مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کاشی های هفت رنگ با کاربرد لوح مزار از اواخر قرن دهم تا اوایل قرن سیزدهم هجری قمری که در دو زیارتگاه سلطان عطابخش و سلطان امیراحمد کاشان بر جای مانده، بررسی شده است. اولین نمونه متعلق به مزاری صندوقه ای از اواخر قرن دهم در دو رنگ مایه لاجوردی بر زمینه ای سفید است. از قرن یازدهم، دست کم چهار لوح مزار باقی مانده که با نقوش گیاهی بر زمینه ای به رنگ زرد تزیین شده اند و جالب توجه اینکه برخی از آن ها فاقد متن هستند. نمونه های اوایل سده دوازدهم شامل تعدادی لوح قبر تشکیل شده از چهار کاشی خشتی است که قابی محرابی دارند. معدود آثار باقی مانده از دوره قاجار، یا از کاشی های آبی و سفید ساخته شده اند، یا از کاشی های هفت رنگ با نقوش گل فرنگ. تمام داده های پژوهش به صورت میدانی برداشت شده و به شیوه تفسیری تاریخی تحلیل شده اند. از مهم ترین مسئله های این مقاله، نحوه شکل گیری و تکامل کاشی هفت رنگ مزارهای کاشان و تفاوت فرمی و محتوایی آن با لوح های سفالین زرین فام اوایل صفوی این شهر است. یافته ها نشان می دهد که از لحاظ محتوایی، توجه به مرثیه سرایی فارسی چشمگیر بوده و جایگزین عبارت های عربی دوره های قبل شده است. از نظر فرمی نیز به سبب ظرفیت های نقاشانه کاشی هفت رنگ، تأکید بیشتری بر نقوش تزیینی گیاهی و هندسی رنگارنگ به چشم می خورد، درحالی که در نمونه های زرین فام، متن اهمیت بیشتری داشت.
بررسی آرایه های آجری خانه های تاریخی بهبهان در دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خانه های تاریخی بهبهان، دو گونه معماری سنگی و آجری با الگوهای ساختاری و تزییناتی متفاوت مشاهده می شود. قدمت بناهای آجری کمتر و غالباً مربوط به اواخر دوره قاجار و پهلوی است. در این بناها، آجر در هر دو بخش اجزا سازه ای و تزییناتی به کار رفته است. نقش تزیینی آجر از ابتدای کاربرد این مصالح مورد توجه بوده و تزیینات آجری به عنوان یکی از آرایه های شاخص معماری بهبهان در بخش های مختلف بنا و به شیوه های گوناگون اجرا شده است. لیکن مطالعات زیادی در این زمینه صورت نگرفته و مطالب ارائه شده در حد گزارش هایی در خلال معرفی بناهای تاریخی است. ضروری است که تحقیق و تفحص بیشتری در زمینه شناخت این تزیینات صورت گیرد. هدف از این مقاله بررسی تزیینات آجری خانه های تاریخی بهبهان به منظور مستندنگاری و کمک به ارائه الگوهای طراحی در پژهش های آتی است. لذا در ابتدا بر اساس اسناد و منابع موجود، تزیینات آجری در معماری ایران مورد مطالعه قرار گرفته و سپس با برداشت های میدانی و با روش تحلیلی توصیفی، الگوهای تزیینی در نمونه پژوهش، دسته بندی شده و انواع آجر مصرفی، انواع نقوش، شیوه های اجرا، محل کاربرد و سبک تزیینات بررسی شده است. برای این منظور، 28 خانه تاریخی و بیش از 50 سردر مطالعه شده و 47 نقش استخراج شده است. نتایج نشان می هد تزیینات آجری غالباً در جداره های داخلی حیاط به کار رفته و جداره های خارجی به جز سردر، فاقد تزیینات است. نقوش آجری به شیوه های خوون چینی، رگ چین، گل انداز، مشبک و گره سازی اجرا شده اند و شکل های متنوعی از آجرِ تراش به ویژه در حاشیه سازی، قاب بندی و قطاربندی ها و در ترکیب با نقوش گل انداز و رگ چین به کار رفته اند. نقش ها عمدتاً حاصل تکرار الگوهای پایه هستند. الگوهای پایه به صورت جناغی، گل های پنج رگی، هفت رگی، نه رگی و یازده رگی (به صورت ساده و ترکیبی) مشاهده شده اند. سبک طرح و نقش در تداوم آجرکاری ایرانی، به صورت هندسی و بر پایه اصل تقارن شکل گرفته است.
مساجد جامع شهر کرمان؛ شناسایی و تبیین جایگاه شهری و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساجد جامع در شهرهای قدیم ایران از اندام های مهم و اثرگذار به حساب می آمدند و همگام با تحولات تاریخی شهر متحول می شدند. بنابراین انتظار بر این است که در شهر کرمان نیز چنین فرایندی روی داده باشد. مسجدجامع مظفری کرمان، بنایی نوبنیاد از سده هشتم هجری قمری است که امروزه به خوبی شناخته شده است. این بنا در حدود شرقی شهر قدیم قرار دارد و از زمان بنیان نمازجمعه در آن برگزار می شد. از وضع مسجدجامع پیش از این سده آگاهی واضحی ارائه نشده است. هدف از این پژوهش، فهم پیشینه و جایگاه مسجدجامع در شهر کرمان در ارتباط با مسائل شهر و معماری در اعصار گوناگون است. با طرح این پرسش که پیشینه نهاد مسجدجامع در شهر کرمان چیست و از چه جایگاهی در شهر برخوردار بوده است؟ از آنجا که این پژوهش به موضوعی از گذشته و روزگاران تاریخی می پردازد و با شرح و تحلیل داده های دست اول تاریخی و جست وجوی شواهد مربوط به آن می توان به پاسخ پرسش و تبیین موضوع دست زد، پژوهش به روش «تفسیری تاریخی» پی گرفته می شود. با اینکه منابع تاریخی در بازگویی رویدادهای پس از اسلام شهر کرمان ساکت نبوده و به ویژه تاریخ نامه های محلی چندی نوشته شده، در باب مسجدجامع شهر به سکوت یا اختصار بسنده کرده اند. نتیجه این پژوهش نشان از وجود دست کم بنیاد چهار بنای مسجدجامع در شهر کرمان از سده نخستین هجری قمری تا میانه سده هشتم هجری قمری است که عبارت اند از: مسجدجامع نخستین، مسجدجامع ملک، مسجدجامع درب نو و مسجدجامع مظفری. این بناها هم زمان در جایگاه مسجدجامع کارکرد نداشتند، بلکه هریک جانشین دیگری می شد. به لحاظ مکان گزینی نیز هریک از مساجد جامع در جای جداگانه ای از شهر برپا شده و بر جای مسجد دیگر ساخته نمی شدند.
مقایسه عملکرد حرارتی شگردهای اقلیمی دُرچَه، کُلَک و خارخُنَه در دوره گرم سال در مسکن بومی منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آسایش حرارتی یکی از مسائل مهم و مورد توجه در معماری است. مطالعه در این زمینه از اوایل قرن بیستم شروع شده و دستاوردهای قابل توجهی داشته است. با وجود این یکی از چالش های معماری امروز، تأمین آسایش حرارتی ساکنانِ بناها با کمترین وابستگی به انرژی های فسیلی است. در عین حال به نظر می رسد معماری بومی که حاصل قرن ها تجربه و برآمده از آزمون های واقعی است موفقیت های قابل توجهی در این زمینه داشته و به شگردهای پاسخ ده اقلیمی خاصی دست یافته است که می تواند به طراحی غیرفعال و ایجاد معماری پایدار در اقلیم های مختلف کمک کند. معماری بومی منطقه سیستان نمونه ای از این نوع معماری است که توانسته است شرایط اقلیمی محیط داخل را در اغلب اوقات برای ساکنان قابل پذیرش کند. ازاین رو پژوهش حاضر در یک نمونه پژوهی به بررسی عملکرد شگردهای اقلیمی و نقش آن ها در تأمین آسایش حرارتی در معماری بومی منطقه سیستان می پردازد. برای این منظور، یک بنای بومی انتخاب شده و از طریق تحلیل کیفی و کمّی، عملکرد شگردهای درچه، کلک و خارخنه که به تأمین آسایش حرارتی در دوره گرم سال کمک می کنند مورد بررسی قرار گرفته و میزان تأثیر آن ها بر سه پارامتر دمای هوا، رطوبت نسبی و سرعت باد در فضای داخلی و آسایش حرارتی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد اگرچه در دوره گرم سال، شرایط محیطی فضای داخلی معماری بومی منطقه سیستان در محدوده آسایش حرارتی کلاسیک (23 تا 27 درجه سانتی گراد) قرار ندارد ولی بهره گیری از شگردهای اقلیمی مورد اشاره تأثیر قابل ملاحظه ای بر بهبود پارامترهای محیطی فضای داخل در اوقات مختلف شبانه روز داشته است. علاوه بر آن، این پژوهش ثابت می کند پارامتر های محیط داخل حاصل از عملکرد شگرد خارخنه نتایج خوبی را برای اوقات گرم روز نشان داده و شگردهای درچه و کلک می توانند فضاهای داخلی را در مواقعی که محیط خارج خنک تر است قابل تحمل نمایند.
سنجش عملکرد عناصر اقلیمی خانه های سنتی بافت تاریخی شیراز با رویکرد آسایش حرارتی؛ مورد پژوهی: ایوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با رجعت به گذشته و نگاهی بنیادین به زیستگاه ها و عناصر همخوان با طبیعت، پایداری اقلیمی را از ویژگی های اصلی خانه های سنتی می توان برشمرد. انسان ها در گذشته آموخته بودند که برای عملکرد حرارتی مناسب ترِ فضاهای سکونتی خود راهکارهای متفاوتی را اتخاذ کنند، لذا با خلق فضاهای بینابینی در حد فاصل فضای باز و بسته توانستند دمای محیط پیرامونی خود را کنترل کنند. غایت اصلی ایوان ها همانا عملکرد اقلیمی آن ها بوده است که با سایه اندازی در کنترل دما و ایجاد آسایش حرارتی نقش مهمی ایفا کرده اند. از مهم ترین اهداف این پژوهش، بررسی داده های اقلیمی ایوان ها و شناخت عملکرد حرارتی آن ها با توجه به تناسبات کالبدی است. سه بنای سنتی ایوان دار با موقعیت های مختلف جغرافیایی انتخاب شدند. سنجش داده های آب وهوایی با وسایلی همچون ترموپیرومتر و ترموهیگرومتر انجام و سپس توسط نرم افزار شبیه سازی Envi-met اعتبارسنجی شده اند و در نهایت با نرم افزار Bio-met شاخص آسایش حرارتی PET اندازه گیری شد. داده های آب وهوایی از طریق ضرایب همبستگی ارزش گذاری شدند. بر اساس نتایج حاصل شده و با وجود تمامی متغیر های فیزیکی مؤثر در حیاط پیرامونی ایوان ها نظیر مساحت، پوشش گیاهی، حوض آب، ارتفاع دیوارها و مصالح دیده شد که برای عملکرد حرارتی بهتر، نیاز به کاهش دمای متوسط تابشی در حیاط و ایوان ها هستیم، لذا با توجه به همبستگی بسیار قوی دمای متوسط تابشی و شاخص آسایش حرارتی در حیاط و ایوان این سه خانه دیده شد که به رغم اثرات محیطی مؤثر در حیاط پیرامونی، افزایش عرض ایوان ها، افزایش مساحت گشایش فضایی ایوان در نما و افزایش ارتفاع از سطح حیاط از یک طرف و سایه اندازی بیشتر در حیاط از دیگر سو از درجه اهمیت بالاتری برخوردارند. در نهایت شاهد بهینه تر شدن شاخص PET و در پی آن کاهش استرس حرارتی خواهیم شد. ضوابط به دست آمده در این پژوهش دریچه ای جدید برای بازیابی مفاهیم الگوهای کهن و کمک به حل مشکلات اقلیمی خواهند شد.
ارزیابی میزان خلاقیت و موفقیت تحصیلی دانشجویان معماری دانشگاه تهران از منظر ربع های چهارگانه مغزی ند هرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلاقیت و تفکر خلاقانه یکی از موضوعات مهمی است که در حوزه ادبیات معماری و عملکرد تحصیلی دانشجویان مطرح می شود. البته باید اذعان کرد که آموزش خلاق از عوامل مهمی است که در پرورش آفرینشگری و ایجاد خلاقیت در دانشجویان تأثیرگذار است. نِد هرمان در بررسی انواع تفکر و تفکر خلاقانه، مطابق یک الگوی استعاری، برای مغز چهار ربع تمایلات فکری قائل شده و آن ها را در چهار دسته افراد با ربع غالب A، واقع نگر و تحلیلی، با ربع غالب B، سازمان یافته و مطیع، با ربع غالب C، افرادی احساسی و منعطف و با ربع غالب D، اغلب نوآور و مبتکر تقسیم می کند. هدف از این پژوهش، بررسی رابطه خلاقیت با عملکرد تحصیلی 121 دانشجوی دانشکده معماری دانشگاه تهران ورودی سال های 1393 تا 1396 و بررسی تأثیر برنامه تحصیلی در تسلط ربع های مغزی آنان است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. در آمار توصیفی، از جداول توزیع فراوانی و نمودارهای متناسب و در آمار استنباطی از تحلیل همبستگی پیرسون، تحلیل کای اسکور و تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد که با وجود بالا بودن سطح علاقه به رشته در بین دانشجویان، میزان احساس موفقیت پایین است. همچنین مطالعه نشان داد که بیشتر دانشجویان معماری دانشگاه تهران از ربع B مغز خود بهره می برند و برنامه تحصیلی دانشگاه نیز در تغییر این تسلط ربع مغزی تأثیری نداشته است. از سوی دیگر، بین عملکرد تحصیلی و میزان خلاقیت دانشجویان (تسلط ربع های مغزی) ارتباط معناداری وجود ندارد. وجود رابطه معنی دار بین نمرات دروس اصلی که بیشتر در حوزه طراحی معماری است با تسلط ربع D در بین دانشجویان نشان می دهد اساتید این دروس بیشتر در برنامه ها و ارزیابی خود بر تفکر واگرا و شهودی تأکید داشته اند. نتایج این پژوهش می تواند در برنامه ریزی آموزشی این رشته بسیار مؤثر باشد.
تحلیل فناور ی ساخت بنای سد تاریخی کُریت طبس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه سد و بندهای تاریخی به منظور ارزیابی تاریخ احداث بنا و تحلیل فناوری و خلاقیت به کاررفته در طراحی آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و در پژوهش های انجام شده تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است. سد تاریخی کُریت طبس در حاشیه کویر مرکزی ایران و در فاصله 56 کیلومتری شهر طبس در استان خراسان جنوبی قرار گرفته است. در این پژوهش که از طریق بررسی های میدانی، آزمایش های آزمایشگاهی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده، برای اولین بار ابعاد و نقشه های دقیق وضع موجود بنا برداشت شده و برای تعیین عمر و دوره های ساخت به وسیله نمونه برداری از بخش های مختلف بدنه سد، فناوری به کاررفته برای احداث آن مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج پژوهش انجام شده نشان می دهد که این سد قوسی با مصالح بنایی، از نظر فناوری اجرای بدنه سد بدون احداث تونل انحراف آب در رودخانه، ساخت مرحله ای و تعبیه تمام عناصر ضروری یک سد، به عنوان یک رکورد تاریخی در موضوع افزایش ارتفاع سدها به شمار می رود. بر اساس نتایج مطالعات سال یابی به روش ترمولومینسانس، این سد با قدمت بیش از 700 سال در چند مرحله با فواصل زمانی مختلف تکمیل شده و در انتهای هر مرحله و پس از پایان عمر مفید سد به علت پر شدن مخزن از رسوبات، مرحله بعدی افزایش ارتفاع آن انجام شده و ارتفاع نهایی آن از بستر رودخانه به ۴/۵۴ متر رسیده است. بخش اول بدنه سد با ارتفاع ۸/۱۶ متر از بستر رودخانه در سال 685 هجری شمسی احداث شده و در مراحل دوم، سوم و چهارم که هرکدام به ترتیب با فاصله حدود 50، 350 و 100 سال از مرحله قبل انجام شده، بنای اولیه به اندازه ۲/۱۹، 9 و ۴/۹ متر افزایش ارتفاع داده شده است. این سد که فناوری ساخت آن در این پژوهش مورد تحلیل قرار گرفته، از مصالح سنگی نامنظم و منظم و همچنین آجر ساخته شده و حدود هفت قرن توسط ساکنان منطقه مورد استفاده قرار گرفته است.
مطالعه تطبیقی ریخت شناختی بافت شهری بیرجند از منظر تقاضای انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف انرژی ساختمان ها و آلودگی های زیست محیطی منتج از آن، مرهون مورفولوژی یک شهر است<em>.</em> اغلب پژوهش هایی که در شهرسازی و انرژی کارایی انجام شده، مصرف انرژی در شهر را در دو مقیاس خرد (تک ساختمان) و کلان (حمل ونقل، مدیریت شبکه ها و زیرساخت ها) ارزیابی کرده اند. تمرکز بر شکاف بین این دو سطح، یعنی مقیاس میانی و بافت شهری، همچنین لحاظ داشتن آن در فرایند طراحیِ مجموعه های ساختمانی و بافت های شهری، می تواند موجب بهبود وضعیت بهره وری انرژی در بخش ساختمان گردد. در این مطالعه، شهر بیرجند که در منطقه ای کویری با شدت دمایی بالا در تابستان و برودت بالا در زمستان قرار دارد، مورد پژوهش قرار گرفته است. با توجه به اینکه پژوهش دو موضوع مصرف انرژی و ریخت شهری را مورد مطالعه قرار داده و هرکدام روش خاص مطالعه خود را دارد، از روش ترکیبی استفاده شده است. لذا در بخش ریخت شهری، از روش ریخت گونه شناسی و با بررسی تصاویر هوایی، نقاط عطف زمانی و مکانی دگرگیسی بافت شهر بیرجند شناسایی شده است. در بخش انرژی، از هرکدام از بافت های شناسایی شده، واحد های مطالعاتی با مساحت 100×100 مترمربع انتخاب گردیده و توسط نرم افزار هانی بی، مصرفِ انرژی هرکدام شبیه سازی شده است. در نهایت به روش توصیفی تحلیلی ارتباط این دو موضوع با یکدیگر مورد سنجش قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ریخت بافت جدید، عملکرد بهتری نسبت به الگوی ریختی بافت قدیم از منظر انرژی کارایی داشته است. همچنین در بین الگوهای فرمی که در جهت گیری و نسبت طول به عمق بهینه ای قرار گرفته اند، وضعیت بهینه تقاضای انرژی در الگویی که کمترین نسبت سطح به حجم را دارد، به وجود می آید.
مطالعه تطبیقی لانه موریانه و مجموعه زیرزمینی نوش آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت منبع عظیم الگوبرداری همساز و متناسب با محیط بوده و انسان با نگرش بیونیک و با الهام از این الگوها می تواند به خلق فضاها و عناصر متناسب با محیط بپردازد و شرایط زندگی خود را اعتلا و ارتقا بخشد. در این میان، مقایسه تطبیقی الگوهای مصنوع و طبیعی، انسان را در فهم بیشتر این موضوع کمک می کند. به همین سبب این پژوهش به مقایسه تطبیقی دو الگوی طبیعی و انسان ساز پرداخته و دو مجموعه لانه موریانه و مجموعه زیرزمینی اویی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. در این پژوهش ابتدا از طریق مطالعات میدانی و برداشت ها و پیمایش های محلی، مجموعه زیرزمینی اویی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و شناسایی شده است؛ سپس از طریق روش اسنادی در حوزه شناختِ موریانه و لانه آن مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته و اصول و معیارهای قابل قیاس برای دو نمونه با بررسی منابع مختلف در پیشینه موضوع، در سه حوزه فرم و ساختار، راهکارهای اقلیمی و تکنیک های امنیتی دسته بندی شده و این دو مجموعه با روش استدلال منطقی، آنالیز، تجزیه و تحلیل شده اند. در نهایت با بررسی و تحلیل معیارها و اصول ها برای هر مجموعه و مقایسه تطبیقی آن ها می توان گفت مجموعه اویی و الگوی طبیعی لانه موریانه ها در حوزه های مختلف شباهت زیادی داشته و در ایجاد مجموعه ها و دست کندهای مصنوع و طبیعی، تکنیک ها و راهکارهای مشترکی وجود دارد و الگوبرداری از طبیعت در طول تاریخ بشر، چه در زندگی امروزین و در قالب معماری بیونیک و چه در بحث تقلید از طبیعت در گذشته، در روح و جان بشر بوده است.
شاخص های به کارگیری ظرفیت میراث فرهنگی برای توسعه پایدار اقتصاد محلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقتصاد فرهنگ، میراث را به عنوان شکلی از سرمایه می بیند که قابلیت ایجاد چرخه اقتصادی و تولید درآمد دارد. این رویکرد قالب جدیدی است که موضوع میراث فرهنگی را در جایگاهی مهم از ملاحظات و تفکر سرمایه گذاری قرار می دهد؛ اگرچه در کشور ما این موضوع مورد غفلت واقع شده و پیامد آن بار روزافزون حفاظت از میراث برای دولت و انفعال جامعه محلی در برابر آثار تاریخی بوده است. بر این اساس، هدف این مقاله ارائه شاخص هایی است که بتواند ظرفیت توسعه ای میراث فرهنگی در اقتصاد محلی را نشان دهد. در این راستا با رویکرد تفسیری و تکنیک تحلیل محتوای کیفی، پنج شاخص باززنده سازی شهری، فرصت های سرمایه گذاری، صنایع خلاق و فرهنگی، گردشگری و ایجاد اشتغال معرفی شده اند. این شاخص ها بر مبنای مطالعه متون و اسناد بین المللی و نظریات مطرح در این حوزه، به مؤلفه های خردتری تقسیم می شوند که راهکارهای تأثیرگذاری میراث برای توسعه اقتصادی پایدار را به دست می دهند. شاخص های معرفی شده در مواجهه با هر اثر میراثی و محدوده پیرامونی اش بر مبنای توجه به اصول بنیادین حفاظت، مناسب سازی شده و مورد بازنگری قرار خواهد گرفت. پژوهش حاضر نشان می دهد ادغام حساس میراث فرهنگی در راهبردها و اقدامات توسعه ای، راهی مناسب برای استفاده متنوع و عاقلانه از میراث است. بر این اساس حفاظت از میراث فرهنگی، دیگر یک اقدام نخبه گرا تلقی نمی شود بلکه به عنوان یک شریک پیشرو و نیروی محرکه توسعه به حساب می آید. به کارگیری این شاخص ها برای سیاست گزاران و ذی نفعان میراث فرهنگی مفید خواهد بود.
واکاوی مؤلفه های مؤثر بر طبقه بندی آثار میراث معماری بر اساس رویکردها و سیاست های حفاظت در کشورهای اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت و اولویت بندی حفاظت از آثار میراث معماری در ایران با توجه به فراوانی و کمبود منابع مالی، یکی از چالش های اساسی است. از سال 1309ش و تصویب قانون حفظ آثار ملی و عتیقات تاکنون، میراث معماری هیچ گاه با رویکرد حفاظت مبتنی بر اهمیت آثار، به صورت علمی و در یک چهارچوب مدون داوری و سطح بندی نشده اند. این موضوع باعث شده اصولی جامع برای مدیریت یکپارچه، وحدت رویه در تصمیم گیری ها و اولویت بندی برای حفاظت از آثار نیز تدوین نشده باشد، درحالی که بیشتر کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه در این زمینه به چهارچوبی منطقی دست یافته اند. یکی از ابزارهای مدیریت حفاظت از میراث معماری در اروپا، طبقه بندی است. مطالعه و شناسایی نظام طبقه بندی در سیاست های کشورهای اروپایی به منظور دستیابی به یک الگوی کاربردی و تعمیم پذیر در سطح ملی، هدف اصلی این تحقیق است. اهداف و تأثیرگذاری مؤلفه ها بر سیستم طبقه بندی میراث معماری اروپا، پرسش اصلی این تحقیق است که برای یافتن آن از طریق سندپژوهی و مطالعات کتابخانه ای، داده های موجود شامل قوانین، سیاست ها و تجربیات کشورها گردآوری شده و با رویکردی کیفی و با روش توصیفی تفسیری و تطبیقی تحلیل شده است. با توجه به یافته های پژوهش، دستیابی به سازوکاری مدیریتی بر اساس یک سیستم منظم و سلسله مراتبی از طریق طبقه بندی به منظور ارتقای سیاست های حمایت از منابع میراث و بهره مندی مقامات در حفاظت از میراث معماری هدف اصلی طبقه بندی بوده است و بر این اساس آثار میراث معماری به سه سطح ملی، منطقه ای و محلی طبقه بندی شده اند. رویکرد و نحوه تصمیم گیری برای طبقه بندی، بر اساس نظر و مشورت صاحب نظران، متخصصان و مسئولان و با توجه به معیارها و مؤلفه های تأثیرگذار بر این فرایند شامل منحصربه فرد بودن آثار، اهمیت آن ها، شایستگی برای حفاظت، مالکیت و ویژگی های تاریخی، معماری، هنری، علمی، زیباشناختی و اجتماعی تعیین می شود. سیستم طبقه بندی در کشورهای اروپایی به عنوان مؤلفه ای مهم در توسعه اقتصادی و بهبود زندگی مردم در نظر گرفته شده است.
یک مدل نظری برای مطالعه روابط همسایگی در محیط های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگی در سکونتگاه های شهری معاصر، الزاماً با همجوار شدن گروه های مختلف مردم همراه است. تجربه تاریخی سکونت انسان در مناطق مختلف جهان نیز مؤید این مطلب است. بر این اساس، مطالعه قانونمندی های همجواری به طور عام و قانونمندی های روابط اجتماعی ساکنان همجوار در محیط های مسکونی، به طور خاص، ضرورت و موضوعیت پیدا می کند. هدف اصلی مقاله حاضر، پاسخ به یکی از مهم ترین دغدغه های برنامه ریزان و طراحانِ عرصه های مسکونی، یعنی چگونگی تأثیر ویژگی های کالبدی محیط بر روابط همسایگی است. به این منظور، در گام نخست تلاش شده با مرور منابع اصلی، متغیرهای مؤثر بر روابط همسایگی شناسایی و دسته بندی شوند و در گام بعد، با روش استدلال منطقی، چگونگی اثر این متغیرها بر یکدیگر و در نهایت بر روابط همسایگی تبیین شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که روابط همسایگی در وهله اول از «ویژگی های فردی و اجتماعی اقتصادی ساکنان»، مانند ویژگی های شخصیتی، وضعیت تأهل، جنسیت، مدت زمان سکونت، مالکیت و قومیت و نژاد تأثیر می پذیرد. ویژگی های کالبدی محیط نیز تسهیل کننده یا بازدارنده شکل گیری و تداوم روابط اجتماعی همسایگان است. سه دسته اصلی متغیرهای کالبدی مؤثر بر روابط همسایگی، متغیرهای مرتبط با کلیت محیط (تراکم مسکونی و ویژگی های ظاهری محیط)، متغیرهای مرتبط با «فضای عمومی» (اندازه، شکل، محصوریت و ویژگی های کف و لبه فضای باز عمومی، همچنین ویژگی های تسهیلات خدمات محلی) و متغیرهای مرتبط با «دانه مسکونی» (گونه مسکن و دسترس پذیری و رؤیت پذیری فضای عمومی از دانه مسکونی) هستند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه «معنی» سازوکار ارتباط افراد با محیط است، افراد بر اساس معنایی که فعالیت ها و ویژگی های کالبدی محیط برای آن ها دارد با یکدیگر تعامل می کنند. بر این اساس، چگونگی تأثیر متغیرهای کالبدی محیط (متغیرهای مستقل) بر روابط همسایگی (متغیرهای وابسته) از طریق متغیرهای مرتبط با معنی (متغیرهای میانجی) قابل توضیح است. به عنوان نتیجه نهایی مقاله می توان گفت که «کیفیت های ادراکی محیط کالبدی» با اثرگذاری بر «احساس تعلق به اجتماع و مکان همسایگی» بر «بُعد ساختاری و بُعد تعاملی روابط همسایگی» مؤثر است. چگونگی ارتباط این متغیرها با یکدیگر در قالب یک مدل نظری ارائه شده است. مدل مذکور می تواند برای مطالعه روابط همسایگی در زمینه های مختلف فرهنگی اجتماعی مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.