مقالات
حوزه های تخصصی:
آثار معماری به جامانده از گذشته را می توان از جوانب گوناگون و با رویکردهای مختلف، مطالعه کرد. فرم معماری، سازه و فنون ساخت، تزیینات و جزئیات بناها و سیر تحول و تطور آن ها از زمان شکل گیری تا امروز، موضوعاتی کلی است که می توان در بناهای گذشته بررسی کرد. علاوه بر بناها، برخی اجزا و عناصر معماری گذشته نیز به دلیل برخورداری از ویژگی های منحصربه فرد و جالب توجه، واجد ارزش هستند و می توانند موضوع بررسی باشند. در این مقاله، به طور ویژه به مناره مسجدجامع کاشان پرداخته می شود که اولین بنای تاریخ دار کاشان در دوره اسلامی به حساب می آید. پایداری این بنا پس از گذشت قرن ها و با وجود وقوع زمین لرزه های متعدد در کاشان، ضرورت بررسی و مستندنگاری آن را تبیین می کند. بنابراین هدف این پژوهش آن است که ضمن توجه به پیشینه تاریخی مناره و مستندنگاری دقیق اجزای مختلف آن، شیوه ساخت هریک از این اجزا و فرم سازه ای و جریان نیروها در مناره بررسی شود و سپس تحلیل لرزه ای صورت گیرد. برای رسیدن به این هدف، بخش مهمی از داده های پژوهش از راه حضور در مسجدجامع کاشان و پیمایش مناره و برداشت آن به دست آمده است؛ همچنین از منابع کتابخانه ای و شفاهی برای کنترل یافته های میدانی و دانستن سرگذشت مسجد استفاده شده است. راهبرد اصلی این پژوهش توصیفی تحلیلی است و آن بخش از نتایج پژوهش که به تحلیل لرزه ای مربوط است، حاصل تحلیل مناره با استفاده از نرم افزار SAP2000 است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد در ساخت مناره مسجدجامع که به استناد کتیبه روی آن یک مناره سلجوقی است، تدابیری به کار گرفته شده؛ از جمله فرم باریک شونده مناره، کاهش ضخامت اجزای آن با افزایش ارتفاع، کاهش صلبیت بنا، ایجاد فضاهای خالی با اجرای دو پلکان و کاربرد چوب در ساختمان آن. کاربست چنین تمهیدات معمارانه ای است که مناره را از آسیب جدی در طول قرن ها مصون داشته است.
قابوس نامه معماری ایران؛ بازخوانی مفاهیم و کارکردهای گنبد قابوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مطالعه، تحقیق درباره خاستگاه، مفاهیم و کارکردهای صوری و نمادین گنبد (برج) قابوس بر پایه تفسیر و تأویل کتیبه ده بخشی آن ا ست. این تفسیر تاریخی ادبی تازه به بررسی فضای تاریخی شکل گیری بنا، بازخوانی برخی مفاهیم کتیبه بنا با روش لغت شناسی و مقایسه آن با کتیبه برخی برج مقابر ایران می پردازد. یافته های این مطالعه نشان می دهند که قابوس بن وشمگیر برای تثبیت حکمرانی خود، درست پس از زوال سامانیان و اعلان قدرت در برابر حکمرانان قدرتمندی چون آل بویه و دیگر معارضان، نماد اقتدار یا منشور حکمرانی خود را در مسیر گرگان [قدیم] به خراسان برافراشت. قصد اصلی قابوس از ساخت این بنا، فراتر از کارکرد تدفینی، پایه گذاری یادبودی جاودانه از فضایل، شکوه و در واقع جاه طلبی خود بوده است. به تعبیری، گنبد قابوس نمادی از تحکیم قدرت و اقتدار قابوس در عرصه سیاسی، و کمال و برتری او در ادب و هنر بوده است.
ارزیابی و مقایسه آسایش حرارتی در محلات مسکونی شهر اصفهان (مطالعه موردی: محلات علی قلی آقا و دشتستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسایش در فضاهای باز شهری یکی از ارکان اصلی استفاده از این فضاها توسط شهروندان بوده و ایجاد محیطی مناسب برای آن ها از طریق حفاظت در برابر شرایط اقلیمی نامناسب ضروری است. همچنین تأمین آسایش در خصوص نیازهای اولیه انسان بوده و نحوه پاسخ گویی به آن در کیفیت فضا مؤثر است. در این راستا با توجه به اهمیت آسایش حرارتی در کیفیت فضاهای باز شهری و محله ای و همچنین تأثیر این فضاها در تأمین آسایش فضاهای بیرونی و داخلی، این پژوهش به ارزیابی و مقایسه وضعیت آسایش حرارتی در فضای باز محلات مسکونی با دو ساختار کالبدی متفاوت پرداخته و دمای آسایش و محدوده آن را مورد بررسی قرار داده است. ازاین رو محله علی قلی آقا واقع در بافت سنتی و محله دشتستان واقع در بافت معاصر شهر اصفهان مورد مطالعه و تحلیل میدانی قرار گرفته و وضعیت آن ها از نظر آسایش حرارتی با هم مقایسه شده است. بر این اساس، مطابق با روش نیکل از سطح سه و روش متقاطع در بررسی های میدانی و برداشت متغیرها استفاده شده است. حجم نمونه نیز شامل ساکنان و کاربران فضاهای باز دو محله مذکور بوده که چهارصد پرسشنامه در دو فصل سرد و گرم به صورت تصادفی و در طی چهار روز تکمیل شده است. همچنین به منظور مقایسه برداشت های میدانی با نتایج محاسبه شاخصه حرارتی از شاخصه دمای مؤثر استاندارد بهره گرفته شده است. نتایج مطالعات و بررسی ها نشان می دهند که دمای آسایش و حدود آن در محلات منتخب شهر اصفهان بسیار به هم نزدیک بوده، در عین حال با یکدیگر متفاوت اند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که این مسئله نشان دهنده تأثیر تفاوت در نوع ساختار و بافت محل سکونت، شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر احساس حرارتی افراد در محلات مختلف شهر اصفهان است .
تبیین مدلی در شناسایی و تقویت عوامل تأثیرگذار بر حس مکان و خاطره جمعی (نمونه موردی: حاشیه رودخانه دز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عدم احساس تعلق انسان به محیط پیرامون و فضاهای شهری یکی از مشکلاتی است که در نوشته های صاحب نظران و نظریات مردم دیده می شود. تبدیل شدن یک فضا به مکان و به تبع آن، پدید آمدن حس مکان، محصول مؤلفه های عینی و ذهنی است. تأثیر توأمان این مؤلفه ها به معنادار شدن مکان نزد مخاطب می انجامد و محیط را به عنصری هویت بخش تبدیل می کند. این پژوهش در پی آن است که رابطه میان مؤلفه های عینی و ذهنی فضا و سطوح حس مکان را شناسایی کند. لذا با بهره گیری از روشی کیفی تحلیلی، چارچوب نظری در قالب نمودارهایی تدوین شده است. نتیجه این تحقیق تبیین مدلی در شناسایی عوامل تأثیرگذار بر حس مکان و خاطره جمعی است. این مدل، مؤلفه های مؤثر بر پیدایش حس مکان را به دو دسته عینی و ذهنی تقسیم بندی می کند. مؤلفه های عینی با معیارهای کالبدی که به پیدایش قرارگاه های رفتاری می انجامد و مؤلفه های ذهنی با تصاویر ذهنی فردی و تصاویر ذهنی جمعی که به پیدایش خاطره انگیزی مکان می انجامد، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته اند. در ادامه و در چارچوب این مدل، عوامل مذکور از طریق پرسشنامه های کیفی و مشاهدات میدانی در حاشیه رود دز ارزیابی گردیده و کارایی مدل سنجیده شده است. در واقع، نمودارهای تدوین شده در بخش اول می توانند چارچوبی برای ارزیابی ویژگی های یک مکان باشند و به کار بردن آن ها در ارتباط با رود، در عین ارزیابی محدوده، روشی کاربردی را برای سنجش سایر مکان ها ارائه می دهد. تحلیل پرسشنامه ها نشان می دهد آسیاب ها، پل قدیم و رودخانه دز، با دارا بودن معانی عمیق در ذهن مخاطبان، مراتب بالایی از حس مکان و خاطره انگیزی را دارا می باشند. این سطح از حس مکان نزد هر سه دسته از پرسش شوندگان (دزفولی ها، دزفولی های ساکن تهران و گردشگران) پدید آمده است. همچنین تحقیق موردی نشان دهنده آن است که رابطه معناداری میان سطح معنای مکان و سطح حس مکان وجود دارد.
محتوای آموزش معماری در ایران و میزان موفقیت دوره کارشناسی در انتقال این محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری یک مقوله چندمحوری چندبُعدی است. به همین علت، تحقق معماری و یادگیری آن، نیازمند برخورداری از مجموعه ای از معرفت ها و دانش های گوناگون است. مسئله پژوهشی حاضر، بررسی محتوای لازم برای آموزش معماری و تحلیل میزان موفقیت دوره کارشناسی در انتقال این محتواست. این تحقیق یک پژوهش کاربردی به شیوه پیمایش کمّی است. ابتدا محتوای آموزش و آنچه دانشجوی معماری باید بیاموزد، بحث و ارائه گردید و سپس دیدگاه استادان، کارفرمایان، دانش آموختگان و دانشجویان در خصوص میزان موفقیت دوره کارشناسی در انتقال این محتوا، از طریق پرسشنامه اخذ و بررسی شد. بر اساس یافته ها سه بنیان دانش، توانش و بینش، محتوای آموزش معماری را تشکیل می دهد و ارز ی اب ی میزان موفق ی ت دوره کارشناسی معماری در انتقال این محتوا نشان م ی دهد ب ی شتر ی ن موفق ی ت آموزش در انتقال بنیان توانش است که در سطح متوسط قرار دارد و در دو مؤلفه دانش و بینش، سطح موفق ی ت درمجموع پایین تر از حد متوسط است.
سیر شکل گیری میدان نقش جهان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود پژوهش های متعدد درباره روند و تاریخچه شکل گیری میدان نقش جهان، همچنان پرسش های متعددی در این زمینه وجود دارد که جواب دقیقی به آن ها داده نشده است. این پرسش ها به موضوعاتی از قبیل پیشینه میدان ، تاریخ دقیق ساخت و اتمام اجزای میدان، ترتیب شکل گیری اجزای میدان و... مربوط است. در این مقاله تلاش شده پاسخ های دقیقی در حد منابع و اسناد تاریخی موجود به این پرسش ها داده شود. روش پژوهش، تحلیلی تاریخی مبتنی بر متون تاریخی شامل کتب تاریخی دوره صفویه و نیز سفرنامه های آن زمان و برداشت های میدانی از قبیل مطالعه متن کتیبه های تاریخی ابنیه موجود در مجموعه و دیگر شواهد موجود است. هدف از این بررسی ها تدقیق و تکمیل پیشینه تاریخی یکی از مجموعه های تاریخی مهم معماری و شهرسازی ایران است. درباره دستاوردهای مقاله می توان به این موارد اشاره کرد: 1. پاسخ به ابهامات و پرسش های مرتبط با موضوع پژوهش و ارائه تصویری روشن از فرایند تاریخی شکل گیری میدان نقش جهان و اجزای آن، 2. گردآوری مهم ترین اسناد تصویری و متون تاریخی مرتبط با موضوع تحقیق، 3. تدوین چند سند تصویری از پیشینه و فرایند شکل گیری میدان در دوره صفوی که برای اولین بار در خصوص تاریخچه سیر تحول و شکل گیری میدان نقش جهان ارائه می شود و بیانگر پیشینه و نحوه توسعه میدان نقش جهان در دوره صفوی است.
محراب بری در نگاره های تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاره های ایران منابعی هستند که ساختار و آرایه های بناهای ایران را به خوبی بازتاب می دهند. بنابراین در مقام منابع مکمل در مطالعه معماری ایران باید به آن ها رجوع و کمبودهای اطلاعاتی را جبران کرد. با چنین نگرشی، در این مقاله، آرایه (آذین) گچی که در نگاره های بهزاد و میرک ، نگارگران مکتب نقاشی هرات، بازتاب یافته، بررسی و تحلیل شده است. مقاله حاضر نشان می دهد که نه در نگاره های تیموری و نه در بناهای باقی مانده از این عصر، تنگ بری وجود نداشته، بلکه آرایه ای که در نگاره ها ترسیم و در بناهای تیموری ایجاد شده، «محراب بری» است. اگر نمای تنگ بری ها شبیه تنگ و صراحی است، شکل نمای طاقچه های محراب بری شبیه محراب است. بنابراین با در نظر گرفتن شکل محراب، این آرایه گچی را محراب بری نامیده اند. بر پایه تحلیل نگاره ها و خوانش متون تاریخی می توان گفت محراب بری آذینی برای آراستن عمارات مجلل همچون کاخ ها، کوشک ها، آرامگاه ها و نیز مکانی برای به نمایش گذاردن اشیاء نفیس در برابر دیدگان مشتاق در عصر تیموری بوده است. برخی عمارات سلطنتی را که دارای آرایه گچی محراب بری بوده اند، می توان چینی خانه نامید.
نقش بازآفرینی مجازی در حفاظت از آثار تاریخی در نمونه مطالعاتی ایوان موزائیک شهر بیشاپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر اثر تاریخی ممکن است در اثر عوامل مختلف دچار فقدان بخش هایی از کالبد خود شده باشد. میزان کاستی های کمّی و کیفی کالبد با از دست رفتن هویت و یکپارچگی اثر رابطه مستقیم دارد و از میزان صحت بازسازی کالبدی و مجازی آن می کاهد. از طرف دیگر، عدم درک شکل کامل یک بنا، میزان توجیه حفاظت از آن را متأثر می سازد. ایوان موزائیک بیشاپور، که دچار آسیب های مذکور بوده، به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب شده است. موزائیک های کف ایوان در حین کاوش به موزه های ایران باستان در تهران و لوور در پاریس منتقل شده اند و از طاق ایوان نیز اثری باقی نمانده است. عدم درک شکل اصیل این بنا فعالیت های حفاظتی را نیز دچار انحراف کرده و دیوارهای پشتیبان بدون توجه به شکل اصیل بنا و محل کف سازی های مو زا ئیکی احداث شده اند. راهبرد تفسیری تاریخی که بر مدارک اسنادی و تصویری استوار است، در کنار راهبرد شبیه سازی، به عنوان روش پژوهش انتخاب شده است. در این پژوهش، ابتدا ضمن تطبیق وضعیت فعلی اثر با تصاویری که از طرح موزائیک ها در دست است، آسیب های ناشی از عدم تصور صحیحِ شکل اصیل بنا شناسایی و سپس امکان و نقش بازآفرینی در حفظ کالبد و ارزش های بنای تاریخی بیان می شود. بدین منظور، جانمایی عناصر معماری و تزیینی ایوان که از میان رفته ، به صورت تصویری بازسازی شده اند. با توجه به موضوع حفظ اصالت آثار موجود در یک محوطه تاریخی، و اینکه بازسازی های کالبدی می توانند به تولید نمونه های بدل و غیر اصیل منجر شوند، تولید میراث مجازی یکی از راه هایی است که با کمترین مداخلات فیزیکی نیازهای تجسم شکل اولیه بنا را فراهم می کند. به تصویر کشیدن وضعیت اصلی احتمالی اثر خطوط اصلی نحوه حفاظت از آن را ترسیم می کند. به عبارت دیگر، در نتیجه این پژوهش مشخص می شود که بازسازی مجازی ایوان موزائیک می تواند آن را از آسیب هایی که ناشی از عدم درک شکل اصیل بناست، حفاظت کند.
اثر پوشش گیاهی بر تعدیل احساس گرمایی فضای باز منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسایش حرارتی در فضای باز، مبحثی است که از حدود 1970 مطرح شده است و با توجه به تفاوت هایی که با آسایش حرارتی فضای بسته دارد، باید بر اساس شاخص های مناسب خود مورد سنجش قرار گیرد. همچنین ضرورت دارد که آسایش حرارتی فضای باز در هر منطقه جغرافیایی به صورت مستقل ارزیابی شود. بنابراین، هدف از این پژوهش به طور کلی، مطالعه شاخص های اندازه گیری آسایش حرارتی در فضای باز و تعیین مناسب ترین شاخص، و به طور خاص بررسی وضعیت احساس گرمایی در فضای باز در اقلیم گرم و خشک سیستان با توجه به شاخص مناسب و شناخت عوامل ساختاری مؤثر بر تعدیل شرایط آسایش حرارتی فضای باز است. ازاین رو برای مطالعه، دو سایت متفاوت از لحاظ نوع و تراکم پوشش گیاهی، تراکم ساختمانی و پوشش کف در منطقه سیستان در نظر گرفته شد. کار میدانی در روزهایی از ماه های تیر و مرداد 1395 به عنوان نماینده ایام گرم تابستان و با فاصله زمانی 3 ساعت طی روز برای اندازه گیری تعیین شد. مطالعه و بررسی پژوهش های پیشین در فضای باز نشان داد که شاخص «دمای معادل فیزیولوژیکی» ( PET ) مناسب ترین و متداول ترین شاخص برای ارزیابی آسایش حرارتی فضاهای باز به شمار می رود. طبق تحلیل توصیفیِ سایت های منتخب به عنوان نماینده فضاهای باز منطقه سیستان ، میزان شاخص PET سایت شماره 1 که صرفاً پوشش گیاهی و فاقد ساختمان است، از سایت شماره 2 که ترکیبی از پوشش گیاهی و ابنیه می باشد، 5/1 درجه سانتی گراد کمتر، و سایت شماره 1 از شرایط آسایش بهتری برخوردار اس ت. همچنین مشخص شد که به طور کلی، احساس گرمایی منطقه سیستان طی تابستان در وضعیت «خیلی داغ» قرار دارد و تنها در نقاطی که پوشش گیاهی سایه انداز و متراکم وجود داشته باشد، این وضعیت به احساس گرمایی «داغ» تعدیل می یابد. تحلیل استنباطی داده ها نیز نشان داد که بین شاخص PET و متغیرهای اقلیمیِ دمای هوا، رطوبت نسبی و میانگین دمای تابشی و عوامل ساختاریِ نوع گونه گیاهی و تراکم پوشش گیاهی رابطه معناداری وجود دارد؛ بدین نحو که در حالتی که پوشش گیاهی وجود ندارد، بیشترین میزان PET ، در نقاط دارای پوشش گیاهیِ تُنُک و بوته ای PET متوسط و در نقاط دارای پوشش گیاهیِ درختی و متراکم کمترین میزان PET مشاهده شده است .
سنجش حس مکان و شناسایی مؤلفه های مؤثر بر آن در بافت تاریخی تهران (موردپژوهی: محله تاریخی امامزاده یحیی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه سطح پایین حس مکان و کمرنگ بودن احساس تعلق و هویت ساکنان در بسیاری از مناطق شهری، به خصوص در بافت های تاریخی، به واسطه دگرگونی ها و تغییرات نامتناسب با بستر، روح و غریزه آدمی، مسئله ای مهم در بحث چگونگی برخورد با بافت های تاریخی است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم چندبعدی حس مکان و شناسایی عوامل تشکیل دهنده آن در محله تاریخی امامزاده یحیی به عنوان محله ای رو به زوال می پردازد. بدین منظور برای سنجش حس مکان و ارزیابی عوامل مؤثر بر آن از ابزار پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده و با استفاده از آزمون همبستگی به کشف رابطه معنادار، شدت و جهت رابطه میان آن ها پرداخته شده است. نتایج نشان داد که درمجموع، حس مکان ساکنان محله امامزاده یحیی در سطح پایینی قرار دارد و از جمله دلایل آن می توان به نارضایتی ساکنان از عوامل کالبدی، اجتماعی ، فعالیتی و معنایی در محله اشاره کرد. همچنین آزمون همبستگی نشان داد میان حس مکان ساکنان و احساس افتخار آن ها به حضور در محله، رابطه معناداری وجود دارد (05/0 P < ) و سطح بالای حس مکان باعث می شود تا ساکنان با شدت بیشتری خود را اهل محله خویش بدانند و متناسب با آن، انگیزه تداوم سکونت و ماندگاریشان در محل زندگی ارتقا یابد. در مقابل نحوه پیدا کردن مسیرها توسط ساکنان در این محله، رابطه معناداری با بُعد وابستگی به مکان برقرار نکرده است (156/0 r = و 05/0 P> ). همچنین نتایج حاکی از این است که وجود ابنیه تاریخی در محله امامزاده یحیی به رغم علاقه مندی ساکنان به آن (76/4 = میانگین)، به خودی خود موجب تقویت حس مکان در ساکنان نمی گردد و تنها یکی از توانمندی های موجود محسوب می شود. ازاین رو می توان به کمک آن و سایر توانمندی های موجود، با برنامه ریزی های مدبّرانه، راه رسیدن به سطح بالاتری از حس مکان، تعلق به مکان و هویت مکان را هموارتر کرد.
ارتقای توانایی طراحی معماری مبتنی بر یادگیری طراحانه سازه های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یادگیری هدفمند و کاربردی سازه، به عنوان یکی از ارکان فرایند طراحی معماری، دارای اهمیت بسزایی است. آموزش فعلی سازه در دانشکده های معماری بر پایه مباحث نظری، فرمول های ریاضی و سخنرانی محور است. در نتیجه باعث ناتوانی دانشجویان برای به کارگیری مفاهیم عملی و تحلیل های فرمی سازه ای در طراحی معماری می شود. آموزش مؤثر و کاربردی سازه ها بخش مهمی از فرایند آموزش در همه مقاطع تحصیلی رشته معماری است. برای دستیابی به این مسئله مهم، آموزش هدفمند درس سازه های نو و به کارگیری مؤثر و کارآمد در فرایند طراحی برای افزایش مهارت توانایی در دانشکده های معماری ضروری به نظر می رسد. هدف این تحقیق، تبیین راهکار آموزشی کارآمد در جهت ارتقای توانایی طراحی معماری مبتنی بر یادگیری طراحانه و تکنولوژی های نوین سازه ای است. این راهکار علمی، برآیند دوجانبه توسعه توان طراحی و اتخاذ رویکرد سازنده گرایی در یادگیری تعامل گرای دانشجویان معماری است. در همین راستا این پژوهش با هدف بررسی میزان اثرگذاری هم زمانی و هم مکانی در یکپارچگی سازه های نوین و توانایی طراحی معماری دانشجویان شکل گرفته است. روش تحقیق ترکیبی متوالی بر اساس راهبرد شبه آزمایشی، مبنای این پژوهش است. آزمون پژوهش در دو مرحله پیش آزمون (پایلوت) و پس آزمون (اصلی) در کارگاه طراحی معماری به عنوان محیط یادگیری سازنده گرای تعاملی انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق از دانشجویان ترم سوم کارشناسی ارشد معماری دانشگاه آزاد همدان در سه گروه 15 نفری است که یک گروه، اصلی و دو گروه دیگر به عنوان گواه (شاهد) انتخاب شدند. داده های پژوهش بر مبنای مؤلفه های اصلی تحقیق و آزمون های متوالی و بر پایه ملاک های داوری گردآوری شده و تحلیل داوری، مورد سنجش و ارزیابی نهایی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد یادگیری هم زمان سازه های نوین در مکان مشترک آتلیه طراحی به صورت عملی، می تواند باعث ارتقای مؤلفه های اصلی توانایی طراحی گردد.
بررسی تأثیر متقابل مؤلفه های سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی در محله های شهری با استفاده از روش معادلات ساختاری (مورد مطالعه: محله های سلطان میراحمد و فین کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محله های شهری بستر ی مناسب برای شکل گیری ارتباطات پایدار اجتماعی و افزایش اعتماد و مشارکت اجتماعی است. با توسعه شهرها و تغییرات اساسی در الگوی زندگی ساکنان، با تغییرات گسترده در روابط نزدیک و گسست ارتباطات پیونددهنده روبه رو هستیم؛ به طوری که امروزه رویکرد های مبتنی بر افزایش سرمایه اجتماعی در جوامع محلی به عنوان راهکاری مؤثر در جهت توسعه پایدار اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی شناخته می شود . هدف پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی در سطح تحلیل محله های شهری و سنجش میزان تأثیرگذاری متقابل متغیر سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی ، به خصوص در گونه های متفاوت، نظیر دو محله سلطان میر احمد و فین کاشان است که بعد از نتیجه گیری بتوان به عنوان چارچوب سیاست گذاری برای توسعه شهری مورد استفاده قلمداد کرد. روش پژوهش برحسب هدف کاربردی و برحسب گردآوری داده ها ترکیبی (تحلیل متون کیفی و روابط کمی سازی) است . روش نمونه گیری در پژوهش حاضر چندمرحله ای و ابزار گردآوری اطلاعات، به صورت پرسشنامه بوده که اعتبار آن با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ مورد آزمون قرار گرفت. فرضیات به روش آزمون تفاوت میانگین دو نمونه مستقل (آزمون t ) و آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش حاضر بیانگر وجود ارتباط معنی دار میان ابعاد متغیر سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی است. بیشترین تأثیرگذاری متغیر سرمایه اجتماعی بر متغیر کیفیت زندگی را شاخص اعتماد (۸۵/۰) و بیشترین تأثیر گذاری متغیر کیفیت زندگی بر سرمایه اجتماعی را شاخص سلامت محیط (۸۸/۰) داراست. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که از طریق افزایش اعتماد به عنوان تأثیرگذا رترین شاخص سرمایه اجتماعی می توان به ارتقای کیفیت زندگی محله های شهری دست یافت و همچنین با ارتقای شاخص های سلامت محیط به ارتقای کیفیت زندگی محله های شهری و در نتیجه سرمایه اجتماعی مطلوب تر دسترسی پیدا کرد. از تأثیر متقابل مؤلفه های سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی می توان در راستای بازتولید سرمایه غنی تر و کیفیت زندگی مطلوب تر در محله های شهری استفاده کرد.