها بوده، هم چنین درصد بهینه شفافیت جداره ها در نمونه مربع 5/34 و جهت گیری بهینه ی آن 8 درجه به سمت شرق بوده است. هم چنین پس از انتخاب ابعاد ساختمان؛ با محاسبه ی مساحت بهینه بازشوها و تعیین جهت گیری مناسب بنا؛ میتوان اتلاف انرژی را کاهش داد.
نظریه ی نوین درباره تاریخ نخستین چپیره سازی با باریکه تاق در معماری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی تبدیل زمینهی مربع یا چند ضلعی به طرحی مدور، برای قرارگیری گنبد بر روی آن یکی از مهم ترین مشکلات ساخت گنبدها بوده است. به این بخش، ناحیه ی انتقال چپیره می گویند. در ایران از انواع مختلف چپیره سازی بهره گرفته شده است و بر اساس شواهد موجود، ایرانیان این فن را به جهان معماری عرضه داشته اند. برخی محققین همچون آندره گدار، محمدکریم پیرنیا و غلامحسین معماریان انواع چپیره سازی در ایران را دسته بندی نموده اند. وجود معیارهای متفاوت در این دسته بندی آن ها را از یکدیگر متمایز نموده است، امّا در تمامی این نظریات چپیره سازی پیش و پس از اسلام در ایران متفاوت از یکدیگرند. یکی از انواع چپیره سازی، تاق بندی یا استفاده از عنصری به نام باریکه تاق در گوشه سازی است به گونه ای که بعضی از انواع گوشه سازی ها مانند ترمبه چوب، فاقد آن و بعضی دیگر دارای عنصر باریکه تاق می باشند. تمامی نظریه پردازان یاد شده بر این باور بوده اند که انواع گوشه سازی با باریکه تاق، پس از اسلام در معماری ایران قابل مشاهده می باشند. این مقاله بر آن است تا با توجّه به مدارک یافت شده، اثبات نماید که ساخت این گونه چپیره سازی در اوایل دوره ساسانی اتفاق افتاده است. بر این اساس، کوه خواجه شاهدی است که از باریکه تاق در گوشه سازی دروازه ی جنوبی آن استفاده شده و استفاده از این روش را به حدود 800 سال قبل تر از آن چه تا به حال تصور می شد باز می گرداند. برای اثبات این نظریه از مشاهده مستقیم، برداشت میدانی و مطالعه منابع کتابخانه ای و باستان شناسی استفاده شده است.
بررسی خصوصیات حرارتی حیاط های مرکزی کم عمق در اقلیم قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجّه به مشکلات و معضلات اقلیمی در محیط های شهری و فضا های باز معماری به منظور کاهش نارضایتی و افزایش سطح سلامت حرارتی از جمله مسائلی است که اخیراً مورد توجّه برنامه ریزان، طراحان شهری و معماران قرارگرفته است. حیاط مرکزی از جمله الگو هایی کالبدی است که کارکرد مناسب اقلیمی آن به دفعات توسط محقیقن به اثبات رسیده است امّا در تعیین ویژه گیهای کالبدی و محیطی آن تحقیق جدی صورت نگرفته است، لذا همین موضوع ضرورت تحقیق این پژوهش را تبیین می کند. در همین راستا در این پژوهش با استفاده از نرم افزار انویمت 4 به شبیه سازی حیاط مرکزی کم عمق در اقلیم قزوین با توجّه بهمیزان مساحت حیاط مرکزی، میزان آب و میزان فضای سبز در حیاط مرکزی مفروض (15 متر معادل 3 طبقه) پرداخته شده است. نتایج این شبیه سازی بیانگر این موضوع است میزان مساحت 30 درصدی در پلان برای حیاط مرکزی و میزان 60 درصدی از حیاط مرکزی جهت کاشت مناسب ترین حالت از نظر کمترین میزان میانگین دمای تابشی است و در مورد میزان آب تفاوتی قابل ملاحظه ای در میان عوامل اقلیمی مشاهده نگردید. تحلیل عوامل مؤثر بر میانگین دمای تابشی بیانگر این موضوع است که در حیاط های مرکزی کم عمق میانگین تابشی متأثر از میزان سرعت باد است. با بررسی میزان همبستگی عوامل اقلیمی مرتبط (دمای هوا، میزان تابش، سرعت هوا) با میانگین دمای تابشی، همبستگیِ معکوس 80 درصدی و بالاتر میان سرعت هوا با میانگین دمای تابشی نشان داده شد. بنابراین تهویه طبیعی مهمترین عامل در کاهش میزان میانگین دمای تابشی و افزایش آسایش حرارتی فضای باز در محیط های شهری کم عمق است.
شاخص های منطقه ای پایداری در تعمیم پذیری سامانه های بین المللی ارزیابی پایداری ساختمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سامانه های ارزیابی بی شماری امروزه پایداری و میزان همسازی ساختمان ها با شرایط محیطی را مورد سنجش قرار می دهند. این سنجش تنها از طریق شناخت دقیق زمینه و خصوصیات منطقه ای ممکن است. عدم شناخت و درک صحیح شرایط منطقه ای، نه تنها فرآیند ارزیابی را با اختلال مواجه می کند، که حتی به دریافت پاسخ های غلط از آن نیز منجر خواهد گردید. هدف این پژوهش بررسی نقش شرایط منطقه ای و میزان تأثیرگذاری آن، در فرآیند تدوین، اولویت گذاریو وزن دهی معیارهای ارزیابی سامانه هاست و می کوشد تا ضمن برشمردن معایب استفاده از سامانه ملی LEEDدر دیگر نقاط جهان، راهکارهای تعمیم بخشی آن را در مقایسه با سامانه BREEAMکه نسبت به لحاظ نمودن اولویت های منطقه ای رویکرد منطقی تری پیش گرفته است و همچنین سامانه SBToolکه در واقع روش تدوین نسخه هایی متفاوت و متعلق به مناطق متعدد را باز می نمایاند، مقایسه و تحلیل نماید. این بررسی در دو بخش صورت می گیرد؛ بخش اول متکی بر مباحث فوق، ضرورت بهره گیری از سیستم وزن دهی، جهت اولویت گذاری معیارها را مورد تأکید قرار می دهد. و در بخش دوم ضمن انتخاب 6 سامانه برگرفته از BREEAMو LEEDکه دارای ساختار مشابه با آن می باشند، میزان رابطه و پیوند معیارها با شاخص های منطقه ای با استفاده از تحلیل همبستگی آماری و رگرسیون خطی مورد بررسی قرار می گیرد. وجود رابطه ای معنادار و پیوند مستحکم میان ضرایب تخصیصی سرفصل ها با متغیرهای زمینه، نقش و تأثیر عوامل منطقه ای را در فرآیند توزین معیارها نشان می دهد. در اکثر سامانه ها ضرایب سرفصل های مرتبط با منابع چون آب، انرژی و ساخت گاه (سایت) برمبنای شاخص های منطقه ای تخصیص یافته است. حتی در خصوص شاخص های دیگر اعم از سلامتی و رفاه، پسماند و نیز تأثیرات منطقه ای مشهود است، امّا به سبب وجود چندین شاخص هم ارز، در اولویت های بعدی وزن دهی قرار گرفته اند. متکی بر یافته های پژوهش، در سامانه های بررسی شده، سرفصل آب بر مبنای شاخص میزان بارش و تنش آبی کشور دارنده سامانه، انرژی مبتنی بر شاخص میزان مصرف انرژی و ساخت گاه متأثر از شاخص تراکم جمعیت منطقه ای، وزن دهی شده است.
بررسی رابطه تئوری ترجیحات محیطی و نظم بلوک های شهری نمونه موردی: محله های خانه اصفهان و مرداویج شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تئوری ترجیحات محیطی، یکی از تئوری های پایه در روانشناسیمحیطیاست که تاکنون پژوهش های زیادی براساس آن انجام شده است. آنچه که تاکنون بر اساس این تئوری رایج بوده، بررسی متغیرهای آن به عنوان معانی صریح بوده درحالی که در این پژوهش متغیرهای این تئوری به عنوان معانی ضمنی مورد مطالعه قرار گرفته اند. در این پژوهش هدف آن است که ارتباط بین چهار متغیر این تئوری (انسجام، پیچیدگی، خوانایی، رمزآلودی) و نظم بلوک های شهری مورد مطالعه قرار گیرد. برای رسیدن به این هدف دو محله خانه اصفهان و مرداویج شهر اصفهان به عنوان محدوده های پژوهش انتخاب شده اند. جامعه آماری مورد بررسی افراد ساکن دو محله نام برده هستند که طبق روش های آماری، حجم نمونه مورد بررسی 200 نفر (100 نفر در هر محله) هست. روش مورد استفاده در این پژوهش همبستگی بوده و رابطه متغیرهای تئوری ترجیحات محیطی و نظم بلوک های شهری با آزمون خی دو و فیشر بررسی شده و به این نتیجه می رسد که محدوده ها با نظم ساده دارای انسجام و خوانایی بیشتر بوده و محدوده ها با نظم پیچیده دارای رمزآلودی و پیچیدگی بیشتر بوده است.
بررسی الگوی جدایی فضایی در مراکز تاریخی شهری با رویکردی اجتماعی - فضایی (نمونه موردی: مرکز تاریخی تهران و کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر به عنوان سیستمی پویا دارای ساختار و منطق فضایی خاص خود است. به همین دلیل برای شناخت ویژگی های شهر، بایستی به بررسی ساختار شهر پرداخت. ساختار شهر با توجّه به پیچیدگی های آن، نیاز به روش هایی برای مدلسازی دارد. روش چیدمان فضایی چنین شکل و ترکیبی از فضا الگوهایی را شناسایی می کند که می توانند برای مطالعه ی ساختارهای شهری و رفتار انسان مورد استفاده قرار گیرند. یکی از اهداف این پژوهش فهم الگوی جدایی فضایی در مراکز تاریخی است. نتیجه پژوهش نمایانگر این موضوع است که چیدمان فضایی می تواند بر مبنای عامل دید و دسترسی که بوسیله گراف شبیه سازی می گردد فضاهای آسیب پذیر را شناسایی نموده و یا در بحث طراحی فضاهای شهری قبل انجام هرگونه مداخله می توان اثرات اجتماعی آن را بررسی نمود. به عبارت دیگر روش چیدمان فضایی بر مبنای ترتیبات فضایی می تواند به عنوان چارچوبی تحلیلی برای حل جنبه اجتماعی مشکلات و معضلات شهری مثل جدایی های فضایی، عدم نظارت اجتماعی و ... بکار گرفته شود. در این پژوهش دو نمونه موردی تهران شهری با مداخلات زیاد و گسترش بی رویه و کرمان شهری که مداخلات و گسترش کمتری نسبت به تهران دارد در دوره قبل از مدرنیسم و کنونی مورد بررسی واقع شده اند که نتایج نشان می دهند که فضاهای منزوی در مرکز شهر تهران در دوره کنونی به وجود آمده است و در شهر کرمان کنونی در مرکز تاریخی شهر فضاهای منزوی کمتری را شاهد هستیم.
بازتعریف عرصه میانه در مسکن آپارتمانی امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان در طول دوره زندگی و درهمه حال نیاز به ارتباط با محیط اطراف خود و انسان های دیگر دارد. دامنه این ارتباط درمیان سه عرصه عمومی(خیابان)، میانه و خصوصی(خانه) گسترده شده است. عرصه میانه به مثابه فضای انتقال میان خانه و خیابان است که در محدوده های مسکونی، اتصال دهنده دو عرصه عمومی و خصوصی می باشد، به طوری که از مرز هر خانه در واحد های مسکونی آغاز شده و تا محله و اتصال به فضای عمومی شهر گسترده می شود. امروزه به دلیل محدودیت های زندگی آپارتمانی، از جمله افزایش تراکم واحدهای مسکونی، فضاهای هر واحد مسکونی تقلیل پیدا کرده و عرصه های واسطی که به عنوان حلقه ارتباط دهنده درون و بیرون محسوب می شوند مبهم بوده و یا به فراموشی سپرده شده اند. این پژوهش با مطالعات کتابخانه ای و به روش کیفی درصدد بررسی عرصه میانه و کیفیت آن در مقیاس مسکن آپارتمانی است. از این رو ابتدا براساس ادبیات موضوع به بیان لزوم وجود عرصه میانه در عرصه های زیستی، اهمیت و تأثیر آن بر شکل گیری روابط فضایی و اجتماعی ساکنین واحدهای مسکونی پرداخته می شود. در ادامه مقایسه محدوده عرصه میانه ی خانه های سنتی و خانه های حیاط دار با الگوی رایج در آپارتمان های مسکونی نشان می دهد، محدوده عرصه میانه در مسکن آپارتمانی از پیوستگی لازم برخوردار نیست. از این رو عرصه میانه در سه بخش «رسش به آپارتمان»، «رسش به هر خانه» و «درون هر خانه» بازتعریف شده است. بازتعریف این بخش ها به همراه ارائه راهکارها نشان می دهد، پیوستگی فضایی و اجتماعی عرصه میانه موجب کاهش «خوی خیابانی» افراد و افزایش آرامش روانی در لحظه ورود به خانه خواهد شد. در واقع پیوند با حیاط اصلی،ایجاد فضاهای پویا و مرتبط با بیرون در دسترسی طبقات (کوچه ای در ارتفاع) و الگوی حیاط میانی موجب پیوند فضایی، بصری و اجتماعی با درون خانه و بالعکس خواهد شد.
مطالعه ی تطبیقی معماری و سینما با رویکرد آموزش معماری به کمک فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر، به مطالعه ی تطبیقی دو هنر معماری و سینما پرداخته است؛ رویکرد این مطالعه، آموزش معماری و هدف اصلی آن، استفاده از قابلیت های سینما در راستای تحقق این رویکرد می باشد. با توجّه به مطالعات تطبیقی و نیز تئوری های مرتبط با تاویل اثر هنری پانوفسکی، رویکردی آموزش محور به این پژوهش ها داده شده است. آیا سینما، می تواند به عنوان ابزار مناسب در آموزش معماری مورد استفاده قرار گیرد؟ پاسخ به سؤال و بررسی این فرضیه که "سینما به عنوان ابزار آموزشی معماری، مناسب و کارآمد است"، در گرو پاسخ به سؤالات فرعی است: 1. خروجی کار دانشجویان معماری در صورت نمایش یک فیلم، نسبت به دانشجویان دیگر که از این ابزار محروم بوده اند، چه تفاوتی دارد؟ 2. در صورت بهبود کیفیت اسکیس ها به روش پیشنهادی، میزان تأثیر و چگونگی این روش به چه صورت در کار دانشجویان نمود می یابد؟ این مقاله بر مبنای مطالعات استدلالی-منطقی و به روش بررسی میدانی همراه با تحلیل کیفی در راستای رویکرد پدیدارشناسانه ی نمادها است. هدف مقاله ی پیش رو، رسیدن به روشی کارآمد جهت افزایش راندمان آموزش معماری است و یکی از راه حل های مناسب برای رسیدن به این منظور، بهره گیری از پتانسیل های هنر سینما است. طی خروجی های پژوهش بر مبنای تحلیل کیفی داده ها، مشخص گردید که 75% نمرات Aو Bبه گروهی تعلق گردید که از ابزار فیلم برای آموزش بهره گرفته بودند، این در حالی است که تنها 43.75% از گروه دیگر که محروم از این ابزار بودند توانستند نمرات Aو Bرا کسب کنند؛ به طوری که 81.25% اسکیس های گروه الف به لحاظ معنایی و 62.5% آن ها به لحاظ فرمی از فیلم نمایش داده شده به صورت آشکار یا پنهان بهره جسته اند. از بررسی ها و آنالیزهای صورت گرفته می توان چنین نتیجه گرفت که این فرضیه که "سینما به عنوان ابزار آموزشی معماری، مناسب است." صحیح بوده و میزان و چگونگی آن در حوزه ی عینی و ذهنی بررسی گردیده است.
بررسی میزان رضایت مندی ساکنان از پروژه های مسکن مهر با تأکید بر ارزیابی مؤلفه های عینی (نمونه موردی: پروژه مسکن مهر قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ایران با آغاز بکار دولت نهم و اعمال سیاست های توسعه مسکن اجتماعی، موضوع مسکن مهر در دستور کار قرار گرفت. با توجّه به سابقه بی مسکنی و بدمسکنی ساکنان مسکن مهر، این پژوهش به دنبال تحلیل رضایت نسبی یا به عبارتی رضایت کاذب شهروندان ساکن در واحدهای مسکن مهر، با وجود اطلاع از مشکلات و محدودیت های محیط است. از این رو فرضیه اصلی این پژوهش در قالب این گزاره خلاصه شده است که «به نظر می رسد ساکنان مسکن مهر علی رغم آگاهی از وجود مشکلات و محدودیت های موجود، در مجموع از سکونت در مسکن مهر رضایت دارند.» به منظور تحقیق در صحت فرضیه، ابتدا با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، شاخص ها و مؤلفه های عینی رضایت از محیط مسکونی و گویه های متناظر با هر مؤلفه استخراج گردیدند که عبارتند از: امنیت، تأسیسات و تجهیزات، شبکه معابر و پارکینگ، بهداشت محیط، پلان واحد مسکونی، روابط همسایگی، خوانایی، اجتماع پذیری، مبلمان شهری، بافت اجتماعی، هزینه خرید واحد مسکونی، ترکیب نما و بلوک های ساختمانی، چشم انداز و فضای سبز. در ادامه مسکن مهر قم به عنوان مطالعه موردی انتخاب و پس از تحلیل ویژگی های اولیه سایت مذکور، پرسشنامه ای جهت سنجش میزان رضایت ساکنان (عمدتاً در طیف لیکرت) تنظیم شد. روایی این پرسشنامه از سوی متخصصان تایید و پایایی آن با آلفای کرونباخ 80/0 تصدیق شد. حجم نمونه این پژوهش (بر اساس فرمول کوکران) 237 نفر از سرپرستان خانواده های ساکن مسکن مهر قم بوده اند. داده های جمع آوری شده با کمک نرم افزارهای Excelو SPSSو آزمون های میانگین تک نمونه ایTو فریدمن تحلیل و نتایج آن در زمینه شاخص های تأثیرگذار بر رضایت ساکنان تشریح گردیده است. ذکر این نکته لازم است که برآیند تحلیل و ارزیابی مجموع شاخص ها و گویه ها در سنجش رضایت ساکنان نشان دهنده درستی فرضیه اصلی پژوهش بوده است. همچنین پژوهش حاضر با جمع بندی نتایج، پیشنهادهایی جهت ارتقای میزان رضایت ساکنان مسکن مهر و رفع کمبودهایی مانند حمل و نقل عمومی، محوطه سازی و غیره ارائه می دهد.
سنجش میزان تأثیر پوشش گیاهی بر شرایط آسایش حرارتی بیرونی عابران پیاده (مورد پژوهی: مجتمع مسکونی گلدشت شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیم قرن اخیر، به ویژه در کلان شهرهای کشور با افزایش جمعیت شهرنشین شاهد ساخت بی رویه مجتمع های مسکونی هستیم؛ که این مسئله افزایش دمای هوای مناطق شهری نسبت به حومه شهر و مناطق روستایی را به همراه داشته است. این امر موجب کاهش پوشش گیاهی مناطق شهری شده است. ازآنجایی که درختان باعث افزایش کیفیت فضایی محیط های مسکونی می شوند و همچنین در ایجاد شرایط آسایش محیطی نقش بسزایی را ایفا می کنند، این پژوهش باهدف دستیابی به آسایش حرارتی و کاهش اثرات پدیده جزیره گرمایی در فضاهای باز مجتمع های مسکونی، به دنبال ارائه الگویی بهینه از نوع و درصد پوشش گیاهی می باشد. در این راستا راهبرد ترکیبی تحقیق بر مبنای تدابیر دوگانه استدلال منطقی و سنجش نرم افزاری (نسخه ENVI-met 4 Basic) به تحلیل و مقایسه شش الگو متفاوت پوشش گیاهی در پنج نقطه مختلف سایت مجتمع گلدشت شیراز پرداخته است. معیارهای موردسنجش عبارتند از: متغیرهای اصلی آسایش حرارتی بیرونی نظیر، دمای هوا، رطوبت نسبی و جریان هوا. نتایج تحقیق حاکی از آن است که نوع درخت برگ ریز با در نظر گرفتن شاخص تراکم و سطح برگ از یک سو، فرم تاج درختان و ارتفاع ساقه از سویی دیگر در آسایش حرارتی بیرونی به صورت چشمگیری مؤثر می باشند، علاوه بر این، طرح کاشت درختان با توجّه به زاویه قرارگیری معابر برای بهبود سایه اندازی و هدایت جریان هوا می بایست موردتوجّه طراحان قرار گیرد.